5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 صدای سخن عشق
#یادشهدابخیر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۱۶
✅ مهمترین «فضیلتِ انسانی» که بچهها به آن توجه دارند، قویشدن است.
بچهها در سنین کودکی، دوست دارند قوی بشوند و این یکی از اولین درخواستهای کودک است.
در دوران دبستان هم، مهمترین شاخص-در تربیت- این است که بچهها قوی بار بیایند.
⁉️ حالا این قدرت روحی را چگونه باید تمرین کنیم؟
همانطور که برای تقویت عضلات بدن، باید ورزش و تمرین کنیم، قدرت روحی را هم باید با «ورزش ذهنی» تمرین کنیم، ورزش ذهنی هم با کنترل ذهن است، یعنی «ذهن من هرجایی نباید برود، آنجایی باید برود که من به او دستور میدهم» چون قدرت روحی به قدرت ذهنی خیلی وابسته است و تمرین ذهنی، راه رسیدن به قدرت روحی است.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ بزرگترین آرزویی که موقع روبرو شدن با امام زمان علیه السلام در قلبمون میاد...
#امام_زمان علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#تربیت_فرزند
وقتی به فرزندمون مسئولیت نمیدیم،
تاییدش نمیکنیم و هر کاری که
میخواد بکنه جلوشو بگیریم،
بعدها در بزرگسالی دائم
میگه نمیتونم و در مسئولیت های
بزرگ مثل ازدواج کم میاره و احساس ناتوانی میکنه.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۱۹
هادی از جلو و من از عقب، داخل غرفه ای شدیم که یکپارچه بلور بود.
تخت های طلا در آن گذارده و تشک های مخمل قرمز بر روی آنها انداخته و پشتی ها و متکاهای ظریف و نظیف روی آن چیده بودند.
عکس ما در سقف و دیوار غرفه افتاد، با آن حسن و جمال که داشتیم از دیدن خودمان لذّت می بردیم. در وسط غرفه، میز غذاخوری نهاده بودند و در روی آن، اغذیه و اشربه (غذاها و نوشیدنی ها) چیده شده بود، و دختران و پسرانی برای خدمت به صف ایستاده بودند، ما بر روی آن تخت ها نشستیم.
🌱 «عَلی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ، مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ، یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدوُنَ، بِأَکْوابٍ وَأَبارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ، لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَلا یُنْزِفُونَ، وَفاکِهَهٍ مِمّا یَتَخَیَّرُونَ، وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُونَ، وَحُورٌ عِینٌ، کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ المَکْنُونِ، جَزآءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ، لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَلا تَأْثِیماً، إِلّا قِیلاً سَلاماً سَلاماً» (واقعه/۱۵-۲۶)
🌱 آنها [مقرّبان] بر تخت های به هم پیوسته نشسته اند، در حالی که بر آن تکیه زده و رو به روی یکدیگرند، و نوجوانان جاودانه [در طراوت]با قدح ها و کوزه ها و جام هایی از نهرهای جاری بهشتی پیوسته گرداگرد آنان می گردند که از آن نه سردرد می گیرند و نه مست می شوند و هرگونه میوه که انتخاب کنند و از گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند و نیز حور العین در گرد آنان می گردند، که همچون مروارید در صدف پنهان هستند. اینها همگی پاداشی است در برابر اعمالی که انجام می دادند. آنان در بهشت نه سخن بیهوده ای می شنوند و نه سخنان گناه آلود، تنها چیزی که می شنوند، سلام است و سلام.
بعد از صرف غذا و شراب های طاهر و میوه، به روی تخت ها مستریحاً (به حالت استراحت) لمیدیم.
ساعتی نگذشت که زیر و بم سازها بلند شد، صورت های خوش با الحان و مقامات موسیقی، که انسان را از هوش بیگانه و از جاذبه های روحی دیوانه می ساخت، به گوش می رسید.
ناگهان صوتی به لحن حجاز ممزوج به کرشمه و ناز، که سوره هل أتی (سوره انسان) را تلاوت می نمود، بلند شد، که بسیار دلربا بود و دیگران احتراماً خاموش شدند.
من همان طور که لمیده بودم، چشم روی هم گذارده بودم که هادی خیال کند خوابم و حرف نزند، و نیز مبادا مرثیّات مرا از استماع غافل کند، و لکن دو گوش داشتم و چهار گوش دیگر قرض نمودم و شش دانگ حواسم مشغول استماع تلاوت آن سوره مبارکه بود، تا آنکه سوره تمام و آن صوت نیز خاموش گردید. من نشستم و هادی نیز نشست.
پرسیدم: این شهر را چه نام است؟ گفت: یکی از دهات دار السرور است.
گفتم: قربان مملکتی که ده او این است. پس شهر و عاصمه (مملکت) و پایتخت او چگونه خواهد بود؟!
پرسیدم: صاحب آن صوت و قاری آن سوره مبارکه کیست که دلم را از جا کنده بود؟ چون این سوره را در جهان مادّی بسیار دوست داشتم، به ویژه در این عالم روحانی و با این لحن دل نواز، مرا حیات تازه و شوری در سر انداخت و این قاری را باید بشناسم و ببینم.
گفت: نمی دانم! ولیّ بزرگ (فرمانروای) این مملکت، گاهی برای سرکشی از مسافرین می آید و لازم است که برای امضای تذکره خود به خدمت او برسیم، و گویا صاحب این صوت با او آمده باشد و شاید او را هم در آنجا ببینیم.
گفتم: هادی! ممکن است تذکره را امضا نکند؟ و اگر نکرد بر ما چه خواهد گذشت؟
گفت: امکان عقلی دارد و در صورت امضا نکردن، معلوم است که کار، زار خواهد بود، ولی بعید است که امضا نکند. تو این سؤال را از باطن خود بکن.
🌱 «بَلِ الإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ» (قیامت/۱۴)
🌱 بلکه انسان بر نفس خود اشراف داشته و به آن آگاهی دارد.
پشتم از حرف هادی به لرزه درآمد، وجود خود را که مطالعه نمودم، دیدم که در بین بیم و امید متردّدم. «لا حول ولا قوّه إلّا باللَّه؛ هیچ تغییر و تحوّل و نیرویی نیست مگر به خواست خدا».
گفتم: هادی! عجب اینجا دار السرور است، تو که بیت الاحزان کردی. برخیز برویم که اضطراب من دقیقه به دقیقه افزوده می شود. عاقل از خطر امری که ترسان است، باید هرچه زودتر اقدام کند.
رفتیم...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
🔘 قسمت شانزدهم
🔘 قسمت هفدهم
🔘 قسمت هجدهم
🔘 قسمت نوزدهم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌼 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ(فرازی از زیارت آلیس)
🌼 سلام بر شما، ای كسى که بندگان خدا را به سوی خدا می خوانید و دعوت می کنید.
🌼 سلام بر شما ای کسی که در میان آیات پروردگار و نشانه های او، پیوندش و ارتباطش با دین و طاعت حق از همه بیشتر است تا آنجا که خودتان نفس دین هستید و اطاعت از شما اطاعت از خدا است.
🌼 سلام بر امام مهدی، ای کسی که مربی و تربیت کننده آیات حق متعالید.
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
ملانصرالدین را گفتند: چگونه چهل بهار
بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی؟
او در پاسخ جماعت گفت:
ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه
اگر من آتش خشمم زبانه کشید،
او برای انجام یک امری نیکو به
جای جدل به مطبخ رود،
تا کشتی طوفان زده من به
ساحل آرامش و سکون برسد ،
و اگر رگ غضب او متورم شد،
من به طویله روم و کمی ستوران
را رسیدگی کنم ،
و وارد بیت نشوم تا عیال
خونش از جوش بیافتد.
و اینک من، شکر خدا، چهل سال است که
بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم ...!
@montazar_59