eitaa logo
منتخب کانالهای مذهبی
288 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
117 فایل
منتخبی از مطالب شاخص کانالهای مذهبی مختلف که شما را از مراجعه به کانالهای مذهبی متعدد بی نیاز میکند.
مشاهده در ایتا
دانلود
#مدافعان_شرف انسانیت مرز نداره داداش... انتشار گسترده...به عشق شهدای مدافع حرم...❤️ حالا بگو چرا میرند سوریه .... 🆔 @Clad_Girls🍃ڪانال برتر حجاب
هدایت شده از بیداری ملت
آیا می‌دانید #زهره_قائمی از جمله زندانیانی بود که در سال ۶۷مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفت و پس از آزادی به عراق گریخت و 10 سال بعد #شهید_صیاد_شیرازی را به شهادت رساند؟ @bidariymelat
🆔 @Clad_girls🍃کانال برتر حجاب
بخونید جالبه 😉 🔹دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت و گفت: خیلی مغروری ازت خوشم میاد، هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد من اومدم جلو خودم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم !!!!!!! . 🔹پسرگفت:شرمنده نمیتونم، من صاحب دارم ! 🔹دختربه اوج حسادت رسید و گفت: خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته !!!!!!! پسره گفت:نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم. 🔹دخترگفت: اووه چه رومانتیک، این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده؟ عکسشو داری ببینمش؟ پسرگفت: عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین آدم دنیاست!!!! دختره شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن.... گفت: ندیده عاشقش شدی ؟ نکنه اسمشم نمیدونی ؟ 🔹پسر سرشو بالا گرفت گفت: آره ندیده عاشقش شدم!!! اما اسمشو میدونم... اسمش ((مهدی فاطمه)) ست دوست مهدی ؛ با نامحرم دوست نمیشه........!!!!! 🔚 عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
❥ •❥ ❥ •❥ صدایش ، وحی وار به گوش می رسید: اِبراهِم ..؛ نفس های او با این شش حرفیه ساده برکت پیدا می کرد..و ای کاش در آن لحظات جان دادن جایز بود. باید اقرار کنم همین خصوصیت منحصر به فردش، کار دستم داد و من از "فاطمه خانم" ارتقاء پیدا کردم به "فاطمه جان!" انصافا مگر یک دختر از خدا چه میخواست؟جز آن بنده خدایی که تداعی نام ابراهیم را بلد باشد؟ به این ترتیب؛ ما با بــِ بسم ا.. و الف اِبراهیم رفتیم و خانه ی عشقمان را کردیم بنا، این که می گویم خانه ی عشق البته بی حکمت نیست دست برقضا..؛ روز اول زندگی مشترک با نان سنگک خدمتم رسید و من هم به سراغ تخم مرغ و ماهیتابه رفتم که او پیشدستی کرد و گفت:"امروز شما دست به سیاه و سفید نمی زنید فاطمه جان.." یک صندلی آورد و ادامه داد:"شما همین جا بنشینید و خوب تماشا کنید من را..!" چاره ای نبود.نشستم و تماشایش کردم..آخر خدمت کردن به خلق جزو لاینفک مرام اِبراهیم بود و حالا این ویژگی از او به همسرجانمان ارث رسیده بود. روز دوم میخواستم ثابت کنم برای خودم کدبانویی هستم.به سراغ کتاب "آشپز باشی" رفتم و نتیجه اش شد کشک بادمجانی که هرکسی می خورد در دلش می گفت همان بهتر است بروم کشکم را بسابم.هرکسی جز او.حتی خودِ من هم لب به غذا نزدم در عوض او با به به و چه چه آخرین لقمه اش را نوشِ جان کرد و گفت: "به پاس زحماتت فردا شب کباب مهمان ما..!" کمی جا خوردم اما آنقدر هم دور از انتظار نبود؛ آخر اِبراهیم چه بسیار شکم های گرسنه ای را سیراب نکرده بود و حالا این تاج سر من هم برای خودش شده بود یک پارچه اِبراهیم آقا.. روز سوم،چهارم...به همین منوال گذشت بیست و پنج سال زندگی.. چراغ این خانه به لطف ابراهیم همچنان روشن ماند و خانه ی عشق ما حسابی رونق گرفته بود با دو گل پسر به نام های: ابراهیم و هادی..گاهی آنقدر این دو وروجک خانه را می گذاشتند روی سرشان که حواس درست و حسابی برایم نمی ماند.حتی امروز صبح از شدت کلافگی آن ها را متناوب صدا زدم: "ابراهیم هادی آرام تر مامان جان..بیایید اینجا..! " بچه ها خنده کنان گفتند: "ما پشت سرت هستیم مامان" پدرشان اما لبش را گزید و گفت: "ابراهیم هادی گمنام رفتی..شهیدم..رفیقم..آخ گمنام رفتی از دنیا.." پسر ارشدم بشدت بابایی بود.زار زار به لبهای پدرش نگاه کرد و گفت:"بابا به خدا من گم نشدم..نگاه کن..همینجام.یوقت گریه نکنی ها..جان ابراهیم!" ته تغاری هم تقلید کرد:"جان هادی!" صدای بچها در سرسرای خانه پچید: "جان ابراهیم.. جان هادی.. جان ابراهیم.. جان هادی.." پدرشان به هق هق افتاد.. و باز آن صدای آشنا من را از خود بی خود کرد: "اِبراهِم .." 💟 @clad_girls
یـــادِش بخـــیر شہــــیـ🌹ـد مــے گُفتــ : جنگ نرم مثل خمپاره ۶۰میمونه نه صدا داره نه سوت فقط متوجه میشی که دیگه رفیقت نه مسجد میاد نه هیئت... #مدافع_حریم ➖➖➖➖➖➖ طـــ➰ـراح:فاطمه حداد 🆔 @Clad_girls
✅ @Clad_girls کپشن مطالعه شود لطفا 👇👇
⛔👇 . . دل دل کنان . خوشان خوشان . چندی پیش، رفته بودیم 🔆 . رفتیم که تجدید وضویی داشته باشیم کمی جا خوردم.. ! . آخه فقط وضوخانه نبود ! . بیشتر شبیه سالن بود تا محل وضو ❌ . دخترکان و مادران.. پیر و جوان.. و .. و یک به یک در صف آینه !!!!🚫 . یکی دهان باز.. یکی چشمش از حدقه بیرون زده انگار.. یکی دقت بالا ، که مبادا خط چشمش بالا و پایین شود..😕 . به به چه صفایی به سرو تن دادند..✖ . آخه میدانی، داشتند میرفتند که همگی یک صدا بگویند : ..❗ . . میان اینان دخترکی تازه به رسیده ..✅ چادر به سر.. همچو فرشته..👼 نگاه میکرد هاج و واج به صف بستگان..!!!! . مانده بودم در ذهن دخترک چه میگذرد❗ چه میکنند اینها .. ‌نکند عروسی برپاست و من بی خبر...❌ یا که میگذشت در ذهنش کاش قد من هم میرسید به آینه..❌ یا که اصلا گیج مانده بود از حرکات چشم و دهن..❌ . . من اما در دل گفتم : ای دخترک معصوم، فرشته روی زمین.. ای عزیز دل.. . چه خوب که قدت به آینه نمیرسد...✔ چه خوب که آینه اندازه قد و قامتت نیست.. ✔ شاید با العجل تو آقا بیاید...✔ شاید!!! . . و من همچنان در فکر آینه بودم.. وضوخانه در اماکن مذهبی برای چه بود آخر ؟؟؟؟؟ . . . 🍃 نو_میبینن😉 ..🚫 🌸🍃🌸🍃🌸 ✅ کانال حجاب ✅برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
زیان های #بدحجابی #حجاب 🆔 @Clad_girls
برادر من ! 📢 فقط این نیست که ناموس خودتو بپوشونی تا کسی نبینتش! ناموس دیگران را نگاه نکردن هم از غیرت است... !!! حتی اگر پوشیده هم نباشه!😕 ✍ هر کس که برای رضای خدا چشمش را از نامحرم بگیرد؛ خداوند شیرینی ایمان را در دلش قرار میدهد!😍 دلتو شیرین کن ! 😎✌️ 🆔 @clad_girls
یــعــنــی👇 🌸حیا یعنی وقتی استادت حرف میزنه و نگاهش زیاد توی چهره ات میمونه شرم کنی و ..... 🌸حیا یعنی وقتی با یه همکلاسی پسر حرف میزنی ادای بچه مومن در نیاری که نگاهتو 180 درج بچرخونی😒 بلکه: خودت، ازدرونت مانعی داشته باشی که شرم کنه به یه نامحرم نگاه کنه.... 🌸حیا یعنی : خودت یه خط قرمز داشته باشی دورت و توی ذهنت نسبت به محرمات الهی❌ 🔴وقتی راه میری طوری راه نری که نگاه ها به طرفت برگرده 🔴وقتی توی خیابون میخندی حواست به اطرافت باشه حتی به اینکه لبخندت اغواگر نباشه😞 ❌( همون لبخندی که همه ما دخترها داریم و خودمون هم میدونین چه اثری داره در دیگران)❌ 🌸حیا یعنی وقتی لباس میپوشی شرم کنی که بدنت بزنه بیرون و مواظب طرز پوششت باشی! 🌸حیا یعنی وقتی از جلوی جمع پسرها رد میشی نگرانی که مبادا از پشت سر هم نگاهشون دنبالت کنه و خودتو جمع میکنی و قدمهاتو مراقبت میکنی👌 🌸حیا یعنی بدون آقا بالاسر مواظب خوت باشی!😊💪 🌸حیا یعنی وقتی یه عکس بد یا فیلم بد میبینی حتی اگه کسی نبینتت خودت شرم کنی که ادامه بدی😰 🌸 حیا یعنی واسه خودت کرامت و حرمت قائل باشی!💚💚💚  🌸حیا یعنی وقتی میبینی به خاطر ظرافت صدات بقیه برمیگردن و نگاه میکنن😕 حرف زدنت رو در جمع نامحرم ها محدود کنی👌 🌸حیا یعنی آزرم، شرمِ به جا😊 🌸حیا یعنی خدا رو هر لحظه ناظر و حاضر بدونی.... ! 🆔 @clad_girls
#احڪام وضوی خانم ها در حضور نامحرم! 🆔 @Clad_girls
•/ 😉👌/• براے خانہ تان اسم بگذارید... مثلا ♥️| بیتـــــ الزهرا ♥️| بیتــــــ الحسین ♥️| بیتــــــــــ المهدی و... نہ اینڪہ فقط بگوییم نام خانہ ام این است! این نام را بدهید با خط خوش بنویسند و قاب ڪنند،قاب را در خانہ یا سر در خانہ بزنید. بگذارید چشم اعضاے خانہ بہ قاب بیوفتد،اثر دارد.👌مگر میشود در خانہ اے ڪہ نامش بیت الحسین باشد... 📛گناہ انجام شود📛 ✨این نام اهالے خانہ را ناخودآگاہ از انجام گناہ باز میدارد✨ 🆔 @clad_girls
یــادت نرود بـ❣ـانو‼️ 🌸🌷🌸 🌸🌷🌸 🌸 @Clad_girls 🌸🕊 ••┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈••
هدایت شده از یک فنجان تامل
ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت: این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند: فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید! سالها گذشت، مادرش درگذشت. روزی ادیسون -که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود- در گنجه خانه، خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود: کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم! ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد. قدر والدینمان را بدانیم...🙏🌸 در نرم افزار @Yekfenjantaamol
هدایت شده از یک فنجان تامل
اتل متل یه بابا دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر یه مادر فداكار اتل متل بچه‌ها كه اونارو دوست دارن آخه غیر اون دوتا هیچ كسی رو ندارن مامان بابا رو می‌خواد بابا عاشق اونه به غیر بعضی وقتا بابا چه مهربونه
هدایت شده از یک فنجان تامل
وقتی كه از درد سر دست می‌ذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون فحش می‌ده به بچه‌هاش همون وقتی كه هرچی جلوش باشه می‌شكنه همون وقتی كه هرچی پیشش باشه می‌زنه غیر خدا و مادر هیچ‌كسی رو نداره اون وقتی كه باباجون موجی می‌شه دوباره
هدایت شده از یک فنجان تامل
دویدم و دویدم سر كوچه رسیدم بند دلم پاره شد از اون چیزی كه دیدم بابام میون كوچه افتاده بود رو زمین مامان هوار می‌زد شوهرمو بگیرین مامان با شیون و داد می‌زد توی صورتش قسم می‌داد بابارو به فاطمه ، به جدش تو رو خدا مرتضی زشته میون كوچه بچه داره می‌بینه تو رو به جون بچه
هدایت شده از یک فنجان تامل
بابا رو كردن دوره بچه‌های محله بابا یه هو دوید  و زد تو دیوار با كله هی تند و تند سرش رو بابا می‌زد تو دیوار قسم می‌داد حاجی رو حاجی گوشی رو بردار نعره‌های بابا جون پیچید یه هو تو گوشم الو الو كربلا جواب بده به گوشم مامان دوید و از پشت  گرفت سر بابا رو بابا با گریه می‌گفت كشتند بچه‌هارو بعد مامانو هلش داد خودش خوابید رو زمین گفت كه مواظب باشین خمپاره زد، بخوابین
هدایت شده از یک فنجان تامل
الو الو كربلا پس نخودا چی شدن؟ كمك می‌خوایم حاجی جون بچه‌ها قیچی شدن تو سینه و سرش زد هی سرشو تكون داد رو به تماشاچیا چشاشو بست و جون داد😭
هدایت شده از یک فنجان تامل
بعضی تماشا كردن بعضی فقط خندیدن اونایی كه از بابام فقط امروزو دیدن سوی بابا دویدم بالا سرش رسیدم از درد غربت اون  هی به خودم پیچیدم  درد غربت بابا غنیمت نبرده شرافت و خون دل نشونه‌های مرده
هدایت شده از یک فنجان تامل
ای اونایی كه امروز دارین بهش می‌خندین برای خنده‌هاتون دردشو می‌پسندین امروزشو نبینین بابام یه قهرمونه یه‌روز به هم می‌رسیم بازی داره زمونه موج بابام كلیده قفل در بهشته درو كنه هر كسی هر چیزی رو كه كشته یه روز پشیمون می‌شین كه دیگه خیلی دیره گریه‌های مادرم یقه تونو می‌گیره بالا رفتیم ماسته پایین اومدیم دروغه مرگ و معاد و عقبی كی میگه كه دروغه؟ شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
هدایت شده از یک فنجان تامل
ابوالفضل سپهر...... میدونید کجا دفن شده؟؟؟ قطعه 44 بهشت زهرا، بین شهدای گمنام!
هدایت شده از یک فنجان تامل
💠یک فنجان تامل💠 مرحوم آیت الله بهجت : 🔸شاید حکمت تکرار نماز علاوه بر تثبیت ، سیر باشد ، به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر ، و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد. ، ص ۸۱ در نرم افزار https://eitaa.com/yekfenjantaamol