eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
5هزار ویدیو
116 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌱
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 ✋ السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنا ⁉️ أَيْنَ الْحَسَنُ ؟ أَيْنَ الْحُسَيْنُ ؟ أَيْنَ أَبْناءُ الْحُسَيْنِ ؟ صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ، وَصادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ، أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ (فرازی از دعای ندبه) ⁉️ امام حسن علیه السلام کجاست؟ ⁉️ امام حسین علیه السلام کجاست؟ ⁉️ فرزندان امام حسین علیه السلام کجایند؟ شایسته‌ای پس از شایسته دیگر، راستگویی پس از راستگویی دیگر، راه های به سوی خدا یکی پس از دیگری کجایند؟ 🌷 سلام علیکم 🤲 در پناه قرآن و اهل بیت عصمت علیهم السلام باشید. 🌷 یا علی مدد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 🔸 این احمقانه‌ترین حرفه که بگی من وقت نمی‌کنم به امام زمانم-علیه السلام- برسم و در این مسیر کار کنم... علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ 🌿🌷 ۴۴ 👌 «انسان در زندگی خودش، برای شکوفا شدن نیاز به حامی دارد» 🌿 در آیۀ کریمۀ قرآن به این دلسوزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) تصریح می‌شود و می‌فرماید: 🌱« لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ» توبه/۱۲۸ 🌱 یک‌کسی آمده که از خود شما است، «من أنفسکم» خیلی عبارت لطیفی است، یعنی یکی از خود شماها است، یکی از میان شماها است... ☺️ این یعنی شما را دوست دارد و با شما غریبه نیست. این‌طور نیست که یک‌کسی از عالم بالا آمده باشد و از شما خبر نداشته باشد و با شما ارتباط عاطفی نداشته باشد. 🌱بعد می‌فرماید: «عزیزٌ علیه ما عنتّم» یعنی برای پیغمبر سخت است که چیزی شما را اذیت کند، او نمی‌تواند تحمل کند. اینجا در واقع از نقش حمایتی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) صحبت می‌کند. 🌱 بعد می‌فرماید: «حریصٌ علیکم» این پیغمبر حریصِ شما است. 👈 ببینید مادر چقدر حریصِ بچه‌اش است و چقدر مواظب و نگران بچه است! مثلاً وقتی بچه به سمت آب جوش برود، مادر فریاد می‌زند تا نگذارد او به خودش صدمه بزند. شاید یک مادری خواب باشد و با شدید‌ترین سر و صداها بیدار نشود، اما وقتی کوچک‌ترین صدایی از بچۀ نوزاد خودش می‌شنود در اوج خستگی بلند می‌شود. این می‌شود «حریصٌ علیکم»! 🌱 بعد می‌فرماید «بالمؤمنین رئوفٌ رحیم» این پیغمبر، نسبت به مؤمنین به صورت مضاعف رأفت و رحمت دارد. ✅ این یعنی امامتِ امام و پیامبر. علیه السلام 🔆قسمت‌های پیشین👉 🍃🍂🌸 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 ۵ 💎 ما برای ارزیابی خودمان به منظم بودن معارفمان نیاز داریم. ⬅️ یکی از نتایج تشتت و پراکندگی معارفمان این است که خیلی‌ها آدم خوبی هستند ولی خودشان را آدم خوبی نمی‌دانند و بعضی‌ها هم آدم‌های بدی هستند ولی خودشان را آدم‌های خوبی می‌دانند؛ چون معارفی که دارند، نظام ندارد. یعنی برای ارزیابی از خود هم نیاز به چنین نظامی داریم. 💎 شناختن نظام معارف برای مناجات با خدا هم ضروری است. 💎 از چه کمبودی توبه کنیم؟ ⬅️ شناختن نظام معارف برای مناجات با خدا هم ضروری است؛ انسان هنگام مناجات و استغفار باید بداند که از چه کاستی و کمبودی باید توبه کند. انسان باید درد خود را بشناسد تا بتواند به دنبال مداوای آن باشد. 💎قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆از بچه یاد بگیر ...! 🌱 وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا. (هود، ۶) 🌱 و هیچ جنبده ای در زمین نیست مگر اینکه روزیِ او برخداست . 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ ارزش عمل ۲۴ ☝️ یکی از توصیه هایی که اهل بیت علیهم السلام به ما فرموده‌اند این است که: 🥞 نان را در خانه درست کنید و الّا فقر می‌آورد، حتی آرد را هم از بیرون نخرید (📚 کافی، من‌لایحضره‌الفقیه) 😥 همان‌طور که می‌دانید مراحل درست کردن نان، خیلی سخت و طولانی است. 🙍‍♂ بچه باید ببیند که درست‌کردن یک دانه نان چقدر سخت است. باید بفهمد که زندگی این سختی‌ها را دارد. 🧐 وقتی بچه، معنای درستِ زندگی را فهمید، آن‌وقت اگر بندگی و احکام دین را به او یاد بدهید، راحت‌تر می‌فهمد و می‌پذیرد. 😎 دین نجات‌بخش انسان در سختی زندگی است، اما وقتی سختیِ زندگی را به بچه نشان ندهیم، اگر دین را به او ارائه بدهیم می‌گوید: ‼️ «دین مزاحم من است!» ⭕️ چون نمی‌داند که دین برنامۀ عبور از موانع زندگی است، اصلاً او موانع را ندیده است، بلکه خیال‌پرداز و متوهم بار آمده است. ⬅️الان هرچیزی از دین به او بگویید، دچار سوءتفاهم می‌شود. 🔸قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 در دل اگر که گندم ری کِشِته‌ای نیا 💥 خود را به پای درهم اگر کُشته‌ای نیا 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 و تأثير آن در تحكيم ۴ 💐 خانواده جایگاه رشد جسمی و روحی افراد است. رشد روحی منتهی به رشد شخصیتی میگردد و طبیعتا متوجّه کانون خانواده هم هست. 🌱 اگر در خانواده صفات مثبت و تأیید شدهٔ اخلاقی در افراد متجلّی گردد قطعاً تأثیرات مثبت خود را به فضای خانواده خواهد کشاند. ✨ امام علی علیه السلام در خطبۀ ۱۱۱ میفرمایند: "؛ هرکس از این دنیا (لذایذ و مطالب دنیا)اندکی گرفت بسیاری از عوامل امن و اطمینان (از نتایج ناگوار) را به دست آورد و هرکس که به تكاثر و زیادی از امتیازات این دنیا مبتلا گشت بر عوامل هلاکت خویشتن افزود و در اندک زمانی از وی جدا گشت" 👈 اگر زن و شوهر در خانواده رسیدن به ضرورتها را اصل بدانند، ارتباط با امور دنیوی محدود خواهد شد. 🌳قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت سردار حاجی‌زاده از عملیاتی که در آن مسعود رجوی کشته شد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿 ۴۰ حـــســـرت 📌 اين مطلب را يادآور شوم که بعد از شهادت دوستانم، بنده راهي مرزهاي شرقي شدم. مدتي را در پاسگاههاي مرزي حضور داشتم. اما خبري از شهادت نشد! 📌 در آنجا مطالبي ديدم که خاطرات ماجراهاي سه دقيقه براي من تداعي ميشد. 📌 يک روز دو پاسدار را ديدم که به مقر ما آمدند. با ديدن آنها حالم تغيير کرد! من هر دوي آنها را ديده بودم که بدون حساب و در زمرهٔ شهدا و با سرهاي بريده شده راهي بهشت بودند. 📌 براي اينکه مطمئن شوم به آنها گفتم: نام هر دوي شما محمد است؟ آنها تأييد کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه دهم، اما بحث را عوض کردم و چيزي نگفتم. 📌 از شرق کشور برگشتم. من در اداره مشغول به كار شدم. با حسرتي كه غير قابل باور است. يك روز در نمازخانه اداره دو جوان را ديدم كه در كنار هم نشسته بودند. جلو رفتم و سلام كردم. خيلي چهره آنها برايم آشنا بود. به نفر اول گفتم: من نميدانم شما را كجا ديدم. ولي خيلي براي من آشنا هستيد. ميتوانم فاميلي شما را بپرسم؟ نفر اول خودش را معرفي كرد. تا نام ايشان را شنيدم، رنگ از چهره‌ام پريد! ياد خاطرات اتاق عمل و ... برايم تداعي شد. بلافاصله به دوست كناري او گفتم: نام شما هم بايد حسين آقا باشه؟ او هم تأييد كرد و منتظر شد تا من بگويم كه از كجا آنها را ميشناسم. اما من كه حال منقلبي داشتم، بلند شدم و خداحافظي كردم. 📌 خوب به ياد داشتم كه اين دو جوان پاسدار را با هم ديدم كه وارد برزخ شدند و بدون حسابرسي اعمال راهي بهشت شدند. 📌 هر دو با هم شهيد شدند درحاليكه در زمان شهادت مسئوليت داشتند! 📌 باز به ذهن خودم مراجعه كردم. چند نفر ديگر از نيروها براي من آشنا بودند. پنج نفر ديگر از بچه‌هاي اداره رامشاهده كردم كه الان از هم جدا و در واحدهاي مختلف مشغول هستند، اما عروج آنها را هم ديده بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت ميرسند. 📌 چند نفري را در خارج اداره ديدم که آنها هم... 📌 هرچند ماجراي سه دقيقه حضور من در آن سوي هستي و بررسي اعمال من، خيلي سخت بود و آن لحظات را فراموش نميكنم، اما خيلي از موارد را سالها پس از آن واقعه، در شرايط و زمانهاي مختلف به ياد ميآورم. 📌 چند روز قبل در محل كار نشسته بودم. چاپ اول كتاب سه دقيقه در قيامت انجام شده بود. يكي از مسئولين از تهران، براي بازرسي به ادارهٔ ما آمد. همينكه وارد اتاق ما شد، سلام كرد و پشت ميز آمد و مشغول روبوسي شديم. مرا به اسم صدا كرد و گفت: چطوري برادر؟ 📌 من كه هنوز او را به خاطر نياورده بودم، گفتم: الحمدلله. گفت: ظاهراً مرا نشناختي؟ ده سال قبل، در فلان اداره براي مدت كوتاهي با شما همكار بودم. من كتاب سه دقيقه در قيامت را كه خواندم، حدس زدم كه ماجراي شما باشد، درسته؟ گفتم: بله و كمي صحبت كرديم. 📌 ايشان گفت: يکي از بستگان من با خواندن اين كتاب خيلي متحول شده و چند ميليون رد مظالم داده و به عنوان بازگشت حق الناس و بيت‌المال، كلي پول پرداخت كرده. 📌 بعد از صحبتهاي معمول، ايشان رفت و من مشغول فكر بودم كه او را كجا ديدم! يكباره يادم آمد! او هم جزو كساني بود كه از كنار من عبور كرد و بيحساب وارد بهشت شد. او هم شهيد ميشود. 📌 ديدن هر روزه اين دوستان بر حسرت من مي‌افزايد، خدايا نكند مرگ ما شهادت نباشد. 📌به قول برادر عليرضا قزوه: وقتي كه غزل نيسـت شـفاي دل خسـته ديگـر چـه نشـينيم بـه پشـت در بسـته؟ رفتند چه دلگير و گذشـتند چه جانسوز آن سـينه زنان حرمـش دسـته بـه دسـته ميگويم و ميدانم از اين كوچه تاريك راهي اسـت به سرمنزل دلهاي شكسته در روز جزا جرئت برخواسـتنش نيست پايـي كـه بـه آن زخـم عبوري ننشسـته قسـمت نشـود روي مـزارم بگذارنـد سـنگي كـه گل اللـه به آن نقش نبسـته ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 🌷قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌱
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 ✋ السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنا ⁉️ أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ ؟ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ ؟ (فرازی از دعای ندبه) ⁉️ کجاست بهترین برگزیده بعد از بهترین برگزیده؟ کجایند خورشیدهای درخشان الهی برای رشد مخلوقات خدا؟ 🌷 سلام علیکم 🤲 در پناه قرآن و اهل بیت عصمت علیهم السلام باشید. 🌷 یا علی مدد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ قبل از ظهور امام زمان علیه السلام ایمانهای خودتون رو تقویت کنید. 🔴 امتحان های سخت قبل از ظهور علیه السلام ❗️ 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ 🌿🌷 ۴۵ 🤔 شما دربارۀ این آیه، تأمل بفرمایید که می‌فرماید: 🌱 «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» احزاب/۶ 🌱 این خیلی آیۀ عجیبی است؛ مخصوصاً با شرحی که در برخی روایات برای این آیه آمده است. 🌱 «اَلنَّبِیُّ أَولَی بِالمُؤمِنین مِن أنفُسِهِم» یعنی پیامبر نسبت به مؤمنین از خود آنان صاحب‌اختیارتر است. 🌱 این یعنی سرپرست آنها است. 🌱 یعنی بر آنها ولایت مطلقه دارد. 🌱 صاحب املاک و اموال آنها است. 🌱 صاحب ادارۀ زندگی آنها است. ⁉️ چرا پیامبر (صلیﷲعلیه‌وآله) این‌گونه است؟ 👈 عده‌ای آمدند از خود رسول‌خدا (صلیﷲعلیه‌وآله) پرسیدند و اتفاقاً یهودی‌های مدینه هم این سؤال را پرسیدند که آدم‌های مال‌دوستی هم بودند. ⁉️ گفتند یا رسول‌الله(صلیﷲعلیه‌وآله) اینکه «اگر ما به شما ایمان بیاوریم شما صاحب اختیار ما خواهید شد» معنایش چیست؟ ⁉️ یعنی ما هرچه پول در بیاوریم شما صاحب‌اختیارش هستید و می‌توانید بردارید ببرید؟ ✅ رسول خدا(صلیﷲعلیه‌وآله) فرمودند: یعنی اینکه بروید کار کنید، بروید تلاش بکنید، کسب و کار کنید، ‼️👈اگر یک جایی در کار کم آوردید رسول خدا(صلیﷲعلیه‌وآله) صاحب اموال شما است، او کمبود شما را جبران می‌کند!👉‼️ تفسیر قمی/۲ / ۱۷۶ ✅ در برخی روایات آمده است که وقتی یهودی‌ها این را شنیدند یک تعدادشان مسلمان شدند، گفتند عجب رابطۀ قشنگی بین رسول خدا (صلیﷲعلیه‌وآله) و امتش برقرار است، پس ما هم مسلمان می‌شویم چون یک حمایت‌کننده داریم! علیه السلام 🔆قسمت‌های پیشین👉 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 و تأثير آن در تحكيم ۵ ⭕️ یکی از عوامل رفتارهای نامطلوب ، صفت حرص است که موجب ایجاد تنشها و چالشهای نامناسب بین همسران میگردد. 💯 زن و شوهر عوامل موفّقیت برای یكدیگر هستند که اگر رفتار یكی از آن دو در مسیر زندگی، صحیح نباشد به ناچار دیگری نیز در طی مسیر یا کند حرکت میکند یا میل به رفتار همسر خود مینماید و به گمراهی میرود. 🤚 مگرآنكه شخص بتواند با کمک گرفتن از نیروی ایمان خود و مهارت درایجاد تغییر در دیگران ،همسر خود را به مسیر صحیح زندگی رهنمون گرداند. ✨ امّام زین العابدین علیه السلام در پاسخ به شخصی که میپرسد برترین اعمال چیست؟ میفرمایند: 💢 برترین عمل آن است که به آنچه در دست توست، قانع باشی. (نوری، ج۱۵) 🌳قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرکت ممنوع! 🔺موقع گفتن ذکر باید بدنت ثابت باشه، غیر از یدونه اش..! 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 ۶ 💎 جهاد با نفس، نخ تسبیح تمام فضایل است. 💎 خط عملیاتی ما، مبارزه با نفس است. ⬅️ پیامبر اکرم(صلیﷲعلیه‌وآله) تعبیری دربارۀ جهاد با نفس دارند که از این تعبیر برای معرفی بحث استفاده می‌کنیم. جهاد در راه خدا، کار مهم و باعظمتی است که یکی از اتفاقاتی که در آن می‌افتد، شهادت در راه خداست و فضای بسیار عاشقانه‌ای هم دارد؛ اما وقتی پیامبر اکرم(صلیﷲعلیه‌وآله) از چنین جهادی برگشته بودند، از فضیلت دفاع مقدس همراه با شهادت و جانبازی و ایثاری که در آن وجود داشت، تعبیر به جهاد اصغر فرمودند و بعد فرمودند حالا به سراغ جهاد اکبر برویم. ⬅️ موضوع بحث ما، که نخ تسبیح فضائل است، جهاد با نفس است. 💎 میزان ارزش هر کس به میزان اهتمام او در جهاد با نفس است. 💎 میزان آلودگی هر کس مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد. ⬅️ موضوع اصلی، جهاد با نفس است نه موضوعاتی مانند : ❌ دوری از حسادت ❌ تکبّر ❌ تنبلی ❌ حرص ❌ حسرت ❌ صداقت داشتن ❌ مهربان بودن و... . ✅ خط عملیاتی ما، مبارزه با نفس است. 👌 میزان ارزش هر کسی به میزان اهتمامی است که در جهاد با نفس دارد. میزان آلودگی و سیاهی هر کسی هم مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد. ⬅️ اگر کسی در جهاد با نفس ناموفق باشد، در بدی‌هایی مانند حسادت، تکبّر، حرص و...، خود را نشان می‌دهد. ⬅️ و اگر کسی در جهاد با نفس موفق باشد، مقداری از این موفقیت در نماز اول وقت، مقداری در مهربانی با دیگران، و مقداری در سایر خوبی‌ها تجلی می‌کند. 💎قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه ▫️ به کسی که درخواست نکند... 📌 شوق رسیدن ماه 📽 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ ❤️ ۵ روز تا شروع 🌼 ماه رجب، ماه عبادت برای دوستان خاصّ حضرت حق هست. وگرنه ماه رمضان خیلی‌ها درِ خانۀ خداوند متعال می‌آیند که در طول سال آن‌طوری درِ خانۀ خداوند متعال حاضر نمی‌شدند. 🌼 کسانی که در ماه رجب عبادت خودشان را پر آب و رنگ قرار می‌دهند، توجه بیشتری در عبادات پیدا می‌کنند، اینها از دوستان خاصّ حضرت حق به حساب خواهند آمد. 🌼 به حدّی که روز قیامت اهل عبادت در ماه رجب جداگانه صدا زده می‌شوند و آنها را خداوند متعال به صورت ویژه به بارگاه خود فرا می‌خواند. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿 ۴۱ تــجــربــه‌ای جــدیــد ۱ ➰ كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. ➰ استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته. ➰ بارها در جلسات و يا در برخورد با برخي دوستان، اين كتاب به من هديه داده ميشد! آنها من را كه راوي كتاب بودم نميشناختند، و من از اينكه اين كتاب در زندگي معنوي مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم. ➰ يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم. ➰ يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. بي‌مقدمه سلام كرد و گفت: ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ ➰ گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود. ➰ اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد. تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم. خيلي تشكر كرد و پياده شد. ➰ من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و... ➰ چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم. ➰ همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهراً او خوب مرا ميشناخت! ➰ شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟ خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه‌اي با شما كار دارم. ➰ گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود. ➰ ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. ➰ گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد. گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. ➰ گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده‌ام. ➰ يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم. من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشته‌ام را ترك كنم. ➰ درست همان روز كه تصميم گرفتم، تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! ➰ من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما، ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم! دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله‌ور بود. ➰ اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم. ➰ يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه‌پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59