خواندن کتابی که در جلسه رونمایی و جشن امضایش شرکت کرده باشی و تعریف و تمجیدهای اساتید را راجع به آن شنیده باشی، تجربه جدید و جالبی بود.
فضای رمان و نمادین بودن در عین سادگی اش را دوست داشتم.
برای من حال و هوای نوجوانی و طراوت و تازگی اش را داشت. با اینکه آخرهای کتاب حوصله ام داشت سر می رفت و دلم میخواست در همان فضای راز آلود و نمناک فصل اول باقی مانده بودم.
#چند_از_چند
۲۲ از ۴۰
مجذوب قدرت قلم نویسنده شدم.
نگو نشان بده در حد لالیگا 👍
شخصیت پردازی درجه یک 🤌
پرداختن به جزئیات هم که محشر کبری✊
۲۳ از ۴۰
#چند_از_چند
بعد از یکی دو ماه دور افتادن از کتابخوانی و گیر افتادن در چرخهی معیوب روزمرگی، دارم سعی میکنم خودم را به دنیای مطالعه برگردانم.
این مجموعه داستان صوتی که از طاقچه گرفتم شامل داستانهایی است از نویسنده هایی خوب و کار درست با صدای خودشان که قبلا در همشهری داستان چاپ شده بودند. بیشترشان را زیاد دوست داشتم و چندتایی را هم در دوره آموزش نویسندگی شنیده بودم که دوباره شنیدنشان خاطره انگیز و جذاب بود.
۲۴ از ۴۰
#چند_از_چند
نمیدانم در مورد این مجموعه داستان چه بگویم که حق مطلب ادا شود. داستانهایی به معنای واقعی داستان. از آن کتابهایی که ارزشش را دارد بخرم و چند بار دیگر بخوانم.
۲۵ از ۴۰
#چند_از_چند
خانم کاردانی در این کتاب از تجربه های زیستهاش در شهری دور برایمان حرف میزند. ساده شیرین و روان.
۲۶ از ۴۰
#چند_از_چند
فصل اول پر از جزئیات و شگفتی و تعلیق و تصویرسازی های ناب، فصل آخر همه اینها در قالب یک زبان سخت و غیر قابل فهم و اعصاب خرد کن. معلومه که نویسنده آدم بسیار باهوش و دانایی هست ولی به وضوح داره این هوش و اطلاعات سرشار خودش رو به رخ خواننده میکشه و همینه که توی ذوق میزنه. از اون کتابهایی که اگه همراه حلقه نبودم وسط کار ولش میکردم. ولی در کل راضی ام که خوندمش و به مدل جدیدی با تاریخ معاصر کشورم آشنا شدم. و البته مروری بود بر تکنیکهای نویسندگی.
۲۷ از ۴۰
#چند_از_چند
#حلقه_کتاب_مبنا
#عاشقی_به_سبک_ونگوگ
چه زندگی هایی...
چه عشق هایی...
چه روزهایی...
خیلی عجیب...خیلی دوست داشتنی... خیلی دور... خیلی نزدیک...
۲۸ از ۴۰
#چند_از_چند
همه قصههاشو دوست نداشتم. بعضی ها قوی تر و جذابتر بعضی ها ضعیف و دوست نداشتنی.
ولی همه داستانها زنانه و آشنا.
۲۹ از ۴۰
#چند_از_چند
بعضی کتابها هم هستند که با زبانی ساده و روان، مغز خواننده را درگیر خودشان میکنند. بدون تکلف و معذب کردن، حرفشان را میزنند و اصراری هم ندارند چیزی را به خوانندهشان بفهمانند. مثل گاوخونی اثر آقای جعفر مدرس صادقی.
این روزها از هر طرف که میروم میرسم به اسم و نشانی از #زایندهرود
۳۰ از ۴۰
#چند_از_چند
به بهانه شرکت در جشن امضای کتاب #پاییز_آمد که هفته پیش در اصفهان برگزار شد صوتی اش را از طاقچه گرفتم و چند ساعته شنیدم. هرچند به علت سرماخوردگی و کمر درد شدید نتوانستم در مراسم شرکت کنم.
به نظرم بهترین برداشت یا مرور نویسی از کتاب همان است که رهبر فرمودند: عشقی آتشین، عزمی پولادین و ایمانی راستین.
و در آخر حسرت اینکه چقدر از این آدمها که روزگاری کنارمان بودند، فاصله گرفته ایم و برایمان دور و دست نیافتنیاند. و ایام انقلاب و جنگ چه فرصت غنیمتی بود برای انسان سازی.
۳۱ از ۴۰
#چند_از_چند
برای درک اینکه بفهمیم چه بر سر فلسطین و اهالیاش آمده است کلمههای تکراری و اصطلاحات کلیشهای تاریخی و آمار و عددهای بیروح کمکی نمیکنند.
اما وقتی یکی از آن عددها به زبان در میآید، انسان میشود، زن میشود و قصه ی رنج آدمهای معمولی دیارش را برایت روایت میکند آنوقت است که توی خواننده هم میشوی جزئی از آن داستان، خواب و بیداری ات همرنگ ماجراهایش میشود و درد، همان درد هفتادساله چنگ می اندازد روی قفسه سینه ات.
با اینکه کتاب، ضعفهای تکنیکی مشهودی دارد ولی جذابیت دردناکش اجازه نداد زمینش بگذارم.
هرچند کتاب که تمام شد حس کردم نویسنده به طرز کاملا تصنعی سعی کرده بود وجود حس انتقام در فلسطینیان مظلوم را انکار و حتی محکوم کند.
نمیفهمم چرا نباید آدمهای خوب از آدمهای بد انتقام بگیرند. صلح طلب بودن به چه قیمتی؟
به نظر من چیزی که تا قبل از طوفان الاقصی فلسطینیان را تحت ظلم نگه میداشت، همین تفکر بود. که آدمهای خوب چون خوبند نباید صدایشان در بیاید و طوفان الاقصی و یحیی سنوارها بودند که ذهنها را از این مدل صلح طلبی متعفن منحرف کردند.
۳۲ از ۴۰
#چند_از_چند
#زخم_داوود
#حلقه_کتاب_مبنا
تا قبل از خواندن این کتاب، اسم معلول که میآمد، آدمی را تصور میکردم که روی ویلچر نشسته است و... همین.
راستش نمیخواستم بیشتر از این بدانم. نمیتوانستم رنج دائمی این آدمها را تصور کنم. برایم سخت بود که بپذیرم آنها ناقص نیستند، بلکه نوعی دیگر از آفرینش خداوندند.
بعد خواندن این خرده روایتها هم هنوز چیز زیادی از زندگیشان نمیدانم. فقط بیشتر فهمیده ام که معلولیت انواع و اقسام دارد. رنج، ظاهر و باطن دارد. کوچکترین تفاوت، ماجراهایی عجیب، پیچیده و باور نکردنی به دنبال خودش دارد.
اما پذیرش این تفاوتهاست که میتواند زندگی را کمی آسانتر کند.
۳۳ از ۴۰
#چند_از_چند