eitaa logo
رسانه شهید حاج حمید مختاربند
113 دنبال‌کننده
181 عکس
84 ویدیو
0 فایل
🌹شهیدمدافع حرم #سردار_حاج_حمید_مختاربند 💠از فرماندهان سپاه خوزستان در دفاع مقدس 💠مدیرعامل بانک انصاراستان خوزستان وقم خاطرات📒 کلیپ🎬 عکس📷 دست نوشته شهید✍ همه در رسانه سردار شهید حاج حمید مختاربند ارتباط با ادمین _تبادل @AAdmmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇮🇷اگــر رای دادن بــی فــایــده بــود، ایــنقــدر رای نــدادن را تــبــلیـغ نــمی کــــردنـــــد....👏👏 https://eitaa.com/joinchat/4178903060Ca43bd84efe
♦️♦️♦️...در جاده ای که از گمراهی آن می ترسی , قدم مگذار , زیرا خودداری به هنگام سرگردانی و گمراهی , بهتر از سقوط در تباهی هاست...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
💠💠💠💠💠💠💠💠 🔸️اسلام برای رام کردن و تعدیل غریزه جنسی تدابیری اندیشیده است، یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد مقرر فرمود مربوط به نگاه کردن است،اینکه زن و مرد به هم خیره نشوند و به قصد لذت به هم نگاه نکنند. وظیفه خاص زنان را پوشاندن خود از مردان بیگانه (نامحرم)و اینکه موجبات تحریک مردان بیگانه(نامحرم) را به هیچ شکلی فراهم نکنند.🔸️ 📘کتاب مسأله حجاب،شهید مطهری 💠💠💠💠💠💠💠💠 ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
توجان منےمیروے لااقل دلم رابه رسم امانت بگیر 🌹🍃🌹 من اینجا به داغت صبورم ولے توآنجابرایم شفاعت بگیر 🌹🍃🌹 مراسم وداع باشهیدمدافع حرم مسجدچهارده معصوم اهواز ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 زهرا مختاربند دختر شهید مدافع حرم 🔻سال ۸۴ بود. انتخابات ریاست جمهوری تازه به پایان رسیده بود و با رای بالایی رییس جمهور شده بود. 🔻ما از اینکه بالاخره بعد از دولت اصلاحات یه نفر با تفکر انقلابی و شعارهای انقلابی روی کار اومده حسابی خوشحال و امیدوار بودیم. به همین خاطر پوسترهای زیادی از عکسهای اونو تهیه کرده بودیم و در جاهای مختلف نصب میکردیم. 🔻من اون روزها طلبه ی جامعةالزهرای قم بودم. یک روز که داشتم دسته ای از پوسترهای احمدی نژاد رو آماده میکردم تا به جامعةالزهرا ببرم، بابا از راه رسید و سوال کرد: می خوای با این پوسترا چکار کنی؟ من با خوشحالی جواب دادم: می خوام ببرم جامعةالزهرا و به دیوار کلاسها بچسبونم. 🔻پدر مقداری تأمل کرد و گفت: یه آدم معمولی رو انقدر بزرگ نکن، اونوقت اگر همین آدم اشتباهی مرتکب شد تو ضربه می خوری. سعی کن طرفدار باشی نه طرفدار . 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 با آمدن بهار ۵۷،بهار دل من هم از راه رسید،زمستان غفلت در وجودم شکست و شکوفه زیبای حجاب بر شاخه های درخت زندگی ام جوانه زد.بهار ۵۷ تاریخ واقعی انقلابی بود که نه تنها در دل من،بلکه در دل تمام اعضای خانواه ی ما به وجود آمد و نطفه تنفر از رژیم شاه ‌که با حرف های احمد(برادرم) در وجودمان کاشته شده بود به ثمر نشست. از آن به بعد خانوادگی در تظاهرات و سخنرانی ها شرکت می کردیم. 📚مثل یک خواب شیرین،داستان زندگی مشترک شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند به روایت همسر شهید 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
✳▫️✳▫️✳▫️✳▫️✳ ✍من رأی می دهم: 🔹️برای آرامش دل مادران شهدا ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻ ✳▫️✳▫️✳▫️✳▫️✳
تنبلی و کسلی ۱.mp3
10.75M
🔰 برنامه اخلاقی با موضوع: ✓ تنبلی و کسلی جلسه اوّل کیفیت صوت: عالی 🎙 حجت‌الإسلام الهی‌فر ✨🌟🌟🌟🌟🌟 عضویت در کانال گنج سعادت ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹 🔸مرگ، بزرگترین داغ زندگی🔸 اگر بچه‌ای را از انسان بگیرند، انسان بی‌تاب می‌شود. وقتی‌که خود انسان می‌خواهد از دنیا برود، «همه‌چیزش» را از او می‌گیرند. پدر، مادر، بستگان و آشنایانش را از وی می‌گیرند، و او داغ همۀ اینها را می‌بیند. کسی که می‌میرد، داغ همۀ کسانش را با هم در یک لحظه می‌بیند! داغ دوستان و اهل شهر را می‌بیند؛ داغ همۀ اعضای خود و همۀ اموالش را هم می‌بیند؛ چون وقتی انسان از دنیا می‌رود، چشم و زبانش از او گرفته می‌شود. کسی که دستش یا پایش فلج می‌شود یا چشمش نابینا می‌شود، چقدر ناراحت می‌شود؟ وقتی‌که کسی از دنیا می‌رود، همۀ اینها از او گرفته می‌شود. کسی که جیبش را می‌زنند، چقدر ناراحت می‌شود؟ وقتی‌که انسان از دنیا می‌رود، همۀ پولش را می‌برند و همۀ لباس‌هایش را به‌زور از تنش درمی‌آورند! پس انسان باید حساب کارش را بکند. بالاترین داغ انسان در حین مرگ، است؛ یعنی می‌گوید: «من یک فرصت توبه، استغفار و انابه داشتم، و این فرصت نیز از من گرفته شد!» و این داغ از همۀ داغ‌ها تلخ‌تر است. منبع: (کتاب تمثیلات اخلاقی، ج1، ص ۶۰) @haerishirazi ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
💠💠💠💠💠💠💠💠 🔸️توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود بلکه یا به صورت حرص و تنوع پرستی در می آید و یا به صورت عشق و غزل.🔸️ 📘کتاب مسأله حجاب،شهید مطهری 💠💠💠💠💠💠💠💠 ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 مادر شهید مدافع حرم حاج حمید جزو اولین کسانی بود که وارد سپاه شد و برای جذب نیرو و آموزش آنان زحمتهای شبانه روزی می کشید. بعضی از فامیل و اقوام بعد از شنیدن اینکه حاج حمید گاهی تا نیمه های شب مشغول خدمت در سپاه هست فکر کردند شاید برای اینکار اضافه کاری و حقوق خوبی هم دریافت می کند در حالیکه حقوق آن موقع سپاه بسیار ناچیز بود. حاج حمید وقتی شنید به من گفت: سپاه برای من مثل مسجد است و تا هرزمان که در سپاه باشم مثل این است که در حال عبادتم. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌷شهید حاج حمید مختاربند در حال آموزش نیروهای مردمی در شوشتر، سال۵۹ ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 مقنعه ام را جلوی بینی و دهانم گرفته بودم و به سختی نفس می کشیدم،حال و روز مامان بهتر از من نبود،سرش را کنار گوشم آورد و با صدای بلند گفت:"بریم اون طرف سالن تا یه کم خلوت بشه" دستش را محکم گرفته بودم تا در فشار جمعیت همدیگر را گم نکنیم،مردم با سرعت از کنارمان رد می شدند و به خیابان می رفتند،با هم به گوشه ی خلوت حسینیه رفتیم، هنوز از بیرون صدای تیراندازی و مرگ بر شاه شنیده می شد. 📚مثل یک خواب شیرین،داستان زندگی مشترک شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند به روایت همسر شهید 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸شیاطین دنیا، از عدم مشارکت ما سوء استفاده می کنند؛ صفمان را جدا کنیم 🔸 شیاطین دنیا، مدام می گویند که مردم به خاطر تورم، به خاطر نارضایتی، به خاطر عملکرد بد مسئولین و ... نسبت به شرکت در انتخابات بی علاقه هستند. هر کسی می خواهد که در قیامت در صف اهل بیت، محشور شود و ثبت نامش کنند، باید در روزهای خاصی که شیاطین دنیا می خواهند عدم شرکت در انتخابات را سندی بر علیه نظام کنند، در انتخابات شرکت کند. هر کسی هم که بنا ندارد که در صفوف اهل ایمان محشور بشود، خب او هم آزاد است و حتی می تواند به بچه اش هم تلفن بکند که آقا چرا شرکت می کنی؟! مگر برایمان چه کار کردند؟ چه فایده ای دارد؟ اینها که قبلاً بودند مثلاً چه شق القمری کردند؟! فردا هم ملائکه به او می گویند حالا که تشریف آوردی، فهمیدی مسألۀ اسلام و کفر بود؟ او هم می گوید «يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا» ای کاش با فلانی دوست نشده بودم، «لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا»: من را غافل کرد، به من یک تلفن زد و منصرفم کرد، ای کاش با او دوست نشده بودم. @haerishirazi
✳▫️✳▫️✳▫️✳▫️✳ ✍من رأی می دهم: 🔹️ چون بی تابی فرزندان شهدا برای من مسؤلیت آفرین است ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻ ✳▫️✳▫️✳▫️✳▫️✳
♦️♦️♦️...قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده , آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود , پس در تربیت تو شتاب کردم پیش از آنکه دل تو سخت گردد...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
تنبلی و کسلی ۲.mp3
11M
🔰 برنامه اخلاقی با موضوع:تنبلی و کسلی قسمت دوم کیفیت صوت: عالی 🎙 حجت‌الإسلام الهی‌فر 📅 ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ✨🌟🌟🌟🌟🌟 🔰 عضویت در کانال گنج سعادت ▫️@mokhtarbandd▫️
🆘 ۹ نکته اساسی برای کسانی که با انتخابات قهر کرده‌اند!! ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
✳▫️✳▫️✳▫️✳▫️✳ ✍من رأی می دهم: 🔹️ چون جمهوری اسلامی ایران،حرم است. ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻ ✳▫️✳▫️✳▫️✳▫️✳
🔴 منطق تکبیر شب ۲۲بهمن ▪️محور تکبیر گفتن باید تمرکز روی باشد. نقطه‌ای که حریف روی آن حساب ویژه کرده است. هرکسی کوچه و محله خود را با الله اکبر معطر کند و صدای انقلاب اسلامی در محله خود باشد. دقیقاً همان روشی که شب‌های انقلاب بر پشت بام‌ها فریاد می‌زدیم. ▪️خالی کردن محلات از صدای تکبیر، بدخواهان را به بی‌یاوری و خاموشی انقلاب اسلامی امیدوار می‌کند. باید دشمنان و بدخواهان را ناامید کرد. ▪️افزون بر آن صدای الله اکبر در محلات کسانی را که دچار تردید یا سستی در دفاع از نظام شده‌اند مجددا به میدان می‌آورد. واقعیت این است که مهم‌ترین سرمایه انقلاب اسلامی، مردم هستند. و از مهم‌ترین ارکان انقلاب اسلامی و حکومت دینی است. ▪️ بخصوص که این تکبیرها به نیابت از شهدا باشد. به خانواده‌ها و فرزندان‌مان بیاموزیم که چند شهید را نیابت بگیرند و تکبیر بگویند. همه‌باهم ساعت ٢١ شنبه شب✊ | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ حرفایی که فکر نمیکردم رو آنتن زنده پخش کنن! بسیار بسیار عالی 👌👌💪💪
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 با خستگی کنار محمد (برادرم) روی لبه باغچه نشستم.ناگهان فکری از ذهنم گذشت،گفتم:"نکنه محمود رو گرفته باشن و بعدش بخوان بیان خونه رو بگردن؟"آقا گفت:" بعید نیست،باید فکری به حال اعلامیه ها و کتاب ها بکنیم". من و محمد به داخل اتاق دویدیم و هر چه کتاب و اعلامیه داشتیم جمع کردیم.آقا به اتاق پذیرایی رفت ،گوشه فرش را کنار زد ،با چکش و قلم دو تا از موزائیک ها را از جا در آورد و زیرش را به اندازه یک وجب گود کرد،خیلی زود کتاب ها و اعلامیه ها را دفن کردیم و نفس راحتی کشیدیم. 📚مثل یک خواب شیرین،داستان زندگی مشترک شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند به روایت همسر شهید 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
💠💠💠💠💠💠💠💠 🔸️هیچ غریزه ای به سرکشی و حساسیت غریزه جنسی نیست،به نیروی تقوا و ایمان در مقابل موجبات همه گناهان می توان تکیه کرد بجز گناهان جنسی،توصیه های اسلام مبنی بر عفاف و پوشش مبنی بر این اصل روانی است.🔸️ 📘مسأله حجاب،شهید مطهری 💠💠💠💠💠💠💠💠
هر عملی که موجب خشم کفار شود، اجر دارد و مورد رضایت حضرت و عمل صالح است ... و چه عملی بالاتر از راهپیمایی ۲۲ بهمن؛ جشن ۴۵ سالگی انقلاب؛ انقلابی که آرزوی انبیاء و اولیای الهی را محقق کرد؛ انقلابی که إن‌شاءالله متصل به ظهور حضرت حجت است؛ انقلابی که خار چشم کافران و مستکبران و امید دل پابرهنگان عالم است. با به راهپیمایی برویم ... الحمدللّه بابت این نعمت 🤲 🤲 شکر بابت این توفیق 🤲 🤲 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🌹🕊🌹 چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد چه نکوترآنکه مرغی زقفس پریده باشد! 🌹🕊🌹 پروبال ماشکستند ودرِقفس گـشودند چه رها!چه بسته مرغی! که پرش شکسته باشد 🌹شهیدمدافع حرم ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 دختر شهید مدافع حرم رمضان ۹۴ بود. به شبهای قدر نزدیک می شدیم که خبر رسید مادر بزرگم با بیماری کهنه اش دست و پنجه نرم می کند و در بیمارستان بستری شده. شب نوزدهم مادر بزرگ دارفانی را وداع گفت و از رنج بیماری راحت شد.  پدر آن روزها در سوریه بود و به محض شنیدن خبر خود را با هواپیمای باری به ایران رساند تا در مراسم ایشان شرکت کند و فرصتی شد تا دیدارها تازه شود. شب 21 ماه رمضان، شبی که درهای مهربانی خدا به روی بندگان از همیشه بازتر است مادربزرگمان را به رحمت خدا سپردیم و به خانه برگشتیم. آن شب دیدم که پدر با تمام خستگی که از مسیر و مراسم در چشمانش موج می‌زد مشتاقانه و سبک‌بال برای شرکت در مراسم شب قدر به مسجد رفت، گویا می دانست که باید امشب امضای شهادتش را از دست امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بگیرد. بعد از چند روز پدر، مادر، خواهرو برادران مهمان خانه‌ام شدند. قبل از افطار نماز را به جماعت در خانه خواندیم. نمی دانم چرا آن شب نماز خواندن پدر فرق کرده بود. چقدر آرام‌تر و سبک‌بال‌تر نماز می‌خواند، انگار روی ابرها ایستاده بود. کم‌کم نشانه‌های رفتنش را می‌دیدم ولی دلم نمی‌خواست باور کنم. بعد از افطار در حال خداحافظی بود که صدایم کرد و گفت: موبایلت را بیاور می‌خواهم چند تا عکس یادگاری به دخترم بدهم. خدایا!!! پاهایم سنگین شد و چیزی در دلم فرو ریخت. عکس یادگاری!!! برایم عکسی فرستاد که کنار همرزم دیروز و شهید مدافع امروز حاج هادی  کجباف گرفته شده بود.   باز به خودم نهیب زدم که نه این‌ها نشانه‌ی وداع نیست. فردای آن روز ما برای آخرین بار مهمان خانه ی پدر بودیم و کنار هم افطار خوردیم. آن شب ما غرق در شادی از دیدن و حضور پدر بعد از ماهها دوری بودیم و او رویای رفتن در آغوش خدا را در سرش می پروراند. کاش می دانستم و آن شب چشم از او برنمی‌داشتم. کاش می‌فهمیدم که این آخرین بار است که در یک سفره با هم غذا می‌خوریم. کاش تمام آن لحظه‌ها را ضبط می‌کردم تا امروز که دلم برای خندیدنش یک‌ذره شده اندکی مرهم دردهایم بود. چند روز بعد پدر با وعده ی دیدار در اول محرم به سوریه برگشت. دو ماه بعد در روزهایی که به ماه محرم نزدیک میشدیم و منتظر دوباره دیدن پدر بودیم، خبر پرواز آسمانیش از قنیطره به گوش ما رسید. پدر به قولش وفا کرد و روز اول محرم بر بال ملائک به ایران برگشت و دیدار در معراج شهدا شد خاطره ی آخرین کنارهم بودنمان.... در این شبها مرا از دعای خیرت فراموش نکن عزیز دلم!!!! 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ◻▫️@mokhtarbandd▫️◻