eitaa logo
موج نور
175 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
17 فایل
امواج نور را به شما هدیه می‌دهیم. @Mohammadsalari : آیدی آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
032-baghare-fa-ansarian.mp3
5.83M
سوره مبارکه منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼امام على علیه‌السلام : 🍃هر كه به کارهای بی‌فایده مشغول شود، آرزوى مهم اش را از دست می‌دهد🍃 🍂مَنِ اشتَغَلَ بِالفُضولِ، فاتَهُ مِن مُهِمِّهِ المَأمولُ🍂 📚 غررالحكم حدیث ۸۶۳۳ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سی و یکم : شروع جنگ (۲) ✔️ راوی : تقی مسگرها 🔸فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهی كرديم. روز بعد رفتيم مقر فرماندهی. به ما گفتند: شما چند نفر، مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يک مدرسه را كه تقريباً پر از مهمات بود به ما تحويل دادند. يک روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج كردند. 🔸ابراهيم به شوخی می‌گفت: بچه‌ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه بياد، هيچی از ما نمی‌مونه! وقتی انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيری رفتيم. سنگرها در غرب سرپل‌ذهاب تشكيل شده بود. چند تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالی و علي قربانی مسئول نيروهای رزمنده شده بودند. 🔸آنها در منطقه پاوه گروه چريكی به نام دستمال سرخ‌ها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند. داخل شهر گشتی زديم. چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودی، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيری با نيروهای عراقی. در سنگر بالای تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيری ما با نيروهای عراقی است. از تپه‌های بعدی هم عراقی‌ها قرار دارند. 🔸چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقی ديده شد. همه رزمنده‌ها شروع به شليك كردند. داد زد: چيكار می‌کنید! شما كه گلوله‌ها رو تموم كرديد! بچه‌ها همه ساكت شدند. ابراهيم كه مدتی در كردستان بود و آموزش‌های نظامی را به خوبی فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك كنيد. 🔸در همين حين عراقی‌ها از پايين تپه، شروع به شليك كردند. گلوله‌های آرپیجی و خمپاره مرتب به سمت ما شليك می‌شد. بعد هم به سوی سنگرهای ما حركت كردند. رزمنده‌های كه برای اولين بار اسلحه به دست می‌گرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهای عقب دويدند. خيلی ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد! 🔸لحظاتی بعد صدای شليك عراقی‌ها كمتر شد. نگاهی به بيرون سنگر انداختم. عراقی‌ها خوب به سنگرهای ما نزديك شده بودند. يك دفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقی‌ها كردند! آنها در حالی كه از سنگر بيرون می‌دویدند فرياد زدند: الله اكبر 🔸شايد چند دقیقه‌ای نگذشت كه چندين عراقی كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقی‌ها توسط ابراهيم و دوستانش به درآمدند . بقيه هم فرار كردند. ابراهيم سريع آ نها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه‌ها از اين حركت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اسرا عكس می‌انداختند. 🔸 بعضی‌ها هم با ابراهيم یادگاری می‌گرفتند! ساعتی بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم. 🔸در تهران جنازه باشكوهی برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد. جمعيت بسيار زيادی هم آمده بودند. علی خرّمدل فرياد می‌زد : شهيدم راهت ادامه دارد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 شادی روح پاکش صلوات 🌹 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دنیا محل تجارت آخرت 🔸آیت الله ناصری (ره) ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
033-baghare-fa-ansarian.mp3
5.95M
سوره مبارکه منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان www.quran-365.ir @quran_365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 امام علی علیه‌السلام : 🍃خردمند، به عمل خويش تكيه می‌کند؛ نادان، به آرزوى خويش تكيه می‌نماید!🍃 🍁الْعَاقِلُ يَعْتَمِدُ عَلَى عَمَلِهِ، اَلْجَاهِلُ يَعْتَمِدُ عَلَى أَمَلِهِ🍁 📗 غرر الحكم، ح ۱۲۴۰ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سی و دوم: دومین حضور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸هشتمين روز مهرماه با بچه‌های معاونت عمليات سپاه راهی منطقه شديم. در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهی کرديم. موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردی، كه به همراه نيروهای سپاه راهی منطقه بود را در همان مكان ملاقات كرديم. 🔸ابراهيم مشغول گفتن اذان بود. بچه‌ها برای نماز آماده می‌شدند. حالت معنوی عجيبی در بچه‌ها ايجاد شد. محمد بروجردی گفت: اميرآقا، اين بچه كجاست؟! گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهريور و ميدان خراسان. برادر بروجردی ادامه داد: عجب صدايی داره. يكی دو بار تو منطقه ديدمش، جوان پر دل وجرأتيه. بعد ادامه داد: اگه تونستی بيارش پيش خودمون . 🔸نماز جماعت برگزار شد و حركت كرديم. بار دوم بود كه به سرپل‌ذهاب می‌آمدیم. اصغر وصالی نيروها را آرايش داده بود. بعد از آن، منطقه به يك ثبات و پايداری رسيد. اصغر از فرماندهان بسيار و دلاور بود. ابراهيم بسيار به او علاقه داشت. او هميشه می‌گفت: چريكی به شجاعت و و مديريت اصغر ندیده‌ام. اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبيل پيكان خودش كه شبيه انبار مهماته، به همه جبهه‌ها سر می‌زنه. اصغر هم، چنين حالتی نسبت به ابراهيم داشت. 🔸يكبار كه قصد شناسايی و انجام عمليات داشت به ابراهيم گفت: آماده باش برويم شناسايی. اصغر وقتی از شناسايی برگشت. گفت: من قبل از انقلاب در جنگیده‌ام. كل درگیری‌های سال ۵۸ كردستان را در منطقه بودم، اما اين جوان با اينكه هيچكدام از دوره‌های نظامی را نديده، هم بسيار ورزيده است هم مسائل نظامی را خيلی خوب می‌فهمد. برای همين در طراحی عملیات‌ها از ابراهيم كمك می‌گرفت. 🔸آنها در يكی از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه دشمن را منهدم كردند و تعدادی از نيروهای دشمن را اسير گرفتند. اصغر وصالی يكی از ساختمان‌های پادگان ابوذر را برای نيروهای داوطلب و رزمنده آماده كرد و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسيم آنها، نظم خاصی در شهر ايجاد كرد. وقتی شهر كمی آرامش پيدا كرد، ابراهيم به همراه ديگر رزمنده‌ها باستانی را بر پا كرد. 🔸هر روز صبح ابراهيم با يك قابلمه ضرب می‌گرفت و با صدای گرمِ خودش می‌خواند. اصغر هم میاندار ورزش شده بود، اسلحه ژ۳ هم شده بود ميل! با پوكه توپ و تعدادی ديگر از سلاح‌ها، وسايل ورزشی را درست كرده بودند. يكی از فرماندهان می‌گفت: آن روزها خيلی از مردم كه در شهر مانده بودند و پرستاران و بچه‌های رزمنده، صبح‌ها به محل ورزش باستانی می‌آمدند. ابراهيم با آن صدای رسا می‌خواند و اصغر هم مياندار ورزش بود. به اين ترتيب آنها روح زندگی و را ايجاد می‌کردند. راستی كه ابراهيم انسان عجيبی بود. 🔸امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: هر كار نيكی كه بنده‌ای انجام می‌دهد در ثواب برای آن مشخص است؛ مگر نماز شب! زيرا آنقدر پر اهميت است كه خداوند ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده: «پهلویشان از بسترها جدا می‌شود و هيچكس نمی‌داند به پاداش آنچه کرده‌اند چه چيزی برای آنها ذخيره کرده‌ام» همان دوران كوتاه سرپل‌ذهاب، ابراهيم معمولاً يكی دو ساعت مانده به صبح بيدار می‌شد و به قصد سر زدن به بچه‌ها از محل استراحت دور می‌شد. اما من شك نداشتم كه از بيداری سحر لذت می‌برد و مشغول نماز شب می‌شود. يكبار ابراهيم را ديدم. يك ساعت مانده به اذان صبح، به سختی ظرف آب تهيه كرد و برای غسل و نماز شب از آن استفاده نمود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید🕊🌹 شادي روح پاکش صلوات 🌹 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸