eitaa logo
رسانه شهید حاج حمید مختاربند
106 دنبال‌کننده
241 عکس
116 ویدیو
0 فایل
🌹شهیدمدافع حرم #سردار_حاج_حمید_مختاربند 💠از فرماندهان سپاه خوزستان در دفاع مقدس 💠مدیرعامل بانک انصاراستان خوزستان وقم خاطرات📒 کلیپ🎬 عکس📷 دست نوشته شهید✍ همه در رسانه سردار شهید حاج حمید مختاربند ارتباط با ادمین _تبادل @AAdmmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸خدا به چه کسی مُلک می‌‎دهد؟🔸 خداوند می‌فرماید: «وَ قَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ»: داوود جالوت را کشت. بعد می‌گوید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»: ما حکومت را پس از طالوت، به داوود واگذار کردیم. مزدش این شد. یعنی کسی حق دارد حاکم بشود که جالوت را از بین ببرد؛ قهرمان کفر را از بین ببرد! این، شرط واگذاری حکومت است. شنیده‌اید بین بهرام گور و برادرش، بر سر سلطنت اختلاف شد. بهرام داخل ایران نبود. شاهزاده‌ها نظرشان به آن دیگری بود. گفتند حالا سلطنت را به کدام واگذار کنیم؟ یکی گفت دو تا شیر بیاورید و این تاج را بگذارید بین این دو شیر. هرکس توانست این تاج را بردارد، او می‌تواند با دشمن‌ این مملکت بجنگد. آن‌کس که جرئت نکند جلوی شیر بیاید، جلوی دشمن‌ هم جرئت نمی‌کند برود. امنیت خودتان را در خطر نیاندازید. پذیرفتند. به برادرِ بهرام گفتند خودت بیا وسطِ دو شیر و تاج را بردار. گفت نه من نمی‌آیم. خودش صرف نظر کرد. اما بهرام آمد و مشتی به سر این شیر زد و مشتی بر سر آن شیر، رفت و تاج را برداشت. خدا هم می‌گوید، جالوت را گذاشتم مقابلت. او را بزن و مُلک را بردار! «وَ قَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ». چرا؟ چون داوود پا روی جانش گذاشت! دست تنها آمد در مقابل این قهرمان. پس معلوم می‌شود می‌تواند از جان خودش بگذرد. ریاست‌طلب نیست. می‌خواهد خدمت کند به انسان‌ها. می‌خواهد بندگی کند. این علامت است. @haerishirazi
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 حرکت امام (خمینی)در پاییز سال ۱۳۴۱ با اقدام ایشان در محکوم ساختن مصوبه دولت مبنی بر تبدیل سوگند به قرآن، به سوگند به کتاب‌های آسمانی و مصوباتی از این قبیل که هدف آنها تضعیف عظمت اسلام در ایران و تعرض به علمای دین بود آغاز شد. دو ماه بعد در برابر سر و صدایی که در کشور برپا شد دولت از موضع خود در مورد این مصوبه عقب نشینی کرد اما نقشه ی دیگری ریخت .یک ماه پس از این عقب نشینی، شاه ۶ لایحه در رابطه با موضوعاتی مختلف به اسم انقلاب سفید ارائه کرد که در واقع طرح‌هایی آمریکایی بود، امام این طرح‌های شاه را نیز محکوم کرد .شاه همچنین یک رفراندوم برای این لوایح اعلام کرد، امام این رفراندوم را هم محکوم کرد. 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
♦️♦️♦️...آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکی نیست و آن راحتی که با سختی های فراوان به دست آید آسایش نخواهد بود...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
4.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 فضیلت شب و روز عرفه و تأثیر هم‌صدا شدن با جمع در تضرع به درگاه الهی ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸برگ درخت زیتون🔸 🌿 حضرت نوح (ع) وقتی بعد از طوفان، می‌خواست از کشتی پیاده شود، پرنده‌ای را فرستاد که یک جایی پیدا کند. پرنده رفت و گشتی زد و دوباره برگشت به کشتی. یعنی چه؟ یعنی جای نشستن نبود؛ تنها نقطۀ امن، همین کشتی است. دفعۀ بعد، کلاغی را فرستاد. او هم رفت و برگشت. مدتی گذشت، کبوتری را فرستاد؛ او برگشت درحالیکه در منقارش، برگ درخت زیتون بود. معلوم شد که آب فرو نشسته و سر گیاهان و درختان، از زیر آب پیداست. کشتی رفت و بر «کوه جودی» مستقر شد و اینها پا بر روی خاک گذاشتند. 🌿 امام زمان (ع) وضعیتش مثل نوح در کشتی است. هر وقت می‌خواهد ببیند که آیا بی وفایی‌ها، نامردی‌ها و دروغگویی‌ها فرو نشسته یا نه، اخلاص‌ها سبز شده، جوشیده، شکوفه کرده یا نه، یک پرنده‌ای از خودش را می‌فرستد؛ یک نماینده‌ای می‌فرستد. 🌿 شما نگاه کنید، از بدو غیبت تا کنون بسیاری از نمایندگان آن حضرت وقتی قیام کردند به شهادت رسیدند. مثلاً مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری قیام کرد. در میدان سپه تهران، جلوی چشم همۀ مردم او را به دار آویختند. عمامه‌ای که بر سرش بود را انداخت میان مردم. مردم قاپیدند. وقتی که با شیخ فضل الله این جور برخورد کردند معلوم شد که هنوز برای ظهور، زود است؛ هنوز آنقدر آب بالاست که وقت فرود آمدن کشتی نیست. 🌿 اما در عصر و دورۀ ما، کبوتر دیگری را پرواز داد. روح الهی را به میان مردم فرستاد. ایندفعه، او رفت و بر منقارش شاخه زیتونی بود. این شهدای ما، این رزمندگان ما، این کسانی که زیر آتش ایستادند، شاخۀ زیتون بودند. چه شاخۀ زیتونی مبارک‌تر از این رزمندگان؟! @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸اشک و لبخند🔸 گاهی گناه انسان با آمرزیده می‌شود، گاهی هم با . بعضی‌ها می‌توانند با یک تبسّم، خودشان را پاک کنند؛ امّا از کج‌سلیقگی این کار را نمی‌کنند! نمی‌دانند خالق گریه، خالق خنده هم هست! «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكَىٰ». گاهی خدا یک لبخند را، به قیمت اشک می‌خرد. مثلاً برادر خود را در آغوش بگیر و لبخندی بزن تا گناهانت پاک شوند! مردم هم نگاه می‌کنند و می‌گویند دین‌ اینها، دین نشاط هم هست. @haerishirazi
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 خاطرات همسرشهید مدافع حرم بعدها حاج حمید برای من از حضورش در عملیاتی تعریف کرد که شهید کجباف در آن به شهادت رسیده بود. ایشان گفت: با عده‌ای از رزمندگان سوری و ایرانی برای کمک به شهید کجباف که در منطقه ی درگیری در حال محاصره بود رفتیم. به محض ورود به منطقه ماشین ما با آتش سنگین دشمن مواجه شده و در دم عده‌ای از بچه‌ها با تیر مستقیم به شهادت رسیدند. به سرعت از ماشین پیاده شدیم و پشت تخته سنگها پناه گرفتیم. تیربار دشمن بی امان ما را به رگبار بسته بود. حاج روزبه هلیسایی را دیدم که تیر خورده بود و خونریزی داشت. به او اشاره کردم که الان به کمکت می آیم. او در حالی که با فاصله‌ای از من روی زمین افتاده بود با اشاره ی دستش مرا بوسید، خداحافظی کرد و به شهادت رسید. مجبور به عقب نشینی شدیم. در همان حال دیدم یک مجروح سوری شکمش پاره شده و روده‌هایش بیرون ریخته بود و با نگاهی ملتمسانه از من خواست که او را رها نکنم تا به دست داعش بیفتد، به او گفتم که او را همراه خودم می برم. در آن شرایط که تیر مثل باران می‌بارید، روده‌هایش را در شکمش ریخته و کشان کشان از تخته سنگی به تخته سنگ دیگری جابه‌جا می‌کردم تا به کنار جاده رسیدیم. با بی‌سیم با فرماندهی تماس گرفته و تقاضای وسیله کردم، پس از مدتی وسیله‌ای آمد ولی آن‌قدر تیراندازی شدید بود که راننده سوری هنوز نرسیده به ما دور زد و از معرکه فرار کرد. دوباره تماس گرفتم و تقاضای وسیله‌ای دیگر کردم. ماشین بعدی که شیرمردی رانندگی آن را به عهده داشت رسید، حالا موقع آن بود که مجروح سوری را سوار ماشین کنم‌ اما هرچه می‌گشتم اثری از او نبود. نمی‌دانستم او را پشت کدام تخته سنگ گذاشته‌ام. در آن اوضاع پرمخاطره از خدا کمک خواستم تا بتوانم آن مجروح را پیدا کنم که به لطف الهی صدای ناله‌ای از او شنیدم و متوجه شدم کجاست، او را با عجله به ماشین رساندم و به عقب برگشتیم. بعدها که به عیادت او در بیمارستان رفتم گفت که پدر و مادر خود را در جنگ از دست داده است. بحمدالله حالش هم خوب بود.) حاج حمید مرد شجاعی بود که در صحنه‌ی خطر که ممکن بود به اسارت نیروهای داعش درآید از فداکاری برای نجات یک مجاهد سوری کوتاهی نکرده بود.... ادامه دارد 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
♦️♦️♦️...بدی ها را به تاخیر انداز زیرا هر وقت بخواهی میتوانی انجام دهی...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 حلول سال نو نزدیک شد، ایرانیان بنابر رسم معهود ‌بایستی در آغاز سال نو با شادی و سرور و جامه‌های نو و دید و بازدید به استقبال بهار بروند اما امام(خمینی) پیشاپیش اعلام کرد:" ما سوگواریم و امسال عید نداریم." علت این اعلام حمله به تظاهرات مسالمت آمیزی بود که در تهران صورت گرفت و گروهی از مومنین از جمله آیت الله سید احمد خوانساری از مراجع وقت ایران در آن شرکت کردند ،حضور یک مرجع در تظاهراتی مردمی امر شگفت انگیزی بود، شگفت انگیزتر از آن، حمله دژخیمان شاه به چنین تظاهراتی بود که این مرجع بزرگ در آن شرکت داشت .آنها به ضرب و جرح تظاهر کنندگان پرداختند حتی خود آقای خوانساری هم صدمه دید. 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 دخترشهید مدافع حرم بعد از بازنشستگی پدر از بانک انصار فرصت فراغت ایشون بیشتر شده بود. در همون زمان ساختمون نیمه کاره ای درمزرعه ای اطراف قم داشتن که تصمیم گرفتن اونو وقف اردوهای دانشجویی و طلاب کنن. و چون فعالیت های شهید مختاربند رو برای بازسازی مسجد باقریه دیده بودن از ایشون خواستن اینکار رو به عهده بگیره. بعد از تمام شدن ساختمون چند باری مارو به اونجا دعوت کردن و اونجا بود که ما به روحیه ی شاداب و جوان آیت الله حائری پی بردیم. ایشون با وجود سن بالا بسیار ورزیده و شاداب بودن و به محض رسیدن به مزرعه آستین بالا میزدن و مقداری سبزی می چیدن و خیلی سریع یه غذای خوشمزه با اون سبزیها می پختن و ما رو مهمان سفره ی ساده خودشون میکردن. نکته جالبی که پدر از ایشون تعریف میکرد مربوط به زمانی بود که از لحاظ مالی برای تامین وسایل ساده ی اون ساختمون که کم کم تبدیل به یک اردوگاه کوچک میشد دچار مشکل شده بودن. پدر می گفت آیت الله حائری اعتقاد دارن که در اوج این گرفتاری مالی باید سفره ای هرچند ساده برای مهمان پهن کرد. این مهمان داری با خودش خیر و برکت میاره و ان شالله این مشکل حل میشه و همینطور هم شد. به هر حال این رابطه و علاقه تا سال آخری که پدر عازم سوریه بودن ادامه داشت و حتی چندماه قبل از اعزام شنیدم که آیت الله حائری از پدر خواستن بعضی صبحها بعد از نماز مهمان ایشون باشه تا نکات اخلاقی نهج البلاغه رو براشون تبیین کنه و پدر با خوشحالی پذیرفته بود و از محضر ایشون استفاده میکرد. موقع برگشتن هم حتما مقداری کله پاچه که به عنوان صبحانه تهیه شده بود رو به پدر میدادن و از ایشون می خواستن صبحانه رو با مادر میل کنن. توجه ایشون به این نکات اخلاقی به ظاهر کوچک برای ما درسهای بزرگی به همراه داشت. بعد از شهادت پدر لطف آیت الله حائری به خانواده ی ما و حتی پدر و مادر شهید ادامه داشت و همچنان به ما محبت داشتن به نحوی که ما از ایشون به عنوان پدر معنوی خانواده یاد می کردیم. خداوند ایشون رو رحمت کنه و ان شالله مهمان سفره ی اهل بیت علیهم السلام باشن. 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🟢 جمله‌ای که هر انسانی را در مورد رفتارش به فکر فرو می‌برد 🔻 کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir