eitaa logo
ملایی
189 دنبال‌کننده
38 عکس
10 ویدیو
34 فایل
کانال عمومی است ولی بیشتر برای طلاب مفید است. ابتدای هر مطلب با چند هشتگ، موضوع آن را مشخص می کنم. اگر جذاب بود می توانید هشتگ را سرچ کنید وگرنه عبور کنید. راه ارتباطی با بنده: @MohammadRezaMollaei تبادل نداریم، اعضا مسئول تبلیغ کانال هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی از ظاهر بدوی برخی آیات قرآن این طور برداشت می شود که علم خداوند به بعضی اشیاء حادث است مانند : «و لنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین» (محمد(ص)آیه 31) و مانند حدید25 و کهف 12 و ... سوال این است که مگر علم خداوند قدیم نیست؟ اگر هست و می داند پس تا بدانیم یعنی چه؟ مقدمه: ابن عربی می گوید: کسی که عین ثابتش (سر القدر) و انتقالات احوالش برای او کشف شود، علم اش به خودش بمنزله‌ی علم خدا به او خواهد بود زیرا این علم را از معدن واحدی اخذ کرده است. البته چنین عبدی قبل از آن که به وجود بیاید در وسع اش نبود که بر چنین علمی مطلع شود پس عنایت خداوند شامل حال او شده است که این علمش مساوی علم خداوند گردیده است. از اینجاست که خدای متعال می فرمایند «حتی نعلم». و این کلمه ای محققة المعنی است، نه آن طور که متکلم توهم کرده است. بررسی اقوالی که بعضا در شرح کلام ابن عربی اند: 1) قول متکلمین و جندی: علم خداوند سبحان قدیم است فقط تعلق اش به اشیاء حادث است. 2) مراد از علم در این آیات شهود است پس حتی نعلم یعنی حتی نشاهد. 3) این آیه به اعتبار مرتبه ی جمع نیست به اعتبار مرتبه فرق است پس حتی نعلم یعنی حتی نعلم من حیث ظهورنا. در واقع ظهور علم است که حادث است نه خود علم. علامه طباطبایی: «علم فعلى عبارت است از حضور معلوم و ظهورش با وجود مخصوص به خودش در نزد خداى سبحان» 4) قیصری و جامی: تأخّری که از کلمه «حتی» فهمیده می شود تأخر ذاتی است نه تأخر زمانی. علم خدای سبحان به احوال عبد از عین ثابت عبد اخذ شده است و این تأخری بالذات است نه تاخر زمانی تا سر از حدوث در آورد زیرا تعلق علم خداوند به معلومی است که ازلی و ابدی است و تقدم معلوم بر تعلق علم به آن، تقدمی ذاتی است نه زمانی. 5) استاد امینی نژاد: حتی نعلم همانطور که جندی و ملاصدرا و قونوی گفته اند علم فعلی سر صحنه است علم بعد از ایجاد است نه قبل از ایجاد. علم نیز تابع معلوم است پس همانطور که معلوم حادث است و متغیر این علم هم تغییر می کند زیرا یک نسبتی است تابع نسبت دیگر. زیرا آن هم علم فعلی است نه علم در مرحله ی ذات. : قول اول بی معناست زیرا علم قبل از حدوث معلوم، متعلقی ندارد در حالی که علم از صفات ذات اضافه است، اصلا بدون مضاف اش محقق نمی شود. هرگز نمی توانیم بگوئیم علم خداوند به اعیان ثابته تابع تحقق خارجی اعیان خارجه است. قول دوم و سوم پذیرش اشکال است و در واقع اشکال به خداوند است که در آیات دقیق حرف نزده است زیرا دقیق تر این بود که به جای حتی نعلم بگوید حتی نشاهد یا حتی نظهر ! علامه طباطبایی گفته اند: «مراد از اينكه فرمود" لنعلم" آن معناى معروف اين كلمه نيست تا كسى بگويد مگر خدا هم جاهل است، بلكه به معناى علم فعلى است‏». قول چهارم: نزدیک ترین قول به واقع شاید نظر قیصری باشد. توضیح خواهم داد. قول پنجم: من نمی فهمم «نسبتی است تابع نسبت دیگر» یعنی چه! ضمن این که علم خداوند متغیر نیست. زیرا حقیقت علم مجرد است ولو متعلق اش مادی و متغیر باشد. همچنین علم فعلی جدا از علم ذاتی تصور واضحی ندارد. توضیح: جدا کردن علم ذاتی یا قدیم از علم فعلی یا حادث صحیح به نظر نمی رسد مگر در مقام تعلیم و تحلیل عقلی. اگر این تفکیک را بپذیریم، لنبلونکم حتی نعلم، هم علم ذاتی را شامل می شود هم علم فعلی را! علم قدیم و ذاتی متعلق قدیم و ذاتی می خواهد و علم فعلی و حادث متعلق فعلی و حادث! در زیارت نامه فاطمه زهرا (س) داریم: «يا ممتحنة امتحنك الله الذي خلقك قبل أن يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة» این یعنی علم قدیم متعلقش هم قدیم است. به هر حال علم مطلقاً متأخر از معلومش است. علم خداوند در مقام ذات متأخر است از ذوات نفس الامری ازلی و ابدی تاخراً ذاتیاً ! علم خداوند از عین ثابت اشیاء اخذ نشده است (به خلاف قیصری) بلکه خود عین ثابت اشیاء، علم خداوند به اشیاء در مرتبه واحدیت است. نه علم ذاتی عوض می شود نه علم دیگری جایگزین علم فعلی می شود، یعنی حتی اگر معلوم مادی و متغیر باشد علمی که از آن برای عالم حاصل می شود هر لحظه فعلیت یافته و تمام است و لحظه ی بعد علم دیگری برای عالم است که در کنار علم حاصل از لحظه ی قبل یا موقعیت قبل قرار می گیرد نه این که علم فعلی تغییر کند. بنابراین «لنبلونکم حتی نعلم» نه مجاز است نه خلاف ظاهر بلکه شبیهِ «قل رب زدنی علما» تمام این علوم را شامل می شود چه علم ذاتی حق تعالی چه علم فعلی او ، چه علم سالک در تعین ثانی چه علم ملائکه مقرب و ... بلکه آنچه آقایان علم فعلی می پندارند ظهور و تحقق تدریجیِ بخشی از همان علم ذاتی بر اساس نظام احسن است. علم ذاتی گسترده تر از آن چیزی است که محقق می شود مثلا امتحان قبل از خلقت حضرت فاطمه (س) با امتحان بعد از خلقت متفاوت است در اولی ناخودآگاه است در دومی خودآگاه و از روی شعور و اختیار ولی کارنامه‌ی هر دو امتحان در نهایت یکی است.
قبلا درباره علم خداوند و رابطه علم ذاتی و علم فعلی بحث کردیم، می خواهیم همان را ادامه دهیم: امام خمینی (مصباح الهدایه ص 54): إذا عرفت حقيقة ما تلونا عليك من الظهور الذاتي، يمكن لك فهم بعض الحقائق‏: منها: سرّ قول الحكماء السالفين و الفلاسفة السابقين أنّ الباري، جلّت عظمته، يعلم الجزئيّات على الوجه الكلّي. فإنّ الجنبة العالية من كلّ حقيقة على حدّ الإطلاق و صرافة الفعليّة و محوضة الكلّيّة؛ و التشخّصات المشهودة و التعيّنات المعلومة من الجنبة السافلة الخلقيّة، و من عالم الفرق، لا الجمع. و منها: وجه صحة رأي الشيخ المقتول، مقدّم إشراقيّة الإسلام في علم البارئ، و جعل العلم على مشربه ذاتيّا مقدّما على الأشياء؛ و إن كان بوجه فعليا هو الأشياء. توضیح استاد یزدان پناه (فروغ معرفت ج2ص167): کلیت سعی و حالت اطلاقی مشیت مطلقه از سویی، و وجود سریانی صفات حق تعالی؛ از جمله علم در آن از دیگر سو، و عدم وجود هیچ فاصله و حجابی بین حق تعالی و کثرات و تعینات موجود بر بستر فیض مقدس از دیگر سو، این نتیجه را در پی دارد که علم حق تعالی به جزئیات و اشیای متکثره، به نحو اطلاقی و به واسطه فیض مقدس است. عدم وجود هیچ فاصله و حجابی بین حق تعالی و فیض مقدس، و حقیقت ربطی بودن این فیض موجب می گردد که این فیض به نحو کامل و به بالاترین وجه، نزد حق سبحانه حاضر باشد.چنین حضوری ملاک علم حق است. فیض مقدس به لحاظ اصل ذات و مقام باطنش، مطلق واحد ربطی است و به دلیل این اطلاق و سریان، همه اشیاء در آن به نحو اطلاق و کلیت موجودند و حق سبحانه از طریق علم به فیض مقدس، علم اطلاقی و کلی به اشیاء خواهد داشت. توضیح خود امام (تقریرات فلسفه ج2 ص270): حدوث و تصرم و کثرت و تغییر و تبدل در علم نیست، بلکه در معلوم می باشد و داثر و متغیر و زائل منکشف است نه آنچه کشف به واسطۀ اوست. پس یعلم الاشیاء بالعلم الکلی و لا یعلم بالعلم الجزئی، مراد کلیت صدق بر کثیرین نیست، بلکه مراد این است که این ها به دیگران احاطه دارند. توضیح دیگر امام (چهل حدیث، ص615): علم فعلی به تجلی فیض مقدس حاصل می شود. این تجلی در تحت حوادث زمانیه و تغییرات نیست و ایجاد حق تعالی مبرا و مقدس از است از شائبۀ حدوث و تغییر، بلکه تعین و تحدید؛ و چنانچه علم ذاتی بسیط من جمیع الجهات و محیط به تمام حیثیات است، علم فعلی که آیه حقیقی حق و ظهور علم ذاتی و مرآت آن است؛ بسیط تام و واحد مطلق است و محیط به جمیع دائره تحقق است بدون آن که در او تعین و تجددی و ترکیبی باشد... چنانچه نفس ایجاد نفس ناطقه حقایق علمیه را در عالم عقل و مثُل خیالیه را در لوح خیال، علم فعلی نفس است و فانی در ذات او ... و به واسطۀ این احاطه و سعه و بساطت و نفوذ گفته اند حق تعالی جزئیات را به علم کلی عالم است. یعنی جزئیت و محدودیت در معلوم اسباب محدودیت در علم نشود؛ پس علم محیط و قدیم و ازلی و غیر متغیر است، و معلوم محاط و محدود و حادث و متغیر است. در عباراتی از تعلیقات بر شرح فصوص هم می فرمایند که علم مقید نیست معلوم مقید است. (تعلیقات بر مصباح الانس ص274). استاد یزدان پناه در توضیح بیشتر (که ظاهرا نظر خودشان است) می فرمایند: جنبۀ عالی یا جهت یلی الربّی همه کثرات خلقی، همان فیض مقدس است. هر شیء، یک جنبۀ عالی و یک جهت دانی دارد که به جهت عالی خود مطلق و بی قید است اما به جهت دانی اش، قید خورده و جزئی و متعین شده است. از این رو جنبۀ عالی همه موجودات متکثر جزئی اطلاق دارد و اگر علم به آن تعلق بگیرد، چنین علمی نیز دارای قیود جزئیه نیست! (فروغ معرفت ج2 ص168). ایشان همچنین درباره دفاع از نظریه شیخ اشراق درباره علم باری تعالی می فرمایند: به لحاظ جنبۀ یلی الربّی و ظهور ذاتی حق، علم بر معلوم مقدم است زیرا اشیاء به نفس این علم و اضافه اشراقی علمی ایجاد خواهند شد چنین لحاظی لحاظ ذاتی است. ولی از این جهت که چنین علمی در موطن فعل بوده و علم فعلی است، عین معلوم می باشد. همان طور که امام در تعلیقات بر مصباح الانس ص274 فرمودند: «و لیس العلم تابعا للمعلوم لا فی علم الذاتی و هو واضح و لا فی العلم الظهوری الفعلی، و ذلک لأنّ الفیض الإشراقی و الوجود المنبسط مقدم علی المهیات و التعینات. نقد و بررسی در ادامه ...