پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۷۹ پائيز سال 1361 بود. بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم اين
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت۸۰
آذر ماه 1361 بود. معمولاً هر جا كه ابراهيم مي رفت با روي باز از او استقبال
.مي كردند. بسياري از فرماندهان، دلاوري و شجاعت هاي ابراهيم را شنيده بودند
.يكبار هم به گردان ما آمد و با هم صحبت كرديم. صحبت ما طولاني شد
!بچه ها براي حركت آماده شدند. وقتي برگشتم فرمانده ما پرسيد: كجا بودي؟
.گفتم: يكي از رفقا آمده بود با من كار داشــت. الان با ماشــين داره مي ره
.برگشت و نگاه كرد. پرسيد: اسمش چيه؟ گفتم: ابراهيم هادي
!يكدفعه با تعجب گفت: اين آقا ابراهيم كه مي گن همينه؟
!گفتم: آره، چطور مگه؟
همينطور كه به حركت ماشــين نگاه مي كرد گفــت: اينكه از قديمي هاي
جنگه چطور با تو رفيق شــده؟! با غرور خاصي گفتم: خُب ديگه، بچه محل
.ماست
.بعد برگشت و گفت: يكبار بيارش اينجا براي بچه ها صحبت كنه
.مــن هم كاس گذاشــتم و گفتم: ســرش شــلوغه، اما ببينم چي مي شــه
روز بعــد براي ديدن ابراهيم به مقــر اطاعات عمليات رفتم. پس از حال و
احوالپرسي و كمي صحبت گفت: صبركن برسونمت و با فرمانده شما صحبت
.كنم. بعد هم با يك تويوتا به سمت مقرگردان رفتيم
،در مسير به يك آبراه رسيديم. هميشه هر وقت با ماشين از آنجا رد مي شديم
گير مي كرديم. گفتم: آقا ابراهيم برو از بالاتر بيا، اينجا گير مي كني
،گفت: وقتش را ندارم. از همين جا رد مي شيم. گفتم: اصاً نمي خواد بيايي
.تا همين جا دستت درد نكنه من بقيه اش را خودم مي رم
.گفت: بشين سر جات، من فرمانده شما رو مي خوام ببينم. بعد هم حركت كرد
با خودم گفتم: چه طور مي خواد از اين همه آب رد بشه! تو دلم خنديدم و
گفتم: چه حالي مي ده گير كنه. يه خورده حالش گرفته بشــه! اما ابراهيم يك
!الله اكبر بلند و يك بسم الله گفت. بعد با دنده يك از آنجا رد شد
به طرف مقابل كه رسيديم گفت: ما هنوز قدرت الله اكبر را نمي دانيم، اگه
.بدانيم خيلي از مشكات حل مي شود
٭٭٭
گردان براي عمليات جديد آمادگي لازم را به دســت آورد. چند روز بعد
!موقع حركت به سمت سومار شد. من رفتم اول سه راهي ايستادم
ابراهيم گفته بود قبل از غروب آفتاب پيش شــما مي آيم. من هم منتظرش
.بودم. گردان ما حركت کرد. من مرتب به انتهاي جاده خاكي نگاه مي كردم
.تا اينكه چهره زيباي ابراهيم از دور نمايان شد
،هميشه با شلوار كردي و بدون اسلحه مي آمد. اما اين دفعه بر خاف هميشه
با لباس پلنگي و پيشاني بند و اسلحه كاش آمد. رفتم جلو و گفتم: آقا ابراهيم
اسلحه دست گرفتي!؟
خنديد و گفت: اطاعت از فرماندهي واجبه. من هم چون فرمانده دستور داده
،اين طوري آمدم. بعد گفتم: آقا ابراهيم اجازه مي دي من هم با شما بيام؟ گفت: نه
.شما با بچه هاي خودتان حركت كن. من دنبال شما هستم. همديگر را مي بينيم
چند كيلومتر راه رفتيم. در تاريكي شــب به مواضع دشــمن رســيديم. من
.آرپي جي زن بودم. براي همين به همراه فرمانده گردان تقريباً جلوتر از بقيه راه بودم
.حالت بدي بود. اصاً آرامش نداشتم! سكوت عجيبي در منطقه حاكم بود
💕join ➣ @montazar
🔹 #نشر_صدقه_جاریست 🔹
❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣👆
🌼 آیت الله مجتهدی :
دو کیلو قند و یک کیلو زعفران را بگذار کنار پیت نفت، صبح که شد دیگر نمیتوان از آنها استفاده کرد!
رفیق بد هم همین طور است، برای انسان ضرر دارد؛ پنبه رو بذار کنار آتش بگو نسوز، مگر میشود؟!!
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
❓ #بالاترین #حسرت ها در #قرآن چیست؟
يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً
ای کاش با فلانی #همنشین و #رفیق نبودم
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبر_معظم_انقلاب چشم در چشم رییس جمهور و وزاریش خیلی ها حقوق یک میلیونی میگیرند اما عده ای حقوق 30 میلیونی میگیرن! این غیر عادلانه نیست؟
✅ @montazar
4_5875006620836038281.mp3
2.91M
🔊 #کلیپ_صوت_مذهبی
💽 سرگذشت وهب ارمنی در #کربلا
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 #استاد_دارستانی
🎧 گوش کنید و نشر دهید📡
✅ @montazar
سلام علیکم
📌اللهم عجل لولیک الفرج📌
🏴بازهم چشم به راهم که محرّم برسد
بوی اسپندعــزایــش به مشامم برسد
👌کاش امسال محـرم به دعای زهرا_س
خبـرآمدن منــجــی«عج»عالــم برسـد
نذر گل نرگس صلوات
#التماس_دعای_فرج
✅ @montazar
🌸💎🌸💎🌸💎🌸💎🌸
#حدیث_روز
🔴 سه ویژگی در انسان، که خیال شیطان را راحت میکند..
🔰 امام صادق علیهالسلام فرمود:
🔶 ابلیس لعنة الله علیه به لشکریان خود گفت اگر بتوانم در سه مورد انسان ها را فریب دهم، دیگر سایر کارهای آن ها برایم مهم نیست، چون قبول نمیشود:
1⃣ [دوست دارم] عمل خود را زیاد بپندارند.
2⃣ گناه خود را فراموش کنند.
3⃣ مبتلا به خودبینی شوند.
📚 خصال شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۱۲
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
🌸💎🌸💎🌸💎🌸💎🌸
🌸🍃 @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شروع شدن غم دل امام مهدی عجل الله تعالی الشریف از اول #محرم
🎬 #کلیپی تاثیر گذار برگرفته از کلاسهای مهدویت موسسه مصاف ایرانیان
📡لطفا نشر دهید
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۸۰ آذر ماه 1361 بود. معمولاً هر جا كه ابراهيم مي رفت با روي باز از او استقبا
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت۸۱
.ما از داخل يك شيار باريك با شيب كم به سمت نوك تپه حركت كرديم
در بالاي تپه ســنگرهاي عراقي كاماً مشــخص بود. من وظيفه داشــتم به
.محض رسيدن آن ها را بزنم
يك لحظه به اطراف نگاه كردم. در دامنه تپه در هر دو طرف ســنگرهايي
به ســمت نوك تپه كشيده شده بود. عراقي ها كاماً مي دانستند ما از اين شيار
عبور مي كنيم! آب دهانم را فرو دادم، طوري راه مي رفتم كه هيچ صدايي بلند
!نشود. بقيه هم مثل من بودند. نفس در سينه ها حبس شده بود
هنوز به نوك تپه نرسيده بوديم که يكدفعه منوري شليك شد. بالاي سر ما
روشن شــد! بعد هم از سه طرف آتش وگلوله روي ما ريختند. همه چسبيده
بوديم به زمين. درست در تيررس دشمن بوديم. هر لحظه نارنجك، يا گلوله اي
...به سمت ما مي آمد. صداي ناله بچه هاي مجروح بلند شد و
درآن تاريكي هيچ كاري نمي توانستيم انجام دهيم. دوست داشتم زمين باز
مي شد و مرا در خودش مخفي مي كرد. مرگ را به چشم خودم مي ديدم. در
!همين حال شخصي سينه خيز جلو مي آمد و پاي مرا گرفت
.سرم را كمي از روي زمين بلند كردم و به عقب نگاه كردم. باورم نمي شد
.چهره اي كه مي ديدم، صورت نوراني ابراهيم بود
يكدفعــه گفت: تويي؟! بعد آرپي جــي را از من گرفت و جلو رفت. بعد با
.فرياد الله اكبر آرپي جي را شليک کرد
سنگر مقابل كه بيشترين تيراندازي را مي كرد منهدم شد. ابراهيم از جا بلند
.شد و فرياد زد: شيعه هاي اميرالمؤمنين بلند شيد، دست مولا پشت سر ماست
.بچه ها همه روحيه گرفتند
.من هم داد زدم؛ الله اكبر، بقيه هم از جا بلند شــدند. همه شليك مي كردند
!تقريباً همه عراقي ها فرار كردند. چند لحظه بعد ديدم ابراهيم نوك تپه ايستاده
كار تصرف تپه مهم عراقي ها خيلي ســريع انجام شــد. تعدادي از نيروهاي
دشمن اسير شدند. بقيه بچه ها به حركت خودشان ادامه دادند
من هم با فرمانده جلو رفتيم. در بين راه به من گفت: بي خود نيست كه همه
!دوست دارند در عمليات با ابراهيم باشند. عجب شجاعتي داره
نيمه هاي شب دوباره ابراهيم را ديدم. گفت: عنايت مولا رو ديدي؟! فقط يه
!الله اكبر احتياج بود تا دشمن فرار كنه
٭٭٭
عمليات در محور ما تمام شد. بچه هاي همه گردان ها به عقب برگشتند. اما
!بعضي از گردان ها، مجروحين و شهداي خودشان را جا گذاشتند
!ابراهيــم وقتي با فرمانده يكــي از آن گردان ها صحبت مي كرد، داد مي زد
.خيلي عصباني بود. تا حالا عصبانيت او را نديده بودم
مي گفت: شما كه مي خواستيد برگرديد، نيرو و امكانات هم داشتيد، چرا به
... فكر بچه هاي گردانتان نبوديد!؟ چرا مجروح ها رو جا گذاشتيد، چرا
با مسئول محور كه از رفقايش بود هماهنگ كرد. به همراه جواد افراسيابي
.و چند نفر از رفقا به عمق مواضع دشمن نفوذ كردند
آن ها تعدادي از مجروحين و شــهداي بجا مانده را طي چند شــب به عقب
انتقال دادند. دشــمن به واسطه حساسيت منطقه نتوانسته بود پاكسازي لازم را
.انجام دهد
ابراهيم و جواد توانستند تا شب 21 آذرماه 61 حدود هجده مجروح و نُه نفر
.از شهدا را از منطقه نفوذ دشمن خارج كنند
حتي پيكر يك شهيد را درست از فاصله ده متري سنگر عراقي ها با شگردي
!خاص به عقب منتقل كردند
.ابراهيم بعد از اين عمليات كمي كســالت پيدا كرد. با هم به تهران آمديم
.چند هفته اي تهران بود. او فعاليت هاي مذهبي و فرهنگي را ادامه داد
💕join ➣ @montazar
🔹 #نشر_صدقه_جاریست 🔹
❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣👆
" ﷽
📚دانستنیهــ✅ــاے مـ📿ـذهبـے📚
🏴چرا از شب اول محرم عزاداری شروع میشود ⁉️
مگر امام حسین علیه السلام عاشورا بشهادت نرسید ❓
🏴به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من به فدایتان شوم!🕛وقتی کسی می میرد یا کشته می شود مجلس نوحه ای برای او می گیرند. ومن مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا می کنید.❗️حضرت فرمودند: این چه حرفی است! 📢 هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است.▪️ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت (و نه با چشم بصر ) می بینیم
پس اشک های ما سرازیر می شود.🏴
📓خصائص الزینبیه، ص49
📓ثمرات الاعواد: ص36و37
#دانستنیهای_مذهبی
ظهـــور نـزديــڪ اســت
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
🆔 @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش یهود در به شهادت رساندن اهل بیت(ع)
🎬 #سخنرانی #استاد_رائفی_پور
📝« ریشه دشمنی ایران و صهیونیسم جهانی »
✅ @montazar
💢آیا در حکومت حضرت مهدی علیهالسلام، تمام مردم #اصلاح خواهند شد؟
🔵مطابق برخی از روایات، اصلاحات حضرت مهدی علیهالسلام فراگیر بوده و شامل همه افراد روی زمین خواهد شد
✅ از امام حسن مجتبی علیهالسلام نقل شده که فرمود: «خداوند در آخرالزمان مردی را برمیانگیزاند که کسی از منحرفان و فاسدان نمیماند مگر اینکه اصلاح گردد».[1]✨
✅امام باقر علیهالسلام میفرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان خدا میگذاردو خِرَدهایشان را جمع کرده (تمرکز میبخشد و رشد میدهد) اخلاقشان را کامل میکند».[2]
✅رسول خدا به حضرت فاطمه علیهاالسلام میفرماید: «خداوند از نسل این دو (حسن و حسین علیهماالسلام) شخصی را برمیانگیزد که دژهای گمراهی را میگشاید و دلهای سیاه قفلخورده را تسخیر مینماید».[3] ⚡️
📚1. اثباتالهداة، ج3، ص524.
2. کافی، کلینی، ج1، ص25.
3. عقدالدور، ص152؛ اثباتالهداة، ج3، ص448.
✅ @montazar
4_5924994173236150771.mp3
3.42M
#پیشواز_محرم
با شنیدن این چند نکته پیرامون #آمادگی ماه محرم از استاد #عالی و مداحی حاج محمود کریمی به پیشواز ماه #محرم برویم...
✅ @montazar
هدایت شده از DELETED
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی زیارت عاشورا به مناسبت آغاز ماه محرم
در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️ به نیابت از امام زمان( عج ) هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش
و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
❇️فرصت خواندن تا آخر ماه محرم
📣لطفا تعداد زیارت عاشورا درخواستی خود را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد زیارت عاشورا در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_علیک_یااباعبدالله
⚫️ #ورود_کاروان_به_کربلا
🎙با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے
در محرّم، مردمان خود را دگرگون می کنند
از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند
گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا
جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند
⚫️فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
💕join ➣ @montazar
🔹 #نشر_صدقه_جاریست 🔹
❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣👆
#محرم در راه است 🏴
خوش بحال کسانی که 🏴
هم زنجیر میزنند !!🏴
و هم زنجیری از پای
گرفتاری باز میکنند ..🏴
هم سینه میزنند !!🏴
و هم سینه ی دردمندی را
از غم و آه نجات میدهند ..🏴
هم اشک میریزند !! 🏴
و هم اشک از چهره ی
انسانی پاک میکنند ..🏴
هم سفره می اندازند !!🏴
هم نان از سفره کسی نمیبرند ..🏴
آنوقت با افتخار میگویند : 🏴
#یاحسین (ع)🙏💚
✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴«ملت حماسه» میخوانند
#امام_خمینی(ره): مجلس عزا برای این نیست که گریه کنند برای سید الشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست - بلکه مهم، آن #جنبه_سیاسی است
چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه این قدر ارج پیدا کرده، آن وقت ما را «ملت گریه» نمیگویند، ما را «ملت حماسه» میخوانند
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۸۱ .ما از داخل يك شيار باريك با شيب كم به سمت نوك تپه حركت كرديم در بالاي ت
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت۸۲
آخر آذر ماه بود. با ابراهيم برگشتيم تهران. در عين خستگي خيلي خوشحال
.بود
.مي گفت: هيچ شهيد يا مجروحي در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آورديم
بعد گفت: امشــب چقدر چشم هاي منتظر را خوشحال كرديم، مادر هر كدام
.از اين شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش براي ما هم هست
من بافاصله از موقعيت استفاده كردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا
مي كني كه گمنام باشي!؟
منتظر اين ســؤال نبود. لحظه اي ســكوت كرد و گفت: من مادرم رو آماده
كردم، گفتم منتظر من نباشه، حتي گفتم دعا كنه كه گمنام شهيد بشم! ولي باز
.جوابي را كه مي خواستم نگفت
چند هفته اي با ابراهيم در تهران مانديم. بعد از عمليات و مريضي ابراهيم، هر
شب بچه ها پيش ابراهيم هستند. هر جا ابراهيم باشد آنجا پر از بچه هاي هيئتي
.و رزمنده است
٭٭٭
دي مــاه بود. حــال و هواي ابراهيــم خيلي با قبل فرق كــرده. ديگر از آن
!حرف هاي عوامانه و شوخي ها كمتر ديده مي شد
.اكثر بچه ها او را شيخ ابراهيم صدا مي زنند
ابراهيم محاسنش را كوتاه كرده. اما با اين حال، نورانيت چهره اش مثل قبل
است. آرزوي شهادت كه آرزوي همه بچه ها بود، براي ابراهيم حالت ديگري
.داشت
!در تاريكي شب با هم قدم مي زديم. پرسيدم: آرزوي شما شهادته، درسته؟
،خنديد. بعد از چند لحظه سكوت گفت: شهادت ذره اي از آرزوي من است
من مي خواهم چيزي از من نماند. مثل ارباب بي كفن حســين7 قطعه قطعه
.شوم. اصاً دوست ندارم جنازه ام برگردد. دلم مي خواهد گمنام بمانم
،دليل اين حرفش را قباً شنيده بودم. مي گفت: چون مادر سادات قبر ندارد
.نمي خواهم مزار داشته باشم
.بعد رفتيم زورخانه، همه بچه ها را براي ناهار فردا دعوت كرد
فردا ظهر رفتيم منزلشــان. قبل از ناهار نماز جماعت برگزار شد. ابراهيم را
فرســتاديم جلو، در نماز حالت عجيبي داشت. انگار كه در اين دنيا نبود! تمام
!وجودش در ملكوت سير مي كرد
بعد از نماز با صداي زيبا دعاي فرج را زمزمه كرد. يكي از رفقا برگشت به
من گفت: ابراهيم خيلي عجيب شده، تا حالا نديده بودم اينطور در نماز اشك
!بريزه
در هيئت، توســل ابراهيــم به حضرت صديقــه طاهره3بــود. در ادامه
،مي گفت: به ياد همه شــهداي گمنام كه مثل مادر سادات قبر و نشاني ندارند
.هميشه در هيئت از جبهه ها و رزمنده ها ياد مي كرد
٭٭٭
اواسط بهمن بود. ساعت نه شب، يكي توكوچه داد زد: حاج علي خونه اي!؟
آمدم لب پنجره. ابراهيم و علي نصرالله با موتور داخل كوچه بودند، خوشحال
.شدم و آمدم دم در
.ابراهيم و بعد هم علي را بغل كردم و بوسيدم. داخل خانه آمديم
،هوا خيلي ســرد بود. من تنها بودم. گفتم: شــام خورديد؟ ابراهيم گفت: نه
.زحمت نكش
گفتم: تعارف نكن، تخم مرغ درســت مي كنم. بعد هم شــام مختصري را
.آماده كردم
گفتم: امشب بچه هام نيستند، اگر كاري نداريد همين جا بمانيد، كرسي هم
.به راهه
ابراهيم هم قبول كرد. بعد با خنده گفتم: داش ابرام توي اين سرما با شلوار
كردي راه مي ري!؟سردت نمي شه!؟
!او هم خنديد وگفت: نه، آخه چهار تا شلوار پام كردم
بعد سه تا از شلوارها را درآورد و رفت زيركرسي! من هم با علي شروع به
.صحبت كردم
نفهميــدم ابراهيم خوابش برد يا نه، اما يكدفعه از چا پريد و به صورتم نگاه
كرد و بي مقدمه گفت: حاج علي، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت
!مي بيني؟
توقع اين ســؤال را نداشتم. چند لحظه اي به صورت ابراهيم نگاه كردم و با
آرامش گفتم: بعضي از بچه ها موقع شــهادت حالــت عجيبي دارند، اما ابرام
!جون، تو هميشه اين حالت رو داري
ســكوت فضاي اتاق را گرفت. ابراهيم بلند شد و به علي گفت: پاشو، بايد
سريع حركت كنيم. باتعجب گفتم: آقا ابرام كجا!؟
.گفت: بايد سريع بريم مسجد. بعد شلوارهايش را پوشيد و با علی راه افتادند
💕join ➣ @montazar
🔹 #نشر_صدقه_جاریست 🔹
❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣👆