eitaa logo
امتداد حکمت‌ و فلسفه
851 دنبال‌کننده
404 عکس
22 ویدیو
128 فایل
#اِمتدادِحِکمت‌وَفَلسَفِه، از ضرورت جریان یافتن اعتقادات تا عمل در مقیاس جامعه، بحث می‌کند. همان دغدغه‌ای که فَقیه‌ِحَکیم‌ِحاکمِ‌انقلاب از اهالی فلسفه مطالبه می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 1ـ تفسير وحدت و كثرت بر اساس دستگاه نظام ولايت و تولي، موضوع وحدت و كثرت، فاعلها هستند به گونه اي كه اولاً: اين فاعلها مستقل و متباين از يكديگر نيستند. ثانياً: اين فاعلها به اقتضاي فاعليت داراي كيفيت و تعين خاص ذاتي نيستند. ثالثاً: تعين اين فاعلها تابع فاعليت خود و ساير فاعليتهاست. رابعاً: كثرت فاعليتها بر محور فاعليت برتر به وحدت و هماهنگي در جهت مي رسند. بدين گونه وحدت و كثرت تفسير جديدي پيدا مي كند. اولين تقسيم بندي كه براي طبقه بندي فاعلها در نظام فاعليت تعريف مي شود، تقسيم به فاعل «محوري، تصرفي و تبعي» با تعريف خاص از هر يك است. وقتي فاعل «محوري، تصرفي و تبعي» در كل نظام استعمال مي شوند، بدين معناست كه: فاعل محوري، نبي اكرم(ص) و انوار معصومين(ع) هستند كه محور هماهنگ سازي كل خلقت هستند و عبادت و پرستش ايشان محور تكامل نظام خلقت است؛ يعني عالم متناسب با تقاضا و سجود آنها تكامل پيدا مي كند. 🔺 فاعلهاي تصرفي، انسانهائي هستند كه داراي ارادة تصرفي مي باشند و تقاضاي قبل ازتصرف فاعل بالاتر دارند. فاعلهاي تبعي، فاعلهاي مسخّر، نظير فاعلهاي طبيعي هستند كه تقاضاي بعد از تصرف فاعل بالاتر دارند البته همين مفاهيم (محوري، تصرفي و تبعي) وقتي در باب يك موضوع خاص و طبقه بندي اوصاف دروني آن بكارمي رود، معاني متناسب با منزلت آن موضوع را پيدا مي كنند. البته همين مفاهيم (محوري، تصرفي و تبعي) وقتي در باب يك موضوع خاص و طبقه بندي اوصاف دروني آن بكار مي رود، معاني متناسب با منزلت آن موضوع را پيدا مي كنند. 2ـ تفسير زمان و مكان بر اساس فلسفه نظام ولايت زمان و مكان نيز تفسير جديدي به قرار زير پيدا مي كند. ؛ عبارتست از تكامل تولي و تقاضاي او نسبت به ربوبيت الهي كه مبدأ توسعه اوست. زمان كل در نظام فاعليت نيز به تكامل تولي محور كل يعني وجود مقدس نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) بازگشت مي كند. ؛ عبارتست از گستره تصرف فاعل در فاعلهاي مادون. مكان كل در نظام فاعليت به گستره تصرف محور كل بازگشت مي كند. بر اين اساس فاعل در تقوم با ساير فاعليتها اساس تعين «جاي» و «گاه» او در نظام ساختاري و زماني است. @monir_ol_din
🔸 3ـ تفسير اختيار و آگاهي در نظام فاعليت، ارادة عمومي و فاعليت عمومي پذيرفته شده است و اين فاعليت بر آگاهي هم حاكم است. يعني آگاهي رابطه علّي با فعليت ندارد؛ بلكه بر عكس، «فاعليت»؛ مبدأ پيدايش آگاهي است. بنابراين آگاهي به تبع فاعليت تبعيت مي شود. فاعل در مسير تكامل خودش ابتداء نسبت به ربوبيت حضرت حق، اتخاذ موضوع نموده و بدين ترتيب جهت گيري خود را معلوم مي كند. اين موضعگيري، مبدأ پيدايش اوصاف روحي و وزن مخصوص براي فاعل مي شود. كه در سايه اين وزن مخصوص و شدت روحي، با بقية فاعلها ارتباط برقرار مي كند؛ تعامل او با فاعلهاي ديگر، مبدأ پيدايش «نسبيّت خاصي» براي فاعل مي شود كه اين نسبيت خاص، «آگاهي» ناميده مي شود. بر اساس اين تحليل از آگاهي: اولاً؛ آگاهي به تبع اراده تعريف مي شود به گونه اي كه كيفيت و چگونگي علم، تابع چگونگي اراده است. ثانياً: توليد علم، اجتماعي صورت مي پذيرد، چرا كه نظام اراده ها، نظام حساسيتها و نظام روابط اجتماعي مبدأ پيدايش آگاهي است. 🔺 بر اساس فلسفه نظام ولايت، اراده ها حاكم بر نسبت ها هستند و قانون به تبع اراده تفسير مي شود. قانون به ذات و خصلتها ذات و لوازم ذات بر نمي گردد. به طور كلي بر اساس فلسفه نظام ولايت، عليت انتزاعي و مطلق گرائي در عليت (كه رابطه ها را به «رابطة يك به يك» تعريف كرده و به ضرورت علت و معلولي منتهي مي نمايد) نفي مي گردد. در عين اينكه نسبيت بين فاعليتها، هرج و مرج و بي قاعدگي را نفي مي كند. فاعليت ها در درون نظام، داراي ظرفيت و نسبيت خاص بوده و ارادة مطلق ربوبي هماهنگ سازي كل فاعليتها را بر عهده دارد. بنابراين حاكميت يك اراده در هماهنگ سازي كل اراده ها، هماهنگي كل و تكامل را تفسير و جهت كل را نيز مشخص نموده و مانع بي قاعدگي در فاعليتها مي گردد. 🔺 «نسبيت فاعليتها» جايگاه هر فاعل و ظرفيت تصرف و كارآمدي آن را تعريف مي كند؛ تصرفات هر فاعلي در مادون خود و نيز تصرفات نظام فاعليت بر اين فاعل قانونمند است و اين قاعده مندي تابع نسبيت او در نظام فاعليت است. اينكه فاعل تابع و موجد چه قانوني باشد، بستگي به آن دارد كه در چه نسبيتي با فاعلهاي ديگر قرار گرفته باشد؛ به ديگر سخن اينكه چه اراده هايي بر او نفوذ دارند و چه تصرفاتي را مي تواند انجام دهد، همه تابع جايگاه او نسبت به فاعلهاي ديگر است. بدين گونه قانون به تبع اراده تفسير مي شود. 🔺 اراده هاي ما فوق نسبت به اراده هاي مادون به منزلة قانون است، ارادة ما فوق نسبت به خود او به منزلة فعل اوست. بر اين اساس هر خصلتي كه در هر موضوعي ظهور مي يابد، ناشي از نظام فاعليت يا ظهور كيف اراده است. بنابراين رابطة ذات و اثر و ذات و ذاتي ـ به نحوي كه در فلسفة ذات مظرح مي گردد ـ مطلقاً نفي مي شود و خصلتها به گونة ديگر تفسير مي شود. چنانچه كيفيت و تعين نيز به گونة ديگري تفسير مي گردد. نه تعين؛ تعين اصالت ذاتي است و نه قانونمنديها، قانومندي عليتي است. بلكه نظام اراده ها حاكم بر قوانين مي باشد؛ يعني اراده ها تحت يك قانون ثابت عمل نمي كنند. 🔺 هر فاعل از يك سو تحت نفوذ اراده هايي قرار مي گيرد كه به منزلة قانون براي او هستند و از سوي ديگر بر فاعلهايي مُشرف و متصرف مي گردد كه ارادة او نسبت به آنها به منزلة قانون مي شود، اين مسئله، نسبيّت قانونمندي را تعريف مي نمايد. در نهايت نظام نسبيت، تابع ارادة واحد عمل مي كند. البته معناي اين سخن، اين نيست كه اراده ربوبي در عالم، جبر مطلق ايجاد مي نمايد، بلكه ربوبيت نظام اراده ها و فاعليت ها بر عهدة حضرت حق است و تكامل كل عالم بر محور آن شكل مي گيرد. 🔺 بدين ترتيب تفاوت و اسلامي نيز مشخص مي گردد گر چه در نسبيت مادي نيز اشياء «منسوب به نسبت» تعريف مي شود و جاذبه عمومي در تعريف آن دخالت مي كند؛ ولي اولاً: نظام اراد ه ها پايگاه شكل گيري نسبيت نيست. ثانياً: نسبت مادي از محور ثبات برخوردار نيست. اما در فلسفه نظام ولايت، اولاً: نظام اراده ها مفسّر نسبيّت است. ثالثاً: نظام اراده ها نيز بر محور اراده ربوبي هماهنگ مي شود، گر چه فاعلها ظرفيت هايي براي تصرف دارند، ولي ظرفيت تصرف آنها در روند تكامل خلقت تابع اراده ربوبي عمل مي كند و مطلق نيست. 🔺 بر اين اساس در نسبيت اسلامي، نسبي گرايي مطلق در نظامات اجتماعي و ارزشهاي اخلاقي پديد نمي آيد؛ زيرا ارادة واحد، محور هماهنگ سازي كل است و همان ارادة واحد، مبناي تفسير جهت كل و نظام ارزشها و بايسته هاي حاكم بر كل خلقت و پس از آن جامعه و فرد است. 🔺 با تأمل در آنچه گذشت روشن مي گردد فلسفه نظام ولايت در روند پيدايش خود به دست يافته است. اين مهم از طريق دستيابي به مفاهيم پايه (ولايت، تولي، تصرف) و تفسير مسايل بنيادين فلسفه شدن (نسبت بين وحدت و كثرت، نسبت بين زمان و مكان، نسبت بين اختيار و آگاهي) بر اساس آن انجام شده است.
🌹 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🌹 🔸 گزارش بیانات فلسفی حضرت استاد آیت الله میرباقری(حفظه الله تعالی) در 10 شماره به اتمام رسید. اصل مقاله نیز پیشتر در اختیار دوستان قرار گرفته بود. 🔸 با توجه به اینکه، مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت حضرت امام بسیار مؤکدانه و مجدانه در مقام تبیین حقیقت برآمده بودند، به نظر می رسد که، یکی از اقداماتی که می توان انجام داد، موضوع «مقاومت» است. روشن است که، چنین پیشنهادی در راستای انجام تکلیف نسبت به مقام منیع ولایت صورت می گیرد و نباید شائبه نظرزدگی درباره آنها داشت. یعنی چنین تعمیق ها و تحلیل هایی از موضوعاتی عینی مانند «مقاومت» به دنبال آن است که؛ اولاً به ژرفا و عمق این مفاهیم دست یابد، ثانیاً از آن اعماق غواصی نموده و درر و گهرهایی را صید نماید و ابعاد پنهانی آنها را بشکافد، ثالثاً بعد از شکافت آن ابعاد پنهان، ظرفیت های موجود در مفهوم مقاومت را غنی سازی نموده و تبدیل به انرژی های نوینی برای پیشبرندگی نظام مقدس اسلامی نماید. 🔸 پس در یک کلام؛ سه اقدامی است که، در تحلیل نظری از مفهوم مقاومت می توان انجام داد. ⭕ بزودی در با موضوع: نکاتی را خدمت عزیزان فرهیخته عرض خواهم‌کرد. 👇👇👇👇 @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) از گفتند، میخواهیم در این کانال از بنیانهای فلسفی سخن بگوییم و بگویید. 🔺سومین 🔺در کانال 🔺با موضوع https://eitaa.com/monir_ol_din/873 👇👇👇👇 @monir_ol_din
13980317205681d5c.jpg
28.1K
✔ حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی): «پشتوانه از سوی امام بزرگوار یک پشتوانه منطقی و عقلانی و علمی و البته دینی است. بنابراین اجزای این منطق را عرض میکنم: یک جزء این است که مقاومت، واکنش طبیعی هر ملت آزاده و باشرف در مقابل تهدید و زورگویی است. دوم اینکه مقاومت، برخلاف تسلیم، موجب عقب نشینی دشمن میشود. بخش سوم از منطق مقاومت آن است که مقاومت البته هزینه دارد اما هزینه تسلیم در برابر دشمن بیشتر است.» https://eitaa.com/monir_ol_din/873
🔸 از: دوست و برادر عزیزم آقای دکتر محمدرضا قائمی نیک 🔸با عنوان؛ تاملی پیرامون 🔸 توصیه میکنم: خواندن این مطلب را از دست ندهید. 👇👇👇👇 @monir_ol_din
بسمه‌تعالی "مقاومت را همه قبول دارند، حتی آنها که جرئت نمی‌کنند وارد میدان شوند." *محمدرضا قائمی نیک* ✔️ مقام معظم رهبری، در مراسم سی‌امین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، با اشاره به خصوصیت مقاومت در اندیشه و راه امام (ره)، به وضعیت جبهۀ مقاومت در جهان کنونی پرداختند. در بخشی از این سخنان، ایشان اشاره کردند که کلمۀ مشترک همۀ ملت‌ها، مقاومت است و مقاومت [علیه استکبار] را همه قبول دارند. این یادداشت می‌کوشد تعریضی بر این نکتۀ مهم داشته باشد. 1. در تحولات جهان غرب، چه به لحاظ معرفتی و چه به لحاظ اجتماعی-سیاسی، حداقل دو موج اصلی را می‌توان شناسایی کرد. موج اول، موج مدرنیته، الگوی توسعه تک خطی و علم‌گرایی است و موج دوم، موج پست‌مدرنیته، جهانی‌شدن (جهانی‌سازی) و فرهنگ‌گرایی است. با این حال ویژگی مشترک هر دو این امواج و روایت‌های مختلف آن، تلاش برای بسط سلطۀ انسان و ارزش‌های غربی است. در موج اول، غرب با طرح عقلانیت جهانشمول، علم کلی و فارغ از ارزش، الگوی تک‌خطی توسعه ونظایر آنها سعی داشت تا کشورها و ممالک دیگر را تابع غرب نماید و در موج دوم، با نقد جهانشمولی عقل غربی، نقد جهانشمولی علم مدرن و طرح نگاه‌های میان‌فرهنگی و تکثرگرایانه، زمین بازی توسط غرب شکل گرفته و فرهنگ‌ها و افراد دیگر در آن زمین بازی، مشغول بازی‌اند؛ در این موج دوم، هرچند امکان حضور و عرض‌اندام فرهنگ‌های غیر غربی بیشتر فراهم شده، اما جهت کلیِ حرکت و زمینِ بازیِ تاریخ و جهان در راستای ارزش‌های غربی است. 2. به‌لحاظ تاریخی، وقوع انقلاب اسلامی در اواخر دهۀ 1970 و اوایل دهۀ 1980 میلادی، تقریبا همزمان با مقطع تاریخیِ عبور از موج اول به موج دوم در غرب رقم خورده است. به‌همین دلیل دست کم دو الگوی کلی دربارۀ ماهیت انقلاب اسلامی قابل بررسی است. در الگو و نگاه اول، انقلاب اسلامی یکی از خرده فرهنگ‌های متکثری است که در عصر پست‌مدرنیسم یا جهانی‌شدن، امکان ظهور و عرض اندام یافته‌اند. از این منظر، اسلام یا تشیع به‌عنوان مبنای انقلاب اسلامی، همچون فمینیسم، نومارکسیسم و نظایر آنها، یکی از خرده‌فرهنگ‌های اعتراضی به ادعای جهانشمولی کلان‌روایتِ مدرنیته بوده و به‌همین جهت، جمهوری اسلامی به‌عنوان یک خرده فرهنگ در کنار خرده فرهنگ‌های دیگر جهان غرب در عصر پست‌مدرنیسم، ظهور کرده است. اما مطابق با دیدگاه و الگوی دوم، انقلاب اسلامی، مدعی ادارۀ جهان، ترسیم افق‌هایی فراتر از افق‌های مدرنِ غربی در اداره و به سعادت رساندن بشر و از همه مهمتر، مدعی طرح افق‌های تاریخی دربارۀ سرنوشت انسانیت است. از این دیدگاه، اسلام به‌عنوان دین خاتم، کامل‌ترین ادیان الهی است و بهترین دستورات برای ادارۀ جهان را ارائه کرده است. به این معنا در این دیدگاه حتی مسئلۀ تعامل با فرهنگ‌های دیگر نیز در اسلام بهتر از نگاه غربی صورت‌بندی شده و بنابراین زمینۀ بازیِ اصلی گفتگوی فرهنگ‌های را نیز اسلام می‌تواند شکل بدهد. 3. این دو دیدگاه متفاوت، علیرغم تمایزاتی که دارند و تبعات مختلفی که هر یک از آنها به بار می‌آورند، می‌توانند در یک نکته مشترک باشند و آن اینکه در عصر جهانی‌شدن و نسبی شدنِ اکثر امور، تنها راه بقاء زیستِ مومنانۀ اسلامی، طرح الگوی متفاوت و متمایزی از الگوی غربی است. حتی اگر از دیدگاه دوم چشم بپوشیم (که البته به‌زعم نویسنده، دیدگاه دوم، تطابق بیشتری با آراء بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر عظیم‌الشان فعلی آن دارد)، بازهم طرح هویتی متمایز نسبت به هویت غربی، تنها رمز ماندگاری در جهانی است که به تعبیر آنتونی گیدنز، جهان جهانی‌شده است. در جهان جهانی‌شده، حیات و بقاء و استمرار عناصر مختلفِ آن، وابسته به هویت متمایز و متشخصی است که هر عنصر یا هر جامعه‌ای از خود نشان می‌دهد. بدون این تشخیص و تمایز، در واقع یک هویت فردی یا جمعی، اساساً معنای خود را در نظام جهانی از دست می‌دهد. در جهانی که همۀ امور، یک سطح از ارزش و اعتبار را دارند، تنها راه حفظ تشخص یک امر، مقاومت آن درح برابر جریان سیالیت محض است. در جهان یک‌دست‌شدۀ محض، هویت‌ها تنها زمانی معنادار خواهند بود که بر ویژگیِ متمایز و متشخص خود تاکید ورزند و هماهنگیِ متفاوتی میان اجزاء را رقم بزنند و این جز با مقاومت، به‌دست نمی‌آید. 👇👇👇 @monir_ol_din
4. با نظر به این تحلیل، در پیش‌گرفتنِ الگوی مقاومت، حتی اگر دیدگاه اول دربارۀ ماهیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را هم بپذیریم، الگویی مقبول و معقولی است. حتی اگر از تعابیر بلند حضرت امام (ره) و تصریحات مقام معظم رهبری مبنی بر مدیریت جهانی توسط اسلام و مسلمین چشم بپوشیم، شرط عقل و محاسبه و سنجش آن است که در جهان جهانی‌شدۀ فعلی، ما هویتی متمایز و متشخص از خود داشته باشیم تا بتوانیم حتی به‌عنوان یک خرده فرهنگ، به ایفای نقش خودمان بپردازیم. الگوی مقاومت بر سر اصول انقلاب اسلامی و کنار نیامدن با آنها، در برابر موج سهمگین غربی‌سازی و امریکایی‌سازی جهان محمدرضا قائمی نیک: ، بی‌شک عنصر مقوم ما در تشخص بخشیدن به هویت انقلابی و اسلامی ماست. در دیدگاه دوم که دیدگاه حداقلی نسبت به انقلاب و اسلام است، ما تنها با اتخاد یک هویت متمایز و متشخص است که امکان بقاء هویتی داریم. در جهانی که سیالیت فرهنگی آن تحت نظام سلطۀ غربی و آمریکایی تعریف شده، تنها دو راه وجود دارد. یا باید در این جریان هولناک و خون‌ریز و بدون پایان شریک شد و دیگر سخن از هر هویتی به‌نام «ما» به میان نیاورد و تبعات هولناک انسانیِ بی‌هویتی محض را پذیرفت و یا با مقاومت در برابر آن، هویتِ «ما» را حفظ کرد. از این منظر، حتی فرهنگ‌ها و کشورهایی نظیر چین، هند، ژاپن، آمریکای جنوبی، کره جنوبی و روسیه، ملت‌های آفریقایی و نظایر آنها نیز الگوی مقاومت خاص خود را در فرایند غربی‌شدن و امریکایی‌شدن اتخاذ کرده و می کنند و بر سرِ اصول خود، مقاومت می‌کنند. این مقاومت، هرچند هزینه‌هایی برای این کشورها و مردمان آنها دارد، اما تحمل این هزینه‌ها، به این دلیل توجیه می‌شود که بدون این مقاومت‌ها و هزینه‌های آن، هویت اصلیِ این فرهنگ‌ها و کشورها در مقابل موج سلطه‌گر انسان غربی و مخصوصاً انسان امریکایی از میان می‌رود و باعث هضم و نابودیِ آنها در جهان جهانی‌شده می‌شود. 5. تاکید مجدد بر این نکته لازم است که ما حتی اگر از ادعای جهانیِ اسلام به‌عنوان دین خاتم نیز دست برداریم، بازهم در پیش گرفتن الگوی مقاومت، حداقلی‌ترین تدبیر عقلانی برای بقاء هویتی‌مان در جهان جهانی‌شدۀ فعلی است. هرچند باید تاکید کنم که در این دیدگاه حداقلی، معضلات توجیه ناشدۀ زیاد هویتی‌ای بر سر اصل وقوع انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و حتی مدعیات اسلام مبنی بر خاتمیت و همچنین مدعیات برخاسته از نظریۀ مهدویت در مذهب تشیع سر بر خواهد آورد. اما در هر صورت اتخاذ الگوی مقاومت در مقابل سازش و تسلیم، حداقلی‌ترین تدبیر جمهوری اسلامی برای بقاء در جهان جهانیِ شدۀ فعلی است. آنانکه الگوی مقاومت را نفی کرده و تن به سازش و تسلیم می‌دهند، باید به این پرسش هویتی پاسخ دهند که در صورت نفی و تهدید الگوی مقاومت، آیا دیگر «مایی» باقی می‌ماند که آنها دربارۀ مقاومت یا سازشش سخن بگویند؟ @monir_ol_din
🔸دغدغه کانال برپاساختن محیطی برای اندیشه ورزی است، از یادداشتهای دوستان فرهیخته ام استقبال میکنم. @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 از: استاد عزیز، آقای دکتر سجاد کوچکی 🔸 با عنوان؛ ضرورت تدوین براساس 🔸 پیشنهاد میکنم: مطالعه این مطلب را از دست ندهید. 👇👇👇👇 @monir_ol_din
بسمه تعالی "ضرورت تدوین براساس " *سجاد کوچکی* ✔️اخیراً مقاله ای به زبان انگلیسی تحت عنوان فلسفه چگونگی اسلامی مبتنی برمنطق و فرهنگ راهبردی مقاومت (Islamic philosophy of know how based on strategic resistance culture and strategic logic of resistance ) تدوین و تنظیم کردم که خلاصه ای از آن محضرتان تقدیم می گردد. 🔺براساس مستندات تاریخ معاصر ،هشت سال دفاع مقدس و اقتضائات چهل ساله انقلاب اسلامی،تقابل "ایران وآمریکا" ازنوع " فرهنگی" بعبارتی " ذاتی " بوده است. به تبع چنین منطق وتقابلی امکان برقراری اتحاد استراتژیک بین محور مقاومت و نظام سلطه هرگز متصور نیست. طی چند دهه اخیر استراتژی های قدرت دومحور موصوف به مثابه کانونی تهدیدخیز در تقابل هم بوده اند، اما با این وصف محور مقاومت در سایه انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب، فرصتها و دستاوردهای کم نظیری به ویژه در حوزه "فرهنگ مقاومت" 👇👇👇
نظیر دفاع مقدس،"مقاومت لبنان"، "یمنی سازی مقاومت" وارتقاء آستانه تحمل ملت عظیم الشان ایران و همینطور توسعه و در عمق راهبردی ج.ا و انقلاب اسلامی داشته است و تحلیلهای غالب در عرصه قدرت مبتنی بر مبانی ومنطق مقاومت، زمینه تقابل دومحور را بیش از تفاهم و اتحاد استراتژیک ارزیابی می کنند و تنها راه برون رفت از پیچ تاریخی حضرت آقا، اقدام اساسی درتولید" مفاهیم" و تعاریف" جدید، و معادلات راهبردی قدرت قرار دارد، باز موکداً عرض میکنم، بدون تولید نظام مفاهیم، تعاریف و معادلات جدید نه تنها پیشرفت گامهای انقلاب با مشکل جدی مواجه میگردد، بلکه محور مقاومت نیز، درمیادین تنظیم شده دشمن زمینگیر خواهد شد. حال چه باید کرد؟؟؟ 🔺حضرت امام( ره) و حضرت آقا بارها به مسئولین کشور، دانشگاها و حوزه ها تاکید و یادآوری فرمودند که استراتژیهای قدرت را ما تعیین می کنیم نه نظام سلطه بنابراین "تعیین "استراتژی قدرت براساس فلسفه چگونگی قدرت ساز اسلامی ومنطق مقاومت برگرفته از آن، قادراست مفاهیم ذیل رادرحوزه عینیت در اختیار ما قرار بدهد، با این مفاهیم بومی، دشمن راهی جز عقب نشینی و خروج از منطقه ما نخواهد داشت. 🔺آن نظام مفاهیم تولیدی پیش گفته باید براساس فلسفه فرهنگستان علوم با عبارات زیر معماری ومهندسی گردند: ۱-ایجاد توازن دراحساس ناامنی، درهمه مولفه های قدرت با دشمن. ۲- ایجاد توازن درخطرپذیری در تمامی حوزه های اقتصادی، سیاسی وفرهنگی. ۳- ایجادتوازن دراحتمال وقوع غافلگیری راهبردی در تمامی حوزه های اقتصاد،فرهنگ وسیاست،وغیره.... ۴- شکستن ابتکارعمل دشمن در تمامی حوزه های پیش گفته. ۵- مفروض شکنی در آراء، اندیشه ها ،دکترین و سیاستهای و ... دشمن. ۶-حضور هوشمندانه در فرایند تصمیم سازی ظرف مقابل از طریق نظام اطلاعاتی و فرهنگی(فضای سایبر) ۷-گشایش جبهه های جدید و متنوع برای پیچیده سازی فضای نبرد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی وغیره... ۸_بهره مندی بهینه از منابع و مزیت های انحصاری در تولید قدرت ،محور مقاومت در فضای ملی ، منطقه ای و بین المللی. ۹- تحمیل بحران های متعدد و پی در پی سیاسی ، اقتصادی و غیره بر دشمن از طریق بهره گیری از تمامی مولفه های قدرت قابل دسترس. ۱۰-نفوذ و اثر گذاری در مدیریت افکار عمومی، عملیات روانی و استفاده مناسب از فضای مجازی و فرهنگ تاثیر گذار مقاومت. 🔺لازم به توضیح است که دستیابی به چنین معماری، مهندسی و مدیریت در حوزه محور مقاومت و خنثی نمودن توطئه های پنهان و آشکار نظام سلطه فقط در سایه جهان بینی توحیدی ، فلسفه چگونگی قدرت ساز و منطق شامل یا همان منطق مقاومت میسور است و این مهم تنها از طریق همکاری متعهدانه حوزه ،دانشگاه و مسئولین راهبردی کشور امکان پذیر است. *دریادار سجاد کوچکی* @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸از: استاد عزیز، حجت الاسلام والمسلمین حسینیان. (عضو هیات علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم) 🔸با عنوان: 🔸پیشنهاد میکنم: مطالعه این مطلب را از دست ندهید. 👇👇👇👇 @monir_ol_din
بسمه تعالی "اندیشه مقاومت در لایه انسان شناسی" *محمدجعفر حسینیان* 🔸اندیشه مقاومت از مسائل اساسی است که در مبانی فلسفی خودمان به آن می پردازیم. ۱- اساس این اندیشه به حالت پایداری روحی و استحکام در ملکات اخلاقی در روح و جان انسان بازگشت میکند که سبب میشود انسان در راه تکامل انسان قدم برادرد و همواره بتواند حرکت هایی را انجام بدهد که با جهتگیری فطری که جهتگیری بندگی خداوند متعال است، همسو باشد. ۲- اندیشه مقاومت یعنی اینکه انسان که بر روی جهت بندگی همواره پایداری بکند تا بتواند به یک تعین روحی برسد که همان ملکات اخلاقی است که اگر آن ملکات برای انسان ایجاد شود، آن وقت مقاومت برای انسان شیرین می شود. ۳- مقاومت همواره روحیه هایی را در درون انسان ایجاد می کند که او بتواند رشد و کمال را در درون خودش حس کند و به تدریج بی توجه به انتظاراتی شود که از محیط پیرامون به انسان دیکته می شود. ۴- انسان برای اینکه تاثیرگذار بر محیط باشد و برای اینکه تاثیر پذیری اش از محیط پیرامون به حداقل برسد باید به اندیشه مقاومت روی بیاورد و این اندیشه چیزی نیست جز دست یابی به یک‌توانمندی که انسان را به آن‌کمالاتی که در نظر دارد برساند. @monir_ol_din
0JOrb.jpg
110.2K
🔸مطلبی از آیت الله شیخ جواد فاضل لنکرانی در کانال «اجتهاد» پیرامون «فقه مقاومت» خواندم. علیرغم اینکه به کانال ارتباط مستقیم ندارد، اما به جهت اطلاع دوستان عزیز در این کانال نقل می کنم. 👇👇👇 ✔ آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی: 🔺 حوزه‌های علمیه باید فرمایش رهبری در مورد مقاومت را عمیقاً دنبال کنند، آیات قرآن در مقاومت، روایات در مقاومت، دین به نحو کلان در مقاومت چه می‌گوید؟ و اینکه فقه در مقاومت چه می‌گوید؟ 🔺 بحث مقاومت در بحث جهاد ذبی، جهاد ابتدایی، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر و حتی لزوم تشکیل حکومت اسلامی، این‌ها را باید یک فقیهی بحث کند. مقاومت واجب است، چقدر وجوب دارد؟ بر همه واجب است یا بر یک عده خاصی واجب است، به نحو کفایی است یا غیر کفایی؟ 🔺 من یکی از چیزهایی که در فرمایشات امام دیدم، همین روزها هم دیدم و قبلاً ندیده بودم اینکه ایشان می‌فرماید حفظ نظام اسلامی بر هر کسی، اولاً می‌گویند از اوجب واجبات است و بعد هم یک چیز دیگری دارند که می‌گویند واجب عینی است، این خیلی عجیب است، یعنی مسئله را مهم می‌کند، باید امام را بیشتر بشناسیم. به نقل از کانال اجتهاد؛ https://eitaa.com/ijtihad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 محمد(صالح) متقیان 🔸؛ آیا طرح صحیح است؟ 🔺 اگر مقاومت یک امر واقعی با آثار واقعی باشد، روشن است که، نظامات فلسفی که مدعی تحلیل و تفسیر واقعیت هستند باید پیرامون آن بحث و نظر داشته باشند. اما اگر کسی ادعا نماید که مقاومت یک امر واقعی نیست بلکه اعتباری است، او نیز برای اثبات این ادعا باید اقامه دلیل نماید و اثبات فلسفی کند که مقوله مقاومت یک امر اعتباری است. با این وصف، هیچ فیلسوفی نمی تواند از پرداختن به مقوله مقاومت صرف نظر نماید و حداقلی ترین ابراز نظر همان است که، آیا مقاومت واقعی است یا اینکه اعتباری و وهمی است؟ 🔸؛ کدام دستگاه فلسفی می تواند از بحث کند؟ 🔺با توجه به اینکه، موضوع مقاومت از سری موضوعات انسانی است، هر دستگاه فلسفی که مدعی تحلیل ابعاد آن است باید برخوردار از ظرفیت باشد. و نیز از آنجا که این موضوع در مقیاس جامعه نیز طرح می شود آن دستگاه فلسفی باید برخوردار از ظرفیت نیز باشد. مگر اینکه یک دستگاه فلسفی بر اعتباری بودن مقوله مقاومت و انکار هر گونه انسان شناسی و جامعه شناسی اصرار نماید. یا اینکه یک دستگاه فلسفی پرداختن به موضوع مقاومت را مخالف با شمولیت خود و ورود در مسائل جزئی بداند. اما این نکته را باید لحاظ نمود که، هر مکتب فلسفی که مدعی تحلیل امور واقعی است باید مبانی و قواعد لازم برای تحلیل هر امر واقعی را در درون خود داشته باشد. هر چند به صورت مستقیم به موضوعات جزئی تری مانند مقاومت نپردازد. این مطلب ادامه دارد..... @monir_ol_din
📝 محمد(صالح) متقیان 🔸 ؛ آیا "فلسفه اسلامی" میتواند درباره بحث کند؟ 🔺 با توصیفاتی که از خصوصیت دستگاه فلسفی گفته شد - انسان شناسی و جامعه شناسی- این احتمال به ذهن می آید که مکاتب سه گانه فلسفه اسلامی قدرت تبیین را دارند. این احتمال را باید در دو مرحله جداگانه مورد بررسی قرار داد. 🔸؛ آیا با فلسفه اسلامی میتوان پیرامون بحث نمود؟ 🔺هرچند انسان شناسی فلسفه اسلامی از ظرفیت های برجسته ای برخوردار است، اما قدرت تبیین فلسفه مقاومت را ندارد. چرا که، تصویر نهایی که مبتنی بر انسان شناسی فلسفی به دست می آید، است با فقدان تصویری روشن از حالات قلبی انسان. پرواضح است که، یکی از ابعاد وجودی و غیرقابل انکار از پیکره انسان است و حال اینکه، تفسیری وافی و کافی از این حقیقت در علم النفس فلسفه اسلامی ارائه نشده است. حال اینکه موضوع محوری حالات قلبی انسان است. 🔺دیگر اینکه، مقوله یکی از مقولاتی است که در جایگاه اصلی خود قرار نگرفته است و ذیل قوه نظری انسان نقش آفرینی میکند. این بدان معناست که عنصر ذیل تصور و تصدیق عمل میکند.‌ و از آنجا که تصور و تصدیق در انسان یک مکانیزم غیراختیاری است، یعنی آنچه تصور میکند و تصدیق میشود بدون اعمال اختیار انسان است و انسان بالجبر والضروره می اندیشد. 🔚 نتیجه اینکه با عدم نقش آفرینی و در نفس شناسی فلسفه اسلامی، تفسیر فلسفی کامل و جامعی از موضوع مقاومت به دست داده نمی شود‌. این مطلب ادامه دارد..... @monir_ol_din
📝 محمد(صالح) متقیان 1⃣ در مطلب شماره 2 گذشت که، فلسفه اسلامی علیرغم قوام و استحکامی که در مبحث دارد، اما به دلیل عدم پردازش جایگاه «قلب» در ابعاد وجودی انسان و عدم ارائه تحلیلی مناسب از نمی تواند تفسیری انسان شناختی از مقوله مقاومت ارائه کند. چرا که این مقدار برای ما مسلم است که، در موضوع مقاومت فقط موقف اندیشه و ذهن انسان، فعال نیست بلکه حب و بغض انسان نسبت به موضوعات و مسائل متعدد نیز مؤثر می باشد. پس نیاز به دستگاه فلسفی است که بتواند تصویری جامع از قلب و حالات قلبی ارائه کند همانطور که به عقلانیت و اندیشه ورزی انسانی هم می پردازد. 2⃣ حضرت آیت الله خامنه ای در مراتب متعددی از میان دو جبهه حق و باطل سخن گفته اند. یعنی مهمترین جنگی که میان این دو جبهه برپاست تقابل و مواجهه اراده های دو طرف است. در موضوع مقاومت نیز سخن از است. یعنی انسان بر آنچه که می خواهد و اراده کرده است استقامت ورزد. حال در یک نظام فلسفی که منزلت ذیل و مقهور اندیشه قرار می گیرد، جنگ بین حق و باطل به جنگ اراده ها تعبیر نمی شود بلکه به جنگ افکار تفسیر می شود. یعنی هر فکری که اقوی از فکر دیگری باشد پیروز این جنگ خواهد بود و مقاومت هم به معنای خواهد بود. 3⃣ سخن نهایی اینکه؛ محور قرار گرفتن اراده و اختیار در وجود انسان به معنای نفی عقل نیست بلکه به این معناست که، تمامیت انسان به خواست ها، اراده های او تعریف می شود. انسان آن چیزی است که می خواهد و او در مقابل خواست طرف مقابل ایستادگی می کند. خواست او با خواست دیگری تقابل دارد و اینجاست که مقاومت معنادار می شود. این خواست و اراده در ضمن خود اندیشه و عقلانیت را هم دارد اما نکته دقیق این است که؛ اراده و عقل یک با هم دارند که بعد اصلی این ترکیب اراده انسانی است. 🔗 مطالب فوق، جرقه هایی برای اندیشیدن پیرامون نفسانیت و انسانیت است. نه می توان انکار نمود و نه می توان بالمره پذیرفت. باید به ادله و براهین نگارنده مراجعه نمود. برای تفصیل این مطالب می توان به مراجعه نمود. @monir_ol_din
1⃣ درباره تئوری که در برابر نظریه برجسته شد، از زوایای متعددی می توان نوشت. اما بنابه رسالت این کانال، از عقبه های فلسفی این تئوری باید پرسید؟ انسان شناسی این تئوری چیست؟ این تئوری چه تحلیلی از مقوله مقاومت دارد؟ 2⃣ اگر این تئوری با رویکرد خروج از نظریه سامان یافته است، یعنی تقابل دو اراده را نمی پذیرد و بدین خاطر به روش گفتگو روی آورده است، پس مخالف اندیشه مقاومت است. 3⃣ اگر این تئوری، از رویکرد تقابل اراده ها و بیرون بیاید، به این معنا که، را نادیده بگیرد و ذیل عنوان گفتگو رویکرد را در مقابل اراده دشمن بپذیرد، به معنای است. زیرا اراده تمام حقیقت انسان است و خروج از جنگ اراده ها و تسلیم شدن در برابر اراده دشمن به معنای انکار اراده خویش و انکار هویت خویش است. 🔚 نتیجه آنکه؛ گفتگو و مذاکره زمانی می تواند سودمند باشد که، در نهایت به منتهی نشود. بلکه باید به در مواجهه با اراده های مخالف منجر شود. @monir_ol_din
امتداد حکمت‌ و فلسفه
#فلسفه_گفتگوی_تمدنها 1⃣ درباره تئوری #گفتگوی_تمدنها که در برابر نظریه #برخورد_تمدنها برجسته شد، ا
🔺یکی از رفقای طلبه، برادر عزیزم آقای یوسف علی تبار که تحصیلات عالی دارند درباره نکته ای را فرموده اند که نقل میکنم: 🔺سلام. گفتگوی تمدنهای آقای خاتمی ریشه اش در جهان ارتباطی هابرماس است. جهان هابرماس مدینه فاضله اش قهوه‌خانه است. در نگاه هابرماس صاحبان قدرت روند افکار را منحرف می کنند و راه مقابله هم گفتگو است. و برگرداندن فضای گفتگوی سالم در جامعه ای. در این نگاه اصلا جایی برای طرح مقاومت نیست. @monir_ol_din
⭕️ یکی از بزرگواران همراه بر بنده منت گذاشتند و درباره نکاتی که تابحال درباره و ظرفیت فلسفه اسلامی برای تحلیل بنیادین موضوع مقاومت، مطرح شد، یادداشتی را فرستاده اند. سپاس و تشکر.🙏 1⃣ علیرغم احترام ویژه ای که برای نوصدرایان فلسفه ملاصدرا قائل هستم و بیش از چهار دهه است که با علاقه ای وافر، بر روی این فلسفه کار کرده ام، اما چنین بنظر میرسد که فلسفه اسلامی، ظرفیت "مطرح ساختن و پیاده سازی فلسفه مقاومت" را "در حوزه عینیت و در جنگ اراده ها" ندارد؛ چرا که فلسفه اسلامی فقط بصورت بالقوه قابلیت پرداختن به چیستی و چرایی جنگ اراده ها و اندیشه مقاومت را دارد؛ درحالیکه این فلسفه هیچ اشاره ای در خصوص جنگ اراده ها و فلسفه مقاومت بصورت مستند و مکتوب ندارد. آنچه که راهکار حل "مسئله ما در حوزه مقاومت" را بدست میدهد، "فلسفه شدن" یا "فلسفه عملی و عینیت ساز جنگ اراده ها" در "عرصه و اعیان" است، که چنین راه حلی برای فلسفه اسلامی (فلسفه صدرایی)-با توجه به ساختار بالقوه "چیستی و چرایی" فلسفه اسلامی در این خصوص-بدور از انتظار است. 2⃣ در فلسفه مقاومت، بر اساس اصالت شیء، اصالت شرایط و اصالت ربط، ثابت شد که با اصالت عناصر و عوامل درون و بیرون، به تعین و تحقق هیچ پدیده ای دست نخواهیم یافت و تنها راه گشاینده تعین پدیده ها در عالم خلقت، یا محیط راهبردی، "توجه به نسبت بین درون و بیرون" است. 3⃣در رابطه با فلسفه مقاومت و جنگ اراده ها، نظام سلطه بصورت عینی در یک سو فعال است و محور مقاومت نیز از سوی دیگر در مقابل آن به مقاومت و مبارزه می پردازد؛ هر دو جبهه نیز عینی و قابل محسوس هستند. در این تقابل، نظام سلطه با تمام امکانات، منابع و مقدورات در صدد حذف و نبود محور مقاومت است و محور مقاومت نیز با تمام پتانسیل های ملی، منطقه ای و بین المللی در صدد خنثی سازی تمامی تحریم ها و تهدید ها و حفظ بقای خود و تداوم تکامل خویش است. در این جبهه بندی، "نسبت بین دو محور"، فلسفه مقاومت و جنگ اراده ها را بعنوان یک "واقعیت انکار ناپذیر" رقم میزند؛ بر مبنای همین تبیین نتیجه میگیریم: "نه اراده را میتوان مطلق نمود و نه شناخت و شرایط را." 4⃣بر اساس اصول فلسفه چگونگی اسلامی (فلسفه مقاومت) "اشاعه و انعکاس اراده در شناخت و شناخت در اراده"، به "رقم خوردن و شکل گرفتن فلسفه مقاومت، پایداری و استقامت عناصر محور مقاومت" منجر میگردد؛ یعنی این "پایداری، استقامت و بالارفتن آستانه تحمل نیروها" در "برقراری نسبت فوق" ظهور و بروز پیدا میکند. 5⃣ در تایید این رویکرد، میتوانیم به مکتب و مبنای اندیشه راهبردی حضرت امام (رحمه ا... علیه) اشاره کنیم: ایشان به استناد آیه ۴۶ سوره مبارکه سباء 《قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا...》 انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را منوط به اشاعهء "تفکر در قیام و قیام در تفکر" میدانند. "قیام" به تعبیری، مترادف با "اراده" یا مبتنی بر "اراده" است و "تفکر" نیز در این آیه شریفه، در بطن "قیام" حضور دارد. حضرت امام (ره) نیز این دو بعد یا مولفهء اساسی انقلاب را مطلق ندانستند و تمرکزشان را بر "نسبت بین این دو" قرار داده اند. @monir_ol_din