eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
109 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ـ 🖌 شماره ۴۲ ⁉️ چرا یک مدیر باید قدرت کنترل ذهن داشته باشد؟ 👈 کسی که مهار ذهنش را در دست دارد، خوش‌فهم می‌شود و یک مدیر باید این ویژگی را داشته باشد. 🤔 مدیریت از مغز و ذهن انسان شروع می‌شود؛ مدیر باید درست نگاه کند، عاقبت و نتایج امور را نگاه کند 🧐 (أَعْقَلُ النَّاسِ أَنْظَرُهُمْ فِی الْعَوَاقِب؛ غررالحکم) 🧐 عاقل ترین انسان کسی است که دوراندیش ترین کس باشد. ⬅️ مدیر باید ابعاد مسئله را بررسی کند و تشخیص بدهد که «الان باید این کار، انجام بگیرد» ✔️ مدیران و مسئولان مملکت باید قدرت کنترل ذهن داشته باشند و الّا نمی‌توانند درست مدیریت کنند، آنها باید آدم‌هایی باشند که «نمازهای باتوجه» می‌خوانند. ✅ نماز عالی‌ترین تمرین برای کنترل ذهن است و مدیریت نیاز به کنترل ذهن دارد؛ لذا یک مسئول و مدیر، باید خوب نماز بخواند تا بتواند خوب مدیریت کند. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
ندای مُنْتَظَر
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 ۱۱ آزار مــؤمــن 🔺در دوران جواني در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و... داشتيم. 🔺 در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضي وقتها، دوستان خودمان را اذيت ميكرديم! البته تاوان تمام اين اذيتها را در آنجا دادم. 🔺 برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستاني، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟! گفتم: اينكه كار مهمي نيست. من الان ميروم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشي! 🔺 من سرتا پا سفيدپوش شدم و حركت كردم. خسخس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده ميشد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم! 🔺يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شبهاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن ميشد. 🔺 فهميدم كه رفقا ميخواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند. ميخواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي من فکر ميکنند ترسيده‌ام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم. 🔺 هرچه صداي پاي من نزديكتر ميشد، صداي قرائت قرآن سيد هم بلندتر ميشد! از لحن او فهميدم كه ترسيده ولي به مسير ادامه دادم. تا اينكه به بالاي قبري رسيدم كه او در داخل آن مشغول عبادت بود. 🔺 يكباره تا مرا ديد فريادي زد و حسابي ترسيد. من هم كه ترسيده بودم پا به فرار گذاشتم. 🔺 پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتي وارد پايگاه شد، حسابي عصباني بود. 🔺 ابتدا كتمان كردم، اما بعد، از او معذرتخواهي كردم. او با ناراحتي بيرون رفت. حالا چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم. 🔺 نميدانيد چه حالي بود، وقتي گناه يا اشتباهي را در نامه عملم ميديدم، خصوصاً وقتي كسي را اذيت كرده بودم، از درون عذاب ميكشيدم. گويي خودم به جاي آنطرف اذيت ميشدم. 🔺از طرفي در اين مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزيدن ميگرفت، طوري كه نيمي از بدنم از حرارت آن داغ ميشد! وقتي چنين اعمالي را مشاهده ميكردم، به گونه‌اي آتش را در نزديكي خودم ميديدم كه چشمانم ديگر تحمل نداشت. 🔺 همان موقع ديدم كه آن پيرمرد سيد، كه چند سال قبل مرحوم شده بود، از راه آمد و كنار جوان پشت ميز قرار گرفت. 🔺 سيد به آن جوان گفت: من از اين مرد نميگذرم. او مرا اذيت كرد. او مرا ترساند. من هم گفتم: به خدا من نميدانستم كه سيد داخل قبر عبادت ميكند. جوان رو به من گفت: اما وقتي نزديك شدي فهميدي كه مشغول قرآن خواندن است. چرا همان موقع برنگشتي؟ ديگه حرفي براي گفتن نداشتم. 🔺خلاصه پس از التماسهاي من، ثواب دو سال عبادتهاي مرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضي شود. دو سال نمازي كه بيشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به خاطر اذيت و آزار يك مؤمن!۱ ٭٭٭ 🔺 در لابه‌لاي صفحات اعمال خودم به يك ماجراي ديگر از آزار مؤمنين برخوردم. 🔺 شخصي از دوستانم بود كه خيلي با هم شوخي ميكرديم و همديگر را سركار ميگذاشتيم. 🔺 يكبار در يك جمع رسمي با او شوخي كردم و خيلي بد او را ضايع كردم. خودم هم فهميدم كار بدي كردم، براي همين سريع از او معذرتخواهي كردم. او هم چيزي نگفت. گذشت تا روز آخر كه ميخواستم براي عمل جراحي به بيمارستان بروم. 🔺 دوباره به همان دوست دوران جواني زنگ زدم و گفتم: فلاني، من خيلي به تو بد كردم. يكبار جلوي جمع، تو را ضايع كردم. خواهش ميكنم مرا حلال كن. من شايد از اين بيمارستان برنگردم. بعد در مورد عمل جراحي گفتم و دوباره به او التماس كردم تا اينكه گفت: حلال كردم، ان شاءالله كه سالم و خوب برگردي. 🔺 آن روز در نامه عملم، همان ماجرا را ديدم. جوان پشت ميز گفت: اين دوست شما همين ديشب از شما راضي شد. 🔺 اگر رضايت او را نميگرفتي بايد تمام اعمال خوب خودت را ميدادي تا رضايتش را كسب كني، مگر شوخي است، آبروي يك انسان مؤمن را بردي.۲ _____________ ۱ .امام صادق علیه السلام فرمودند: حرمت مؤمن حتي از كعبه بالاتر است. 🔺 مصاحبه با راوي اين کتاب، بارها به خاطر گريه‌هاي ايشان قطع شد. يادآوري اين خاطرات برايش بسيار سخت بود. ۲ .بعدها مطلبي از رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله ديدم كه تأثيرگذار بود. روزي آن حضرت به کعبه نگاه کردند و فرمودند: « اي کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامي داشته! به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بيشتر است، زيرا خداوند تنها يک چيز را از تو حرام کرده، ولي از مؤمن سه چيز را حرام کرده: مال، جان و آبرو، تا کسي به او گمان بد نبرد» ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »🏴
✨﷽✨ـ ✋ السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنا 🌾 [اللَّهُمَّ] ثَبِّتْنِي عَلَى طَاعَةِ وَلِيِّ أَمْرِكَ الَّذِي سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ وَ بِإِذْنِكَ غَابَ عَنْ بَرِيَّتِكَ وَ أَمْرَكَ يَنْتَظِرُ(فرازی از دعای زمان غیبت) 🌾 [اى خدا] به طاعت ولى امرت مرا ثابت قدم بدار، آن ولى امرى كه او را از چشم خلق پنهان داشته ‏اى و به اذن تو غايب از مردم گرديده و در ظهور و قيامش منتظر فرمان توست. 🌷 سلام علیکم 🍂 در پناه مولای دو عالم حضرت مهدی ارواحنافداه باشید. 🌷 یا علی مدد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ 🌿🌷 ۱۳ ⁉️ چرا بدون کمک ولیّ و سرپرست، نمی‌شود زندگی خوب داشت؟ ❎ در شماره قبلی گفته شد که یکی از مأموریت‌های اصلی پیامبر، کمک‌کردن به مردم برای تزکیه است. ⁉️اما چرا بدون کمک رسول‌خدا و بدون کمک امام، ولیّ و سرپرست، نمی‌شود تزکیه کرد؟ ⁉️ چرا بدون داشتن سرپرست، نمی‌شود زندگی خوب داشت؟! 👈 چـون بی‌امام نمی‌شود زندگی کرد، 👈 بی‌امام نمی‌شود زندگی خوب داشت؛ حتی زندگی فردی. 👈 بی‌امام نمی‌شود تزکیه کرد، 👈❌ بی‌امام نمی‌شود وارد درگیری‌ها شد و پیروز شد.❌ ✅ مأموریت پیامبر و ولیّ خدا، این است که در مقام سرپرستی، ما را تزکیه کند. ‼️ رسول، مأمور است ما را تزکیه کند، ❎ مأموریت بعدی او هم این است که کتاب را و حکمت را تعلیم بدهد. (وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ) 👈 متأسفانه باید بگوییم که اکثر مردم تصورشان از امام و پیغمبر این است که آنها آمده‌اند فقط تعلیم بدهند، آنها خیلی عالم بودند و آمده‌اند یک چیزهایی به ما یاد بدهند و بروند! درحالی‌که آنها آمده‌اند ما را سرپرستی کنند و در مقام سرپرستی، ما را تزکیه کنند! ⁉️مگر ما برای تزکیه‌شدن به یک سرپرست احتیاج داریم؟ ⁉️آن سرپرست چه ویژگی‌هایی دارد؟ ⁉️ آن سرپرست کارش چگونه خواهد بود؟ ⁉️ چه آثاری در زندگی ما دارد؟ علیه السلام 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سوپرایز رزمایش سپاه 🔹ویدئوی از پرتاب پهپاد های انتحاری شاهد ۱۳۶ از یک لانچر ۵ فروندی که در واقع تا قبل از شروع عملیات شما فقط یک کامیون تجاری ساده می بینید، با توجه به این موضوع لانچر هایی با ظرفیت بیشتر نیز میتوان متصور شد. 🔹اهداف این تمرین یک نیروگاه اتمی شبیه سازی شده بود که حرف های بسیاری برای بینندگان خارجی دارد. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
YEKNET.IR - zamine 2 - fatemieh avva 1400 - moghaddam.mp3
10.11M
🔳 🌴پیش چشای دخترت باز 🌴حرف نبودن نزن 🎤 👌بسیار دلنشین 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ ارزش عمل ۱۳ 🥀🌹 چرا فرموده‌اند که بچه را از هفت‌سالگی به نمازخواندن وادار کنید و از چهارده‌سالگی احکام دین را به او یاد بدهید؟(کافی) روی این حساب که «عمل خیلی شخصیت انسان را تنظیم می‌کند لذا عملِ غلط نباید انجام دهد» وقتی می‌خواهید با کسی دربارۀ معارف دینی حرف بزنید، مهم است که او از کدام رفتارستان آمده است؟ از رفتارستان هرزگی؟! در طولِ روز چه رفتارهایی انجام می‌داده؟ با چه سبک رفتارهایی زندگی می‌کرده؟ 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمرین حمله به تأسیسات اتمی دیمونا در رزمایش سپاه 🔹سپاه پاسداران با شبیه‌سازی تأسیسات اتمی دیمونا، حمله به این مرکز حساس و حیاتی رژیم صهیونیستی را در رزمایش موشکی خود با موفقیت تمرین کرد. 🌐 خبرگزاری تسنیم 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
4_5902316282056805418.mp3
3.24M
🔊 | سبک 📝 روضۀ کوچه خودش اندازۀ صد سال حرفه 👤 حاج‌سیدمجید 📌 ایام شهادت سلامﷲعلیها 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ 🖌 شماره ۴۳ ⚜ دنبال رقم‌زدن «اتفاق‌های خوب» در ذهنت باش! 👈 گاهی در ذهن انسان، اتفاق‌های خوبی می‌افتد که موجب سعادت می‌شود؛ مثل یک آرزوی خوب که در ذهن مرور شود. اینها برای خدا ارزش دارد و گاهی مقدّرات ما را بر اساس همین خطورات مثبت ذهنی تنظیم می‌کند. 👆 مثلاً آدم پیش خود می‌گوید «خدا هوای مرا دارد» و قبلاً بنا بوده یک بلایی بر سرش بیاید، اما خدا به‌خاطر همین حسن‌ظنِ او، آن بلا را برمی‌دارد. 👈 مادرِ حضرت مریم گفت: خدایا، نذر می‌کنم این فرزندی که دارم حمل می‌کنم، برای تو باشد. (رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرَّراً؛ آل‌عمران/۳۵) بچه‌اش شد حضرت مریم! به‌خاطر اینکه به ذهنش خطور کرد: «خدایا این بچۀ من، صَرف تو بشود.» 👈 یکی از اتفاق‌های خوبِ ذهن «حسرتِ درست» یا «مذمّتِ نفس» است که از ۴۰سال عبادت بهتر است (ذَمُّكَ لِنَفْسِكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِكَ أَرْبَعِينَ سَنَةً؛ کافی) مثلاً می‌گویی: «ای وای! چقدر از خدا دور بودم!» یعنی به نفسِ خودت نهیب می‌زنی. به‌ظاهر کار خاصی نکرده‌ای، فقط یک‌سری افکار خوب را در ذهن خودت مرور کرده‌ای. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
ندای مُنْتَظَر
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 ۱۲ حــســیــنــیّــه 🌷 مي خواستم بنشينم و همانجا زار زار گريه كنم. براي يك شوخي بي‌مورد دو سال عبادتهايم را دادم. براي يك غيبت بي‌مورد، بهترين اعمال من محو ميشد. 🌷 چقدر حساب خدا دقيق است. چقدر كارهاي ناشايست را به حساب شوخي انجام داديم و حالا بايد افسوس بخوريم. 🌷 در اين زمان، جوان پشت ميز گفت: شخصي اينجاست كه چهار ساله منتظر شماست! اين شخص اعمال خوبي داشته و بايد به بهشت برزخي برود، اما معطّل شماست. با تعجب گفتم: از چه كسي حرف ميزنيد؟ 🌷 يكي از پيرمردهاي اُمناي مسجدمان را ديدم كه در مقابلم و در كنار همان جوان ايستاده. خيلي ابراز ارادت كرد و گفت: كجايي؟ چند ساله منتظرت هستم. بعد از كمي صحبت، اين پيرمرد ادامه داد: زماني كه شما در مسجد و بسيج، مشغول فعاليت فرهنگي بوديد، تهمتي را در جمع به شما زدم. براي همين آمده‌ام كه حلالم كنيد. 🌷 آن صحنه برايم يادآوري شد. من مشغول فعاليت در مسجد بودم. كارهاي فرهنگي بسيج و... اين پيرمرد و چند نفر ديگر در گوشه‌اي نشسته بود. بعد پشت سر من حرفي زد كه واقعيت نداشت. او به من تهمت بدي زد. او نيت ما را زير سؤال برد. عجيبتر اينكه، زماني اين تهمت را به من زد كه من ابتداي حضورم در بسيج بود و نوجوان بودم!! 🌷 آدم خوبي بود. اما من نامه اعمالم خيلي خالي شده بود. به جوان پشت ميز گفتم: درسته ايشان آدم خوبي است، اما من همينطوري نميگذرم. دست من خالي است. هر چه ميتواني از او بگير.۱ 🌷 جوان هم رو به من كرد و گفت: اين بنده خدا يك وقف انجام داده كه خيلي بابركت بوده و ثواب زيادي برايش مي‌آيد. او يك حسينيه را در شهرستان شما، خالصانه براي رضاي خدا ساخته كه مردم از آنجا استفاده ميكنند. اگر بخواهي ثواب كل حسينيه‌اش را از او ميگيرم و در نامه عمل شما ميگذارم تا او را ببخشي. 🌷 با خودم گفتم: «ثواب ساخت يك حسينيه به‌خاطر يك تهمت؟! خيلي خوبه.» 🌷 بنده خدا اين پيرمرد، خيلي ناراحت و افسرده شد، اما چاره‌اي نداشت. ثواب يك وقف بزرگ را به خاطر يك تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخي. براي تهمت به يك نوجوان، يك حسينيه را كه بااخلاص وقف كرده بود، داد و رفت! 🌷 اما تمام حواس من در آن لحظه به اين بود كه وقتي كسي به‌خاطر تهمت به يك نوجوان، يك چنين خيراتي را از دست ميدهد، پس ما كه هر روز و هرشب پشت سر ديگران مشغول قضاوت كردن و حرف زدن هستيم چه عاقبتي خواهيم داشت؟! ما كه به‌راحتي پشت سر مسئولين و دوستان و آشنايان خودمان هرچه ميخواهيم ميگوييم... 🌷 باز جوان پشت ميز به عظمت آبروي مؤمن اشاره كرد.۲ _________________ ۱.تازه معناي آيه ۳۷ سوره عبس را فهميدم «هرکسی (در روز جزا براي خودش) گرفتاري دارد و همان گرفتاري خودش برايش بس است و مجال اين نيست که به فکر کس ديگري باشد.» ۲.آيه ۱۹ سوره نور ميفرمايد: «کساني که دوست دارند زشتيها در ميان مردم باايمان رواج يابد، براي آنان در دنيا و آخرت عذاب دردناکي است ...» امام صادق علیه السلام در تفسير اين آيه ميفرمايند: هر کس آنچه را دربارهٔ مؤمني ببيند يا بشنود، براي ديگران بازگو کند، از مصاديق اين آيه است. ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا