eitaa logo
رسانه شهید حاج حمید مختاربند
112 دنبال‌کننده
181 عکس
86 ویدیو
0 فایل
🌹شهیدمدافع حرم #سردار_حاج_حمید_مختاربند 💠از فرماندهان سپاه خوزستان در دفاع مقدس 💠مدیرعامل بانک انصاراستان خوزستان وقم خاطرات📒 کلیپ🎬 عکس📷 دست نوشته شهید✍ همه در رسانه سردار شهید حاج حمید مختاربند ارتباط با ادمین _تبادل @AAdmmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸خودش را برای «صفر» آماده کرده بود🔸 وقتی کسی که در ولایت الهی ذوب نشده، زمامدار می‌شود. مشکل پیدا می‌شود. شما می‌پرسید مگر این رهبر ما ذوب در ولایت الهی شده است؟ من می‌گویم بله! من ! یک ماه قبل از رحلت امام (ره) برای کاری به دفتر ایشان رفتم. گفتم دوره ریاست جمهوری شما دارد تمام می‌شود، شما بعد از آن چکار می‌کنید؟ گفتند: «حوزه! می‌روم قم و آخوندی می‌کنم. بعد مثل‌اینکه چیزی یادش آمده باشد گفت: البته مگر اینکه امام نهی‌ام کنند. من بعد از ریاست جمهوری اگر امام به من بگویند برو مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان بشو؛ »! فکرش را کنید! رئیس‌جمهور آماده باشد که اگر به او بگویند عقیدتی سیاسی ژاندارمری یک روستای سیستان بلوچستان بشو، برود. می‌دانید روستاهای سیستان و بلوچستان چقدر خطرناک است برای کسی که قبلاً رئیس جمهور بوده؟ اما می‌گوید برای رفتن «تردید نمی‌کنم»! خود را برای «صفر» آماده می‌کند؛ برای «هیچ». می‌رود برای و ناگهان سر از در می‌آورد! تمام مسائل خلقت همین است. کسی که تردید در صفر شدن نکند، تردید در «فنا» نکند، «باقی» می‌ماند. راه بقاء ، فناست! راضی بودن در برابر امر امام(ره) به معنای «ذلت باطنی» است، و «ذلت باطنی» مهارکنندهٔ «عزت ظاهری» است. وقتی «ذلت باطنی» اینگونه است، «عزت ظاهری» برای انسان خطرناک نیست. عزت رهبری به اندازه‌ای است که مردم او را در موقع نماز دعا می‌کنند. این عزت ظاهریِ بالا، ذلت باطنی به اندازهٔ خودش می‌خواهد که بتواند آن را مهار کند و الّا تعادلش بر هم می‌خورد. و احساس مسئولیت رهبری بالا بوده و به همین دلیل برای رهبری انتخاب شد. هشت سال ریاست جمهوری رهبری از نوع بود و قبول امر امام برای رفتن به سیستان و بلوچستان به عنوان نماینده ولی فقیه در ژاندارمری، از نوع . این رهبر، ذوب است؛ الله است که اینطوری به سر خودش می‌آورد و آن طرفش را دیگر نگاه نمی‌کند. شما دو تا درس لمعه بگیر، بعد بیا دو تا درس معالم بگیر، بعد بیا درس جامع‌المقدمات (اولین درس حوزوی) بگیر. ببین در وجودت چه رذالتی پیش می‌آید؟! اما ایشان می‌گوید مسئولیت عقیدتی سیاسی ژاندارمری، آن هم در یکی از روستاها، آن هم در سیستان و بلوچستان را حاضرم قبول کنم و تردید هم نمی‌کنم! این، همان نگه داشتنِ است. این انسان وقتی که زمامدار می‌شود، ماشین نظام می‌شود؛ ماشینِ ترمزدار؛ لا یأخذه فی الله لومه لائم: ملامت رویش اثر نمی‌گذارد. @haerishirazi
سهل‌انگاری ۱‌.mp3
10.79M
🔰 برنامه اخلاقی با موضوع: سهل‌انگاری (۱) ✓ تعریف سهل‌انگاری و آسیب‌های آن 🎵 کیفیت صوت: عالی 🧷 🎙 حجت‌الإسلام الهی‌فر 📅 ۶ دی ۱۴۰۲ ✨🌟🌟🌟🌟🌟 🔰 عضویت در کانال گنج سعادت
✅ ذکر مصیبت امام جواد(ع) از زبان شهید مطهری 🔹سیاست خلفای عباسی با سیاست اموی‌ها فرق داشت. اموی‌ها خشن‌تر بودند ولی اینها موذی‌تر بودند یعنی سیاستمدارانه‌تر عمل می‌کردند که فقط عده قلیلی می‌توانستند دست سیاست اینها را بخوانند. 🔹یکی از کارهایی که اینها می‌کردند این بود که چون می‌خواستند ائمه را تحت‌ نظر داشته باشند، به زور و اجبار، یکی از دخترهایشان را به آنها می‌چسباندند که باید با این ازدواج کنی! بعد که ازدواج می‌کردند، می‌گفتند: دختر ما و داماد ما باید همین جا کنار خودمان باشند! برای این که به یک شکلی که مردم نفهمند اینها را تحت نظر و تحت مراقبت شدید و اذیت شدید داشته باشند. 🔹معتصم بالاخره سبب شد که همسر امام یعنی امّ الفضل امام را مسموم کرد، آن هم با یک وضع خیلی ناراحت‌کننده‌ای. و چون  برای همه مسموم‌کننده‌ها معلوم و محرز بود که دستور خلیفه بوده، جرأت این که بدن امام را دفن کنند، نداشتند. 🔹حتی معتصم دستور داد: بدنش را بیندازید در کوچه. دو سه روز بدن امام در میان کوچه افتاده بود. بعد به معتصم خبر دادند که یک وضع خارق‌العاده‌ای پیش آمده. هر میتی اگر سه چهار روز روی زمین افتاده باشد بدنش عفونت پیدا می‌کند و بدن این مرد روز به روز بر بوی خوشش افزوده می‌شود، و اگر مردم این موضوع را بفهمند اوضاع خیلی بد می‌شود. 🔹این بود که خودش زودتر اجازه داد بدن امام را دفن کنند. وجود مقدسش را در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در همین محل معروف یعنی کاظمین(علیهما السلام) دفن کردند. و حالت ایشان از این جهت، تأسّی داشت به جدّ بزرگوارشان حسین بن علی(ع) که فرمود: مُلْقاً ثَلاثاً بِلا غُسْلٍ وَ لا کفَنٍ. و لا حول و لا قوّة الّا بالله العلی العظیم. 📝 آشنایی با قرآن، ج۱۲، ص۳۲-۲۹ (با تلخیص) ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸چرا ائمه (ص)، گاهی به اختیار خودشان زهر می‌خوردند؟🔸 همسر (ع)، دختر مأمون بود. پسر مأمون، به پیشنهاد معتصم، زهری را به خواهرش می‌دهد تا آن را در خوراک امام بریزد. امام از آن می‌خورند و شهید می‌شوند. اما من به شما بگویم، این‌جور نبود که امام ندانند این زهر است. شأن امامان، اجلّ از اینست که چیزی را ندانند. نکته اینجاست که اگر به اختیار خودشان نمی‌خوردند، حکّام مجبور می‌شدند، آنها را بکشند. در اینصورت، هم آنها و هم تمام یارانشان را می‌کشتند! چرا امام حسین (ع) را که کشتند، همۀ یارانش را نیز کشتند؟ چون کار ایشان، از راه زهر خوردن تمام نشد. اینجور نیست که امام نداند. امام می‌داند؛ اما می‌خواهد شیعیانش کشتار نشوند. @haerishirazi
♦️♦️♦️آنچه با سکوت از دست می دهی آسان تر از آن است که با سخن از دست برود...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 وقتی نهضت امام (خمینی) آغاز شد کاملاً برای پیوستن به زیر پرچم ایشان آماده بودم، چون همه آنچه را که می‌خواستم در این نهضت یافتم .به یاد دارم یک سال پس از نهضت امام از یکی از کوچه‌های قم می‌گذشتم که دیدم دومین اعلامیه امام را بر در ورودی مدرسه حجتیه چسبانده اند،در این اعلامیه ،امام اسد الله علم را مورد خطاب قرار داده بود که قدرت اسلام و عزت علمای مسلمین در آن موج می‌زد، کلمات اعلامیه را با تمام وجود نوشیدم و خواستم به سجده بیفتم زیرا بیانگر تمامی احساسات و آرزوهایم بود و فهمیدم امام تا آخر پای حق می‌ایستد. 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸خانم‌ها به شوهرشان ...🔸 به شوهرشان بگویند: نانی که سر سفره می‌آوری، اگر ، بهتر است که . رزق مختصر و حلال، همان جاده تنگی است که منتهی به می‌شود، که آخرش سلامتی است. سفره اگر رنگین باشد و حرام، آن جاده پهنی است که ماشین می‌تواند به‌سرعت در آن بتازد، اما پل ندارد و به سقوط می‌کند. ای مرد! این را خوب دریاب که تو راننده ماشین هستی و اهل و عیال تو مسافرانت. مبادا وسوسه‌ات کنند که «چرا در این جادۀ سنگلاخ و تنگ آمده‌ای؟ ما یک ساعت در ماشین فلانی نشسته بودیم، چقدر کیف داشت، جاده‌اش صاف بود و نرم». راه تقوا راهی است که سرازیری و سربالایی، سنگلاخ و گردنه، تنگنا و معبر دارد، اما آخرش «پل» دارد. ولی جادۀ دنیا، اتوبانی است که هرچه سریعتر بروند، زودتر به ته جاده که پلی در کار نیست می‌رسند و به دره پرت میشوند. گاهی یک عابر، لنگ‌لنگان می‌گذرد، نه‌تنها ماشین ندارد و پیاده است، که لَنگ هم می‌زند، اما او در راهِ نجات است، با نظر حقارت به او نگاه نکن! @haerishirazi
🔷 چقدر دقیق فرمود حضرت آقا به عمل نگاه کنید نه طرز حرف زدن 👇 https://eitaa.com/joinchat/1402012463C21989c928f
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 خاطرات همسرشهید مدافع حرم بعدها حاج حمید برای من از حضورش در عملیاتی تعریف کرد که شهید کجباف در آن به شهادت رسیده بود. ایشان گفت: با عده‌ای از رزمندگان سوری و ایرانی برای کمک به شهید کجباف که در منطقه ی درگیری در حال محاصره بود رفتیم. به محض ورود به منطقه ماشین ما با آتش سنگین دشمن مواجه شده و در دم عده‌ای از بچه‌ها با تیر مستقیم به شهادت رسیدند. به سرعت از ماشین پیاده شدیم و پشت تخته سنگها پناه گرفتیم. تیربار دشمن بی امان ما را به رگبار بسته بود. حاج روزبه هلیسایی را دیدم که تیر خورده بود و خونریزی داشت. به او اشاره کردم که الان به کمکت می آیم. او در حالی که با فاصله‌ای از من روی زمین افتاده بود با اشاره ی دستش مرا بوسید، خداحافظی کرد و به شهادت رسید. مجبور به عقب نشینی شدیم. در همان حال دیدم یک مجروح سوری شکمش پاره شده و روده‌هایش بیرون ریخته بود و با نگاهی ملتمسانه از من خواست که او را رها نکنم تا به دست داعش بیفتد، به او گفتم که او را همراه خودم می برم. در آن شرایط که تیر مثل باران می‌بارید، روده‌هایش را در شکمش ریخته و کشان کشان از تخته سنگی به تخته سنگ دیگری جابه‌جا می‌کردم تا به کنار جاده رسیدیم. با بی‌سیم با فرماندهی تماس گرفته و تقاضای وسیله کردم، پس از مدتی وسیله‌ای آمد ولی آن‌قدر تیراندازی شدید بود که راننده سوری هنوز نرسیده به ما دور زد و از معرکه فرار کرد. دوباره تماس گرفتم و تقاضای وسیله‌ای دیگر کردم. ماشین بعدی که شیرمردی رانندگی آن را به عهده داشت رسید، حالا موقع آن بود که مجروح سوری را سوار ماشین کنم‌ اما هرچه می‌گشتم اثری از او نبود. نمی‌دانستم او را پشت کدام تخته سنگ گذاشته‌ام. در آن اوضاع پرمخاطره از خدا کمک خواستم تا بتوانم آن مجروح را پیدا کنم که به لطف الهی صدای ناله‌ای از او شنیدم و متوجه شدم کجاست، او را با عجله به ماشین رساندم و به عقب برگشتیم. بعدها که به عیادت او در بیمارستان رفتم گفت که پدر و مادر خود را در جنگ از دست داده است. بحمدالله حالش هم خوب بود.) حاج حمید مرد شجاعی بود که در صحنه‌ی خطر که ممکن بود به اسارت نیروهای داعش درآید از فداکاری برای نجات یک مجاهد سوری کوتاهی نکرده بود.... ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸حق نعمتی که به شما دادیم را به جا آورید🔸 خداوند می فرماید: «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»؛ یعنی چیزی را که به شما داده‌ایم، محکم بگیریدش! این جمهوری اسلامی را خدا به ما داده؛ پس «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»! حق رأی را به ما داده‌اند و می‌توانیم در یک انتخابات سالم شرکت کنیم؛ پس «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»! اولاً بیا در رأی گیری شرکت کن، ثانیاً: از این فکرت برای انتخاب اصلح استفاده کن؛ نه اینکه با دو نفر مشورت بکنی، آنها بگویند فلانی خوب است، تو هم بگویی: به همین رأی می دهم! یک ماه تحقیق کن. استاد درس می‌دهد، این درسش «ما آتیناکم» است، خوب گوش کردن و خوب فهمیدنش، به قوت گرفتن است: «خُذُوا مَا آتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ»! @haerishirazi
♦️♦️♦️...هر کس پرحرفی کند یاوه می گوید...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 در واقع حوزه علمیه قم پس از رحلت آقای بروجردی احساس یتیمی می‌کرد. در چنین شرایطی بود که امام مانند کوهی راسخ و استوار برخاسته بود و در نهایت شجاعت و قدرت و عظمت با قدرت حاکمه سخن می‌گفت .طبیعی بود که این موضع امام همه احساسات انسان آرمان‌خواه و آرزومند عزت اسلام و مسلمین را تحت تاثیر خود قرار دهد، به دنبال بالا گرفتن نهضت و مشارکت فعالانه‌ام در آن، رفت و آمدم به بیت ایشان افزایش یافت. 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 دخترشهیدمدافع حرم بعد از انتقال خانواده ی ما از اهواز به شهر قم در محله ای ساکن شدیم که منزل در اون محل بود و ایشون برای اقامه ی نماز به مسجد باقریه در همون محل رفت و آمد داشتن. پدر طبق روال همیشگی وقتی در محله ی جدیدی ساکن میشدن اول مسجد محل رو پیدا میکردن و بعد از آشنایی با اهالی شروع به برطرف کردن مشکلات مسجد و فعال تر کردن پایگاه بسیج و جمع آوری کمک های مردمی برای مسجد میکردن. مسجد باقریه قم از مساجد قدیمی در محله ی قم نو هست که اون زمان فضای کوچکی داشت. بعد از اینکه شهید مختاربند متوجه شدن خونه ی کنار مسجد وقف گسترش مسجد شده بلافاصله کار بازسازی و اضافه کردن اون خونه رو به سالن مسجد شروع کردن. مثل سالهای قبل در اهواز، هم ساخت مسجد رو مدیریت میکردن و هم پا به پای کارگرها و بناها زحمت میکشیدن و هم کمکهای مردمی رو از بین صفهای نمازگزاران جمع میکردن. با وجودیکه اون زمان رییس بانک انصار استان قم بودن ولی این منصب باعث نشده بود ذره ای از وظیفه و مسئولیتی که در قبال بازسازی خونه ی خدا احساس میکردن کم بشه. بعد از اومدن از سرکار و استراحت جزیی لباس کارگری می پوشیدن و پا به پای کارگرها برای بازسازی مسجد تلاش میکردن. در زمان همین فعالیت ها و زحمتها برای مسجد بود که آیت الله حائری با شهید مختاربند آشنا شدن و این آشنایی باعث ایجاد علاقه بین پدر و ایشون شده بود. این امر باعث شده بود گاهی از اوقات مثل شب یلدا آیت الله حائری، خانواده ی ما رو با فرستادن مقداری انار یا هندوانه مورد لطف و محبت قرار بدن. برای هم ما خیلی جالب بود که ایشون به این سنتهای باستانی توجه دارن.... ادامه دارد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸شهدِ عشق🔸 هیچ چیز در دنیا، شیرین‌تر و خوشمزه‌تر از نیست! این عشق را خدا نصیب هرکس کند، ساعاتی که برای دیگران تلخ است، برای او شیرین خواهد بود. ساعات تنهایی که برای دیگران رنج‌آور است، برای او لذت‌بخش خواهد بود. وقتی مردم رهایش می‌کنند، حتی وقتی فحشش می‌دهند و طردش می‌کنند، اولِ خوشحالی اوست! وقتی امام موسی‌بن‌جعفر (ع) را زندانی کردند، ایشان در همان تاریکی، سر به سجدۀ شکر گذاشتند که ای خدا، من مدت‌ها بود که چنین ساعت‌هایی را می‌خواستم تا با تو در تنهایی مناجات کنم! خدایا، چگونه این نعمت را شکر کنم؟! حضرت خسته نمی‌شوند. انسان وقتی عشق به خدا پیدا کرد، از مناجات با او سیر نمی‌شود. @haerishirazi
مردانگیشان از آنجا شروع شد که از جگر گوشه‌هایشان دل کَندن و از کوچه‌ پس‌ کوچه‌های شهر و روستا راهی جبهه‌ها شدند...
سهل‌انگاری ۲.mp3
9.56M
🔰 برنامه اخلاقی با موضوع: سهل‌انگاری (۲) ✓ آسیب‌های همت‌ها و عوامل تخریب‌کننده آن 🎵 کیفیت صوت: عالی 🧷 🎙 حجت‌الإسلام الهی‌فر 📅 ۷ دی ۱۴۰۲ ✨🌟🌟🌟🌟🌟 🔰 عضویت در کانال گنج سعادت
در جنگ جهانی اول که حدود ۱۰ سال قبل از به قدرت رسیدن رضاخان بود بیشتر مناطق ایران به خصوص مناطق غربی درگیر شد و دولت مرکزی به شدت ضعیف گردید .انگلیس که نفوذ شدیدی در اداره ایران داشت محصولات کشاورزی را می‌خرید و برای نیروهایش از ایران خارج می‌کرد، برای همین قحطی بزرگی در کشور رخ داد که بنا به اسناد وزارت خارجه آمریکا حدود ۹ میلیون ایرانی را به کام مرگ کشید .انگلیس همچنین از ضعف حکومت مرکزی به خوبی استفاده کرد و نفت ایران را به رایگان از کشور خارج نمود. 📘روحت شاد مباد(داستان‌هایی از زندگی رضا و محمد رضا پهلوی) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آیا اخلاق و رفتار ما اندک شباهتی به امام باقر علیه‌السلام دارد؟ ⚫️ سالروز شهادت شکافنده علوم، حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام تسلیت باد! 🔻 کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸خدا به چه کسی مُلک می‌‎دهد؟🔸 خداوند می‌فرماید: «وَ قَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ»: داوود جالوت را کشت. بعد می‌گوید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ»: ما حکومت را پس از طالوت، به داوود واگذار کردیم. مزدش این شد. یعنی کسی حق دارد حاکم بشود که جالوت را از بین ببرد؛ قهرمان کفر را از بین ببرد! این، شرط واگذاری حکومت است. شنیده‌اید بین بهرام گور و برادرش، بر سر سلطنت اختلاف شد. بهرام داخل ایران نبود. شاهزاده‌ها نظرشان به آن دیگری بود. گفتند حالا سلطنت را به کدام واگذار کنیم؟ یکی گفت دو تا شیر بیاورید و این تاج را بگذارید بین این دو شیر. هرکس توانست این تاج را بردارد، او می‌تواند با دشمن‌ این مملکت بجنگد. آن‌کس که جرئت نکند جلوی شیر بیاید، جلوی دشمن‌ هم جرئت نمی‌کند برود. امنیت خودتان را در خطر نیاندازید. پذیرفتند. به برادرِ بهرام گفتند خودت بیا وسطِ دو شیر و تاج را بردار. گفت نه من نمی‌آیم. خودش صرف نظر کرد. اما بهرام آمد و مشتی به سر این شیر زد و مشتی بر سر آن شیر، رفت و تاج را برداشت. خدا هم می‌گوید، جالوت را گذاشتم مقابلت. او را بزن و مُلک را بردار! «وَ قَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ». چرا؟ چون داوود پا روی جانش گذاشت! دست تنها آمد در مقابل این قهرمان. پس معلوم می‌شود می‌تواند از جان خودش بگذرد. ریاست‌طلب نیست. می‌خواهد خدمت کند به انسان‌ها. می‌خواهد بندگی کند. این علامت است. @haerishirazi
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 حرکت امام (خمینی)در پاییز سال ۱۳۴۱ با اقدام ایشان در محکوم ساختن مصوبه دولت مبنی بر تبدیل سوگند به قرآن، به سوگند به کتاب‌های آسمانی و مصوباتی از این قبیل که هدف آنها تضعیف عظمت اسلام در ایران و تعرض به علمای دین بود آغاز شد. دو ماه بعد در برابر سر و صدایی که در کشور برپا شد دولت از موضع خود در مورد این مصوبه عقب نشینی کرد اما نقشه ی دیگری ریخت .یک ماه پس از این عقب نشینی، شاه ۶ لایحه در رابطه با موضوعاتی مختلف به اسم انقلاب سفید ارائه کرد که در واقع طرح‌هایی آمریکایی بود، امام این طرح‌های شاه را نیز محکوم کرد .شاه همچنین یک رفراندوم برای این لوایح اعلام کرد، امام این رفراندوم را هم محکوم کرد. 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
♦️♦️♦️...آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکی نیست و آن راحتی که با سختی های فراوان به دست آید آسایش نخواهد بود...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 فضیلت شب و روز عرفه و تأثیر هم‌صدا شدن با جمع در تضرع به درگاه الهی ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸برگ درخت زیتون🔸 🌿 حضرت نوح (ع) وقتی بعد از طوفان، می‌خواست از کشتی پیاده شود، پرنده‌ای را فرستاد که یک جایی پیدا کند. پرنده رفت و گشتی زد و دوباره برگشت به کشتی. یعنی چه؟ یعنی جای نشستن نبود؛ تنها نقطۀ امن، همین کشتی است. دفعۀ بعد، کلاغی را فرستاد. او هم رفت و برگشت. مدتی گذشت، کبوتری را فرستاد؛ او برگشت درحالیکه در منقارش، برگ درخت زیتون بود. معلوم شد که آب فرو نشسته و سر گیاهان و درختان، از زیر آب پیداست. کشتی رفت و بر «کوه جودی» مستقر شد و اینها پا بر روی خاک گذاشتند. 🌿 امام زمان (ع) وضعیتش مثل نوح در کشتی است. هر وقت می‌خواهد ببیند که آیا بی وفایی‌ها، نامردی‌ها و دروغگویی‌ها فرو نشسته یا نه، اخلاص‌ها سبز شده، جوشیده، شکوفه کرده یا نه، یک پرنده‌ای از خودش را می‌فرستد؛ یک نماینده‌ای می‌فرستد. 🌿 شما نگاه کنید، از بدو غیبت تا کنون بسیاری از نمایندگان آن حضرت وقتی قیام کردند به شهادت رسیدند. مثلاً مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری قیام کرد. در میدان سپه تهران، جلوی چشم همۀ مردم او را به دار آویختند. عمامه‌ای که بر سرش بود را انداخت میان مردم. مردم قاپیدند. وقتی که با شیخ فضل الله این جور برخورد کردند معلوم شد که هنوز برای ظهور، زود است؛ هنوز آنقدر آب بالاست که وقت فرود آمدن کشتی نیست. 🌿 اما در عصر و دورۀ ما، کبوتر دیگری را پرواز داد. روح الهی را به میان مردم فرستاد. ایندفعه، او رفت و بر منقارش شاخه زیتونی بود. این شهدای ما، این رزمندگان ما، این کسانی که زیر آتش ایستادند، شاخۀ زیتون بودند. چه شاخۀ زیتونی مبارک‌تر از این رزمندگان؟! @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸اشک و لبخند🔸 گاهی گناه انسان با آمرزیده می‌شود، گاهی هم با . بعضی‌ها می‌توانند با یک تبسّم، خودشان را پاک کنند؛ امّا از کج‌سلیقگی این کار را نمی‌کنند! نمی‌دانند خالق گریه، خالق خنده هم هست! «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكَىٰ». گاهی خدا یک لبخند را، به قیمت اشک می‌خرد. مثلاً برادر خود را در آغوش بگیر و لبخندی بزن تا گناهانت پاک شوند! مردم هم نگاه می‌کنند و می‌گویند دین‌ اینها، دین نشاط هم هست. @haerishirazi
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 خاطرات همسرشهید مدافع حرم بعدها حاج حمید برای من از حضورش در عملیاتی تعریف کرد که شهید کجباف در آن به شهادت رسیده بود. ایشان گفت: با عده‌ای از رزمندگان سوری و ایرانی برای کمک به شهید کجباف که در منطقه ی درگیری در حال محاصره بود رفتیم. به محض ورود به منطقه ماشین ما با آتش سنگین دشمن مواجه شده و در دم عده‌ای از بچه‌ها با تیر مستقیم به شهادت رسیدند. به سرعت از ماشین پیاده شدیم و پشت تخته سنگها پناه گرفتیم. تیربار دشمن بی امان ما را به رگبار بسته بود. حاج روزبه هلیسایی را دیدم که تیر خورده بود و خونریزی داشت. به او اشاره کردم که الان به کمکت می آیم. او در حالی که با فاصله‌ای از من روی زمین افتاده بود با اشاره ی دستش مرا بوسید، خداحافظی کرد و به شهادت رسید. مجبور به عقب نشینی شدیم. در همان حال دیدم یک مجروح سوری شکمش پاره شده و روده‌هایش بیرون ریخته بود و با نگاهی ملتمسانه از من خواست که او را رها نکنم تا به دست داعش بیفتد، به او گفتم که او را همراه خودم می برم. در آن شرایط که تیر مثل باران می‌بارید، روده‌هایش را در شکمش ریخته و کشان کشان از تخته سنگی به تخته سنگ دیگری جابه‌جا می‌کردم تا به کنار جاده رسیدیم. با بی‌سیم با فرماندهی تماس گرفته و تقاضای وسیله کردم، پس از مدتی وسیله‌ای آمد ولی آن‌قدر تیراندازی شدید بود که راننده سوری هنوز نرسیده به ما دور زد و از معرکه فرار کرد. دوباره تماس گرفتم و تقاضای وسیله‌ای دیگر کردم. ماشین بعدی که شیرمردی رانندگی آن را به عهده داشت رسید، حالا موقع آن بود که مجروح سوری را سوار ماشین کنم‌ اما هرچه می‌گشتم اثری از او نبود. نمی‌دانستم او را پشت کدام تخته سنگ گذاشته‌ام. در آن اوضاع پرمخاطره از خدا کمک خواستم تا بتوانم آن مجروح را پیدا کنم که به لطف الهی صدای ناله‌ای از او شنیدم و متوجه شدم کجاست، او را با عجله به ماشین رساندم و به عقب برگشتیم. بعدها که به عیادت او در بیمارستان رفتم گفت که پدر و مادر خود را در جنگ از دست داده است. بحمدالله حالش هم خوب بود.) حاج حمید مرد شجاعی بود که در صحنه‌ی خطر که ممکن بود به اسارت نیروهای داعش درآید از فداکاری برای نجات یک مجاهد سوری کوتاهی نکرده بود.... ادامه دارد 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
♦️♦️♦️...بدی ها را به تاخیر انداز زیرا هر وقت بخواهی میتوانی انجام دهی...♦️♦️♦️ نهج البلاغه,نامه۳۱(خطاب به امام حسن ع) ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 حلول سال نو نزدیک شد، ایرانیان بنابر رسم معهود ‌بایستی در آغاز سال نو با شادی و سرور و جامه‌های نو و دید و بازدید به استقبال بهار بروند اما امام(خمینی) پیشاپیش اعلام کرد:" ما سوگواریم و امسال عید نداریم." علت این اعلام حمله به تظاهرات مسالمت آمیزی بود که در تهران صورت گرفت و گروهی از مومنین از جمله آیت الله سید احمد خوانساری از مراجع وقت ایران در آن شرکت کردند ،حضور یک مرجع در تظاهراتی مردمی امر شگفت انگیزی بود، شگفت انگیزتر از آن، حمله دژخیمان شاه به چنین تظاهراتی بود که این مرجع بزرگ در آن شرکت داشت .آنها به ضرب و جرح تظاهر کنندگان پرداختند حتی خود آقای خوانساری هم صدمه دید. 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 دخترشهید مدافع حرم بعد از بازنشستگی پدر از بانک انصار فرصت فراغت ایشون بیشتر شده بود. در همون زمان ساختمون نیمه کاره ای درمزرعه ای اطراف قم داشتن که تصمیم گرفتن اونو وقف اردوهای دانشجویی و طلاب کنن. و چون فعالیت های شهید مختاربند رو برای بازسازی مسجد باقریه دیده بودن از ایشون خواستن اینکار رو به عهده بگیره. بعد از تمام شدن ساختمون چند باری مارو به اونجا دعوت کردن و اونجا بود که ما به روحیه ی شاداب و جوان آیت الله حائری پی بردیم. ایشون با وجود سن بالا بسیار ورزیده و شاداب بودن و به محض رسیدن به مزرعه آستین بالا میزدن و مقداری سبزی می چیدن و خیلی سریع یه غذای خوشمزه با اون سبزیها می پختن و ما رو مهمان سفره ی ساده خودشون میکردن. نکته جالبی که پدر از ایشون تعریف میکرد مربوط به زمانی بود که از لحاظ مالی برای تامین وسایل ساده ی اون ساختمون که کم کم تبدیل به یک اردوگاه کوچک میشد دچار مشکل شده بودن. پدر می گفت آیت الله حائری اعتقاد دارن که در اوج این گرفتاری مالی باید سفره ای هرچند ساده برای مهمان پهن کرد. این مهمان داری با خودش خیر و برکت میاره و ان شالله این مشکل حل میشه و همینطور هم شد. به هر حال این رابطه و علاقه تا سال آخری که پدر عازم سوریه بودن ادامه داشت و حتی چندماه قبل از اعزام شنیدم که آیت الله حائری از پدر خواستن بعضی صبحها بعد از نماز مهمان ایشون باشه تا نکات اخلاقی نهج البلاغه رو براشون تبیین کنه و پدر با خوشحالی پذیرفته بود و از محضر ایشون استفاده میکرد. موقع برگشتن هم حتما مقداری کله پاچه که به عنوان صبحانه تهیه شده بود رو به پدر میدادن و از ایشون می خواستن صبحانه رو با مادر میل کنن. توجه ایشون به این نکات اخلاقی به ظاهر کوچک برای ما درسهای بزرگی به همراه داشت. بعد از شهادت پدر لطف آیت الله حائری به خانواده ی ما و حتی پدر و مادر شهید ادامه داشت و همچنان به ما محبت داشتن به نحوی که ما از ایشون به عنوان پدر معنوی خانواده یاد می کردیم. خداوند ایشون رو رحمت کنه و ان شالله مهمان سفره ی اهل بیت علیهم السلام باشن. 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻