چرا مشارکت، پایین آمده است؟
تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرفها را نمیفهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی
«اگر میخواهیم مشکلات برطرف بشود باید مشارکت را بالا ببریم، این وظیفۀ همه است. هر که میخواهد مشکلات کشور برطرف بشود راهش این است» (بیانات مقام معظم رهبری،2/10/1402).
[قسمت 1]
مقدمه
پایینبودنِ مشارکت در انتخابات مجلس و خبرگان رهبری 1402 یکی از مهمترین دغدغههای فعالین سیاسی اینروزهای کشور است. مطابق نظرسنجیها تا فاصلۀ کمتر از دو ماه تا انتخابات، مشارکت در مجموع در حدود 40 درصد است و این آمار، مخصوصاً در شهرهای بزرگ، پایینتر است. شاید یکی از بهترین راههای افزایش مشارکت مردم در انتخابات، توجه به علل کاهش مشارکت باشد. معمولاً علت مشارکتِ پایین را نبود تکثری از نمایندگان میدانند، در حالیکه بعضی از منتقدین از بازبودنِ کانال تایید صلاحیتها در این دوره گلایه هم داشتهاند. فارغ از این کلیشۀ همیشگی، بهنظر میرسد بایستی بهدنبال عوامل دیگری برای فهم علل «روند» کاهش مشارکت بود؛ بهزعم ما، این عامل بیش از هر چیز، ناشی از تفاوت قابل توجه سطح نمایندگانِ مردم و مردم است.
توضیح مسئله
«مردم» نمیفهمند! این حرفها سنگین و نخبگانی است! و گزارههای کلیشهشدهای نظیر اینها را معمولاً به صورت مکرر از زبان مدیران، مخصوصاً مدیران رسانهای و فرهنگی یا نمایندگان مجلس شنیدهایم. ماحصل این گزارهها آن است که باید سطح سیاستورزی و محتوای قابل گفتگو با مردم را به شکلی افراطی و متبذل پایین آورد تا یحتمل مردم ارتباط بیشتری با مدیر یا سیاستمدار بگیرند. اما بهطرز عجیبی، علیرغم رعایت شدید این اصل توسط مدیران یا نمایندگان مبنی بر پایینآوردن سطح مطالب (بخوانید مبتذل کردنِ آن)، از قضا بازهم مشکل مخاطب، حل نمیشود. در این شرایط، مشاوران رسانهای آن مدیر یا نماینده، بازهم راهکار را در سطحیترکردن (بخوانید مبتذلتر کردن) محتوا دنبال میکنند و به آن مدیر یا نماینده گوشزد میکنند که سطح مطلب را پایینتر بیاورید تا مخاطب بتواند با او ارتباط بگیرد. اما عجیب اینکه این فرایند هرمقدار هم تکرار میشود، بازهم معضلۀ جذب مخاطب یا مشارکت مردم، مخصوصاً در درازمدت حل نمیشود. در این فرایند، بهتدریج ملاک و معیار جذب مخاطب یا مشارکت مردم (یعنی اصلی که هر چه پیشتر میآییم، کاهش مییابد)، توسط مدیران، نمایندگان یا مشاوران رسانهای و تبلیغاتی آنها تعیین میشود. بهتعبیر دیگر، آنچه سطح مطالب و گفتههای مدیران یا نمایندگان را معلوم میکند، نه سطح فهم واقعیِ مردم یا مخاطبان، بلکه سطح فهم خودِ نماینده یا مدیر یا مشاور رسانهایِ اوست.
فرضیۀ رقیب
در مقابل این فرضیه که کاهش مشارکت مردم معلول سطح فهم یا بیان پایین نمایندگان یا مدیران است، فرضیۀ دیگری نیز مطرح است که در ادامه به طرح و نقد آنها خواهیم پرداخت.
عدم تکثر و عدم حضور اصلاحطلبان: یکی از فرضیات رایج دربارۀ کاهش میزان مشارکت در نتخابات، عدم تکثر دیدگاهها و نمایندگانِ آنها و یکدست بودنِ انتخابات، مخصوصاً با نبود یا حضور ضعیف نمایندگانِ طیف موسوم به اصلاحطلبان است. فارغ از آنکه بعضی از منتقدین از بازبودنِ زیادیِ درگاه تایید صلاحیتهای شورای نگهبان در این دوره گلایه دارند و در میان گروهها و دیدگاههای حاضر در انتخابات پیشِ رو، تکثری از دیدگاهها دیده میشود، اما به دلایل زیر حتی نبود یا حضور ضعیفِ طیف موسوم به اصلاحطلبان نیز توضیح مناسبی برای این حد از کاهش مشارکت نیست.
اولاً بسیاری از اصول یا آرمانهای اصلاحطلبی کلاسیک (از 1376 به بعد)، مخصوصاً امور مربوط به جامعۀ مدنی، تکنوکراسی، توسعه و نظایر آنها در میان نمایندگان موجود دیده میشود و تضاد شدید میان اطلاحطلبان با اصولگرایان در انتخاباتهای دهۀ 1380 دیگر معنای قابل توجهی ندارد؛ چنانکه بعضاً نمایندگانی از اصولگرایانِ اصلاحطلب رخ مینمایند؛ ثانیاً در میانِ نمایندگان موجود نیز تکثر و اختلاف دیدگاهها بهقدری است که نمیتوان مدعی یکدستیِ انتخابات شد. ثالثاً نکتۀ اساسی و مهم در ارتباط با فرضیۀ این یادداشت، آن است که حتی اگر علت کاهش مشارکت را نبود یا حضور ضعیفِ اصلاحطلبان بدانیم، بازهم نه تنها خللی در فرضیۀ این یادداشت پیش نمیآید، بلکه مویدِ آن است.
https://eitaa.com/mojtamaona
https://farhikhtegandaily.com/newspaper/4080/7/
چرا مشارکت، پایین آمده است؟
تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرفها را نمیفهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی
[قسمت 2]
اصلاحطلبان از جریانهایی بودهاند که همیشه بهواسطۀ مجلات و ژورنالهای تخصصی و حرفهایشان از روزنامۀ شرق تا ایراندخت و سیاستنامه و بسیاری از سایتهایشان به ترویج ادبیات نخبگانی شهرت داشتهاند. از قضا خودِ اصلاحطلبان همواره جریان مقابل را به سطحیبودن، نداشتنِ ادبیات نخبگانی، عوامفریبی در حوزۀ سیاست و نظایر آنها محکوم میکردند و جراید و ژورنالهای اصولگرایان را فاقد روند حرفهای میدانستند. بهراستی چگونه ممکن است که اسامی و نظریات دشوار و سنگینی نظیر هگل، لاک، هابز، لنین، استالین، کانت، هایک، راولز، لیبرالیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم، ناسیونالیسم، رکود و تورم، انواع تکنیکهای رسانهای و شبکههای اجتماعی و نظایر آنها را که هیچ نسبتی با حافظۀ بلندمدت تاریخی ایرانیان نداشته، تبدیل به ادبیات رایج سیاسی جامعۀ ایرانی کرد و آنگاه در مقابل، مدعی بود که مردم، حرفهای عادیِ سنتِ اسلامی-ایرانی خودشان را نمیفهمند یا این حرفها، سنگین و نخبگانی است؟! از اینمنظر از قضا اگر کاهش مشارکت در این دوره را ناشی از فقدان یا ضعف حضور اصلاحطلبان بدانیم (فرضیهای که لزوماً مورد تایید نگارندۀ این یادداشت نیست)، بازهم تاییدی بر فرضیۀ این یادداشت مبنی بر فاصلۀ بسیار زیادِ سطح فهم نمایندگان و مردم است؛ تجربۀ اصلاحطلبان نشان میدهد که از قضا، بالابودن یا بالابردنِ سطح آگاهی عمومی (و بهطور کلی، اجتناب از کلیشههایی نظیر «مردم» نمیفهمند! این حرفها سنگین و نخبگانی است! و ... از طریق جراید، ژورنالها و دیگر ابزارهای فرهنگ عمومی (حتی با مفاهیم و ادبیات بیگانه و غریبه و غیر بومی با حافظۀ تاریخیِ مردم)، باعث افزایش مشارکت سیاسی و نه کاهش آن میشود.
مویدات فرضیۀ مختار
1. تفاوت شاخصهای نمایندگان و مردم: شاخصهای که میتوان بهعنوان سنجش سطح فهم بر آنها تکیه کرد، شاید روشنترین شاخص برای تایید فرضیۀ مختار این یادداشت باشد. اشتغالِ درازمدتِ بسیاری از مدیران و نمایندگان، مخصوصاً نمایندگان مجلس به این شغل، عملاً امکان ارتباط با منابع آگاهی عمومیِ مردم در قلمروهای مختلف فنی، پزشکی، علوم انسانی، دینی و ... را از آنها سلب کرده است. منابع آگاهی عمومیِ مردم، خواه از طریق کتاب و جراید یا از طریق شبکههای مجازی و رسانههای داخلی یا خارجی و خواه از طرق رسمیترِ تحصیلات عمومی و عالی، در حال رشد و ارتقاء است. این درحالیاست که اشتغال چندین دورهای نمایندگان به شغل پُر مشغلۀ نمایندگی یا مدیریتی و همچنین اخذ مدارکِ دانشگاهی از دانشگاههای رتبهپایین، باعث عقبافتادنِ آنها از سطح آگاهی عمومی شده است. تفاوت این شاخصها مخصوصاً از حیث کیفی، فاصلۀ معناداری میان عموم مردم و نمایندگان/مدیران ایجاد کرده است. جز تعداد معدودی از نمایندگان/مدیران، اطلاعات و سطح آگاهی آنها در همان دورههای پیش از قبول مسئولیت اجرایی باقی مانده و بهتعبیر رایج، دیگر فرصت کتابخواندن ندارند. این فقدان، گاهی با اجبار مدیران/نمایندگان به ارتباطگیری با نخبگان و تحصیلکردگان یا حتی ارتباط با آگاهی عمومیِ مردم، میتواند رفع شود، اما در اینجا نیز چنانکه اشاره خواهم کرد، غلبۀ منطق تبلیغات و معطوفبودنِ این جلساتِ عمومی یا تخصصی به جلسات منجر به بیلانکاری و تبلیغاتیشدن آنها (که گلایههای مکرر متخصصان یا حتی عموم مردم از تبلیغاتیبودنِ جلسات مدیران/نمایندگان با آنها حکایت از این امر دارد)، امکان ارتقاء سطح آگاهی نمایندگان/مدیران را به حداقل میرساند. طبیعی است که وقتی مدیر/نمایندهای که با تبلیغاتیکردنِ جلسات تخصصی یا عمومیاش به شوهای تبلیغاتی یا بیلانکاریهای مدیریتی، امکان ارتقاء آگاهی خودش را سلب میکند و در دورۀ بعد، به دلایل صرفاً سیاسی و زدوبندهای سیاسی نماینده یا مدیر شود، مشارکت مردمی کاهش مییابد.
https://eitaa.com/mojtamaona
چرا مشارکت، پایین آمده است؟
تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرفها را نمیفهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی
[قسمت3]
2. سیاستزدایی از جامعۀ ایرانی: سیاست، نقطۀ اوج عقل و عقلانیت است. بر مبنای حدیث «من ساس نفسه ادرک السیاسه» از حضرت علی (ع)، سیاست در معنای واقعی کلمه، محصول سیاستِ نفس است و سیاست قوایِ نفسانی، بهمعنای کنترل قوای شهوت و غضب و تخیل در ذیل عقل است. حتی اگر معنای مدرن از سیاست را هم در نظر بگیریم، عقل تنظیمگر و کنترل نیروها با عقلانیت ابزاری، بازهم بیانگر حضور نحوهای دیگر از عقلانیت در قلمرو سیاست است. در فقدان عقل و عقلانیت، تنها عاملی که میتواند ضرورتهای شبهعقلانی و شبهمنطقی را بهصورت مقطعی تامین کند، همانطور که از زمان سوفسطائیان یونان چنین بوده، تکرار یک گزارۀ غلط، در حجم و تکرار انبوه است، بهنحوی که آن گزارۀ غلط و غیر عقلانی، به دلیل تکرار انبوه، عقلانی جلوه کند. تکرار مکرر کلیشۀ «مردم» نمیفهمند! این حرفها سنگین و نخبگانی است! و نظایر آنها عملاً بهمعنای دوری از هرمعنایی از عقلانیت در سیاست و پناهبردن و دمیدن در تنور سیاستزدایی از جامعۀ ایرانی است. شاید در برهۀ کوتاهمدتِ منتهی بهانتخابات، بتوان با تکیه بر این شور تبلیغاتی (که در مورد بعد به آن اشاره خواهم کرد)، مشارکتی موقت را رقم زد، اما تهیکردنِ سیاست از عقلانیت و گفتگوهای انتقادیِ عقلانی، بهبهانۀ آنکه «مردم نمیفهمند!» یا «اینحرفها نخبگانی و سنگین است!» مخصوصاً در درازمدت، منتهی به سیاستزدایی از جامعه شده و نتیجۀ محتوم آن، کاهش مشارکت سیاسی خواهد بود.
3. اصالت تبلیغات در سیاست: تبلیغات، مهمترین ابزار نظام سرمایهداری غربی، مخصوصاً در قرن بیستم، برای غلبه بر بحرانهای ذاتیاش بوده است. تبلیغات بهعنوان محور اصلیِ صنعت فرهنگ، واقعیت را بهشکلی بهمخاطب عرضه میکند که مخاطب، علیرغم التفات درونی به کذبِ آن، اما بهجهت سلطۀ همگانیِ تبلیغات، ناگزیر از تندادن به آن میشود. بیجهت نیست که تبلیغات در شکل رسانهایاش تا این اندازه در انتخاباتها اهمیت یافته است. اگر در دهۀ شصت، تبلیغات ساده و بیآلایش، با محوریت معرفیِ صرف و شناساندنِ شعارهای عمیقی همچون شعار «حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت میکند و هدایت ذهن مردم را بهکار میگیرد»، انجام میشد، اما هرچه بهتدریج جلوتر آمدیم، تبلیغات تبرجگونه و اغواگر بیشتر شد و محتوای شعارها و ایدهها، مبتذلتر و سطحیتر. در میان مشاوران یک مدیر یا نماینده، سهم و وزن مشاور رسانهای یا حتی مشاورِ عکاسی و چهرهپردازی، بهمراتب بیشتر از وزن و سهم مشاور فکری یا حتی فلسفی یک مدیر یا نماینده است. در این موازنه، مشاور فکری (اگر وجود داشته باشد)، بایستی گزارهها را هم مطابقِ نظر مشاور رسانهای، بهجذابترین و مهیجترین شکل ممکن تنظیم کند تا بهبهانۀ کلیشۀ «مردم نمیفهمند!» یا «این حرفها سنگین و نخبگانی است!»، محتوایی کاذب، ایدئولوژیک و مبتذل اما پر زرق و برق، با بهرهگیری از تولید انبوه رسانهای و تکرار بیامان بر سر مخاطب و مردم هوار شود. اصحاب صنعت فرهنگ که مفید فریب تودهای است، همچون تولید صنعتیِ تودهای، در حجمی انبوه، کالاهای فرهنگی مبتذل و یکبار مصرفی را تولید میکنند که علیرغم جذابیتهای مقطعی و کوتاهمدت و تحریک هیجانات، هیچ بهرهای از واقعیت و حقیقت ندارند. تاریخ مصرفِ این کالاها و محتواهای تبلیغاتی، بهاندازۀ تاریخ مصرفِ پوسترهای کاغذی حاوی عکسهای زینتشدهای از نمایندگان/مدیران است که آنها نیز حتی با واقعیتِ ظاهری نمایندگان/مدیران سازگار نیست. همانطور که مدیران/ نمایندگان، با صورت بزککردۀ در عکسهای تبلیغاتی بر سرِ کرسیهای نمایندگی یا دیدارهای مردمی ظاهر نخواهند شد، کمتر نمایندهای را میتوان یافت که شعارها و کالاهای تبلیغاتیِ پر شور انتخاباتیاش را در دستور کار اجرایی دورۀ نمایندگیاش قرار دهد. در اینجاست که عقلانیت، قربانی شورِ فراگیرِ کاذب میشود و سیاست، قربانیِ تبلیغات و مشاوران فکری و فرهنگی، تسلیمِ محض مشاوران رسانهای و تبلیغاتی.
https://eitaa.com/mojtamaona
چرا مشارکت، پایین آمده است؟
تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرفها را نمیفهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی
[قسمت4]
در این شرایط، سیاست و انتخابات، بر سر یک دوراهی قرار میگیرد. در یک مسیرِ بیانتها، باید سیاست را فدای تبلیغات کرد و ناگزیر بایستی منتظر ظهور نسخههای ایرانی سلبریتیهایی نظیر زلنسکی یا ترامپ و رقصهای هیلاری کلینتون در بالاترین سطح سیاست بود و یا در مسیری دیگر و متناقض، با حفظ چارچوبهای شورای نگهبان، شاهد ظهور مدیران/نمایندگانی بود که علیرغم تندادن به تبلیغات، اما سعی میکنند ظاهرِ صحنه را حفظ کنند. در این شرایط، آگاهی عمیقتر مردم نسبت به اغواگریِ تبلیغات، مخصوصاً در درازمدت و در اثر سروکارداشتنِ شبانهروزی با رسانهها، ناگزیر منجر به کاهش مشارکت سیاسی میشود. پشت صحنۀ فیلمهای تبلیغاتی تنها تا زمانی برای مخاطب و مردم، جذاب و اغواگر است که خودِ آنها، دست به ساختِ کلیپها و فیلمهایی نزده باشند و تمایز پشت صحنه و صحنه را تجربه نکرده باشند. با فهم تفاوت صحنه و پشتصحنۀ رسانهای، دیگر تبلیغات جذابیت نداشته و لذا کاهش مشارکت سیاسی در فضای غلبۀ تبلیغات بر سیاست، امری طبیعی است.
راهکار افزایش مشارکت، مشارکتِ مردم در فرایند آگاهی و معرفت
با نظر به شواهد فوق که میتوان جزئیات آنها را با تدقیق بیشتری نیز بیان کرد، بهنظر میرسد مهمترین راهکار برای افزایش مشارکت در انتخابات اسفند 1402 و دیگر انتخاباتهای پیشِ رو، «مشارکت مردم در فرایندِ ارتقاء سطح آگاهی و معرفت از طریقِ انتخابات و سیاستورزی» باشد. انتخابات، بهمثابه عرصهای که تصمیم سیاسی را نمودار میسازد، یکی از دشوارترین و مهمترین عرصههای حیات انسانی است. در انتخابات، هر انسانی، حق تصمیمگیری برای چهارسال از زندگی و حیات تکرارناشدنیاش را به نماینده یا نمایندگانی میسپارد که تصمیمات سیاسیِ آنها، سرنوشتِ جمعی یک ملت را رقم میزند. برای فهم این ماجرا، تنها کافی است به قلمروهای کماهمیتتر از انتخابات مراجعه کنیم. هر کدام از ما برای دادنِ حق وکالت به یک وکیل برای انجام یک معاملۀ مالی حتی نه چندان سنگین و برای اجتناب از مخاطرات احتمالی، حتماً به دفاتر ثبت اسناد مراجعه میکنیم و با رعایت بسیاری از نکات ایمنی، در کمال صحت عقل و با حداکثر آگاهی و شناخت، مانع از هرگونه تصمیم خارج از خواست و ارادۀ خودمان توسط آن وکیل میشویم. بعید میدانم کسی حاضر باشد در حالتی که تحت تاثیر هیجانات قرار دارد و بهصورت عقلانی تصمیم نمیگیرد، تن به چنین وکالتی بدهد. همۀ ما سعی میکنیم فرایند وکالت در دفتر اسناد رسمی را با حداکثرِ عقلانیت و شناخت و معرفت انجام دهیم.
انتخابات، عرصهای است که این وکالت، در بالاترین سطح تاثیر به افرادی دیگر سپرده شده و واگذار میشود. تصمیمات نمایندگان ما، نه تنها بر حیات تکرارنشدنیِ ما، بلکه بر حیات آیندگان و فرزندان ما تاثیرگذار است. از اینجهت، انتخابات و فرایندهای منتهی به آن، مخصوصاً شناخت و انتخاب نماینده، بایستی در عقلانیترین حالت انسانی صورت پذیرد. حتی اگر موضوع این انتخاب و تصمیم، هیجانات و نیازهای احساسی نظیر خورد و خوراک و تفریح و سرگرمی و نظایر آنها باشد، بازهم فرایند انتخاب، بایستی در کمال عقلانیت انجام شود. سیاست، کنترل قوای جسمانی با عقل است. خروج قوای احساسی از دایرۀ عقل، منجر به هلاکت انسان میشود. از اینجهت، انتخابات مظهر عقلانیتِ یک ملت است و مشارکتِ حداکثری در انتخابات، لاجرم بهمعنای ارتقاء عقلانیت، آگاهی و معرفت یک ملت، از طریق مشارکتِ عمومی در آگاهی و عقلانیت است. ارتقاء این آگاهیِ عمومی، جز با مشارکتِ عمومی حداکثری در خودِ فرایند آگاهی و عقلانیت سیاسی ممکن نمیشود. به همین دلیل مهمترین راهکار کوتاهمدت یا بلندمدت برای افزایش مشارکت مردم انتخابات، تلاش برای تعمیقِ آگاهی عمومی است. با این افق روشن است که تکرار کلیشههای «مردم نمیفهمند!» یا «این حرفها سنگین و نخبگانی است!» و نظایر آنها تا میزان با کاهش مشارکت سیاسی مردم در انتخابات و تشکیل حلقههای بستۀ قدرت که سیاست را فدای اصالت تبلیغات کردهاند، پیوند وثیقی دارد. در این فرصت اندک تا انتخابات، افزایش مشارکتِ مردم ناگزیر از فراهمکردنِ مشارکتِ عموم مردم در فرایند آگاهی و عقلانیت و دوری از غلبۀ تبلیغات بر سیاست واقعی و در یک کلمه، «تعمیقِ آگاهی سیاسی مردم با مشارکت خودِ آنها»، بهدور از هرگونه تکنیک فریبندۀ تبلیغاتی و اغواگرانه و سطحیسازیِ امور است.
https://eitaa.com/mojtamaona
▪️فایل صوتی نشست " الهیات اجتماعی به مثابه جایگزین جامعه شناسی دین"
▫️دکتر محمدرضا قائمینیک (عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی )
🔹دوشنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۲
◾️گفتمان تمدنی سربازان ولایت خلیج همیشه فارس◾️
@OlomEnsaniEslami
انا لله و انا الیه راجعون
آقای خادمی از آن گلهای کمنظیر روزگار بود.
اهل تأمل و دغدغهمند و اهل شنیدن. علیرغم همه بدقولیها، بطور جدی پیگیر دغدغهها بود.
حیف که از میان ما رفت.
بعد از مصطفی مدرس مصلی عزیز، دومین دوست و رفیقی بود که در حوزه فلسفه تاریخ با هم گپوگفت میکردیم و در جوانی ما را تنها گذاشت؛ دغدغهاش معطوف به نسبت انقلاب اسلامی و آینده آن بود.
به خانواده و دوستانش تسلیت میگویم.
مقام معظم رهبری:
بیستودوّم بهمن، عید حقیقى براى ملّت ما است؛ بیستودوّم بهمن براى ملّت ما در حکم عید فطرى است که ملّت در آن از یک دوران روزهی سخت خارج شد، دورانى که محرومیّت از تغذیهی معنوى و مادّى را بر ملّت ما تحمیل کرده بودند؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید قربان است زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملّت ما اسماعیلهاى خودش را قربانى کرد؛ بیستودوّم بهمن در حکم عید غدیر است [زیرا] در آن روز بود که نعمت ولایت -اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى- براى ملّت ایران صورت عملى و تحقّق خارجى گرفت؛ در حکم نوروز واقعى براى ملّت ما است زیرا که حقیقتاً از دوران سخت و سیاه یک زمستان تلخ، ملّت ما خارج شد؛ عید واقعى است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ١٣۶٨/١١/٠۴
📚تازههای نشر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
📙 کتاب «نظریه تاریخی انقلاب اسلامی»
🖊️*به کوشش: گروه نویسندگان*
🔸از خصایص عموم انقلابها و به ویژه «انقلابهای کبیر» است که از پی خود موجی از تأملات نظری و مباحثات فکری را برمیانگیزند. اهالی نظر در فضای حاصل از رویداد بزرگ نهتنها میکوشند پاسخی برای پرسش از علل و عوامل انقلاب فراهم آورند، بلکه فراتر از آن به تأملاتی در باب سرشت جامعه و تاریخ، ملت و دولت، انسان و هستی و امثال آنها میاندیشند. بدین ترتیب، بار دیگر آشفتگی حاصل از دگرگونی جای خود را به ثبات و استقراری تازه میدهد و روح انقلاب در قالب مفاهیم و ایدههای نوآیین انتظام مییابد.
🔸در این کتاب تلاش شده تا تأملات نظری شماری از متفکران مهم دوره پساانقلابی در قالب فصولی جداگانه به بحث گذاشته شود تا از خلال آن خطوط اصلی نظریه تاریخی انقلاب اسلامی برای مخاطب روشن گردد.
🔸حوزه مطالعات نظری انقلاب اسلامی از جمله قلمروهای پژوهشی و مطالعاتی است که در سالهای اخیر در دستور کار پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی قرار داشته و آثار ارزشمند و قابل استفادهای در رابطه با آن از سوی این مجموعه منتشر گردیده است. کتاب «نظریه تاریخی انقلاب اسلامی» در امتداد این رویکرد در دهه فجر انقلاب اسلامی منتشر شده است.
🔗 برای تهیه کتاب میتوانید از طریق سایتهای زیر اقدام کنید:
www.shop.rcica.ir
www.bookroom.ir
www.sooremehr.ir
#پژوهشکده_فرهنگ_و_هنر_اسلامی
🌍 rcica.ir
♨️ @rcica_ir
مجتمعنا
تلقی حکمتبنیاد از تمدن و تاریخ
یا
عنوانی که من بیشتر میپسندیدم،
"امتداد اجتماعی_تاریخی حکمت اسلامی تا انقلاب"
محصول متنی حدودا ۱۷۰ صفحهای است که بعدا خلاصه شد و بعنوان بخشی از این کتاب در تقریر دیدگاه استاد معزز، حجتالاسلام دکتر حمید پارسانیا به سرانجام رسید.
مبنای اصلی این تقریر، همان حدیث پیمانه مشهور است که مقام معظم رهبری آنرا نمونه خوبی از امتداد اجتماعی حکمت اسلامی دانستند، هرچند دیگر آثار منتشر شده یا حتی منتشرنشده استاد (مثل جزوه فقه حکومتی موسسه معنا) را هم دیدم.
در تقریر اثر، علاوه بر راهنمایی استاد، از نکات دکتر مهدی سلطانی و دکتر لبخندق هم بسیار استفاده کردم و از ایشان بسیار سپاسگزارم. از دوستانی که متن را خواهند خواند، تقاضای نقد این وجیزه را دارم.
از دکتر قاسم زائری که ایده اصلی کار را مطرح کردند و از دکتر سجاد صفارهرندی که صبورانه کار را به سرانجام رساندند، ممنونم.
در آستانه چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و پنجمین سال صدور بیانیه گام دوم خطاب به ملت ایران، کتاب «انقلاب بیپایان: واکاوی پیشینه و افق تمدنی انقلاب اسلامی در پرتو بیانیۀ گام دوم» با مقدمه حجت الاسلام و المسلمین حمید پارسانیا و به کوشش دکتر محسن لبخندق و دکتر محمدرضا خادمی توسط انتشارات سمت منتشر شد.
این اثر دو جلدی در شانزده فصل و به قلم اساتید ذیل به نگارش در آمده است:
«دکتر محسن لبخندق، دکتر محمدحسین رجبی دوانی، دکتر فرزاد جهانبین، حجتالاسلام والمسلمین علی ذوعلم، حجتالاسلام والمسلمین حمید شهریاری، دکتر میثم لطیفی، دکتر نعمت الله کرمالهی، دکتر سهیلا صادقی فسایی، دکتر محمدرضا قائمینیک، حجتالاسلام والمسلمین سید یدالله یزدانپناه، دکتر رسول بخشی دستجردی، دکتر مجتبی جاویدی، دکتر شریف لکزایی، دکتر محمد جمشیدی، دکتر محمود بابایی، دکتر میثم آقداغی».
https://samt.ac.ir/fa/news/703/کتاب-انقلاب-بی-پایان-واکاوی-پیشینه-و-افق-تمدنی-انقلاب-اسلامی-در-پرتو-بیانیۀ-گام-دوم-منتشر-شد
مجتمعنا
در آستانه چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و پنجمین سال صدور بیانیه گام دوم خطاب به ملت ایرا
عناوین ۱۶ فصل این کتاب عبارتند از:
فصل اول: هستیشناسی گام دوم انقلاب اسلامی در تعاطی منظومۀ فکری آیتالله خامنهای و نظریه اجتماعی حکمتبنیان
فصل دوم: الهیات شیعی و ظرفیتهای اصل امامت در تحقق گامهای انقلاب اسلامی
فصل سوم: تمدن نوین اسلامی بهمثابۀ دالّ مرکزی بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی
فصل چهارم: آرمانهای فطری و جهانی انقلاب اسلامی و آیندۀ گام دوم انقلاب
فصل پنجم: گام دوم انقلاب اسلامی و راهبردهای تقویت و توسعۀ مقاومت در جهان اسلام
فصل ششم: بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی و مکتب مدیریت جهادی
فصل هفتم: نقش و جایگاه جوانان در گام دوم انقلاب اسلامی
فصل هشتم: گام دوم انقلاب اسلامی و بایستههای گفتمان مرجع در موضوع زنان
فصل نهم: تحلیلی تاریخی ـ تمدنی از مناسبات علم و انقلاب اسلامی (محمدرضا قائمی نیک)
فصل دهم: معنویت و اخلاق؛ جوهرۀ گام دوم انقلاب اسلامی
فصل یازدهم: تحلیل پولی روابط نظام سرمایهداری حاکم بر جهان و بررسی نظام اقتصادی کشور
فصل دوازدهم: بنیان عدالت در گام دوم انقلاب اسلامی
فصل سیزدهم: استقلال و آزادی: تبیینی در افق گام دوم انقلاب اسلامی
فصل چهاردهم: سیاست خارجی در گام دوم انقلاب اسلامی: بازسازی مبتنی بر عقلانیت انقلابی
فصل پانزدهم: چیستی و چگونگی عزت در روابط بینالملل؛ با الهام از بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی
فصل شانزدهم: نسبتشناسی سبک زندگی و پیشرفت: تأملی در امتداد بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی
🔅بعثت تا بعثت (۴)
🔸سمینار فناوریهای فرهنگی و بازتولید انقلاب اسلامی
✅ نقش هیئت در بازتولید گفتار انقلاب اسلامی (تبار، تاریخ و آینده)
با حضور :
⏮ محمدتقی کرمی/ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ره
⏮ محمدرضا قائمینیک/ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی
⏮ صابر جعفری کافیآباد/ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
⏮ محسن امین/ دکتری جامعهشناسی فرهنگی و پژوهشگر حوزه مناسک
⏱سهشنبه ۲۴ بهمن ؛ ساعت ۱۴ تا ۱۶
📱پخش زنده:
skyroom.online/ch/ricac/culture
📍محل برگزاری: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
🔗@ricac_ac_ir
جناب آقای دکتر رضا نظریان، نقدی بسیار مفید و ارزشمند دربارۀ کتاب «چارچوبی برای سیاستگذاری علم، تعامل علوم انسانی و علوم طبیعی» مرقوم فرمودند. با توجه به وزانت نقد و نکات ارزشمند ایشان و اینکه این نقد، در نشریهای منتشر نشده، لازم بود در اینجا منتشر شود.
[قسمت اول]
یک. دورکیم و وبر جزء متفکران قرن 19 آمدهاند درحالیکه شاخصترین کارهای این دو مانند اقتصاد و جامعه، صوربنیانی حیات دینی، نوشتارهای جنگ اروپایی اول، علم به مثابه حرفه، سیاست به مثابه حرفه و... اساسا مربوط به فضای قرن 20 است.
دو. یکی دو جا گفته شده که کار وبر درون فهمی بوده، درحالیکه وبر درون فهمی نکرده، تفهم (verstehen) در کار وبر غیر از درونفهمی است. وبر بر کار ویندلباند، ریکرت و دیلتای نکاتی را اضافه کرده است. در این خصوص و برخی از نکات آنها را هم حذف کرده است. جعبه ابزار کار او در این مورد هم اقتصاد و جامعه است.
سه. در مورد توضیحات کار صدرا در برخی مواقع کار به سمت توضیح فلسفه صدرا رفته است، درحالیکه باید از همان ابتدا دلالتهای کار صدرا برای سیاستگذاری رابطه بین علوم انسانی و علوم طبیعی توضیح داده بشود. بهعنوان یک خواننده به نظرم این مورد همچنان باید بیشتر توضیح داده میشد.
چهار. در برخی موارد مشخص نیست مسئله، انسان و طبیعت است یا علوم انسانی و علوم طبیعی. انسان و طبیعت یک مقوله پژوهشی است و علوم انسانی و علوم طبیعی یک مقوله پژوهشی دیگر.
جناب آقای دکتر رضا نظریان، نقدی بسیار مفید و ارزشمند دربارۀ کتاب «چارچوبی برای سیاستگذاری علم، تعامل علوم انسانی و علوم طبیعی» مرقوم فرمودند. با توجه به وزانت نقد و نکات ارزشمند ایشان و اینکه این نقد، در نشریهای منتشر نشده، لازم بود در اینجا منتشر شود.
[قسمت اول]
یک. دورکیم و وبر جزء متفکران قرن 19 آمدهاند درحالیکه شاخصترین کارهای این دو مانند اقتصاد و جامعه، صوربنیانی حیات دینی، نوشتارهای جنگ اروپایی اول، علم به مثابه حرفه، سیاست به مثابه حرفه و... اساسا مربوط به فضای قرن 20 است.
دو. یکی دو جا گفته شده که کار وبر درون فهمی بوده، درحالیکه وبر درون فهمی نکرده، تفهم (verstehen) در کار وبر غیر از درونفهمی است. وبر بر کار ویندلباند، ریکرت و دیلتای نکاتی را اضافه کرده است. در این خصوص و برخی از نکات آنها را هم حذف کرده است. جعبه ابزار کار او در این مورد هم اقتصاد و جامعه است.
سه. در مورد توضیحات کار صدرا در برخی مواقع کار به سمت توضیح فلسفه صدرا رفته است، درحالیکه باید از همان ابتدا دلالتهای کار صدرا برای سیاستگذاری رابطه بین علوم انسانی و علوم طبیعی توضیح داده بشود. بهعنوان یک خواننده به نظرم این مورد همچنان باید بیشتر توضیح داده میشد.
چهار. در برخی موارد مشخص نیست مسئله، انسان و طبیعت است یا علوم انسانی و علوم طبیعی. انسان و طبیعت یک مقوله پژوهشی است و علوم انسانی و علوم طبیعی یک مقوله پژوهشی دیگر.
https://eitaa.com/mojtamaona/366
[نقدهای دکتر رضا نظریان]
پنج. ارجاعات مداوم به کار سید حسین نصر یا کربن برای بنده بهعنوان خواننده کمی خسته کننده بود. مثلاً برای توضیح سهروردی یا قرون اولیه اسلامی. کربن و نصر نوعی نگاه تحلیلی به سنت فرهنگی ایران و اسلام دارند که این نگاه مورد مناقشه است و در جای خودش باید مفصل بحث بشود و ارجاع مفصل به آنها نیازمند این است که قبل از آن، این کار انجام گرفته باشد.
شش. اینکه فارابی کار ارسطو را بازسازی کرده روشن است و نویسنده هم به موارد خوبی اشاره کرده اما دلالت این کار برای سیاستگذاری باز هم خیلی منقح نشده است.
هفت. ایده روش شناسی بنیادین آنطور که در مقدمه آمده، عملا ارزش افزوده ای بر کار جامعه شناسان معرفت ندارد. آنها هم میگویند عوامل غیرمعرفتی در کار دانشمند تأثیر دارد. ارزش افزوده روش شناسی بنیادین در نسبتمندی بین جهانها است که حداقل در مقدمه صورتبندی منقحی نشده است.
هشت. تأکید نویسنده بر نقاط ابتدایی شکل گیری تفکر غرب قبل از دکارت، آموزنده و مهم بود.
https://eitaa.com/mojtamaona/367
JOUS_Volume 1_Issue 1_Pages 221-228.pdf
460.4K
آقای دکتر بیانی هم در مجلۀ مطالعات دانشگاه این نقد را مرقوم فرموده اند. اگرچه به حسب رعایت ادب، از ایشان بابت نوشتن این نقد ممنونم، اما از حیث نکاتی که بتواند به بهبود کتاب کمک کند، چندان چیزی دستگیرم نشد؛ مگر اشارات مفید ایشان دربارۀ اغلاط ویرایشی و املائی کتاب.
https://eitaa.com/mojtamaona/368
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#من_یک_پدرم
توضیحات حجت الاسلام شاندیزی (مسوول گروه فرهنگی شهیدالقدس ) در مورد پویش کمک به غزه
@shahideqods
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
انسان اقتصادی یا انسان فرهنگی؟
حجت الاسلام دکتر مهدی سلطانی
عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام)
#نشستهایایرانآینده
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
سی سال که هیچ، اگر سیصدسال هم با ادبیات جامعه شناسی و علوم اجتماعی، تنها برای گرفتن پروژه مانوس باشید، هیچ گاه حتی با عقبۀ فلسفیِ علوم اجتماعی در غرب هم ارتباط نخواهید گرفت.
اینکه ما دربارۀ هوش مصنوعی حرفی نداریم، ناشی از آن است که حوزه و دانشگاه ما، اساساً عقبۀ بسیار گستردۀ آن را درست نشناخته اند، اما اگر قرار باشد حرفی هم داشته باشیم، بدون آشنایی با عقبۀ فلسفیِ آن و دوری از رویکرد تکنسین پروری که آقای فاضلی از آن برخاسته، نمی توانیم حرف جدیدی بزنیم.
راه مواجهۀ فلسفی و عمیق با هوش مصنوعی را شاید حوزۀ علمیه با پایان نامه ها و کتابهایش که آقای فاضلی یحتمل از آنها اطلاع هم ندارد، کورمال کورمال طی کند و طبیعتاً با خطاهای زیادی همراه باشد (از جمله ضرورتِ آشنایی با جهان ریاضیاتی جدید)، اما قطعاً مسیر تکنسین محوری آقای فاضلی، فرسنگ ها ما را از مواجهۀ جدی با آن دور می کند.
قید تنها را باید با این دیدگاه فهمید؛ نه خطاها و اشتباهاتی که حوزوی ها در این مسیر دارند.
رییس ستاد امر به معروف کردستان:
🔹 آیا اگر همه با حجاب شوند و چادر سر کنند دیگر هیچ آسیبی در این مملکت وجود نخواهد داشت؟
🔹 وجدان خود را قاضی کنیم و به این فکر کنیم که جامعه از کسی که به هر دلیلی اقدام به بی حجابی میکند بیشتر آسیب می بیند یا از کسی که رانت خواری، پارتی بازی و فساد اداری میکند؟
🔹 در جامعه همه که بدحجاب و بی حجاب نیستند