#شمارش_معکوس
ساعت از ۸ و نیم شب گذشته بود. وسط میهمانی، یکی گفت: «بزن اخبار ببینیم موشکها چند تا شده؟!» پاهایم را که روی هم گردانده بودم انداختم و گفتم: «موشک چی؟ کجا؟!»
گفت: «از ساعت ۷ و نیم سپاه داره میزنه.» گیجیام بیشتر شد و مثل کسی که اصلاً توی این دنیا نیست پرسیدم: «کجا رو میزنه؟»
گفت: «اسرائیل!»
تازه دوریالیام افتاد که قرار بود بعد از شهادت سید حسن، ایران پاسخ درخوری بدهد. هنوز گیج بودم و تازه ویندوزم بالا آمده بود. همهی صحنههایی که توی این یک سال دیده بودم، جلوی چشمم رژه میرفت. خانههایی که بر سر صاحبانش خراب شده بود. کودکانی با صورتهای خونین و مالین. مادرانی که به بچههایشان التماس میکردند که نروند و تنهایشان نگذارند. صحنههایی که حتی نمیخواستم توی ذهنم مرورشان کنم. دو تا دستم را محکم به هم کوبیدم و با صدای بلند گفتم: پس شروع شد! خدایا شکرت.
مردم سالها منتظر چنین روزی بودند. روزی که شمارش معکوس نابودی اسرائیل شروع بشود. از خوشحالی روی پا بند نبودم. رفتم سراغ اخبار. آن شب همه خوشحال بودند.
✍️ #یوسف_تقی_زاده
#شمارش_معکوش
#موشک_باران
🆔 محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef