eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
115 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
۶ من نیز هیچ گونه حرکتی به خود نمی دادم که نفهمند من بیدارم، ولی از جدّیت آنها در تفتیش و کنجکاوی در صادرات و واردات من، در نهایت وحشت بودم. اجمالاً فهمیدم که زشتی ها و زیبایی های مرا ثبت و ضبط می نمایند، و آن خوش صورت خیرخواه من است، چون در آن نجوا و گفت و گویی که با هم داشتند معلوم بود که خوش صورت نمی گذاشت بعضی از زشتی ها ثبت شود، و عذر می آورد که از آنها توبه نموده و یا فلان عمل نیک، آنها را از بین برده، یا آن زشت را همچون اکسیر که مس را طلا می نماید، زیبا و نیکو کرده، و از این جهت او را دوست داشتم. پس از [نوشتن و ضبط] تمامی کارهای من، دیدم آن طومار نوشته را لوله کردند و طوق گردنم ساختند، و آن قوطی های سربسته را در میان توبره پشتی نمودند و بر روی سرم گذاردند. پس از آن، قفسه آهنینی که گویا از هفت جوش و به اندازه بدن من بود، آوردند و مرا در میان آن، جا دادند و آن را با پیچ و مهره و فنری که داشت پیچیدند. کم کم آن قفسه تنگ می شد، تا اینکه به حدّی مرا در فشار قرار داد که نفسم قطع شد و نتوانستم داد بزنم، ولی آنها با عجله تمام پیچ و مهره ها را پیچیدند، تا آن قفسه که از اوّل گنجایش بدن مرا داشت، به قدر تنوره سماور کوچکی باریک شد و استخوان هایم همگی خُرد و درهم شکست، و روغن من که به صورت نفت سیاه بود، از من گرفته شد و هوش از من رفته بود و نفهمیدم. هنگامی که به هوش آمدم، دیدم سر مرا هادی به زانو گرفته است. گفتم: هادی، ببخش! حالی ندارم که برخیزم و در این بی ادبی معذورم! تمام اعضایم شکسته و هنوز نفسم به راحتی بیرون نمی آید. سخنم بریده بریده بیرون می آمد، و صدایم ضعیف شده و اشکم نیز جاری بود، کأنّه از جدایی هادی گله مند بودم که در نبود او اوّلین فشار را دیدم. هادی برای دلداری و تسلیت من گفت: این خطرات از لوازم منزل اوّلِ این عالم است، و همه کس را گردن گیر است و اختصاص به تو ندارد و گفته اند: «بلا وقتی فراگیر شود، تحمّل آن گوارا می گردد.» هرچه بود گذشت، امید است بعد از این چنین پیش آمدی برای تو پیش نیاید! دیگر آنکه: خطرات این عالم از جانب خود شماست؛ چون این قفسه که خیال کردی از هفت جوش است، از اخلاق ذمیمه (زشت) انسان (که با نیش غضب به یکدیگر جوش خورده و در جهان مادّی روح انسان را فرا گرفته اند) ترکیب یافته و در این جهان به صورت قفسه جلوه گر شده و ممکن است هزار جوش باشد، چون اصل خوی های زشت سه تاست: حرص و آز (افزون طلبی)، منائی (کبر و غرور) و رشک بردن (حسد داشتن). که اوّلی آدم علیه السلام را از بهشت بیرون نمود، و دومی شیطان را مردود ساخت، و سومی قابیل را به جهنم برد؛ ولی این سه تا، هزاران شاخ و برگ پیدا می کنند، و در زیادی و کمی نسبت به اشخاص تفاوت کلّی دارند. هادی در بین این گفتار شیرین خود، دست به پشت و پهلو و اعضای من کشید و خرد شده ها درست، و دردها دفع شد، و از مهربانی های او قوّت و حیات تازه ای در من به وجود آمد. صورت و اعضایم از کثافات و کدورات، طهارت یافته بود و شفّاف و درخشندگی داشت. فهمیدم که آن فشار، یک نوع تطهیری است برای شخص که مواد کثافات و کدورات و شرور را می گیرد، چنان که به صورت نفت سیاه دیده شد. اگرچه در تعبیر ائمّه علیهم السلام آمده است که شیر مادر، از دماغ بیرون می شود؛ ولی چون اصل شیر، خون و سیاه و از آنِ نجاسات است، پس منافات ندارد که به رنگ سیاه و کثیف دیده شود. هادی گفت: این توبره، پشتی بار توست، باز کن ببینم چه دارد. تمام قوطی های سربسته را دیدم. روی بعضی نوشته بود: «زاد فلان منزل» و روی بعضی: «خطرات و عقبات فلان منزل» و بعضی پاکتها نیز متعلّق به بعضی منازل بود که در آنجا باید باز شود و معلوم گردد. پرسیدم: این قوطی ها چیست؟ گفت: اینها ساعات لیل و نهار (شب و روز) عمر توست که عملهای زشت و زیبایی که از تو سر زده در آنها قرار دارد، پس از گذشت آن وقت بر تو، دهانش مثل صدف به هم آمده و آن عمل را چون دانه دُرّ (مروارید) در میان خود نگاه داشته و حالا به صورت قوطی سربسته درآمده است. گفتم: این گردنبندِ گردنم چیست؟ گفت: این... ... ادامه دارد 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌻 السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ 🌻 سلام بر وارث انبياء الهى و بر خاتم اوصياء پيغمبران 🌷 سلام علیکم 🙂 صبحتون بخیر 🌷 یا علی مدد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍀🌾🍁✨﷽✨ 🌾🍁 🍁 ✅ سخن امام مهدی ارواحنافداه هنگام ظهور 🌿امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: اولین سخنی که امام مهدی ارواحنا فداه هنگام ظهور بیان می‌کنند، «بقیّة اللّه خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین» است. سپس می‌فرمایند : من بقیت اللّه و حجت خداوند و خلیفه او بر شما هستم، پس هیچ سلام‌كننده‌ای بر او سلام نمی‌كند مگر این‌كه می‌گوید: «السلام علیك یا بقیة اللّه في ارضه.» همچنین، راوی از امام صادق(علیه السلام) درباره نحوه سلام کردن به حضرت مهدی(عجل الله فرجه) سؤال می‌کند حضرت می‌فرمایند: «این گونه سلام کنید: «السلام علیک یا بقیّة‌اللّه فی أرضه». سپس این آیه شریفه را تلاوت كردند: 🌱 «بَقِیتُ اللّه خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیكُمْ بِحَفیظٍ» هود/٨۶ اگر مؤمن باشید ، آنچه از جانب خدا برایتان باقى مى‏ ماند، براى شما بهتر است، و من نگهبان شما نیستم. علیه السلام 🍁 🌾🍁 🍀🌾🍁 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
روزی شیخ رجبعلی خیاط در حرم شاه عبد العظیم در عالم مکاشفه از حضرت عبدالعظیم حسنی می پرسند: آقاجان، چطور شما به این مقام رسیدید؟» حضرت عبدالعظیم فرمودند: «از احسان به خلق، به زحمت روزی در آوردم و آنها را احسان کردم.» 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ غار علیصدر تماشایی است و آب غار زلال؛ مثل اشک چشم است دمای آب ثابت و مطبوع دمای هوا ثابت و مطبوع زمستان و تابستان هم ندارد؛ ولی با اینهمه هیچ جنبنده ای در آن نمی جنبد! حیات در آنجا معنا ندارد یعنی از ماهی و مرغابی هم خبری نیست که نیست! ⁉️ می دانی چرا؟ 🔆 چون از نور خورشید، و از تابش آفتاب خبری نیست. زندگی بدون نور خدا و اهل بیت علیهم السّلام مثال همین غار علیصدر را دارد، ممکن است زیبا و مجلل باشد ولی از حیات و انگیزه و زندگی در آن خبری نیست. 👌 کسانی که یاد امام در دلشان نورافشانی میکند در کم و زیادهای دنیا از پا در نمی آیند. 😊 به ذره گر نظر لطف بوتراب کند 🔅به آسـمان رود و کـار آفـتاب کنـد 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖌 شماره ۶ 🤓 در یک تست روان‌شناسی، بررسی کرده‌اند که چه کسانی موفق می‌شوند یک کاری را انجام ندهند در حالی‌که آن کار را دوست دارند؟! 🍡🎂🍰 چند تا شیرینی جلوی چند دانش‌آموز گذاشتند و گفتند «این شیرینی‌ها را تا نیم ساعت نخورید» 👀👀 در این آزمایش، بچه‌هایی که مدام به شیرینی نگاه می‌کردند، سرانجام نتوانستند خودشان را کنترل کنند و شیرینی را خوردند. 🤦‍♂اما کسانی که به شیرینی نگاه نمی‌کردند، موفق شدند خودشان را کنترل کنند و نخورند. 🤷‍♂ یعنی کنترل تمایلات را از راه کنترل ذهن، انجام می‌دهند(کسانی که به آن موضوع فکر نمی‌کنند، می‌توانند خودشان را کنترل کنند) ☝️ حجاب هم کمک می‌کند که ذهن افراد پریشان نشود، ذهن انسان هرکجا رفت، دل هم به دنبالش می‌رود و دیگر نمی‌توانی دل را کنترل کنی، اما ذهن را می‌توانی کنترل کنی. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
۷ گفتم: این گردنبدِ گردنم چیست؟ گفت: نامه عمل توست که در آخر کار و روز حساب، باید حساب دخل و خرج تو تصفیه شود، و او در این عالم محل حاجت نیست، که: 🌱 «وَکُلَّ إِنْسانٍ أَلْزَمْناهُ طآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ القِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً» (اسراء/۱۳) 🌱 و اعمال هر انسانی را بر گردنش می آویزیم و روز قیامت آن را به صورت گشوده برای او بیرون می آوریم و آن را در برابر خود می بیند. همچنین گفت: من توشه سفر تو را کم می بینم. باید چند جمعه اینجا معطّل باشی؛ بلکه از دار الغرور (دنیا) چیزی برایت از دوستان برسد که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: «در سفر هرچه زاد و توشه بیشتر باشد، بهتر است». من باید بروم برای تو از سلطان دنیا و دین (امیر المؤمنین علیه السلام) تذکره و جواز عبور بگیرم، چنانچه در بین هفته خبری نرسید، در شب جمعه برو به نزد اهل بیت خود، شاید به طلب رحمت و مغفرت یادی از تو بنمایند. هادی رفت و من به انتظار نشستم، ولی جایم خوب بود. حجره ای بود مفروش به فرش های الوان (رنگارنگ) و منقّش به نقش های زیبا. تا اینکه شب جمعه رسید و خبری نیامد. حسب الوصیه (طبق سفارش) هادی به صورت طیری (پرنده ای) به منزل رفتم و روی شاخه درختی نشستم و به کردار و گفتار زن و اولاد و خویشان و آشنایان که جمع شده بودند و به قول خودشان برای من خیرات می کردند و آش و پلو ساخته و روضه خوانی داشتند و فاتحه می خواندند، نظر داشتم. دیدم کارهایشان به حال من مفید نیست؛ چون روح اعمال و هدف اصلی شان آبرومندی خودشان است و از این جهت، یک فقیر گرسنه را به اطعام خود دعوت نکرده بودند. مدعوّین (دعوت شدگان) هم مقصدشان فقط خوردن غذا و دیگر کارهای شخصی بود، نه طلب رحمتی برای من و نه گریه ای برای امام حسین علیه السلام، اگر نقصی در خدمات آنها پیدا می شد، به مرده و زنده بد می گفتند. و اگر اهل بیت و خویشان هم گریه ای داشتند و اندوهگین بودند، فقط برای خودشان بود که چرا بی پرستار مانده اند؟! و اینکه بعد از این، چه کسی برای آنها تهیه معاش زندگانی می کند؟ و چنان به شخصیات دنیایی خود غرقند که نه یادی از من و نه یادی از مردن و آخرت خود می کنند، کأنّه این کاسه به سر من تنها شکسته و برای آنها نیست و کأنّه در مردن من، خدا بر آنها - العیاذ باللَّه - ظلمی نموده که این همه چون و چرا می کنند. با حال یأس و دل شکستگی به قبرستان و منزل خود مراجعت نمودم، و نزدیک بود که بر اهل و اولاد خود نفرین کنم، ولی حقیقت علم مانع شد؛ که همین یک قوز برای آنها بس است و قوز بالای قوز نباشد. از سوراخ قبر داخل شدم، دیدم هادی آمده است و یک قاب (ظرف) پر از سیب در وسط حجره گذاشته شده است. پرسیدم: این از کجا آمده است؟ هادی گفت: از رعایای بیرون کسی از اینجا عبور می کرد آمد و به روی قبر فاتحه ای خواند. این خاصیّت نقدی اوست. خدا رحمت کند او را که به موقع آورد! خود هادی مشغول زینت حجره است و میز و صندلی های طلا و نقره می چیند، و قندیلی هم از سقف حجره آویخته که مثل خورشید می درخشد. گفتم: مگر چه خبر است که این قدر در زینت این حجره دقّت داری؟ حال آنکه ما مسافریم؟ گفت: شنیدم امام زادگانی که به زیارت قبور آنها و قبور پدران آنها رفته، و علمایی که در نماز شب اسم آنها را برده ای و به روی گور آنها رفته و فاتحه خوانده ای، شنیده اند که سفر آخرت پیش گرفته ای، محضِ ادایِ حقّ تو می خواهند به دیدنت بیایند. (با خود) گفتم: زهی توفیق و سعادت! هرچه از طرف اهل و خویشان اندوه و تیرگی رخ داده بود، هزاران دلخوشی و فرحناکی از این خبر به من عاید گردید. من و این قابلیت! من و این سعادت! گفتم: هادی! حجره کوچک است. گفت: بر تو کوچک است، به آمدن آن بزرگان، بزرگ می شود. ناگهان وارد شدند، با چه صورت های نورانی و چه جلال و بزرگواری! هر یک در مرتبه خود نشستند. حضرت اباالفضل و علی اکبر علیهما السلام از همه مقدّم بودند و هر دو در روی یک تخت بزرگی نشستند؛ ولی آن دو نفر با لباس جنگ بودند و من از لباس آنان تعجّب می کردم، که چرا در این عالمی که ذرّه ای تزاحم و تعاندی (دشمنی) در آن نیست لباس جنگ پوشیده اند! من و هادی و بعضی از همراهان آنان سرپا ایستاده بودیم، و من محو جمال و جلال آنان بودم و نظرم را انحصار داده بودم به صدر نشینان بارگاه جلال. حضرت ابوالفضل علیه السلام از هادی پرسید: تذکره عبور از پدرم گرفته ای؟ عرض نمود: بلی. ... ادامه دارد 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
مداحی_آنلاین_تا_که_دل_تنها_میشه_جواد_مقدم.mp3
6.85M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃تا که دل تنها میشه 🍃همدم غم ها میشه 🎤 🌷 🌷 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
4_5954265620898908759.mp3
7.48M
🔊 | تنظیم 📝 کربلای معلی 👤 📌 هوایت نکنم می‌میرم 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌸 السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ 🌸 سلام بر امام قائم منتظر خلق و بر سلطان عادل مشهور 🌷 سلام علیکم 🙂 صبحتون بخیر 🌷 یا علی مدد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ 🌿🌷 ۲ ✅ زندگی انسان، در متن درگیری بین دو نوع گرایش‌ است: گرایش‌های حداقلی با لذت کم و گرایش‌های حداکثری با لذت فراوان. 🚹 انسان دارای گرایش‌های متعدد است، برخی از این گرایش‌ها، هوای نفسی یا شهوانی هستند، برخی هم گرایش‌های عقلانی هستند؛ البته گرایش‌های عقلانی زیاد فعال نیستند، انسان باید سعی کند که اینها را فعال یا فعال‌تر کند. انسان زندگی خودش را با گرایش‌های کم‌ارزش شروع می‌کند، بعد از اینکه این گرایش‌های کم‌ارزش در وجود انسان، فعال شدند، انسان کم‌کم هوس می‌کند به سراغ گرایش‌های برترِ خودش برود؛ یعنی گرایش‌هایی که عقل انسان آنها را نشان می‌دهد. ⬅️ چون این دو نوع گرایش در وجود انسان قرار دارند «اختیار» هم معنا پیدا می‌کند؛ یعنی اینکه انسان از بین این دو نوع گرایش، باید انتخاب کند. علیه السلام 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژه (عجلﷲفرجه) 🍃مثل کبوتر میون قفس 🍃زخمی شده بالم 🎤 👌بسیار دلنشین 💔 🌷 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
مداحی آنلاین - دست من و دامان تو ای نور دیده - جواد مقدم.mp3
3.7M
احساسی (عج) 🍃دست من و دامان تو ای نور دیده 🍃این دل بجز تو دلبری دیگه ندیده 🎤 👌بسیار دلنشین 💔 🌷 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عده ای از زائران بیت الله الحرام خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدند و گفتند: در کاروان ما برخی معتقد بودند در زمان ، آخرین امام در حالی می آید که حتی یک قطره خون از دماغ کسی ریخته نمیشود!! امام صادق(علیه السلام) فرمودند ..👆 علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🖌 شماره ۷ ⚠️ در فرهنگ و سبک زندگی جامعۀ ما عواملی وجود دارد که ضد کنترل ذهن است. 🤔 اوقات فراغت در زندگی شهری، افزایش پیدا کرده و ابزار سرگرمی هم زیاد شده است؛ یعنی چیزهایی که مدام ذهن ما را مشغول می‌کند و هر لحظه توجه ما را جلب می‌کند(مثل تلویزیون، موبایل، شبکه‌های مجازی و...) ‼️ حالا اینکه توجه ما را به چه چیزی جلب می‌کند، زیاد مهم نیست، مهم این است که وقتی دیگران مدام توجه تو را به اینجا و آنجا جلب کردند، کم‌کم کنترل ذهن خودت را از دست می‌دهی، کم‌کم ذهن تو را هرزه می‌کند و قدرت کنترل ذهن تو را نابود می‌کند. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸ حضرت ابوالفضل علیه السلام از هادی پرسیدند: تذکره عبور از پدرم گرفته ای؟ عرض نمود: بلی. همچنین آن بزرگوار این آیه شریفه را تلاوت فرمودند: 🌱 «یا مَعْشَرَالجِنِّ وَالإِنْسِ! اِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّمواتِ وَالأَرْضِ فَانْفُذُوا لاتَنْفُذُونَ إِلّا بِسُلْطانٍ» (الرحمن/۳۳) 🌱 ای گروه جنّیان و انسیان! اگر می توانید از کرانه های آسمان ها و زمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید [ولی] جز با [بدست آوردن]تسلطی رخنه نمی کنید. سپس التفات (توجّه) به من نموده و فرمود: سلطان [قدرت] ولایتِ پدرم، و همین تذکره نجات توست. «به تو مژده رستگاری می دهم». من امتناناً(از روی شکرگزاری) خم شدم و زمین را بوسیدم و ایستادم و از شوق حصول ملاقات و خوشحالی اشک هایم جاری بود. حبیب بن مظاهر رضی الله عنه که پهلوی من ایستاده بود، به طور نجوا می گفت: تو از خطرات این راه که در پیش داری، از رستگاری خود مأیوس نشو؛ زیرا این بزرگواران و پدران معصوم شان علیهم السلام تو را فراموش نخواهند نمود، و آمدن اینها نیز به اشاره پدرانشان بوده و دادرسی خود آنها از شیعیان و محبّین فقط در آن آخر کار است و این دیدن، محض اطمینان و دلگرمی تو بوده است. حضرت زینب علیها السلام نیز به تو سلام می رساند و فرمودند که ما پیاده روی های تو را در راه زیارت برادرم و صدمات و گرسنگی و تشنگی و گریه های تو را در بین راه ها فراموش نمی کنیم. گفتم: «علیک و علیها السّلام منّی ومن اللَّه ورحمه اللَّه وبرکاته!؛ سلام من و خداوند و رحمت و برکات او بر تو و ایشان باد!». پرسیدم: چرا از میان این جمع، آن دو آقازاده لباس جنگ پوشیده اند و حال آنکه در اینجا جنگی نیست؟ دیدم رنگ حبیب رضی الله عنه تغییر یافت و چشم هایش پُر از اشک گردید و گفت: این دونفر درکربلا اراده داشتند که به تنهایی آن دریای لشکر را تار و مار و به دار البوار (سرای نیستی) رهسپار نمایند، ولی اسباب و تقادیر الهیه طوری پیشامد نمود که نشد آن اراده آهنین خود را به منصه ظهور برسانند، همان در سینه هایشان گره شده و عقده کرده و تا به حال ثابت مانده و انتظار زمان رجعت را دارند که عقده دلشان گشوده شود و همان عقده است که به صورت لباس جنگ درآمده و محسوس تو شده است. دیدم که آنان رفتند و من و هادی تنها ماندیم و حجره مثل اوّل کوچک و بی دستگاه سلطنتی شد. به هادی گفتم: من دوباره به نزد اولاد و اهل بیت خود نمی روم؛ زیرا از خیرخواهی آنان مأیوسم. اگرچه به اسم من کارهایی می کنند؛ ولی فقط همان اسم است، و روح عملیات شان (نیّت اعمالی که انجام می دهند) برای دنیای خودشان است و غیر از اینکه بر غصّه و اندوه من بیفزایند، حاصلی ندارد. به آنچه خود دارم، قناعت می کنم و پس از امیدواری به مراحم (مهربانی های) این بزرگواران، به هر خطری که برسم صبر می کنم و بر خود سهل و آسان می گیرم. هادی گفت: حال تو احتیاج به هیچ چیزی نداری، این سه منزل اوّل که گزارش های سه سال اوّل تکلیف را خواهی دید خطراتی ندارد؛ چون از سنه پانزده که اوّل تکلیف است تا سنه هیجده که زمان رشد و استحکام قوّه عقلیه است، مخالفت واجبات و محرّمات به واسطه ضعف عقل و قوّت شهوت و هوس های آن عقوبت معتنابهی (قابل اعتنا) ندارد، زیرا حضرت حق در اوّل ایجاد عقل فرمود: « [خداوند خطاب به عقل فرمود:]مردمان را به تو عذاب می کنم و به تو پاداش می دهم». و پاداش و عذاب را دائر مدار عقل گرداند. به این واسطه، این سه منزل اوّل مسافرت این جهان، مطابق مسامحه در اوایل تکلیف در اراضی مسامحه خواهدبود که خطرات چندانی ندارد و اگر هم باشد، به زودی خلاص می شود. پس احتیاج به همراهی من نداری و من قبلاً باید به منزل چهارم بروم و در آنجا به انتظار تو خواهم بود. و تو فردا توبره پشتی خود را به پشت میبندی و به این شاهراه که رو به طرف قبله است، حرکت می کنی تا به من برسی. گفتم: ای هادی! تو می دانی که مفارقت تو بر من سخت است، و هزار که این شاهراه راست و وسیع باشد و چندان خطری هم نباشد، تنهایی و نا بلدی راه، دردی است بی درمان و پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمود: «الرفیق ثمّ الطریق؛ نخست رفیق و سپس راه». گفت: از تنها بودن تو در این سه منزل چاره ای نیست؛ چون در دنیا هم من در آن سه سال با تو نبوده ام و بعد از آن در تو متولّد شده ام و وجود گرفته ام، چون طینت من از علّیین (بالاترین جایگاه بهشت) است که صِرف رشد و هدایت است، و این قصور از ناحیه خود توست، پس: «خودت را ملامت کن و مرا ملامت منما». از نزد من پرید و من تنها ماندم و... ... ادامه دارد 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ 🔘 قسمت اول 🔘 قسمت دوم 🔘 قسمت سوم 🔘 قسمت چهارم 🔘 قسمت پنجم 🔘 قسمت ششم 🔘قسمت هفتم 🔘 قسمت هشتم ✔️ جهت مطالعه هر قسمت روی آن بزنید. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59