#کارخیر
در امورِ خیر شورِ نوجوانی بهتر است
خیر اگر منجر به شر شد ناتوانی بهتر است
گرچه امدادِ ضعیفان آشکارا عیب نیست
این عمل را گر کند انسان نهانی بهتر است
خشک مغزان تن به زیرِ بار ذلّت میدهند
مرگِ با عزت تو را از زندگانی بهتر است
بهر حفظِ آبرو بگذشتن از آب حیات
از برای ما ز عمرِ جاودانی بهتر است
از قناعت حلقه درگوش سلیمان کن چو مور
کار کردن به ولیکن کاردانی بهتر است
داروی هردرد از حق خواستن دانستن است بیشتر از آنچه میدانی بدانی بهتر است
چون حریفِ مرگ در میدان قدرت نیستی
بهرهبرداری تو را از عمرِ فانی بهتر است
نانِ خشک خویش خوردن شاد و راحت زیستن
بهرِ ما از منّتِ و نازِ فلانی بهتر است
فکرِ فردا کن که امروزِ توهم خواهد گذشت
در عمل کوشیدن از گنجِ معانی بهتر است
تا نیفتادی ز پا ژولیده کارِ خیر کن
در امورِ خیر شورِ نوجوانی بهتر است
#ژولیده_نیشابوری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
حال آشفتهی من مایهی دشمن شادیست
پشت لبخند از این روست که پنهان شدهام
#حسین_دهلوی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
دل من دير زمانی است كه میپندارد:
«دوستی» نيز گلیست؛
مثل نيلوفر و ناز،
ساقهی ترد ظريفی دارد.
بی گمان سنگدل است آنكه روا میدارد
جانِ اين ساقهی نازك را - دانسته- بيازارد!
در زمينی كه ضمير من و توست،
از نخستين ديدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هايیست كه می افشانيم.
برگ و باری است كه می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش «مهر» است
گر بدانگونه كه بايست به بار آيد،
زندگی را به دلانگيزترين چهره بيارايد.
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف،
كه تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بینيازت سازد، از همه چيز و همه كس.
زندگی، گرمی دلهای به هم پيوستهست
تا در آن دوست نباشد همه درها بستهست.
در ضميرت اگر اين گل ندميدهست هنوز،
عطر جانپرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت.
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج میبايد كرد.
رنج میبايد برد.
دوست میبايد داشت
#فریدون_مشیری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
آن کس که بدم گفت، بدی سیرتِ اوست
وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست
حالِ متکلّم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
#شیخ_بهایی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران نیکراه شعر زیبایی از محمد علی جوشایی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هوامو نداشتی، هوایی شدم
چه کابوسِ بی انتهایی شدم
نگاهت منو زیر و رو می کنه
منو با دلم روبرو می کنه
من و دست بسته تو و قلب خسته
که هرکی رسیده یه جاشو شکسته
ولی حُسنِ عاشق به دیوونگیشه
یه وقتایی کوهم دلش ابری میشه
ابری شو خاطره هاتو ببار بارون شو یاد من عشقو بیار
من می رسم به تو آخرِ کار بارون ببار
من بیقرار توام بیقرار بیرون بیارم از این انتظار
عاشق شدم مثِ ابرِ بهار بارون ببار ...
پریشونم اما پریشون ترم کن
فقط از تو می خوام یه کم باورم کن
هوام از نفس هات داره جون می گیره
نفس می کشم تا خیالت نمیره
ابری شو خاطره هاتو ببار بارون شو یاد من عشقو بیار
من می رسم به تو آخرِ کار بارون ببار
من بیقرار توام بیقرار، بیرون بیارم از این انتظار
عاشق شدم مثِ ابرِ بهار بارون ببار...
#مهران حسینی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به ملازمانِ سلطان، که رساند، این دعا را؟
که به شُکرِ پادشاهی، زِ نظر مَران، گدا را.
ز رقیبِ دیوسیرت، به خدای خود، پناهم.
مَگَر آن شهابِ ثاقب، مددی دهد، خدا را!
مُژِهیِ سیاهتَ ارْ کرد به خونِ ما اشارت،
ز فریبِ او بیندیش و غلط مکن، نگارا.
دلِ عالمی بِسوزی چُو عِذار بَرفُروزی.
تو از این چه سود داری، که نمیکنی مدارا؟
همهشب در این اُمیدم، که نسیم صبحگاهی،
به پیام آشنایان، بنوازد آشنا را.
چه قیامت است، جانا، که به عاشقان نمودی؟
دل و جان فدای رویت، بنما عِذار، ما را.
به خدا، که جرعهای دِه تو به حافظ سحرخیز؛
که دعایِ صبحگاهی، اثری کند، شما را.
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زیبایی های اربعین
یک روز در این راه فدا خواهم شد
از هر چه به غیر او رها خواهم شد
رخصت بدهد اگر که آقام حسین ( ع )
افزوده به خاک کربلا خواهم شد
#محمد_درّودی
#اربعین_حسینی_تسلیت
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زیر هر برگ گلی صد نیش خار آماده است
با تن آسانی مکن عادت که مشکل می شود
#صائب_تبریزی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
گفته بودی که: «چرا محو تماشای منی؟
و آنچنان مات، که یک دم مژه بر هم نزنی»
ـ مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بهقدر مژه بر هم زدنی!
#فریدون_مشیری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5942710445180720437.mp3
3.76M
غزل ۳۳۳ حافظ
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم
خرد ز پیری من کی حساب برگیرد
که باز با صنمی طفل عشق میبازم
بجز صبا و شمالم نمیشناسد کس
عزیز من که به جز باد نیست دمسازم
هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
شکایت از که کنم خانگیست غمازم
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم میگفت
غلام حافظ خوش لهجهی خوش آوازم
🎙 #محمدرضاکاکائی
۴ خرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
بلدم تکیه کنم ،باز به دیوار دلم
بلدی دل بکَنی از من و آزارِ دلم؟
بلدم یک تنه بر دوش کشم دردم را
بلدی بار نباشی ، سرِ آوارِ دلم؟
بلدم مرهم زخم دل خود باشم اگر
نشوی زخم و نمک بر تن بیمارِ دلم
بلدم دور شوم از همه ی مردم شهر
بلدی دیده ببندی به من و کارِ دلم؟
بلدم زندگی ام را سر و سامان بدهم
بلدی بگذری از من ، نشوی بارِ دلم؟
بلدم محرم دلهای پر از غم بشوم
اگر از تو نرسد دست به اسرارِ دلم
بلدم حاکم یک قلب پر احساس شوم
بلدی کینه نبندی تو به رفتارِ دلم؟
بلدم دل بفروشم به هرآنکس دل خواست
بلدی سد نکنی ، راهِ خریدار دلم؟
بلدم پا بکشم از تو و از زندگی ات
بلدی باز کنی ، قفل گرفتارِ دلم؟
بلدم سبز شوم ،"پونه"شوم ،گل بدهم
اگر آهسته روی و ، نشوی خارِ دلم!
#افسانه_احمدی_پونه
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هر گُلی
علّت و عیبی دارد
گُلِ بیعلّت و بیعیب خداست
#پروین_اعتصامے
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه گر شکند، ساز میشویم
#صائب
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
خری و اشتری دور از آبادی به آزادی میزيستند. نيم شبی چراكُنان به شارع عام نزديك شدند. اشتر گفت: ساعتی دَم فرو بند تا از آدميان دور شويم. نبايد گرفتار شويم. خر گفت: اين نشايد كه درست همين ساعت نوبت آواز من است و در ترك عادت رنج جان و بيم هلاك تن. و بیمحابا آواز برداشت. كاروانيان به دنبال بيامدند و هر دو را در قطار كشيده بار نهادند. فردا آبی عميق پيش آمد كه عبور خر از آن ميسر نبود. خر را بر اشتر نشانيده، اشتر را به آب راندند. اشتر چون به ميان آب رسيد، دستی برمیافشاند و پای میكوفت. خر گفت: رفيق اين مكن، وگرنه من در آب افتم و غرقه شوم. شتر گفت: چنانكه دوش نوبت آواز نابهنگام تو بود، امروز گاه رقص ناساز من است...
شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و در آب غرق ساخت. شتر با خود گفت: رفاقت با خر نادان، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشید!
#لطائف_الطوائف
فخر الدین علی صفی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
شب بخیر ای ردپای گمشده در خواب ها
سایه ی رویای عشق افتاده بر محراب ها
شب بخیر ای آخرین خُنیاگر تصنیف شب
خنده هایت برده طاقت از دل بی تاب ها
شب بخیر ای تابش لبخند جان افزای عشق
غمزه ی نازت گره خورده به اسطرلاب ها
شب خوش ای شیرین ترین پرواز صفر عاشقی
در سماع واژه ها با زخمه ی مضراب ها
ای صدای رهگذر در انتظار پنجره
ای طلوع شعر من در خنده ی مهتاب ها
دلخوشی هایم شده ، دیدار قاب عکس تو
شب بخیر ای شهرزاد قصه گوی خواب ها
عطر تو پیچیده در تنهایی "یاس خیال"
شب بخیر آبی ترین نیلوفر تالاب ها
#محمد_جوکار
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
آشنا رویی مرا دیوانه کرد
جذبه کویی مرا دیوانه کرد
واقف از میخانه و مسجد نیم
چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد
عنبرین مویی مرا دیوانه کرد
یاسمن بویی مرا دیوانه کرد
می زنم خود را به آتش بیدریغ
آتشین خویی مرا دیوانه کرد..
#واقف_لاهوتی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به فروغِ چهره، زلفت، همهشب زنَد ره دل
چه دلاور است دزدی که به شب، چراغ دارد
#حافظ
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
سکوت در اثر بستن دهان نیست
در اثر باز کردن فکر است
هر چه فکر شما بازترباشد، سکوت شما بیشتر
هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر
خدا ،خود سکوتی محض است
صدای خداوند سکوت است
در سکوت خلق میکند
در سکوت جوابت را میدهد
#الهی_قمشه_ای
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ما بدهكاريم
به كسانی كه صميمانه ز ما پرسيدند:
«معذرت میخواهم، چندم مرداد است؟!»
و نگفتيم
چون كه مرداد
گورِ عشقِ
گلِ خونرنگِ
دل ما بوده است.
#حسین_پناهی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
دوستت میدارم و بیهوده پنهان میکنم
خلق میدانند و من انکار ایشان میکنم
عشق بی هنگام من تا از گریبان سر کشید
از غم رسوا شدن سر درگریبان میکنم
دست عشقت بند زرین زد به پایم این زمان
کاین سیه کاری به موی نقره افشان میکنم
سینهی پر حسرت و سیمای خندانم ببین
زیر چتر نسترن آتش فروزان میکنم
دیده بر هم مینهم تا بسته ماند سر عشق
این حباب ساده را سرپوش طوفان میکنم
این من و این دامن و این مستی آغوش تو
تا چه مستوری من آلوده دامان میکنم
دست و پا گم کرده و آشفته میمانم به جای
نعمت وصل تو را اینگونه کفران میکنم
ای شگرف ای ژرف، ای پر شور، ای دریای عشق
در وجودت خویش را چون قطره ویران میکنم
تا چراغانی کنم راه تو را هر شامگاه
اشک شوقی نو به نو آویز مژگان میکنم
زان نگاه کهربایی چاره فرمان بردن است
هر چه میخواهی بگو آن میکنم آن میکنم
#سیمین_بهبهانی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هرچند حیا میکند از بوسه ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره اوست
الفت چه طلسمی است که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یکبار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهوده خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
#فاضل_نظری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
من بودم و
دل بود و
کناری و
فراغی ...
این "عشق" کجا بود
که ناگه به میان جست ...؟
#وحشی_بافقی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
#شراب_شعر_چشمان_تو
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
همه اندیشهام اندیشهی فرداست،
وجودم از تمنای تو سرشار است،
زمان -در بستر شب- خواب و بیدار است،
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمانها باز...
خیالم چون کبوترهای وحشی میکند پرواز...
رود آنجا که میبافند کولیهای جادو، گیسوی شب را
همان جاها، که شبها در رواق کهکشانها عود میسوزند؛
همان جاها، که اخترها، به بام قصرها، مشعل میافروزند؛
همان جاها، که رهبانان معبدهای ظلمت نیل میسایند؛
همان جاها، که پشت پردهی شب،
دختر خورشید فردا را میآرایند؛
همین فردای ِ افسونریز ِ رویایی،
همین فردا که راه ِ خواب من بستهست،
همین فردا که روی پردهی پندار من پیداست
همین فردا که ما را روز دیدار است!
همین فردا که ما را روز آغوش و نوازشهاست!
همین فردا، همین فردا...
...من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
زمان در بستر شب، خواب و بیدار است،
سیاهی تار میبندد،
چراغ ماه، لرزان، از نسیم سرد پاییز است،
دل بیتاب و بیآرام من، از شوق لبریز است،
به هر سو چشم من رو میکند: فرداست!
سحر از ماورای ظلمت شب میزند لبخند
قناریها سرود صبح میخوانند...
من آنجا، چشم در راه توام، ناگاه:
تو را، از دور میبینم که میآیی،
تو را از دور میبینم که میخندی،
تو را از دور میبینم که میخندی و میآیی،
...نگاهم باز حیران تو خواهد ماند،
سراپا چشم خواهم شد.
تو را در بازوان خویش خواهم دید!
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد.
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت.
برایت شعر خواهم خواند،
برایم شعر خواهی خواند،
تبسمهای شیرین تو را با بوسه خواهم چید!
وگر بختم کند یاری،
در آغوش تو ...
... ای افسوس!
سیاهی تار می بندد،
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است،
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمانها باز
زمان - در بستر شب- خواب و بیدار است!
- #فریدون_مشیری
- از دفتر: " #ابر_و_کوچه "
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به مهمانی دنیا رفتم
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم
#سهراب_سپهری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎