eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
248.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
60 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ما ز هر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم.... عشق از لیلی و صبر از کوه کن آموختیم... گریه از مرغ سحر، خودسوزی از پروانه ها.. صد سرا ویرانه شد، تا ساختن آموختیم 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
صبح شد باز هم آهنگ خدا می آید چه نسیم خنکی دل به صفا می آید به نخستین نفس بانگ خروس سحری زنگ دروازه ی دنیا به صدا می آید ... ملانصرالدین 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
صبح شد باز هم آهنگ خدا می آید چه نسیم خنکی دل به صفا می آید به نخستین نفس بانگ خروس سحری زنگ دروازه ی دنیا به صدا می آید ... ملانصرالدین 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید : این عتیقه چیست !؟ شیطان گفت : این نا امیدی است... شخص گفت : چرا اینقدر گران است !؟ شیطان با لحنی مرموز گفت : این موثرترین وسیله من است ! شخص گفت : چرا اینگونه است !؟ شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم... این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است ، مراقب "اميدمان"باشيم. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
اگر روزی دنیا را دوست نداشتی، جایت را عوض کن تا از زاویه‌ای دیگر به آن بنگری دنیا از بعضی زوایا دوست‌داشتنی‌‌ست و از بعضی زوایا نه در بعضی از زوایا بهتر و زیباست در بعضی زوایا تاریک و خسته‌کننده یادت باشد تو باید جایت را عوض کنی چرا که دنیا هرگز از جایش تکان نخواهد خورد. 👤 رسول یونان 📚 راه طولانی بود از عشق حرف زدیم 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
گمراهیت به بادیه های کج افگند تو راه راست گیر و رو، ار هست راه کج #امیرخسرو_دهلوی 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
هیچ‌ کس‌ در هیچ‌جای زمین بقچه ای همراهش نیست که برایمان حال خوب بیاورد! هنر این است که بلد باشیم شاد باشیم و شادی بیافرینیم... صبح بخیر ❄️ 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
صبور باش آرى باز هم صبر كن آنچه برايت پيش مى آيد و آنچه برايت رقم مى خورد به دست بزرگترين نويسنده عالم ثبت شده است او كه بدون اذنش حتى برگى از درخت نمى افتد 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ! ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
داستان ضرب المثل حسینقلی خانی ! حسینقلی خان در زمان ناصرالدین شاه قاجار والی پشتکوه لرستان بود و قبلاً لقب صارم السلطنه داشت و از طرف دولت ایران درجه امیر تومانی یعنی سرلشکری هم به وی اعطا شده بود. مردی سخت خشن و در عین حال جنگجو و کاردان بود. از آن جهت وی را لایق و کاردان می دانند که سپاهیانش در آن زمان به طور قطع یکی از مرتب ترین افواج موجود در کشور به شمار می آمد و با رعایت اصول سپاهیگیری در منطقه لرستان اداره می شد، مخصوصاً سواران پارکابی والی از نظر نظم وانضباط بی نظیر بودند . در قلمرو حكومت حسینقلی خان هیچکس از خود قدرت و اختیاری نداشت. همه چیز به خان تعلق داشت و سرپیچی از خواسته و فرمانش به هلاکت و نابودی عایله و بلکه عشیره ای منتهی می گردید. به همین جهت از همان موقع اصطلاح حسینقلی خانی با مفاهیم خودمختاری و خودکامگی و اجحاف و ستمگری و غارت و چپاول ترادف پیدا کرده و هر جا تعدی و تجاوز به حقوق دیگران مشاهده شود آن را به حسینقلی خانی تشبیه و تمثیل می کنند. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
روندگان طریقت ره بلا سپرند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب‌وفراز 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
‏چه لذّتی دارد از فردای نیامده نترسیدن، گوش به باران دادن، چای درست کردن، پادشاهِ وقتِ خود بودن... صبح بخیر 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
دنیا دو روز است. یک روز با تو و یک روز علیه تو. روزی که با توست، مغرور نباش و روزی که علیه توست صبور باش.🌾 🌈 @range_khodaa
اصطلاح مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان ! به این معناست که اگر نفعی نمی رسانی، لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن. این مثل در واقع بخشی از شعر یکی از حکایت های گلستان سعدی است که در باب چهارم آن آمده است و شنیدن آن خالی از لطف نیست. آورده اند كه ... یكی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان دستور داد جامه آن بینوا را از تنش بركشیدند و از ده بیرون كردند . شاعر برهنه و بخت برگشته در سرما می رفت تا خود را به سرپناهی برساند ، که سگان آن آبادی به ناگهان به دنبال او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد و سگ ها را با آن از خود دور کند اما زمین یخ بسته بود و سنگ از زمین کنده نمی شد در همان حال زار شاعر گفت : «این حرامزاده مردمان هستند كه سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !» امیر دزدان از دور این سخن بشیند و بخندید و گفت : «ای حكیم از من چیزی بخواه» ، گفت : «جامهٔ خود را خواهم اگر از روی كرم انعام فرمایی .» امیدوار بود آدمی به خیر كسان مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
یک افسانه‌ی صحرایی، از مردی می‌گوید که می‌خواست به واحه‌ی دیگری مهاجرت کند و شروع کرد به بار کردنِ شترش. فرش‌هایش، لوازم پخت و پز، صندوق‌های لباسش را بار کرد و حیوان همه را پذیرفت. وقتی می‌خواستند به راه بیفتند، مرد پَرِ آبی زیبایی را به یاد آورد که پدرش به او داده بود. پر را برداشت و بر پشتِ شتر گذاشت؛ اما با این کار، جانور زیر بار تاب نیاورد و جان سپرد. حتما مرد فکر کرده است شتر من حتی نتوانست وزن یک پر را تحمل کند. گاهی ما هم در مورد دیگران همین طور فکر می‌کنیم، نمی‌فهمیم که شوخی کوچک ما شاید همان قطره‌ای بوده است که جامی پُر از درد و رنج را لبریز کرده. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
با کلام بیان کنید ، نه با رفتار روی ویترین یک کتابفروشی در شهر رم نوشته شده: 🔸همیشه دلخوری ها را... 🔸نگرانی ها را.... به موقع بگویید.... حرفهای خود را به یک دیگر با "کلام" مطرح کنید؛ نه با " رفتار" که از کلام همان برداشت می شود که شما می گویید؛ولی از رفتارتان هزاران برداشت.... قدر بدانید" داشتنها " را مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است . 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
غسل شهید عشق به آتش سزد نه آب چون شعله را به آب کسی شست و شو کند؟ #عرفی_شیرازی 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
غمگین نباش چرا که خوشبختی میتواند از درون تلخ ترین روزهای تو، زاده شود🌱 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
صبح زیباتون بخیر امیدوارم در این صبح زیبا آرامش داشته باشید و هر آنچه آرزو دارید بهش برسید الهی همیشه سلامت و شاد باشید ایام به کامتون خوشبختی سرنوشتتون و دلتون خوش باشه شیرین کام باشید 😊 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
قدیم‌ها یک کارگر داشتم که خیلی می‌فهمید. اسمش قاسم بود. از خوزستان کوبیده بود و آمده بود تهران برای کارگری. اول‌ها ملات سیمان درست می‌کرد و می‌برد وردست اوستا تا دیوار مستراح و حمام را علم کنند. جنم داشت. بعد از چهار ماه شد همه‌کاره‌ی کارگاه. حضور و غیاب کارگرها. کنترل انبار. سفارش خرید. همه چیز. قشنگ حرف می‌زد. دایره‌ی لغات وسیعی داشت. تن صدایش هم خوب بود. شبیه آلن دلون. اما مهمترین خاصیتش همان بود که گفتم. قشنگ حرف می‌زد. یک بار کارگر مقنی قوچانی‌مان رفت توی یک چاه شش متری که خودش کنده بود. بعد خاک آوار شد روی سرش. قاسم هم پرید به رییس کارگاه خبر داد. رییس کارگاه رنگش شد مثل پنیر لیقوان. حتی یادش رفت زنگ بزند آتش‌نشانی. قاسم موبایل رییس کارگاه را از روی کمرش کشید و خودش زنگ زد. گفت که کارگرمان مانده زیر آوار. خیلی خوب و خلاصه گفت. تهش هم گفت مقنی‌مان دو تا دختر دارد. خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد دست یتیم‌هایش به هیچ جا بند نیست. بعد قاسم رفت سر چاه تا کمک کند برای پس زدن خاک‌ها. خاک که نبود. گِل رس بود و برف یخ‌زده‌ی چهار روز مانده. تا آتش‌نشانی برسد، رسیده بودند به سر مقنی. دقیقا زیر چانه‌اش. هنوز زنده بود. اورژانس‌چی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی دک و پوزش. آتش‌نشان‌ها گفتند چهار ساعت طول می‌کشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون. چهار ساعت برای چاهی که مقنی دو ساعته و یک‌نفره کنده بودش. بعد هم شروع کردند. همه چیز فراهم بود. آتش‌نشان بود. پرستار بود. چای گرم بود. رییس کارگاه هم بود. فقط امید نبود. مقنی سردش بود و ناامید. قاسم رفت روی برف‌ها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ و آلن دلونی برایش حرف زد. حرف که نمی‌زد. لاکردار داشت برایش نقاشی می‌کرد . می‌خواست آسمان ابری زمستان دم غروب را آفتابی کند و رنگش کند. می‌خواست امید بدهد. همه می‌دانستند خاک رس و برف چهار روزه چقدر سرد است. مخصوصا اگر قرار باشد چهار ساعت لای آن باشی. دو تا دختر فسقلی هم توی قوچان داشته باشی. بی‌شناسنامه. اما قاسم کارش را خوب بلد بود. خوب می‌دانست کلمات منبع لایتناهی انرژی و امیدند. اگر درست مصرف‌شان کند. چهارساعت تمام ماند کنار مقنی و ریز ریز دنیای خاکستری و واقعی دور و برش را برایش رنگ کرد. آبی. سبز. قرمز. امید را گاماس گاماس تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعت تمام. مقنی زنده ماند. بیشتر هم به همت قاسم زنده ماند. 💠آدم‌ها همه توی زندگی یک قاسم می‌خواهند برای خودشان. زندگی از ازل تا ابد خاکستری بوده و هست. یکی باید باشد که رنگی کند دنیا را. کلمه‌ها را قشنگ مصرف کند و تزریقشان کند به آدم. رمز زنده ماندن زیر آوار زندگی فقط کلمات هستند. کلمات را قبل از انقضا، درست مصرف کنید. قاسم زندگی‌تان را پیدا کنید. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
خانمی یک طوطی گران قیمت خرید، اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند، او به صاحب مغازه گفت این پرنده صحبت نمی کند. صاحب مغازه گفت: آیا در قفسش آینه ای هست؟ طوطی ها عاشق آینه هستند، آن ها تصویرشان را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند. آن خانم یک آینه خرید و رفت. روز بعد باز آن خانم برگشت. طوطی هنوز صحبت نمی کرد. صاحب مغازه پرسید: نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبانی هست؟ طوطی ها عاشق نردبان هستند. آن خانم یک نردبان خرید و رفت. اما روز بعد باز هم آن خانم آمد. صاحب مغازه گفت: آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد؟ نه؟ خب مشکل همین است. به محض این که شروع به تاب خوردن کند، حرف زدنش تحسین همه را بر می انگیزد. آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت. وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد، چهره اش کاملأ تغییر کرده بود. او گفت: طوطی مُرد. صاحب مغازه شوکه شد و پرسید: آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد؟ آن خانم پاسخ داد : چرا، درست قبل از مردنش رو به من کرد و با صدای ضعیفی گفت آیا در آن مغازه غذایی برای طوطی ها نمی فروختند؟! داستان زندگی برخی از ما هم همینطوره، متن و اصل نیازها و زندگی را فراموش کرده ایم و فقط نظر به حاشیه ها دوخته ایم! اگر سرگرم ظواهر زندگی و تجملات شویم، لذت بردن از زندگی و اصل زندگی را فراموش می کنیم و فرصت عمر را از دست می دهیم. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
🔶️ 🔺️ زیر کاسه، نیم کاسه‌ای است. هنگامی که احساس شود نیرنگ و فریب در کار است،از این ضرب المثل استفاده می شود. در گذشته به‌دلیل نبودن یخچال، مردم مواد غذایی فاسد شدنی را در کاسه می‌ریختند و کاسه‌ها را دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان در سردابه‌ها و زیرزمین‌ها، می‌گذاشتند و کاسه‌های بزرگ را وارونه بر روی آن‌ها قرار می‌دادند تا از گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی محفوظ بمانند. با این روش گرمای محتویات آن تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می‌ماند. از این رو در گذشته اگر کسی می‌دید که کاسه بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه‌های موجود در زیر زمین، گمان می‌کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه‌ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست، در این مورد مطمئن نبود و لذا اینکار را حقه و فریبی می‌پنداشت و در صدد یافتن علت آن برمی‌آمد. بدین ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه‌ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به‌صورت ضرب المثل در آمده و در موارد وجود شبهه‌ای در کار مورد استفاده قرار گرفت. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📔#سیاست_از_دیدگاه_ملانصرالدین زن ملانصرالدین از ملا پرسيد: سياست چیست؟ ملا گفت: يادت است قبل از ازدواج گفتم همه آرزو هايت را برآورده ميسازم؟ زن: بلی! ملا: بعد از ازدواج چه شد؟ زن: هيچ! ملانصرالدین گفت سياست هم همین است!😁 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگران را؛ اگر از ما خبری نیست چه باک! نازنینا؛ تو چرا بی خبر از ما شده ای... 👤شهریار 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
حس و حال خوب داشتن را باید تمرین کرد. باید پا فشاری کنید حتی اگر وسط یک روز پر مشغله و پر‌دردسر هستید. حس خوبتان را با پوشیدنِ لباسی که دوست دارید تمرین کنید. برای روزی که فکر می کنید، بزرگ‌ترین مشکل برایتان رُخ می دهد، درست از همان اولِ صبحش، خط و نشان بکشید. صبحانه ای که دوست دارید بخورید، عطری که دوست دارید بزنید و روز سختتان را در آغوش بگیرید. برای حس و حال خوبتان بجنگید. حال خوب خودش مهمانتان نمی شود. باید دعوتش کنید به این بَزمِ ناخواسته و غمگینی که برایمان روبه راه شده. سه شنبه‌تون بخیر🌹 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍