هدایت شده از قاصدک
🔴رفع چربی های چندین ساله در 5دقیقه 😳
➖چربی های کهنه و قدیمی هود و چدن گاز و.. هیچ جوره پاک نمیشن؟😞
➖همش هم استرس داری نکنه مادرشوهرت ببینه و بهت بگه چقدر شلخته و کثیف 😰
باورت میشه یه جایی پیدا کردم فقط توی 5دقیقه کل چربی های گازت رو بدون زحمت سابیدن تمیز میکنه😳👇
https://eitaa.com/joinchat/1204420884Cf50928339f
https://eitaa.com/joinchat/1204420884Cf50928339f
فقط با 10 تومن نه تنها گاز بلکه کل خونه ات رو برق میندازی😳
#متن_خاص
🌷شاهکار زندگی چيست؟
اين که در ميان مردم زندگی کنی ولی هيچگاه به کسی زخم زبان نزنی،
دروغ نگويی،
کلک نزنی
و سوءاستفاده نکنی،
اين شاهکار است.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ" ﺗﺤﻤﻞ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﻗﻀﺎﻭﺕ" ﻧﮑﻨﻴﻢ.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ "ﺷﺎﺩﮐﺮﺩﻥ" يکدﻳﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ،
ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻬﻢ "ﺁﺯﺍﺭ" ﻧﺮﺳﺎنيم
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻪ" ﻋﻴﻮﺏ " ﺧﻮد ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ.
ﺣﺘﯽ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﺩﻭﺳﺖ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ،
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ "ﺩﺷﻤﻦ" ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ.
ﺁﺭی، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ، شاهکار است.😊🌷
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
بگذار خرده اختلافهایمان باهم باقی بماند. خواهش میکنم!
مخواه که یکی شویم؛ مطلقا یکی.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همانگونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هردو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی، و رویامان یکی. همسفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست و شبیه شدن، دال برکمال نیست بلکه دلیل توقف است.
📕 چهل نامهی کوتاه به همسرم
👤 #نادر_ابراهیمی
👳 @mollanasreddin 👳
مردیکهدرغبارگمشد_نصرترحمانی_@lbookl.pdf
3.48M
#معرفی_کتاب
داستان کمنظیر و پرماجرای یک جوان شاعر اما درگیر اعتیاد که میخواد با خواسته و دل خودش بجنگه و با کلی ماجراهایی که تو روزهای خودمون هم اتفاق میفته و یا درموردشون میشنویم مواجه میشه...
📕 مردی که در غبار گم شد
👤 #نصرت_رحمانی
👳 @mollanasreddin 👳
واژههای فارسی را جایگزین واژههای غیر فارسی کنیم.
هارمونی 👈هماهنگی
کلاسهبندی 👈ردهبندی
کارتابل 👈کارپوشه
الیآخر 👈تا پایان
امتنان 👈سپاس، سپاسگزاری
ایاب و ذهاب 👈رفت و آمد
ایضا 👈نیز، همچنین
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
👳 @mollanasreddin 👳
01 Desire.mp3
6.45M
#موسیقی_بیکلام
این سرفه های پیاپی
این سرمای زده به استخوان
از زمستان نیست.
جای کسی خالی ست
جای کسی…
هنرمند: #اولف_جانسون
#گیتار
#آرامبخش
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
♦️یک روز که با چند تن از دوستان با قایق در نیزارها در حال گشت زدن بودیم، ناگهان جلوی دشمن در آمدیم.😨
🔅آنها مجهزتر از ما بودند و سریع قایق ما را هدف قرار دادند.😣
♦️سعی کردیم دور بزنیم و به مقر برگردیم، اما این کار طول کشید و چند تن از بچهها به شهادت رسیدند.😖
🔅وقتی از قایق پیاده شدیم و مجروحان و شهدا را از قایق خارج کردیم، دیدم یکی از بچهها که در بذلهگویی و شوخطبعی شهره بود، در کف قایق دراز کشیده است.😟
♦️بلندش کردم و در حالی که از شدت ناراحتی اشک میریختم، پرسیدم:
کجات تیر خورده؟ حرف بزن!
بگو کجات تیر خورده؟..😢
🔅 او در حالی که سعی میکرد حال خود را زار نشان دهد،گفت:
کولهپشتیم...🎒.کولهپشتیم...😩
♦️من که متوجه منظورش نشده بودم، پرسیدم: کولهپشتیت چی؟😥
🔅گفت:
خودم هیچیم نشده،
کولهپشتیم تیر خورده به او برس! 😝
♦️تازه فهمیدم او حالش خوب است و گلولهای به او اصابت نکرده، خدا را شکر کردم.☺️
🔅میخواستم از خوشحالی او را در آغوش بکشم که که یهو به خود آمدم و متوجه شدم چه حالی از من گرفته.😳😕
♦️میخواستم گوشش را بگیرم و از قایق پرتش کنم، بیرون که با خنده بلند شد و شروع کرد به بوسیدن من؛ معذرتخواهی کرد و گفت:
لبخند بزن دلاور! 😁
🔅من هم خندهام گرفت و تلافی کارش را به زمانی دیگر موکول کردم😇
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از قاصدک
☆
دوره هوش مصنوعی #رایگان و #آسان 😍✨
این دوره آفلاین هست و هیچ پیشنیازی نداره!
استقبال تا الان: بیش از 23000 نفر!
همه میتونید الان عضو بشید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3230597621Ca9f7523705
پیشرفت سریع و مدرن رو تجربه کن ✅
koori-@lbookl-part08_chapter01.mp3
7.82M
#کتاب_صوتی
رمان کوری
فصل هشتم
↲ بخش اول
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
18.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نماهنگ
🔉 #نواهنگ | حرفای دلم رو میزنم با تو
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
👤 شاعر: محمدامین فطری
♾ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف
🎵 فایل صوتی قطعه
🖌 متن شعر
🎬 تنظیم: مهدی سوسنی
🎵 نسخۀ #استودیویی
🎞 تهیه شده در رسانۀ هیأت ثارالله (ع) رشت
🇮🇷 کانالرسمیحاجابوذربیوکافی
▫️ AbozarBiukafi_ir
هدایت شده از قاصدک
🎀 روتختی اختصاصی امیرشاپ 🎀
⭕ کیفیت کار به حدی بالاست
که حتی با وایتکس هم شستیم
رنگش نرفت 😱
ارائه دهنده ⚡ست کامل اتاق خواب⚡
با به روزترین طرح ها👇
https://eitaa.com/joinchat/3816292550C573d3e6170
.
شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا)
تا آنجا خواندیم که ابلیس در مقام آشپز برای ضحاک غذاهای رنگارنگ و لذیذ از کبک و تیهو و گوشت گوساله تهیه می کرد. حال آنکه در آن ایام رسم بر گوشت خواری نبود.
اینک ادامه ی ماجرا:
بدو اندر آن زعفران و گلاب
همان سالخورده می و مشک ناب
چو ضحاک دست اندر آورد و خورد شگفت آمدش زان هشیوار مرد
ضحاک به ابلیس گفت: «اگر آرزویی داری از من بخواه تا برایت برآورده سازم.»
آشپز گفت: «ای پادشاه همیشه به شادی و خرمی فرمانروایی کنی. تمام وجودم سرشار از مهر شهریار است. حاجتی دارم اگر چه این مقام در خور من نیست؛ اما، از شاه می خواهم مرا رخصت دهد تا دو كتف او را ببوسم که اگر چنین شود، تمامی آرزوهای من برآورده شده است.»
وقتی ضحاک خواسته ی او را بشنید، نمی دانست که چه نیرنگی در کار است. از این رو بدو گفت: «من این حاجتت را برآورده می کنم؛ باشد که به واسطه ی این کار نام تو در جهان باقی بماند.»
ابلیس به محض بوسیدن کتف های ضحاک ناپدید شد، به طوری که همه در شگفت ماندند. ناگهان دو مار سیاه از کتف های ضحاک روئیدند. شاه غمگین شد و در فکر چاره بر آمد تا سرانجام هر دو مار را از کتف شاه بریدند. اما، دو مار سیاه بلافاصله مانند شاخه های درختی جوان از کتف های شاه روئیدند. شاه تمام پزشکان را جمع کرد و هر کدام در این باب چاره ای اندیشیدند ولی هیچ کدام سودمند نیفتاد.
باز هم ابلیس در لباس پزشکی حاذق بر وی نمایان شد. چون مارها را دید به شاه گفت: «برای این درد چاره ای وجود دارد و آن این است که برایشان غذایی از مغز جوانان تهیه کنی و به خوردشان دهی، باشد که به مرور زمان از این درمان بمیرند.» من جز این درمانی نمی دانم. هر شب باید از مغز دو تن از جوانان خورش سازی و به خورد آنها دهی.
#شاهنامه_از_ابتدا
#جلداول
برگردان به نثر: #سیدعلی_شاهری
#نشرچشمه ۱۳۸۸
#قسمت سیزدهم
👳 @mollanasreddin 👳