eitaa logo
موج نور
174 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
17 فایل
امواج نور را به شما هدیه می‌دهیم. @Mohammadsalari : آیدی آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت هشتم : والیبال تک نفره ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸بازوان قوی از همان اوايل دبيرستان نشان داد که در بسياری از ورزش‌ها است. در زنگ‌های ورزش هميشه مشغول واليبال بود. هيچکس از بچه‌ها حريف او نمی‌شد. 🔸يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ، شاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازی می‌کرد. بيشتر روزهای تعطيل، پشت آتش نشانی خيابان ۱۷ شهريور بازی می‌کردیم. خيلی از مدعیها حريف ابراهيم نمی‌شدند. 🔸اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم برمی‌گردد به دوران و شهر گیلان‌غرب، در آنجا يک زمين واليبال بود که بچه‌های رزمنده در آن بازی می‌کردند. 🔸يک روز چند دستگاه مینی‌بوس برای بازديد از مناطق جنگی به آمدند که مسئول آنها آقای داودی رئيس سازمان تربيت بدنی بود. آقای داودی در دبيرستان معلم ابراهيم بود و او را کامل می‌شناخت. 🔸ايشان مقداری وسائل ورزشی به داد و گفت: هر طور صلاح می‌دانید مصرف کنيد. بعد گفت: دوستان ما از همه رشته‌های ورزشی هستند و برای بازديد آمده‌اند. 🔸ابراهيم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم. آقای داودی گفت: چند تا از بچه‌های واليبال تهران با ما هستند. نظرت برای برگزاری يك چيه؟ 🔸ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنج نفر که سه نفرشان واليباليست حرفه‌ای بودند يک طرف بودند، ابراهيم به تنهایی، در طرف مقابل تعداد زيادی هم تماشاگر بودند. 🔸ابراهيم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه‌های بالا زده و زیرپيراهنی مقابل آنها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور می‌کرد. بازی آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه‌های با ابراهيم عکس گرفتند. آنها باورشان نمی‌شد يک ساده، مثل حرفه‌ای‌ترین ورزشکارها بازی كند. 🔸يكبار هم در دوكوهه برای رزمنده‌ها از واليبال ابراهيم تعريف كردم. يكي از بچه‌ها رفت و توپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشكيل داد و ابراهيم را هم صدا كرد. او ابتدا زير بار نمی‌رفت و بازی نمی‌کرد اما وقتی اصرار كرديم گفت: پس همه شما یک طرف، من هم تكی بازی می‌کنم! 🔸بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم ضربه‌ای كه می‌زد چند نفر به سمت توپ می‌رفتند و به هم برخورد می‌کردند و روي زمين می‌افتادند! در پايان با اختلاف زيادی بازی را برد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سه توصیه مهم امام صادق (ع) برای خوب زندگی کردن 🎙 حجت الاسلام رفیعی ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
002-baghare-fa-ansarian.mp3
1.76M
سوره مبارکه منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 امام صادق علیه‌السلام : 🍃هيچ كس، از اولين و آخرين انسانها، نيست مگر آن كه به شفاعت محمّد صلى الله عليه و آله در روز قيامت نياز دارد.🍃 ☘ ما أحَدٌ مِنَ الأوَّلِينَ و الآخِرِينَ إلاّ و هُو يَحتاجُ إلى شَفاعةِ محمّدٍ صلى الله عليه و آله يَومَ القِيامَةِ☘ 📚 محاسن، ج ۱، ص ۲۹۳ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت نهم : شرط‌بندی ✔️راوی : مهدی فریدوند، سعید صالح تاش 🔸تقريباً سال ۱۳۵۴ بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازی بوديم. سه نفر غريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه‌های غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟ بعد گفتند: بيا بازی سر ۲۰۰ تومان. دقايقی بعد بازی شروع شد. تک و آنها سه نفر بودند، ولی به ابراهيم باختند. 🔸همان روز به يكي از محله‌های جنوب شهر رفتيم. سر ۷۰۰ تومان شرط بستيم. بازی خوبی بود و خيلی سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آنها مشغول گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند. يكدفعه ابراهيم گفت : آقا يكی بياد تكی با من بازی كنه. اگه شد ما پول نمی‌گیریم. يكی از آنها جلو آمد و شروع به بازی كرد. ابراهيم خيلی ضعيف بازی كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد! 🔸همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصبانی بودم به گفتم: آقا ابرام، چرا اينجوری بازی كردی؟! با تعجب نگاهم كرد و گفت: می‌خواستم ضايع نشن! همه اينها روی هم صد تومن تو جيبشون نبود! 🔸هفته بعد دوباره همان بچه‌های غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با سر ۵۰۰ تومان بازی کردند. ابراهيم پاچه‌های شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازی می‌کرد. آنچنان به توپ ضربه می‌زد که هيچکس نمی‌توانست آن را جمع کند! 🔸آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از ، حاج آقا احکام می‌گفت. تا اينكه از شرط‌بندی و پول صحبت کرد و گفت: پيامبر می‌فرماید: «هر کس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست می‌دهد.» و نيز فرموده‌اند: «کسی که لقمه‌ای از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذيرفته نمی‌شود.» 🔸ابراهيم با تعجب به صحبت‌ها گوش می‌کرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا و گفت: من امروز سر واليبال ۵۰۰ تومان تو شرط‌بندی برنده شدم. بعد هم ماجرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده بخشيدم! حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش، بکن اما شرط‌بندی نکن. 🔸هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قوی‌تر، بعد گفتند: اين دفعه بازی سر هزار تومان! ابراهيم گفت: من بازی می‌کنم اما شرط‌بندی نمی‌کنم. آنها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحريک کردن و گفتند: ترسيده، می‌دونه می‌بازه. يکی ديگه گفت: پول نداره و... 🔸ابراهيم برگشت و گفت: شرط‌بندی حرومه، من هم اگه می‌دونستم هفته‌های قبل با شما بازی نمی‌کردم، پول شما رو هم دادم به ، اگر دوست داريد، بدون شرط‌بندی بازی می‌کنیم. که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد. 🔸دوستش می‌گفت: با اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بسيار توصيه كرد كه شرط‌بندی نكنيد. اما يكبار با بچه‌های محله نازی‌آباد بازی كرديم و مبلغ سنگيني را باختيم! آخرای بازی بود كه آمد. به خاطر شرط‌بندی خيلی از دست ما عصبانی شد. 🔸از طرفی ما چنين مبلغی نداشتيم كه پرداخت كنيم. وقتي بازی تمام شد ابراهيم جلو آمد و توپ را گرفت. بعد گفت: كسی هست بياد تك به تك بزنيم؟از بچه‌های نازی‌آباد كسی بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملی و كاپيتان تيم برق بود. با خاصی جلو آمد وگفت: سَر چی!؟ ابراهيم گفت: اگه باختی از اين بچه‌ها پول نگيری. او هم قبول كرد. 🔸ابراهيم به قدری خوب بازی كرد كه همه ما تعجب كرديم. او با اختلاف زياد حريفش را شكست داد. اما بعد از آن حسابی با ما دعوا كرد! ابراهيم به جز واليبال در بسياری از رشته‌های ورزشی داشت. در کوه‌نوردی يک کامل بود. تقريباً از سه سال قبل از پيروزی انقلاب تا ايام انقلاب هر هفته صبحهای جمعه با چند نفر از بچه‌های زورخانه می‌رفتند تجريش. نماز صبح را در صالح می‌خواندند، بعد هم به حالت دويدن از کوه بالا می‌رفتند. آنجا صبحانه می‌خورند و برمی‌گشتند. 🔸فراموش نمی‌کنم. ابراهيم مشغول تمرينات كشتی بود و می‌خواست پاهايش را قوی كند. از ميدان دربند يكی از بچه‌ها را روي كول خود گذاشت و تا نزديك آبشار دوقلو بالا برد! اين کوهنوردی در منطقه دربند و کولکچال تا ايام پيروزی انقلاب هر هفته ادامه داشت. ابراهيم را هم خيلی خوب بازی می‌کرد. در پینگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راكت بازی می‌کرد و كسی حريفش نبود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دستورالعمل برای یاد مرگ 🔸حجت‌الاسلام عالی ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم السلام علیک یا اباعبدالله ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا