🔴 هماهنگی دل با زبان
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
حضرت لقمان كه معاصر حضرت داوود بود ، در ابتداي كارش بنده يكي از مماليك بني اسرائيل بود .
روزي مالكش آن جناب رابه ذبح گوسفندي امر فرمود و گفت : بهترين اعضايش را برايم بياور .
لقمان گوسفندي كشت و دل و زبانش را بنزد خواجه و مالك خود آورد . پس از چند روز ديگر خواجه اش گفت : گوسفندي ذبح كن و بدترين اجزايش را بياور .
لقمان گوسفند كشت و دل و زبانش را بنزد خواجه و مالك خود آورد .
خواجه گفت : به حسب ظاهر اين دو نقيض يكديگرند ! !
لقمان فرمود : اگر دل و زبان با يكديگر موافقت كنند بهترين اعضاء هستند ، اگر مخالفت كنند بدترين اجزاست . خواجه را از اين سخن پسنديده افتاد و او را از بندگي آزاد كرد.
طرائق الحقائق ج 1 ص 336
👳 @mollanasreddin 👳
📚 #حکایت_های_بهلول
👈بهلول و طبیب
🌴هارون الرشيد ، طبيب مخصوصی از يونان آورده بود، كه بسيار مورد تكريم و احترام بود.
🌴روزی بهلول بر وی وارد شد ، پس از سلام و احوال پرسی از طبيب سوال نمود: شغل شما چيست؟ طبيب از باب تمسخر، به بهلول گفت: شغل من زنده كردن مرده هاست.
🌴بهلول در جواب گفت: ای طبيب تو زنده ها را نكش ، مرده زنده كردنت ،پيش كش!!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستانک 📚
چند نفری که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند: «استاد شما همیشه یک لبخند روی لبتان است و به نظر ما خیلی آرام و خشنود به نظر میرسید. لطفاً به ما بگویید که راز خشنودی شما چیست؟»
استاد گفت: «بسیار ساده! من زمانی که دراز میکشم، دراز میکشم. زمانی که راه میروم، راه میروم. زمانی که غذا میخورم، غذا میخورم.»
این چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آنها را جدی نگرفته است. به او گفتند: «تمام این کارها را ما هم انجام میدهیم, پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟»
استاد به آنها گفت: «زیرا زمانی که شما دراز میکشید به این فکر میکنید که باید بلند شوید، زمانی که بلند شدید به این فکر میکنید که باید کجا بروید، زمانی که دارید میروید به این فکر میکنید که چه غذایی بخورید. فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید! زمان حال، تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید بلکه در گذشته و یا آینده هستید. به این علت است که از لحظههایتان، لذت واقعی نمیبرید زیرا همیشه در جای دیگر سیر میکنید و حس میکنید زندگی نکردهاید و یا نمیکنید.»
👳 @mollanasreddin 👳
ریشه ضرب المثل
خدا پیرت کند
🔸دو جوان خدمت امام حسین علیه السلام رسیدند و خیلی سماجت کردند که آقا ! حتما اسم اعظم را به ما تعلیم بدهید !
آقا فرمودند: اسم اعظم برای شما سخت است ، مشکل است ، تحمل ندارید ، صبرتان طاق می شود.
هر چه آقا احتراز کردند نپذیرفتند تا به هر حال آقا چند جمله درباره ی اسم اعظم فرمودند که این دو جوان از سیمای کذایی با آن جوانی شان ، در جا هر دو پیر شدند ، مثل یک پیرمرد نود یا صد ساله ، رنگ برگشته و وضع عوض شده که داشتند قالب تهی می کردند
و آقا به ایشان فرمودند عرض کردم که شما نمی توانید طاقت بیاورید!
دوباره آقا دعایی فرمودند که آنها به جوانی شان برگردند تا دیگر جوانی نکنند و سماجت در ندانسته ها ، نداشته باشند تا کم کم پیر شوند و حقایق را دریابند.
🔸و همین الفاظ آمده در بین ما که انشاءالله خدا پیرت کند ، مردم خیال می کنند حتما باید سنّ ، نود سال و صد سال بشود
حال آنکه حرف پیری , حرف سنّ نیست!
باید در علم و در یافتن حقیقت و یافتن متن واقع ، پیر شد .
______
📚شرح دروس معرفت نفس
👤استاد صمدی آملی
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شمع به کبریت گفت من از تو بیزارم!
#دکتر_انوشه
👳 @mollanasreddin 👳
حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد.
زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:
شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتى هنوز مریض و بىحال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مىگفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.
من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمىخورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بستههاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
اى کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!
حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بستهها را نفرستادم. یک فروشنده دورهگرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!
حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود.
در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود.
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از قاصدک
🔴 عضویت اختصاصی اهالی استان هرمزگان 😍
🔸کانال اطلاع رسانی اخبار ریز و دُرشت هرمزگان، مراسمات، مراکز تجاری و...
🔴 اهل کدام شهر هرمزگان هستید؟ 👇
🔺جاسک
🔺بشاگرد
🔺سیریک
🔺میناب
🔺رودان
🔺بندرعباس
🔺حاجیآباد
🔺خمیر
🔺بندرلنگه
🔺بستک
🔺پارسیان
🔺مناطق دیگر...
🔹 دسترسی به مهمترین اخبار استان هرمزگان همراه با صدای مردم و حضور مسئولین 👇
https://eitaa.com/joinchat/977338368Ceaee5800a4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺از زیباترین دعاها:
خدایا برای همسایه که نان مرا ربود
"نان"
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند
"مهربانی"
برای کسانی که روح مرا آزردند
"بخشش"
و برای خویشتن خویش
"آگاهی و عشق" می طلبم ...
"دکتر علی شریعتی"
👳 @mollanasreddin 👳
محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج میشوم، سلامی گرم میکند و من هم از ماشین پیاده میشوم و دستی محترمانه به او میدهم، حال و احوال را میپرسد و مشغول کارش میشود ...
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور میبینمش سلامی میکنم و او فقط سرش را تکان میدهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز میکند ...!
به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگِ قبرم به دست آن رفتگر، به شدت لذت بخشتر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است ...!
تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد ...!
- نشر نازلی
- چند کلام ساده
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنام دوست
بار خود بر کس
منه بر خویش نه
سروری را کم طلب درویش به
👳 @mollanasreddin 👳
«خسته ام بس ڪه به دل دیده ام آزار عزیز»
از خــودم خستــه ام و از همـه بیـزار عزیز
همـه ے حنـجـره هــا لاف محبـت زده انـد
گشتــم و نیـست ڪـسے یـار ِ وفـادار عزیز
دردم این است تفاوت نڪند نوش و نیش
بس محبـت شـده بـا منـت بسیــار عزیز
گلـه هـا دارم از ایـن بخت سزاوار نبود
ازگلستـان جهـان سهـم دلــم خـار عزیز
سینه ام را بشڪافید پر از حرفم و درد
چه ڪنم نیست ڪسے محرم اسرار عزیز
هـرڪسے آمـده بـر زخـم دلم زخـم زده
زخـم بسیــار ولے نیست پرستار عزیز
هرطرف مینگرم لشگرغم حمله ور است
روز روشن شده است در نظرم تار عزیز
👳 @mollanasreddin 👳