eitaa logo
محفل شعر و ادب
372 دنبال‌کننده
202 عکس
65 ویدیو
2 فایل
کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد صدنکته از این معنی گفتیم وهمین باشد ارتباط با ما 👈🏼 https://eitaa.com/rmfd6292 لینک دعوت 👇👇 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مشاهده در ایتا
دانلود
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبوَد هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیم چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
و چه بسیار "حالت چطوره؟" هایی که معنیش "دلم برایت تنگ شده" بود و نفهمیدند... ‌‌‌‌‌‌‌ در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5765104141512739371.mp3
4.9M
✔️چون تو منی بدانمت : در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ترسم که بمیرم و نبیبنم رُخِ ماهت یا زنده بمانم همه در حسرت و آهت زنداني شبهاي پريشاني خويشم امّيد دل شبزده ام صورت ماهت چون پیچکِ پژمرده به دور تو اسيرم آتش زده بر هستی من طرز نگاهت گر خاطره ها گُم شود از دفتر ِ ايّام از خاطر من گم نشود چشم سیاهت در قلب من از پنجره ي عشق دميدي حالا من ازاين پنجره ام چشم به راهت شد آرزويِ قلبی ام از ذات خداوند هَر جا كه روي دست خدا پشت و پناهت اي كاش بداني كه "وحيدي" چه كشيده است از عطر خوش سَر زده ي گاه به گاهت در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده است آسمانا!کاسه صبر درختان پر شده است زندگی چون ساعت شماطه دار کهنه ای از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده است چای می نوشم که با غفلت فراموشت کنم چای می نوشم ولی از اشک فنجان پر شده است بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده است دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده است شهر گفتم!؟شهر!آری شهر!آری شهر!شهر از خیابان!از خیابان!از خیابان پر شده است در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
محفل شعر و ادب
یکی از دانش آموزان عزیز که کلاس پنجم هستن و عضو این کانال این بیت رو با خط خودشون نوشتن و برامون ارسال کردند ما هم به پاس زحمتشون برای تصویر کانالمون استفاده کردیم 😍🙏
در امورِ خیر شورِ نوجوانی بهتر است خیر اگر منجر به شر شد ناتوانی بهتر است گرچه امدادِ ضعیفان آشکارا عیب نیست این عمل را گر کند انسان نهانی بهتر است خشک مغزان تن به زیرِ بار ذلّت می‌دهند مرگِ با عزت تو را از زندگانی بهتر است بهر حفظِ آبرو بگذشتن از آب حیات از برای ما ز عمرِ جاودانی بهتر است از قناعت حلقه درگوش سلیمان کن چو مور کار کردن به ولیکن کاردانی بهتر است داروی هردرد از حق خواستن دانستن است بیشتر از آنچه میدانی بدانی بهتر است چون حریفِ مرگ در میدان قدرت نیستی بهره‌برداری تو را از عمرِ فانی بهتر است نانِ خشک خویش خوردن شاد و راحت زیستن بهرِ ما از منّتِ و نازِ فلانی بهتر است فکرِ فردا کن که امروزِ توهم خواهد گذشت در عمل کوشیدن از گنجِ معانی بهتر است تا نیفتادی ز پا ژولیده کارِ خیر کن در امورِ خیر شورِ نوجوانی بهتر است در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
حال آشفته‌ی من مایه‌ی دشمن شادی‌ست پشت لبخند از این روست که پنهان شده‌ام در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
‌ ‌ دل من دير زمانی است كه می‌پندارد: «دوستی» نيز گلی‌ست؛ مثل نيلوفر و ناز، ساقه‌ی ترد ظريفی دارد. بی گمان سنگدل است آنكه روا می‌دارد جانِ اين ساقه‌ی نازك را - دانسته- بيازارد! در زمينی كه ضمير من و توست، از نخستين ديدار، هر سخن، هر رفتار، دانه هايیست كه می افشانيم. برگ و باری است كه می رويانيم آب و خورشيد و نسيمش «مهر» است گر بدان‌گونه كه بايست به بار آيد، زندگی را به دل‌انگيزترين چهره بيارايد. آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف، كه تمنای وجودت همه او باشد و بس. بی‌نيازت سازد، از همه چيز و همه كس. زندگی، گرمی دل‌های به هم پيوسته‌ست تا در آن دوست نباشد همه درها بسته‌ست. در ضميرت اگر اين گل ندميده‌ست هنوز، عطر جان‌پرور عشق گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز دانه ها را بايد از نو كاشت. آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان خرج می‌بايد كرد. رنج می‌بايد برد. دوست می‌بايد داشت در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
‏آن کس که بدم گفت، بدی سیرتِ اوست ‏وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست ‏حالِ متکلّم از کلامش پیداست ‏از کوزه همان برون تراود که در اوست ‏‌ در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران نیکراه شعر زیبایی از محمد علی جوشایی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هوامو نداشتی، هوایی شدم چه کابوسِ بی انتهایی شدم نگاهت منو زیر و رو می کنه منو با دلم روبرو می کنه من و دست بسته تو و قلب خسته که هرکی رسیده یه جاشو شکسته ولی حُسنِ عاشق به دیوونگیشه یه وقتایی کوهم دلش ابری میشه ابری شو خاطره هاتو ببار بارون شو یاد من عشقو بیار من می رسم به تو آخرِ کار بارون ببار من بیقرار توام بیقرار بیرون بیارم از این انتظار عاشق شدم مثِ ابرِ بهار بارون ببار ... پریشونم اما پریشون ترم کن فقط از تو می خوام یه کم باورم کن هوام از نفس هات داره جون می گیره نفس می کشم تا خیالت نمیره ابری شو خاطره هاتو ببار بارون شو یاد من عشقو بیار من می رسم به تو آخرِ کار بارون ببار من بیقرار توام بیقرار، بیرون بیارم از این انتظار عاشق شدم مثِ ابرِ بهار بارون ببار... حسینی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به ملازمانِ سلطان، که رساند،  این دعا را؟ که به شُکرِ پادشاهی، زِ نظر مَران، گدا را. ز رقیبِ دیوسیرت، به خدای خود، پناهم. مَگَر آن شهابِ ثاقب، مددی دهد، خدا را! مُژِه‌یِ سیاهتَ ارْ کرد به خونِ ما اشارت، ز فریبِ او بیندیش و غلط مکن، نگارا. دلِ عالمی بِسوزی چُو عِذار بَرفُروزی. تو از این چه سود داری، که نمی‌کنی مدارا؟ همه‌شب در این اُمیدم، که نسیم صبحگاهی، به پیام آشنایان، بنوازد آشنا را. چه قیامت است، جانا، که به عاشقان نمودی؟ دل و جان فدای رویت، بنما عِذار، ما را. به خدا، که جرعه‌ای دِه تو به حافظ سحرخیز؛ که دعایِ صبحگاهی، اثری کند، شما را. در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زیبایی های اربعین یک روز در این راه فدا خواهم شد از هر چه به غیر او رها خواهم شد رخصت بدهد اگر که آقام حسین ( ع ) افزوده به خاک کربلا خواهم شد در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زیر هر برگ گلی صد نیش خار آماده است با تن آسانی مکن عادت که مشکل می شود در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
گفته بودی که: «چرا محو تماشای منی؟ و آنچنان مات، که یک دم مژه بر هم نزنی» ـ مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به‌قدر مژه بر هم زدنی! در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5942710445180720437.mp3
3.76M
غزل ۳۳۳ حافظ نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه‌های غریبانه قصه پردازم به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم خدای را مددی ای رفیق ره تا من به کوی میکده دیگر علم برافرازم خرد ز پیری من کی حساب برگیرد که باز با صنمی طفل عشق می‌بازم بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس عزیز من که به جز باد نیست دمسازم هوای منزل یار آب زندگانی ماست صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی شکایت از که کنم خانگیست غمازم ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت غلام حافظ خوش لهجه‌ی خوش آوازم 🎙 ۴ خرداد ماه ۱۴۰۳ خورشیدی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
بلدم تکیه کنم ،باز به دیوار دلم بلدی دل بکَنی از من و آزارِ دلم؟ بلدم یک تنه بر دوش کشم دردم را بلدی  بار نباشی ،  سرِ  آوارِ دلم؟ بلدم مرهم زخم دل خود باشم اگر نشوی زخم و نمک بر تن بیمارِ دلم بلدم دور شوم از همه ی مردم شهر بلدی دیده ببندی به من و کارِ دلم؟ بلدم زندگی ام را سر و سامان بدهم بلدی بگذری از من ، نشوی بارِ دلم؟ بلدم محرم دلهای پر از غم بشوم اگر از تو نرسد دست به اسرارِ دلم بلدم حاکم یک قلب پر احساس شوم بلدی کینه نبندی تو به رفتارِ دلم؟ بلدم دل بفروشم به هرآنکس دل خواست بلدی سد نکنی  ، راهِ خریدار دلم؟ بلدم پا بکشم از تو و از زندگی ات بلدی باز کنی ، قفل گرفتارِ دلم؟ بلدم سبز شوم ،"پونه"شوم ،گل بدهم اگر آهسته روی و ، نشوی خارِ دلم! در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هر گُلی علّت و عیبی دارد گُلِ بی‌علّت و بی‌عیب خداست در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود ما را زمانه گر شکند، ساز می‌شویم در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
خری و اشتری دور از آبادی به آزادی می‌زيستند. نيم شبی چراكُنان به شارع عام نزديك شدند. اشتر گفت: ساعتی دَم فرو بند تا از آدميان دور شويم. نبايد گرفتار شويم. خر گفت: اين نشايد كه درست همين ساعت نوبت آواز من است و در ترك عادت رنج جان و بيم هلاك تن. و بی‌محابا آواز برداشت. كاروانيان به دنبال بيامدند و هر دو را در قطار كشيده بار نهادند. فردا آبی عميق پيش آمد كه عبور خر از آن ميسر نبود. خر را بر اشتر نشانيده، اشتر را به آب راندند. اشتر چون به ميان آب رسيد، دستی برمی‌افشاند و پای می‌كوفت. خر گفت: رفيق اين مكن، وگرنه من در آب افتم و غرقه شوم. شتر گفت: چنانكه دوش نوبت آواز نابهنگام تو بود، امروز گاه رقص ناساز من است... شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و در آب غرق ساخت. شتر با خود گفت: رفاقت با خر نادان، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشید! فخر الدین علی صفی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
شب بخیر ای ردپای گمشده در خواب ها سایه ی رویای عشق افتاده بر محراب ها شب بخیر ای آخرین خُنیاگر تصنیف شب خنده هایت برده طاقت از دل بی تاب ها شب بخیر ای تابش لبخند جان افزای عشق غمزه ی نازت گره خورده به اسطرلاب ها شب خوش ای شیرین ترین پرواز صفر عاشقی در سماع واژه ها با زخمه ی مضراب ها ای صدای رهگذر در انتظار پنجره ای طلوع شعر من در خنده ی مهتاب ها دلخوشی هایم شده ، دیدار قاب عکس تو شب بخیر ای شهرزاد قصه گوی خواب ها عطر تو پیچیده در تنهایی "یاس خیال" شب بخیر آبی ترین نیلوفر تالاب ها در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد آشنا رویی مرا دیوانه کرد جذبه کویی مرا دیوانه کرد واقف از میخانه و مسجد نیم چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد عنبرین مویی مرا دیوانه کرد یاسمن بویی مرا دیوانه کرد می زنم خود را به آتش بیدریغ آتشین خویی مرا دیوانه کرد.. در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎