eitaa logo
مجتمعنا
417 دنبال‌کننده
95 عکس
15 ویدیو
11 فایل
@qaeminik64 برخی یادداشت ها و درس گفتارهای محمدرضا قائمی نیک در اینجا، به عنوان شخص حقیقی می نویسم
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چشم شیشه ای
«برنامه‌های جدید صداوسیما»؛ در کشاکش «ابداع» یا «اضمحلال» در فرایند بزرگ جهانی رضا قائمی در دورۀ جدید صداوسیما و برنامه‌های اصطلاحاً تحولیِ آن، نظیر «سیدخندان»، «محفل»، «حسینیۀ معلی» و نظایر آنها از یک‌سو شاهد تلاش و دست‌وپازدنی برای طرح نوآوری‌ها، ابداعات و خلاقیت‌هایی متناسب با فضای اسلامی-ایرانی یا بومی خودمان هستیم و از سوی دیگر، اغلب آنها نسبتی با مشابه‌های داخلی و تقلیدیِ قبلی خودشان دارند؛ «سیدخندان با خندوانه»، «حسینۀ معلی و محفل با عصر جدید». آنچه نمی‌توان دربارۀ «سیدخندان» و محفل و حسینۀ معلی انکار کرد، داشتن نسبتی با «خندوانه» و عصر جدید و نظایر آنها است؛ این نسبت را هم می‌توان در لوگوی آنها دید و هم در نحوۀ اجرای مجری و شیوۀ نشستن مخاطبین و میان‌برنامه‌ها و نظایر آنها دنبال کرد. با این‌حال داشتن «نسبت» با شکل و فُرم برنامۀ قبلی، لزوماً به معنای تقلید و تکرار نیست؛ از قضا داشتن نسبتی با برنامه‌ای مشابه، اقتضاء نوآوری و ابداع است. اینکه ابداع یا نوآوری در هر زمینه یا موضوعی به‌طور کلی از گذشتۀ آن زمینه و موضوع، گسسته و منقطع باشد -فارغ از اینکه آیا اساساً چنین امکانی وجود داشته باشد یا نه- نشان از نوآوری و ابداع نیست، بلکه شاید نشانۀ بی‌هویتی و بی‌معنایی باشد. از این منظر، بودنِ نسبتی میان سیدخندان و خندوانه یا میان محفل و حسینۀ معلی با عصر جدید چندان مذموم نیست، همانطور خندوانه و عصر جدید نیز یحتمل با برنامه‌های مشابه خارجی‌اش نسبتی داشته است. مسئلۀ بر سر نوع «نسبت» است: نسبت تقلیدی یا نسبت ابداعی؟ اما چرا ما در جمهوری اسلامی، به این ضرورت رسیده‌ایم که برنامه‌هایی در نسبتی با برنامه‌های خارجی یا جهانی بسازیم؟ در پاسخ به این پرسش، یک پاسخ دمِ دستی وجود دارد و آن این است که اگر ما چنین برنامه‌هایی نسازیم، یحتمل مخاطب صداوسیما، جذب برنامه‌های مشابه خارجی در ماهواره و فضای مجازی می‌شود. بنابراین ما باید چنین برنامه‌هایی بسازیم تا مخاطب، پای تلویزیون خودمان بنشیند. این پاسخ که نتیجۀ آن، ظهور «نسبت تقلیدی» بوده است، مدت‌ها سرلوحۀ بسیاری از برنامه‌های صداوسیما قرار داشته و برنامه‌های خارجی با اندک تغییرِ ظاهری، به‌صورت تقلیدوار ساخته و پخش می‌شدند؛ این تغییرات آنقدر اندک و ظاهری و رفعِ ‌ِرجوهی بود که به‌تدریج رعایت مسائل ظاهری هم بی‌معنا می‌شد و برنامه‌ساز و برنامه‌بین، آن‌طرف دوربین و این‌طرف دوربین، هر دو شبیه همان سازنده و بینندۀ برنامۀ خارجی می‌شدند. اما چرا برنامه‌های خارجی برای مخاطب ایرانی جذاب است؟ به‌نظر می‌رسد پاسخ به این پرسش بتواند اهمیت برنامۀ سیدخندان و حسینۀ معلی و محفل و البته معیاری برای ارزیابی‌شان بدست دهد. «ما»، فارغ از آنکه بر امواج یک انقلاب جهانی یا حداقل با مدعیات جهانی سوار هستیم، به‌لحاظ تاریخی نیز ملتی تمدن‌ساز بوده‌ایم و اقتضاء تمدن‌سازی، اتخاذ افق و دیدگاهی جهانی است. شاید به همین جهت باشد که مقام معظم رهبری در بیانۀ گام دوم انقلاب، نسل گام دوم انقلاب را در آستانۀ «ورود به فرایند بزرگ جهانی» می‌دانند. این تحلیل، با واقعیاتی که امروزه به‌ طرُق مختلف، از شبکه‌های اجتماعی و مجازی تا مسافرت‌های متعدد و نظایر آنها که تجربه می‌کنیم هم سازگار است. «ما گریزی از اتخاذ موقف و افقی جهانی نداریم» و در عین حال در این موقفِ ورود به فرایند بزرگ جهانی انقلاب، ناگزیر از حفظ و تقویت بنیان‌های اسلامی-ایرانی خویش هم هستیم. در عین اینکه به موقعیت جزئی و خاص خودمان می‌اندیشیم، ناگزیر از طرح جهانی ایده‌های‌مان هستیم. این شوق نگاه جهانی، نه تنها لزوماً منفی نیست، بلکه فرصتی برای بسط و گسترش آرمان‌های انقلاب اسلامی است. با این مقدمات می‌خواهم دوباره به تحلیل سیدخندان و محفل و حسینۀ معلی و این شکل از برنامه‌ها برگردیم. سیدخندان و حسینۀ معلی و محفل، سودای ترویج ایده‌های حزب‌اللهیِ انقلابی یا اسلامی-ایرانی را در یکی از جهانی‌شده‌ترین قالب‌هایی ممکن دارند. از این‌جهت ناگزیر از ایجاد نسبتی با این قالب‌ها و فرم‌ها و شکل‌های برنامه‌سازی هستند. این برنامه‌‌ها نمی‌توانستند در بستر و زمینۀ فعلی، بی‌نسبت با نسخه‌های مشابه‌شان یعنی خندوانه و عصر جدید و نظایر آنها روی آنتن بیاید، اما از قضا آنچه برگ برندۀ گونۀ اخیر این برنامه‌ها است، همین ویژگی‌های حزب‌اللهی انقلابی یا اسلامی-ایرانی آن در مقایسه با نسخه‌های تقلیدی گذشته است. گونه‌های اخیر، در نسبت با گونۀ اول که علیرغم برخی تغییرات، همچنان ذیلِ ایدۀ تقلید از الگوهای خارجی شکل گرفته بودند، تلاش می‌کنند از تقلید بیرون آیند و ایده و کار و حرف خودشان را به میان بکشند؛ با این‌حال دقیقا در همین‌جاست که می‌توان میزان توفیق سیدخندان و محفل و حسینۀ معلی را به ارزیابی نشست. اما آن معیار چیست؟ https://eitaa.com/24033757/8
هدایت شده از چشم شیشه ای
برای دست‌یابی به معیاری دقیق برای ارزیابی این برنامه‌های اخیر، باید دوباره تکرار کنیم که «ما وارد فرایند بزرگ جهانی شده‌ایم». بنابراین اگر در این کارزار وارد شده‌ایم؛ ناگزیر باید به شکل جهانی، برنامه‌ بسازیم و از همان آغاز، افق تبدیل‌شدن به الگویی برای تحول در قالب‌ها و فرم‌های فعلی در سطح جهانی داشته باشیم، در غیر این‌صورت، فارغ از اینکه از آرمان‌ها و شعارهای انقلاب اسلامی و مدعیات آن فاصله گرفته‌ایم یا کوتاه آمده‌ایم، در آستانۀ قریب‌الوقوعِ اضمحلال ایده‌های مبدعانه خودمان قرار می‌گیریم و دیر یا زود، مخاطب‌مان را از دست خواهیم داد و او دوباره به دیدن برنامه‌های ماهواره‌ای یا در بهترین حالت، گونه‌های تقلیدیِ آنها در داخل، برخواهد گشت. در همین‌جا است که معیار ارزیابی برنامه‌های گونۀ اخیر آشکار و روشن می‌شود. حال باید دید سیدخندان و محفل و حسینۀ معلی و برنامه‌هایی نظیر آنها چنین ظرفیتی را به عرصه کشانده‌‌اند یا هنوز راه دراز و دشواری در پیش دارد؟ https://eitaa.com/24033757/9
انا لله و انا الیه راجعون دکتر ، متفکر گرانقدر سحرگاه شب قدر بیست و سوم به رحمت خدا رفت. پیامبر اکرم ص فرمود: مرگ عالِم مصیبتی جبران ناپذیر و رخنه ای بسته ناشدنی است. او ستاره ای است که غروب می کند. مرگ یک قبیله آسانتر از مرگ یک عالم است.
📝 پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی گذشت دکتر عماد افروغ 🔹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی درگذشت دانشمند فرزانه و انقلابی آقای عماد افروغ را تسلیت گفتند. 📩 متن پیام به این شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم درگذشت دانشمند فرزانه و انقلابی مرحوم آقای دکتر عماد افروغ رحمةالله علیه را به خاندان گرامی و دوستان و همکاران و شاگردان ایشان صمیمانه تسلیت عرض میکنم و صبوری و آرامش روحی برای آنان و رحمت و مغفرت الهی را برای آن مرحوم که در سحرگاه جمعه و قدر به لقاءالله پیوست مسألت مینمایم. تلاش‌های فکری‌اش مقبول حق و یادش گرامی باد. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۲/۰۱/۲۶ 💻 Farsi.Khamenei.ir
🌅برای اینکه مشهد جهانشهر باشد. 💥دومین رویداد بین المللی ماه امت با حضور خوانندگان ایرانی و خارجی و نمایشگاه غذا و صنایع دستی کشورهای جهان و اقوام ایرانی 🗓زمان: ۲۹ فروردین الی ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ ⏰ساعت: ۲۰ الی ۲۳ 🌷به میزبانی قلعه خیابان(انتهای بلوار حر، شهرک شهید باهنر) 📭 @ghale_khiaboon
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹نشست نخبگانی صاحب نظران مسائل اجتماعی 🔸مشهدالرضا علیه‌السلام 🔸بهمن ماه ۱۴۰1 اولین بار بود که در این نشست های شهرداری شرکت می کردم و جز نفرات اولی هم بودم که صحبت کردم. با توجه به نکاتی که حضارِ بعد از بنده ذکر فرمودند، اگر می خواستم دوباره در چنین جلسه ای نکاتی را بگویم به این نکات اشاره می کردم. به زعم من، بسیاری از مسائل اجتماعی شهر مشهد (فقر، اعتیاد، طلاق، بیکاری، حاشیه نشینی، اخیراً بی حجابی و ...) در الگویِ توسعۀ مشهد ریشه دارد که حداقل از نیم قرن اخیر شروع شده است. با نظر به این الگو و در شرایط فعلی، شورای شهر و شهرداری را می توان انقلابی نامید که حداقل این سه اقدام را به عنوان سه کلان مسئلۀ اجتماعی در دستور کار داشته باشد: 1. توقف فوری و بدون معطلی توسعه شهر به سمتِ جنوب غرب و بیش از آن، غرب مشهد. 2. توسعۀ فرهنگ-مبنا به سمت شرق و شمال شرق مشهد با تاکید بر دو مولفۀ *زبان و فرهنگ فارسی و *هویت اسلامی (با رویکرد وحدت شیعه و اهل سنت). 3. جایگزینی گفتمان زیارت به جای گفتمان توریسم و گردشگری. البته روشن و واضح است که شورای شهر و شهردار سابق و لاحق، نه چنین دیدی دارند و نه چنین عزمی، اما آنها هستند که باید همچون شهردارها و شوراهای شهر قبلی شهر مشهد، پاسخگویِ وضعیت فعلی و آیندۀ شهر مشهد و مسائل و مشکلاتش باشند. دلایل جامعه شناختی طرح این سه مسئله و راهکارِ ضمنیِ آن، بماند برای فرصتی دیگر.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
13 اسفند 1401 در ابتدای نکته ای مطرح شد درباره اینکه چرا برگزاری متمرکز درباره حجاب و دعوت متفکرین در قالب این ساختار علمی-فرهنگی، نمی توانست ظرف مناسبی برای استخراج ایده ها موضوع مهم و واقعی حجاب باشد. من نیز در تایید این مساله یکی دو نکته ای عرض کردم که چطور که امروز در ایران مرسوم است، نسبتی ناچیز و بسیار حداقلی با نیاز علمی که امروز انقلاب احتیاج دارد برقرار می کند. ابتدا اینکه ساختار علمی امروز ایران، فقط محتواهای را می تواند پژوهش و اعتبار سنجی کند، چون از غربی تبعیت می کند از کلیات عبور کرده و حالا جزئیِ ذیل آنها را می خواهد. اما جمهوری اسلامی امروز نیاز به پاسخ های و و دارد و ساختارهای جزئی نگرِ پژوهش مدرن در قرن بیستم، برای این کار مفید نیستند. اینگونه است که پرورش یافته این سیستم، مثل تشنه ها و گرسنه ها، به جان مساله های غرب میروند اما اصلا متوجه نیازهای امروز خودمان نمی شوند، چون نه خودشان و نه ساختار برای این کار ساخته نشده اند! دوم اینکه پاسخ های مورد نیاز امروز جمهوری اسلامی، نمی توانند زبان ، داشته باشند، بلکه با زبان و ، بهتر فهمیده می شوند و باز ساختار علمی نهاد علم امروز ایران، اصلا برای اعتبارسنجی تولیداتِ غیر مفهومی و تکنیکی هدف گذاری نشده است. فایل صوتی بالا، این قسمت از گفتگوی بنده با حجه الاسلام حسن شفیعی است. @social_theory
این فرمایش دوست بزرگوار، آقای مهدی‌زاده تا حدودی درست است اما اکتفای به کلیات و عدم ورود به جزئیات بنظر می‌رسد علاوه بر آنکه کلیات را پوچ می‌کند، چرخ حرکت انقلاب را هم متوقف می‌سازد. اینکه نمی‌توانیم ایده‌های کلان را به پژوهش‌های جزئی برسانیم نشان از نوعی نقصان است و نباید بعنوان امر طبیعی پذیرفته شود. مضافا اینکه در جوامع غربی هم هنوز ایده‌های کلان مخصوصا در قالب کتاب در دانشگاه‌ها مطرح می‌شوند.
چرا برگزاری رفراندوم، منجر به فروپاشی یک نظام سیاسی نمی‌شود؟ تاملی در بی معنایی برگزاری رفراندوم در یک نظام سیاسی مستقر [قسمت اول] 1. ایدۀ «رای‌گیری» و «انتخابات» که امروزه تبدیل به مولفۀ اصلیِ سیاست‌ورزی در سطح جهان شده است، «در ظاهر ماجرا» ناظر بر آن است که حداکثر مردم، برای یک دورۀ خاص و تحت شرایط خاصی، سرنوشت سیاسی همۀ مردم را تعیین می‌کنند. با این‌حال اگر این انتخابات را در ذیل یک نظام سیاسی، در طول تاریخی که آن نظام سیاسی دوام آورده بنگریم، درخواهیم یافت که انتخابِ یک دولت یا نماینده توسط حداکثر مردم مشارکت‌کننده در انتخابات در یک دوره، گاهی در تضادِ آشکار با انتخاب حداکثر مردم در دورۀ بعدیِ آن قرار دارد و علیرغم این تضاد، هر دو انتخاب یحتمل مشروع شمرده می‌شوند. فی‌المثل در ایران، انتخابات 1376، دولت منتخب حداکثر مردم در تضاد با دولتِ برگزیدۀ حداکثر مردم در 1384 بوده و هر دو علیرغم این تضاد، در ذیل نظام جمهوری اسلامی مشروعیت داشته‌اند. پرسشی که طرح می‌شود آن است که علیرغم این تضاد، پس چگونه نظم سیاسی جمهوری اسلامی در ایران بقاء یافته است؟ آیا در ورای رای مردم قلمرویی هست که می‌تواند این تضاد را مرتفع سازد و علیرغم این تضاد، نظم و نظام سیاسی به بقاء خود ادامه دهد؟ 2. به‌نظر می‌رسد تنها راه پاسخ به این پرسش، نظرگاه فلسفی باشد، زیرا رفع تضاد و بالاتر رفتن از تضاد ظاهری میان دو امر، نیازمند تاملی در ورای آنچه در ظاهر رخ می‌دهد است و این افق، نظرگاهی فلسفی و عقلی می‌طلبد. اگر یک نظام سیاسی، در درونِ خود با تکیه بر رای حداکثر مردم، دو تجربۀ سیاسی متضاد با یکدیگر داشته باشد، این نشانگر آن است که نظم سیاسیِ حاکم بر آن نظام، ظرفیتِ رفع این دو انتخاب و گزینش متضاد را داشته است؛ چون منطقاً دو امر متضاد با یکدیگر قابل جمع نیستند، اما قابل رفع‌اند. از این حیث به‌نظر می‌رسد در هر یک از انتخابات‌ها که گاهی با هم در تضاد هم قرار می‌گیرند، علاوه بر تعیین سرنوشتِ دوره‌ای همۀ مردم توسط اکثریت پیروز، نظم سیاسی نیز مورد تایید قرار می‌گیرد. به‌تعبیر دیگر، انتخابات و رای اکثریت مردم، علاوه بر انتخابِ یک دولت برای یک دوره، از هستیِ سیاسی آن نظام نیز نمایندگی می‌کند. با نظر به اینکه دولت‌ها و ایده‌های متضاد آنها در طول تاریخ گذرا هستنند و آنچه باقی می‌ماند، نظام سیاسی حاکم بر آنها است، بنابراین به‌نظر می‌رسد حتی می‌توانیم بگوییم آنچه که در جریان انتخابات‌های مختلف که بعضاً نتایج متضاد با هم دارند، مورد نمایندگی و رای مردم قرار می‌گیرد، نظم یک نظام سیاسی است که با هستی یا نیستیِ آن گره خورده است. از این‌جهت، رای مردم در انتخابات‌ها، خواه ناظر به نامزد پیروز باشد و خواه ناظر به نامزدِ ناکام، رایِ به هستیِ یک نظام سیاسی است. اما از جهتی دیگر می‌توان قدری پیشتر رفت و اولاً اصالت رای و انتخابات را معطوف به هستی و بقاء اصل نظام سیاسی دانست و ثانیاً آن‌را معطوف به نامزد پیروز واجد حداکثر رای ممکن تفسیر کرد، زیرا نامزد پیروز نیز در زمانِ پس از پیروزی، بیش از آنکه موظف و مکلف به تحقق خواسته‌های حداکثرِ مردمِ رای‌دهنده به خودش باشد، موظف به تحقق خواست‌های هستی‌شناختیِ آن نظام سیاسی و به‌تعبیری دیگر، همۀ مردم (نه حداکثرِ پیروز) است. این شعار که معمولاً و به‌درستی توسط نامزد پیروز مطرح می‌شود که او پس از پیروزی، بایستی به‌نحوی عمل کند که نه فقط رای‌دهندگانِ به او منتفع شوند، بلکه همۀ مردم و کلیت یک نظام سیاسی منتفع گردند، بیانگر آن است که مشروعیتِ نامزد پیروز، اولاً و بالذات ناظر به نمایندگیِ او از هستیِ نظام سیاسی و همۀ مردم است و ثانیاً و بالعرض برخاسته از رای حداکثرِ موافق با اوست. اگر نامزد پیروزِ یک انتخابات، اقدامی در جهتِ نقض حقوق اساسی حداقلِ افرادِ ناکام در انتخابات انجام دهد به‌نحوی که آنها را مجبور به نقض امنیت نظام سیاسی کند، عملاً مشروعیتِ نامزد پیروز نقض خواهد شد و مشروعیتی برای بقاء در منصب سیاسی نخواهد داشت. بنابراین رای حداکثر مردم به یک نماینده (خواه نمایندۀ دولتی باشد و خواه مجلس شورا و خواه دیگر انتخابات)، به‌معنای آن است که او از خلالِ رای اکثریت، نمایندگیِ اصل نظام سیاسی را برعهده دارد.
چرا برگزاری رفراندوم، منجر به فروپاشی یک نظام سیاسی نمی‌شود؟ [قسمت دوم] 3. اگر مطابق آنچه تا اینجا گفته شد، ایدۀ «نمایندگی» حداکثر مردم را به‌مثابه نمایندگیِ از اصل وجود و هستیِ یک نظام سیاسی بدانیم، پرسش آن است که اصل این هستیِ سیاسی و نظم متاثر از آن، چگونه تکوین می‌یابد؟ تکوین هستی، به‌معنای خلق آن، طبعاً در انحصار خداوند است، اما در هستی‌های این‌دنیایی، انسان به‌عنوان خلیفه‌الله یا اشرف موجودات، امکان خلق جهان‌هایی را متناسب با اختیار خود دارد. با این‌حال این خلقِ جهان، مخصوصاً جهان سیاسی توسط انسان، طبعاً بایستی با نظام تکوینی که مخلوق الهی است، سازگاری داشته باشد، در غیر این‌صورت، یا نظم سیاسی طبیعی قلمداد نمی‌شود و یا نظم سیاسی سازگار را ارادۀ الهی نیست. از این‌منظر خلقِ یک نظام سیاسی توسط انسان، در وضعیت و حالتی از حالات انسانی یا حالتی از اجتماع انسانی رقم می‌خورد که آن فرد و جامعه در لحظۀ خلقِ یک هستیِ سیاسی، تا حد ممکن در قرابت و نزدیکی با نظم تکوینی عالم قرار گرفته باشد. به‌این معنا اگر به نظرات سیاسی غرب نیز بنگریم، با درک متفاوت جدیدی که در علوم طبیعی از مفهوم طبیعت در سده‌های 14 به بعد رقم خورد و منجر به ظهور علوم طبیعی نظیر نجوم، فیزیک، مکانیک، شیمی و زیست‌شناسی جدید شد، مفهوم جدید «طبیعت» به قلمرو علوم انسانی و سیاسی راه یافت و از خلال طرح این مفهوم جدید از طبیعت بود که جهانِ سیاسی جدید تحت تاثیر منطق علوم طبیعی و سازگار با جهان تکوینِ طبیعی، البته در معنای مدرنِ آن شکل گرفت. لاک، هابز، روسو و دیگر بنیان‌‌گذاران علوم سیاسی جدید، همگی درک جدیدی از طبیعت و طبیعت انسانی را صورت‌بندی کردند و به تبع این درک جدید، امکان خلقِ هستیِ سیاسی جدیدی را که با منطق علوم طبیعی مدرن سازگار بود، یافتند. از این‌منظر حتی در طرح ایدۀ دموکراسی مدرن نیز شاهد آن هستیم که با درکِ جدیدی که از طبیعت شکل گرفت، رای حداکثر مردم در قالب «قرارداد اجتماعی» در حقیقت به‌معنای نمایندگیِ از نظم فیزیکی و طبیعی جدیدی بود که در این دوره ظهور یافت. آنچه در پس تاسیس نظام‌های سیاسی مدرن، مخصوصاً بعد از انقلاب فرانسه شاهد هستیم، نمایندگیِ سیاسی از هستیِ مدرنی است که در دورۀ مدرن شکل گرفته و صورت‌بندی می‌شود و از خلالِ رای‌گیری توسط حداکثرِ مردم، اشکال و اقتضائات مختلف آن به‌ظهور می‌رسد. بنابراین در پسِ ایدۀ دموکراسی مدرنِ غربی نیز تقید به یک نظم سیاسی و متاثر از هستیِ جهان مدرن وجود دارد که دولت‌های مختلف برآمده از آن، ظهورات آن نظم سیاسی خاص هستند و مشروعیت خودِ این نماینده‌های پیروز، مقید به حفظ آن نظم سیاسی مدرن است، زیرا اساساً ایدۀ نمایندگیِ سیاسی که از خلال رای‌گیری محقق می‌شود، ناظر به حفظ نظم سیاسی است که پیش از آن، از خلال منازعات خونین و در آستانۀ مرگ و زندگی شکل گرفته است. از این منظر، حتی در جهان مدرن، تکوین این نظم جدید از هستی که می‌توان آن‌را در منازعات خونین سده‌های قبل، فی‌المثل در منازعات میان کلیسایِ ارسطویی‌شده از یک‌سو و بنیانگذاران علوم طبیعی جدید نظیر جوردانو برونو، گالیله و نظایر آنها از سوی دیگر دنبال کرد، مبنای تکوین نظم سیاسی مبتنی بر دموکراسی مدرن بوده است. تا آن منازعات جدی ایجاد نمی‌شد، امکان چنین نظم سیاسی ممکن نمی‌بود. رای‌گیری‌های بعدی این نظام‌های سیاسی بر انتخاب دولتِ شخصی و جزئی در هر دورۀ تاریخی، در حقیقت تلاش برای فهم اقتضائات مختلف همین نظم سیاسی تکوین‌یافته در عرصۀ عمل و اجرا بوده است. از این منظر اگر هرکدام از دولت‌های مقید به این نظم مدرن، اگر بخواهند نظم سیاسی متاثر از علوم طبیعی و انسانیِ مدرن را نفی کنند، جایی در این نظام سیاسی نخواهد داشت. به این معنا رای‌گیری و نمایندگی رای حداکثر مردم، علاوه بر آنکه کاشف از رای حداکثر مردم در دوره‌ای خاص است، اما در حقیقت تایید مستمر آن نظم سیاسی است که در منازعاتی پیش از رای‌گیری مذکور، مطابق با درکیِ از طبیعت و هستیِ امورِ جهان، جعل و خلق یا کشف شده است.