eitaa logo
محفل شعر و ادب
372 دنبال‌کننده
202 عکس
65 ویدیو
2 فایل
کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد صدنکته از این معنی گفتیم وهمین باشد ارتباط با ما 👈🏼 https://eitaa.com/rmfd6292 لینک دعوت 👇👇 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد با طینت اصلی چه کند؟ بدگهر افتاد حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
✿دل به زبان نمی‌رسد لب به فغان نمی‌رسد کَس به نشان نمی‌رسد تیر خطاست زندگی ✿بیدل_دهلوی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5868597451593614816.mp3
4.32M
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری احد بی زن و جفتی ملک کامروایی نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی همه نوری و سروری همه جودی و جزایی همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی احد لیس کمثله صمد لیس له ضد لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
عاشقے درد قشنگیست دوایش نکنید عشق در دل اگر افتاد رهایش نکنید گریه ے مستے و شبگریه تفاوت دارد هر که مجنون شده دیوانه صدایش نکنید دل به هر رهگذر قدر ندانے ندهید سینه را خانه ے هر بے سر و پایش نکنید از ازل بوده و تا روز ابد خواهد بود حیف از آن خانه که با عشق بنایش نکنید حضرت عشق عزیز است و از اینرو سخت است حاکم دل شود و جان به فدایش نکنید یڪ جهان دین جهان،مانده بدهکار به عشق گله اے نیست،شما نیز ادایش نکنید تازگیها به گمان حال و هوایش خوش نیست مے رود عشق،اگر چاره برایش نکنید عشق برجسته ترین معجزه ے تاریخ است بهتر آنست که از سینه جدایش نکنید علی_دشتے در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو نسیم پنجرهء وحی!  صبح زود بهشت "اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو توئی دوباره پیمبر، محمدی دیگر چنان که عایشهء دیگری است مَحرم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ به راز  عِزّةُ للّه  نقش خاتم تو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست و سالهاست همین جمله است مرهم تو هوای روضه ندارم ولی کسی انگار میان دفتر من می نویسد از غم تو گریز می زند از ماتمت به عاشورا گریز می زند از کربلا به ماتم تو فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5767386976760107783.mp3
4.91M
غزل ۴۳۷ سعدی بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوق است در جدایی و جور است در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست بازآ که روی در قدمانت بگستریم ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم 🎙آوایش: در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از دست کمان خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره برافروخته بود روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته بر تنش دست یدالله حمایل بسته بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را آمده باز هم از جا بکند خیبر را آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را معنی جمله در پوست نگنجیدن را بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید زیرپایش همه کون و مکان می چرخید بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه گفت:لاحول ولاقوه الابالله مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون به تماشای جنونش همه دنیا مجنون آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست آه آیینه در آیینه عجب تصویری داری از دست خودت جام بلا می گیری زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای پدرت آمده در سینه تلاطم دارد از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا* گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید با فغان پسرم وا پسرم می آید باز هم عطر گل یاس به گیسو داری ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟! کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟! مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟! من تو را در همه کرب و بلا می بینم هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم باید انگار تو را بین عبا بگذارم باید انگار تو را بین عبایم ببرم تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم... ✏ «سید حمیدرضا برقعی» در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
‌جگر سوخته، خاکستر پروانه توست شعله‌های دلم از آه غریبانه توست ای تراب قدم زائر کویت گُل من وی خراسان تو تا صبح قیامت دل من درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب بی تولّای تو دل را نه قرار و نه شکیب تو غریب الغربایی و همه خلق، غریب نه خراسان که سماوات و زمین حائر توست دور و نزدیک ندارد، دل ما زائر توست غلامرضا سازگار در ما قدمی رنجه کنید 💎https://eitaa.com/molookfarib💎
‌ ای حُسن یوسف دکمه ی پیراهن تو دل می شکوفد گل به گل از دامن تو جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو آغاز فروردینِ چشمت، مشهد من شیرازِ من، اردیبهشت دامن تو هر اصفهان ابرویت نصف جهانم خرمای خوزستانِ من خندیدن تو من جز برای تو نمی خواهم خودم را ای از همه من های من بهتر، منِ تو هر چیز و هر کس رو به سویی در نمازند ای چشم های من، نماز دیدن تو! حیران و سرگردانِ چشمت تا ابد باد منظومه ی دل بر مدار روشنِ تو! در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
نروید آی ! به چشمان شما محتاجم تک و تنها نگذارید مرا محتاجم اگر از چشم شما دور شوم می‌میرم مثل هر آدم خاکی، به هوا محتاجم دل به دریا نزنید این همه، یادم بدهید به فراگیری قانونِ شنا محتاجم عابرانی که گذشتید ز غم! مرحمتی به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم دل حیران من... انبوه خدایان زمین چند روزی است به یک قبله‌نما محتاجم قصه‌ها یک‌سره تکراری و مانند هم‌اند من به لالایی زیبایِ شما محتاجم گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر آه! شرمنده که من ـخودـ به دعا محتاجم • باز هم آخر هفته است دلِ شاعر من یک غزل گفت ولی من به سه تا محتاجم   در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
آمدم ای شاه، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده   ای حرمَت ملجأ در ماندگان دور مران از در و راهم بده   ای گل بی‌خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده   لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده   ای که حریمت به مثَل کهرباست شوق و سبک‌خیزی کاهم بده   تا که ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان‌سوز به آهم بده   لشگر شیطان به کمین من است بی‌کسم ای، شاه پناهم بده   از صف مژگان نگهی کن به من با نظری، یار و سپاهم بده   در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده   ای که عطا خش همه عالمی جملۀ حاجات مرا هم بده   در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ذکر پابوس شما از لب باران می‏‌ریخت ابر هم زیر قدم‏‌های شما جان می‏‌ریخت   هر چه درد است به اميّد دوا آمده بود از کفِ دست دعای همه درمان می‏‌ریخت   عطر در عطر در ایوان حرم می‏‌پیچید بر سر دوش همه زُلف پریشان می‏‌ریخت  نور در آینه‏‌های حَرَمت گُل می‏‌کاشت از نگاه در و دیوار گُلستان می‏‌ریخت   روی انگشت همه شوق دعا پَر می‏‌زد از ضریح دِلتان آیه احسان می‏‌ریخت   چشم در قاب مفاتیح تو را خط می‏‌بُرد روی اسلیمی لب نام تو طوفان می‏‌ریخت   بَس که در کوچه‏‌ی دیدار غریب آمده‌بود در شبستان حرم شام غریبان می‏‌ریخت   روز بر قامت خورشید فلک، شب در ماه نور از چشمه خورشید خراسان می‏‌ریخت در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
باید غبار صحن تو را توتیا کنند «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند «هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد کرببلا مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند از آن حریم قدسی ات آقای مهربان «آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند» در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
🌧 زعفرانی شدهِ رویم ز خُراسان غمش ای خوشا گنبد و گلدسته و حال خَدمش "ساکنانِ حرمِ سترِ عفافِ ملکوت" جمله از خیلِ غلامانِ حریمِ حرمش نه فقط جن و ملک شیفته ی مهرِ رضا چشمِ آهویِ بیابان نگرانِ قدمش " دوش دیدم که ملائک در این خانه زدند " همه بر پنجره بستند دخیل از کرمش راویان سلسه وار از پی هم خامه به کف نکند نکته ای افتد ز دهان قلمش سر برون زد ز کجاوه شه خورشید نگاه یک نشابور زر افشاند به هر زیر و بمش عرشیان جمله نشینند به آیین شب وصل تا که سلطان خراسان بنوازد حشمش شاعران جمله نویسند حدیث دل خویش چه غریبانه نویسی تو حدیث حرمش   در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را حافظ اصلی این شعر از حافظ است✅ اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را هر آن کس چیز می‌بخشد ز مال خویش می‌بخشد نه چون حافظ که می‌بخشد سمرقند و بخارا را جعلی صائب از صائب تبریزی نیست❌❌❌❌ اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را هر آن کس چیز می‌بخشد بسان مرد می‌بخشد نه چون صائب که می‌بخشد سر و دست و تن و پا را سر و دست و سر و پا را به خاک گور می‌بخشند نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل‌ها را جعلی شهریار از شهریار نیست❌❌❌ ❇️ مطلب ارسالی از: کانال « اصلاح اشعار جعلی شاعران - ملاصادقی » در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند پاییز می رسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند او می رسد که از پس نه ماه انتظار راز درخت باغچه را بر ملا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ او می رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند پاییز عاشق است و راهی نمانده است جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ شاید اثر کند و خداوند فصل ها یک فصل را به خاطر او جا به جا کند تقویم خواست از تو بگیرد بهار را تقدیر خواست راه شما را جدا کند خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند علیرضا بدیع در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
4_5938013464650845666.mp3
2.95M
غزل ۱۵ حافظ ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد اندیشهٔ آمرزش و پروای ثوابت راه دل عشاق زد آن چشم خماری پیداست از این شیوه که مست است شرابت تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی پیداست نگارا که بلند است جنابت دور است سر آب از این بادیه هش دار تا غول بیابان نفریبد به سرابت تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل باری به غلط صرف شد ایام شبابت ای قصر دل افروز که منزلگه انسی یا رب مکناد آفت ایام خرابت حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت   آنلاین خوانی : در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
شهریارا! دگر از بخت چه خواهی؟! که بَرَند خوبرویان، غــزل نغــز تـو را دست بـه دست🌹 🔅🔅🔅🔅🔅🔅 ٢٧ شهریور؛ روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت غزل سرای معاصر، استاد شهریار گرامی باد 🌸💚 در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
1_6743256818.m4a
5.43M
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز با همان شور و نوا دارد شبانی می کند گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان با همین نخوت که دارد آسمانی می کند سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی چون بهاران می رسد با من خزانی می کند طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان دفتر دوران ما هم بایگانی می کند "شهریارا" گو دل از ما مهربانان نشکنید ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند آوایش : جعفریان در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا شهریار » گزیدهٔ غزلیات   آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد جز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکرد آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
هوای شعر و شهریور، دو چشم خیره ام بر در سلام ای حضرت دلبر، سلام ای عشق رویایی دو چشمت چای لاهیجان، کلامت گز، لبت سوهان تنت قالیچه ی کاشان، نگاهت غرق زیبایی تو زرین موی پاییزی، چه رعنا و دل انگیزی که می آیی به دیدارم، در این صبح تماشایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
یک چای بریز که زعفرانی باشد روشنگر راه زندگانی باشد یک چای درون استکانی خوشگل چایی که شبیه مهربانی باشد عیسی عبداللهی در ما قدمی رنجه کنید https://eitaa.com/molookfarib
🌧 کم حوصله ام مثل درختی که به پاییز اندک وزش باد بریزد پر و بالش 🧡🍂💛 در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
هفته‌ها کردیم ماه و سالها کردیم پار نور بودیم و شدیم از کار ناهنجار نار یافتیم ار یک گهر، همسنگ شد با صد خزف داشتیم ار یک هنر، بودش قرین هفتاد عار گاه سلخ و غره بشمردیم و گاهی روز و شب کاش میکردیم عمر رفته را روزی شمار شمع جان پاک را اندر مغاک افروختیم خانه روشن گشت، اما خانهٔ دل ماند تار صد حقیقت را بکشتیم از برای یک هوس از پی یک سیب بشکستیم صدها شاخسار دام تزویری که گستردیم بهر صید خلق کرد ما را پایبند و خود شدیم آخر شکار تا بپرد، سوزدش ایام و خاکستر کند هر که را پروانه آسانیست پروای شرار دام در ره نه هوی را تا نیفتادی بدام سنگ بر سر زن هوس را تا نگشتی سنگسار نوگلی پژمرده از گلبن بخاک افتاد و گفت خوار شد چون من هر آنکو همنشینش بود خار کار هستی گاه بردن شد زمانی باختن گه بپیچانند گوشت، گه دهندت گوشوار تا کنی محکم حصار جسم، فرسود است جان تا بتابی نخ برای پود، پوسیداست تار سالها شاگردی عجب و هوی کردی بشوق هیچ دانستی در این مکتب که بود آموزگار ره نمودند و نرفتی هیچگه جز راه کج پند گفتند و نپذرفتی یکی را از هزار جهل و حرص و خودپسندی دشمن آسایشند زینهار از دشمنان دوست صورت، زینهار از شبانی تن مزن تا گرگ ماند ناشتا زندگانی نیک کن تا دیو گردد شرمسار باغبان خسته چون هنگام حاصل شد غنود میوه‌ها بردند دزدان زین درخت میوه‌دار ما درین گلزار کشتیم این مبارک سرو را تا که گردد باغبان و تا که باشد آبیار رهنمای راه معنی جز چراغ عقل نیست کوش، پروین، تا به تاریکی نباشی رهسپار در ما قدمی رنجه کنید 💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎