۱۷ تیر ۱۴۰۰
۱۷ تیر ۱۴۰۰
#حکایت_های_بهلول
آورده اند که بُهلول به بصره رفت و چون در آن شهر آشنایی نداشت برای مدتی کوتاه اطاقی اجاره کرد ولی آن اطاق از بس قدیمی و مخروبه بود به محض وزش باد تیرهایش صدا میکرد.
بهلول پیش صاحب خانه رفته و گفت اطاقی که به من داده ای بی اندازه خطرناک است زیرا به محض وزش مختصر بادی صدا از سقف و دیوارش شنیده میشود.
صاحب خانه که مرد شوخی بود در جواب بهلول گفت: نگران نباش؛ البته چندان که می دانی تمام موجودات به موقع، حمد و تسبیح خدا می گویند و این صدای تسبیح و حمد اطاق است.
بهلول گفت :
صحیح است ولی چون حمد و تسبیح موجودات به سجده ختم میشود، از ترس سجده اطاق خواستم زودتر فکری بنمایم.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
۱۷ تیر ۱۴۰۰
۱۷ تیر ۱۴۰۰
۱۷ تیر ۱۴۰۰
زنی حس کرد شوهرش میخواد زن دوم اختیار کند
یک روز صبح چهار تخم مرغ آبپز کرد و آنها را به رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده و جلوی شوهرش گذاشت
شوهره جویای مسئله شد
زن بهش گفت بعد از اینکه تخم مرغها را خوردی متوجه میشی
مرد هر چهار تخم مرغ رو خورد
زن بهش گفت متوجه شدی که مزه همشون یکی هست زنها هم همینطور فقط شکلشان متفاوت است
مرد کمی فکر کرد و گفت ولی من یه کشفی کردم
زن گفت چه کشفی
مرد گفت فهمیدم مرد با چهارتا تخم مرغ بهتر سیر میشود
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
۱۷ تیر ۱۴۰۰
۱۷ تیر ۱۴۰۰
گویند یکی از شاعران قوی در طنز مدحی در وصف حاکمی گفت، حاکم امر
کرد که پالان خری به او دادند ، ظریف پالان را بر دوش گذاشت و شکرکنان
از مجلس بیرون آمد.
دوستانش به او گفتند؛ هدیه ی مدحی که برای امیر کردی چه بود!؟
گفت؛ او را به بهترین اشعار خود مدح کردم،پس او هم به جایش بهترین
لباسهای خود را به من بخشید
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
۱۷ تیر ۱۴۰۰
۱۷ تیر ۱۴۰۰
۱۸ تیر ۱۴۰۰
۱۸ تیر ۱۴۰۰