هرچند حیا میکند از بوسه ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره اوست
الفت چه طلسمی است که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یکبار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهوده خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
#فاضل_نظری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
من بودم و
دل بود و
کناری و
فراغی ...
این "عشق" کجا بود
که ناگه به میان جست ...؟
#وحشی_بافقی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
#شراب_شعر_چشمان_تو
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
همه اندیشهام اندیشهی فرداست،
وجودم از تمنای تو سرشار است،
زمان -در بستر شب- خواب و بیدار است،
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمانها باز...
خیالم چون کبوترهای وحشی میکند پرواز...
رود آنجا که میبافند کولیهای جادو، گیسوی شب را
همان جاها، که شبها در رواق کهکشانها عود میسوزند؛
همان جاها، که اخترها، به بام قصرها، مشعل میافروزند؛
همان جاها، که رهبانان معبدهای ظلمت نیل میسایند؛
همان جاها، که پشت پردهی شب،
دختر خورشید فردا را میآرایند؛
همین فردای ِ افسونریز ِ رویایی،
همین فردا که راه ِ خواب من بستهست،
همین فردا که روی پردهی پندار من پیداست
همین فردا که ما را روز دیدار است!
همین فردا که ما را روز آغوش و نوازشهاست!
همین فردا، همین فردا...
...من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
زمان در بستر شب، خواب و بیدار است،
سیاهی تار میبندد،
چراغ ماه، لرزان، از نسیم سرد پاییز است،
دل بیتاب و بیآرام من، از شوق لبریز است،
به هر سو چشم من رو میکند: فرداست!
سحر از ماورای ظلمت شب میزند لبخند
قناریها سرود صبح میخوانند...
من آنجا، چشم در راه توام، ناگاه:
تو را، از دور میبینم که میآیی،
تو را از دور میبینم که میخندی،
تو را از دور میبینم که میخندی و میآیی،
...نگاهم باز حیران تو خواهد ماند،
سراپا چشم خواهم شد.
تو را در بازوان خویش خواهم دید!
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد.
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت.
برایت شعر خواهم خواند،
برایم شعر خواهی خواند،
تبسمهای شیرین تو را با بوسه خواهم چید!
وگر بختم کند یاری،
در آغوش تو ...
... ای افسوس!
سیاهی تار می بندد،
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است،
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمانها باز
زمان - در بستر شب- خواب و بیدار است!
- #فریدون_مشیری
- از دفتر: " #ابر_و_کوچه "
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به مهمانی دنیا رفتم
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم
#سهراب_سپهری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
محفل شعر و ادب
من به مهمانی دنیا رفتم من به دشت اندوه من به باغ عرفان من به ایوان چراغانی دانش رفتم #سهراب_سپهری
شعر: #صدای_پای_آب
دفتر: #صدای_پای_آب
#قسمت_سوم
باغ ما در طرف سایهٔ دانایی بود
باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آیینه بود
باغ ما شاید قوسی از دایره سبز سعادت بود
میوه کال خدا را آن روز می جویدم در خواب
آب بیفلسفه می خوردم
توت بی دانش می چیدم
تا اناری ترکی بر میداشت
دست، فواره خواهش میشد
تا چلویی میخواند
سینه از ذوق شنیدن میسوخت
گاه تنهایی
صورتش را به پس پنجره میچسبانید
شوق میآمد
دست در گردن حس میانداخت
فکر بازی میکرد
زندگی چیزی بود
مثل یک بارش عید یک چنار پر سار
زندگی ؛
در آن وقت صفی از نور و عروسک بود
یک بغل آزادی بود
زندگی در آن وقت حوض موسیقی بود
طفل، پاورچین پاورچین دور شد کم کم در کوچه سنجاقکها
بار خود را بستم
رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم از غربت سنجاقک پر
من به مهمانی دنیا رفتم
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم
رفتم از پله مذهب بالا
تا ته کوچه شک
تا هوای خنک استغنا
تا شب خیس محبت رفتم
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق
رفتم ‚ رفتم تا زن
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش
تا صدای پر تنهایی ...
#سهراب_سپهری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
محفل شعر و ادب
متاسفانه دقایقی قبل استاد گرانقدر ادبیات و شاعر ارزشمند استاد محمد علی بهمنی را از دست دادیم عرض تس
تو را گم میكنم هر روز و پیدا میكنم هر شب
بدین سان خوابها را با تو زیبا میكنم هر شب
تبی این گاه را چون كوه سنگین میكند آن گاه
چه آتشها كه در این كوه برپا میكنم هر شب
تماشایی است پیچوتاب آتشها، خوشا بر من
كه پیچوتاب آتش را تماشا میكنم هر شب
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا میكنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
كه این یخ كرده را از بیكسی، ها میكنم هر شب
تمام سایهها را میكشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا میكنم هر شب
دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش
چه بیآزار با دیوار نجوا میكنم هر شب
كجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
كه من این واژه را تا صبح معنا میكنم هر شب
#محمدعلی_بهمنی
روحش شاد🖤
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
تو ستم پیشه برآنی که ستانی همه عمر
من در اندیشه که فریادرسی میآید
#فروغی_بسطامی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
Hooman_Bakhtiari-Del_Seporde-(WWW.IRMP3.IR).mp3
2.69M
"من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم...
#محمدعلی_بهمنی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی: محمدعلی بهمنی
دلخوشم با غزلیتازه همینم کافیست...
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هوای قفس
ببین من هنوزم نفس می کشم
نفس در هوای قفس می کشم
گذشتم زخود تا نگویم به تو
چه رنجی در این یک نفس می کشم
هر آنچه که بودم
برای تو بودم
هر آنچه که هستم
به خدا برای تو هستم
تو سادگیم را
چه ساده گرفتی
به پای غرورت
چه ساده شکستم
نگفتی چه بودم
نگفتم که هستم
بترس از زمین که تو را بشکنم
به پای غرور تب آلوده ام
بترس از زمین که در آیی زمن
ببینی منی را که من بوده ام
ببینی منی را که من بوده ام
اگر روزگاری ی ی ی دل از تو گسستم
اگر روزگاری ی ی یقفس را شکستم
بدانی چه بودم بدانی چه هستم
با تمام این غرورم بیش از اینها من صبورم
ببین من هنوزم نفس می کشم
نفس در هوای قفس می کشم
گذشتم ز خود تا نگویم به تو
چه رنجی در این یک نفس می کشم
#محمدعلی_بهمنی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
naser_abdollahi_havaye_hava 128.mp3
4.46M
دل ﻣﻦ ﻳﻪ روز ﺑﻪ درﻳﺎ زد و رﻓﺖ
ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺑﻪ رﺳﻢ دﻧﻴﺎ زد و رﻓﺖ
ﭘﺎﺷﻨﻬء ﻛﻔﺶ ﻓﺮارو ور ﻛﺸﻴﺪ
آﺳﺘﻴﻦ ﻫﻤﺖ رو ﺑﺎﻟﺎ زد و رﻓﺖ
دل ﻣﻦ ﻳﻪ روز ﺑﻪ درﻳﺎ زد و رﻓﺖ
ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺑﻪ رﺳﻢ دﻧﻴﺎ زد و رﻓﺖ
ﭘﺎﺷنه ی ﻛﻔﺶ ﻓﺮار و ور ﻛﺸﻴﺪ
آﺳﺘﻴﻦ ﻫﻤﺖ رو ﺑﺎﻟﺎ زد و رﻓﺖ
ﻳﻪ دﻓﻌﻪ ﺑﭽﻪ ﺷﺪ و ﺗﻨﮓ ﻏﺮوب
ﺳﻨﮓ ﺗﻮی ﺷﻴﺸﻬء ﻓﺮدا زد و رﻓﺖ
ﺣﻴﻮوﻧﻰ ﺗﺎزﮔﻰ آدم ﺷﺪه ﺑﻮد
ﺑﻪ ﺳﺮش ﻫﻮای ﺣﻮا زد و رﻓﺖ
#محمدعلی_بهمنی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ز ڪار بسته میندیش و دل شڪسته مدار
ڪه آب چشمهے حیوان درون تاریڪیست
#سعدی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
🌙
جایت خالی عزیزم!
با ماه نشسته ایم و دلتنگی ات
هر دقیقه برایمان استکانی اشک می آورد!
توی چهاردیواری نشسته ام
پلک می زنم و تا چشم می بیند دشت های لاله است که با آواز نسیم می رقصند
پلک می زنم و آینه روبه رویم کسی را نشانم می دهد با ماه ی که دست در گردنش نشسته به دلتنگی!
پلک می زند و ساعت توی گوشم زمزمه می کند : فرصتی نمانده، کفش هایتان را بیاورم؟!
پلک می زنم و اقیانوسی مرا در آغوش میگیرد!
جایت خالی عزیزم!
استکانی اشک سر می کشم و ماه می نشیند گوشه ی چشمانم
نشسته ام میانه ی راهی
و دیگر نمی دانم تمام این سالها
این همه راه را من رفته ام
یا راه ها مرا قدم زدند؟!
جایت خالی عزیزم
نشسته ام کنارِ ماه...
#معصومه_صابر
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را
روی اگر پنهان کند سنگیندل سیمینبدن
مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را
ای موافقصورتومعنی که تا چشم من است
از تو زیباتر ندیدم روی و خوشتر خوی را
گر به سر میگردم از بیچارگی عیبم مکن
چون تو چوگان میزنی جرمی نباشد گوی را
هر که را وقتی دمی بودست و دردی سوختهست
دوست دارد ناله مستان و هایوهوی را
ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
کنج خلوت پارسایان سلامتجوی را
بوستان را هیچ دیگر در نمیباید به حسن
بلکه سروی چون تو میباید کنار جوی را
ای گل خوشبوی اگر صد قرن باز آید بهار
مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را
سعدیا گر بوسه بر دستش نمییاری نهاد
چاره آن دانم که در پایش بمالی روی را
#سعدی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
دیوانه و حیران توام حضرت ضامن
من دست به دامان توام حضرت ضامن
یک عمر کبوتر شده سرگشتهی عالم
دلدادهی ایوان توام حضرت ضامن
عالم همه مدهوش زر و زیور خویشند
من زار و پریشان توام حضرت ضامن
چشمان امیدم همهشبخیره بهدشتاست
آهوی بیابان توام حضرت ضامن
رحمی به دل خستهی آهوی رمیده
عمریست که گریان توام حضرت ضامن
قلبم شده چون دشت ترک خورده که عمری
در حسرت باران توام حضرت ضامن
هرچند میان همه گل های شقایق
من خار گلستان توام حضرت ضامن
شرمنده که با بار گناهان فراوان
زنجیر به دستان توام حضرت ضامن
کافر چو بخوانند مرا باک ندارم
من تازه مسلمان توام حضرت ضامن
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#امالبنین_بهرامی (ام.خزان)
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
بلدم ناز کشیدن، بلدی ناز کنی؟
بلدی حال دلم را تو کمی ساز کنی؟
بلدی کف بزنی، ساز و نی و دف بزنی؟
چو قناری بلدی چهچهه و آواز کنی؟
به دلم میکشم از طرح نگاهت غزلی
بلدی با نگهت در دلم اعجاز کنی؟
غزلی از تپش این دل خود ساخته ام
بلدی عشق مرا در دل خود راز کنی؟
دل من سوی تو پر زد پر و بالش مشکن
بلدی با دل من یکسره پرواز کنی؟
بلدی خط بکشی اسم رقیبان مرا؟
بلدی تا به ابد، عشق نو آغاز کنی؟
بلدم دل بستانم، بلدی دل بدهی؟
بلدی در دل من جای خودت باز کنی؟
بلدم دل بسپارم، بلدی دل ببری؟
بلدی تا سند از قلب من احراز کنی؟
#علی_عطارزاده
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
شهد شیرین لبانت را ، عسل نامیده اند
لحظه ای دور از تو بودن را ، اجل نامیده اند
من برایم معنی اش ، بوسیدن لبهای توست
آنچه را “حی علی خیر العمل” نامیده اند !
حلقه ای دورت کشیدم ، تا که مال من شوی
بعد از آن سیاره ی من را ، زحل نامیده اند !
#محسن_نظری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زائری بارانیام، آقا به دادم میرسی؟
بیپناهم، خستهام، تنها؛ به دادم میرسی؟!
گرچه آهـو نیستم؛ اما پر از دلتنگیام . .
ضامن چشمان آهوها، به دادم میرسی؟!
از کبوترها که میپرسم، نشانم میدهند:
«گنبد و گلدستههایت را» به دادم میرسی؟!
ماهی افتاده بر خاکم، لبـالـب تشنگی . .
پـهنه آبیترین دریـا؛ به دادم میرسی؟!
مـاهِ نـورانیِ شبهـای سیـاهِ عـمرِ من
ماهِ من، ای ماهِ من، آیا به دادم میرسی؟!
من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـهام
هشتمین دردانه زهرا ، به دادم میرسی؟!
بـاز هم مشهد، مسافرها، هیاهـویِ حـرم . .
یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟!
#رضانیکوکار
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلول ماه ربیع الاول بر همگان مبارک باد 🌸🍃🌸
4_6046553210980666948.mp3
7.89M
خشکسالی
اثر جدید سالار عقیلی
تو رفتی تا بماند قایقم در گل
رها کردی مرا تنها لب ساحل
تو در چشمت به من دریا نشان دادی
نماندی و مرا دست خزان دادی
تو رفتی و جهان یکباره خالی شد
تمامت میهمان این حوالی شد
تو بردی ابر ها را خشکسالی شد
ندیدی عاشقت بی تو چه حالی شد
بد کرده ای بد کرده ای
با من که جانت بوده ام
ای ماه انکارم نکن
من آسمانت بوده ام
با هر صدایی سمت در
با شوق تو رو میکنم
ته مانده ی عطره تو را
می بوسم و بو میکنم
برگرد با عاشقت سردی نکن
ما را درگیر شبگردی نکن
این شهر بی تو نمی خواهد مرا
بیرحم، افتاده ام از پا بیا
بد کرده ای بد کرده ای
با من که جانت بوده ام
ای ماه انکارم نکن
من آسمانت بوده ام
با هر صدایی سمت در
با شوق تورو میکنم
ته مانده ی عطر تو را
می بوسم و بو میکنم
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
وقتی تو نيستی
نه هستهای ما
چونان که بايدند
نه بايدها...
مثل هميشه آخرِ حرفم
و حرفِ آخرم را
با بغض میخورم
عمریست
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخيره میکنم:
باشد برای روز مبادا!
امّا
در صفحههای تقويم
روزی به نام روز مبادا نيست
آن روز هرچه باشد
روزی شبيه ديروز
روزی شبيه فردا
روزی درست مثل همين روزهای ماست
امّا کسی چه میداند؟
شايد
امروز نيز روز مبادا
باشد!
وقتی تو نيستی
نه هستهای ما
چونان که بايدند
نه بايدها...
هر روز بیتو
روز مبادا است!
#قیصر_امین_پور
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
شرمنده اگر اهل ریاییم آقا
گفتیم که عاشق شماییم آقا
آری به خدا زمانه برعکس شده
تو منتظری که ما بیاییم آقا
#محمد_درّودی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
از حُسن شما به این و آن باید گفت
با شور و امید و هیجان باید گفت
آغاز ولایت تو را مهدی جان ( عج )
تبریک به مردم جهان باید گفت
#محمد_درّودی
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎