آورده اند که نادانی بر آن شد
تا به الاغی سخن گفتن بیاموزد ،
پیاپی با درازگوش بیچاره حرف می زد و به گمان خود الاغ در حال پیشرفت بود.
خردمندی این را دید و
بگفت :ای نادان!
بیهوده تلاش مکن و خود را مضحکه دیگران قرار نده كه الاغ از تو سخن گفتن نمی آموزد
ولی تو می توانی
خاموشی را از او بیاموزی.
#امثال_و_حکم
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
کریم خان زند بر سفره، ظرفی غذا موسوم به لرزانک (ژله) دید.
دست به ظرف برد.
غذا در ظرف شروع به لرزیدن کرد.
کریم خان دست بکشید و گفت
این که خودش را نمی تواند نگاه دارد، مرا چگونه نگاه تواند داشت؟
#امثال_و_حکم
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
واعظی منبری رفت ،
و سخنرانی جالبی ارائه داد!
کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت:
روزی که می خواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر ...!
واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانهی کدخدا رفت و از کیسههای برنج سراغ گرفت:
کدخدا گفت:
راستش برنجی در کار نیست...!
آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید...!
#علی_اکبر_دهخدا
📒#امثال_و_حکم
👳 @mollanasreddin 👳