eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 ⛅️🌟 این قسمت: آرزوی من😊 همراه برادر بزرگم به مسجد 🕌رفتیم و انجا برای امام حسین علیه السلام سینه زنی کردیم ، زمانی که اذیت های دشمنان بر امام حسین علیه السلام و یاران و بچه هایش را شنیدیم خیلی ناراحت شدیم😔 دلم میخواست ان زمان بودم و امام حسین را یاری میکردم😌 در این فکر ها بودم که مداحی و سینه زنی تمام شد ، همه نشستند روحانی مسجد حاج اقا صادقی برای سخنرانی روی منبر رفت و در میان سخنرانی حرف های زد که خیلی خوشحال شدم😍 " زمانی که ☘ تشریف بیاورند انتقام خون امام حسین علیه السلام را از دشمنان میگیرند 😊 اینجا بود که دعا کردم🤲 کاش اما امام زمان🌟 زودتر ظهور کند و کسانی که امام حسین و فرزندانش را شهید کردند🥀 به سزای اعمالشان برساند و ارزو کردم من هم زنده باشم و همراه یاران امام حسین به ایشان کمک کنم 😇 🌟⛅️ 🏴 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 🥀 📚عنوان: نامه های ماریه 📽قسمت: چهارم ☘🥀☘🥀☘🥀 ماریه تو نامه💌 نوشته مردی به اسم حُر جلوی راه اون‌‌ها رو گرفته و نمیذاره تا جلوتر برن، اما هنوز عمو عباس رقیه کوچولو😍هست تا برای همه بچه‌ها با مشک آب💧 بیاره💫 🏴 🥀 🖤 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت دوم: پسر عمویم علی (ع) بیرون می اید حالش بد است ، رنگش مثل افتاب زرد است 😞 عرق از سر و رویش می ریزد تب دارد‌😰 عمه میگوید که او تب دارد نمیتواند روی پاهایش خوب بایستد . دستش را به تیرک خیمه⛺️ میگیرد عمو را نگاه میکند بعد راه می افتد به طرف میدان جنگ . حالش خوب نیست😟 عمه او را می بیند داد میزند: "برگرد علی جان!" علی (ع) جوابی نمیدهد ، عمه به دنبالش میرود ، بچه ها به او نگاه میکنند پسر عمویم میگوید: بگذار بروم بابا دیگر کسی را ندارد 😔 عمو به عمه میگوید: برش گردان او باید بماند❗️ عمه پسر عمو را بر میگرداند. عمو ما را می‌بوسد، داغی صورتش صورتم را میسوزاند .😞 بوی خوبی میدهد❗️ لب هایش ترک ترک شده حتما از تشنگی است 😓 با این که میرود بوی خوبش میماند ‼️ عمو میرود.... نمیرود ! می اید جلو در خیمه ⛺️ به عمه میگوید که علی اصغر💚 را بیاورد علی اصغر پسر کوچک عمویم است . خیلی کوچک است هنوز یک سالش هم نشده ❗️ وقتی در راه می امدیم با او بازی میکردیم خیلی قشنگ میخندید☺️ ولی این دو روز نخندیده هیچ کس نخندیده ، بچه ها حتی بازی هم نکرده اند 😟 عمو علی اصغر را بغل میکند تا ببوسد علی اصغر خنده اش میگیرد بالاخره خنده اش را دیدیم😊 اما یکدفعه چیزی از توی هوا میخورد به گلوی نازکش😦 از گلویش خون می اید 😣 من جیغ میزنم❗️ سکینه و فاطمه هم جیغ میزنند❗️ قنداق علی اصغر خونی میشود 😭 خنده علی اصغر روی لبهایش خشک میشود 😔 یکدفعه همه گریه میکنند😭 میخواهم گریه کنم اما مرد شده ام❗️ ولی‌ اخر علی اصغر که خیلی کوچک است🥀 تیر خورد به گلویش😭 علی اصغر هنوز بغل عموست🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روز پنجم 🕯 🏴 🏴 حضرت عبدالله (ع) پسر 11ساله امام حسن (ع) 😔🏴 🎤 سیدرضا نریمانی ‌‌‌‌‌‎‌🏴 @farhanghiperovan
☀️ 🏴 فرمود: هرگاه ماه محرّم فرا مى رسيد، پدرم امام موسی کاظم علیه السلام ديگر خندان ديده نمى شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى يافت 😔تا آن كه ده روز از محرم مى گذشت، روز دهم محرّم كه مى شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.😭 (امالى صدوق ، ص 111)📚 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ 🏴 🎞نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم نِعمَ الاَمیر 🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا 🌀کاری از: گروه تواشیح بین المللی تسنیم @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 📚عنوان: نامه های ماریه 📽قسمت: پنجم ☘🥀☘🥀☘🥀 ماریه تو نامه💌 نوشته📝 تعداد آدم بدهایی که جلوی آقای امام حسین🌹 رو گرفتن روز به روز داره بیشتر میشه، اون امشب یه خواب بد درباره عبدالله کوچولو دیده که آدم بدها اونو به خاطر کمک کردن به عموش؛ یعنی آقای امام حسین 🌹کشتند😭 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 ثواب زیارت عاشورا امروز تقدیم به 🥀 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محرم_مهدوی🏴 🥀 قسمت سوم: رنگ عمو قرمز قرمز شده است😔 عمو گریه نمیکند ، گلوی علی اصغر را پاک میکند زن عمو ضجه میزند😭 ، میخواهد علی اصغر از عمو بگیرد اما عمو علی اصغر را به عمه میدهد ❗️ زن عمو روی خاک افتاده😔 مو های عمه سفید شده 😞 انگار عمه یکدفعه پیر شده ... عمو چقدر طاقت دارد😢 . صدایش سنگین شده دارد چیزی میگوید "تحمل این مصیبت ها برای آسان است، خدا همه را می بیند"😊 عمو سوار اسبش 🐎میشود میخواهد برود، اگر عمو بروم ما دیگر کسی را نداریم‌❗️ من میدوم❗️ _عمو ... عمو جان! عمو نگاهم میکند . چشمهایش غمگین است😞 پلکهایش را خاک گرفته.... لبهایش خشک خشک شده است😔 _عمو جان! نمیدانم به عمو چه بگویم . عمو نمی ماند... میرود❗️ بی عمو ما چرا بمانیم⁉️ ‌ سکینه ، فاطمه و رقیه هم می ایند ، رقیه میخواهد دنبال عمو بدود ، فاطمه نگهش میدارد رقیه هم بابایش را میخواهد 😞و هم تشنه است و اب میخواهد 😥 _بابا....بابا... آب ❗️ رقیه خیلی کوچک است... سه سال بیشتر ندارد دلم برایش میسوزد 😢. عمه میخواهد ما را به خیمه⛺️ برگرداند ، من نمیروم . از عمویم دل نمیکنم میخواهم او را خوب ببینم ❗️ خب دختر ها را ببرد من که دختر نیستم❗️ پسر عمویم علی (ع) را به خیمه⛺️ بردند و خواباندند. عمو سوار بر اسب🐎 از ما دور میشود عمو مثل همیشه روی اسب نشسته است اما کمرش خم شده است😭 ان جایی که میرود پر از گرد و خاک است ، نیزه ها از اینجا خوب پیداست.😣 عمویم تنهاست.... رو به رویش یک لشکر بزرگ و یک عالمه شمشیر و نیزه است 😭 عمویم تنهاست.... ان همه دشمن👹 امده اند تا با عمویم بجنگند .... عمویم حسین تنهاست.‌‌😢 انها عمو عباس (ع) را شهید کردند🥀 پسر عمویم علی اکبر را شهید کردند😭 انها همه مردان را کُشتند ... دیگر کسی نمانده 😔 یکدفعه تیر و نیزه 🗡است که به سمت عمویم پرتاب میشود دلم میریزد 😧 میخواهم بدوم کسی مرا میگیرد . گرد و خاک همه جا را پوشانده صدای شمشیر ها🗡 نمیگذارد صدای گریه سکینه و رقیه را بشنوم ❗️ چند سوار به سمت ما حمله میکنند 😧. قرمز پوشیده اند صدای جیغ زنها بلند میشود ❗️ نمیدانم باید چکار کنم . یکدفعه از بین صداها صدای فریاد عمویم را میشنونم "ای قوم ابوسفیان اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید" مرد ها همان هایی که قرمز پوشیده اند برمیگردند ، دوباره به عمو حمله میکنند 😭 داد میزنم _عمو جان ... عمو! 🏴 🥀 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روز ششم 🕯 🏴 حضرت قاسم(ع) 🌷پسر 13ساله امام حسن (ع) 🎤 سعید و محمدحسین حدادیان ‌‌‌‌‌‎‌🏴 @farhanghiperovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 قسمت دوم: راستش فرمانده خیلی زور زد تا کاری کند یدی هم عین ماها ــ کلاه لگنی سر بگذارد ولی زورش نرسید. 🙃 بهانه‌اش چه بود؟ می‌گفت وقتی کلاه‌ آهنی سر می‌گذارم، موهام می‌ریزد‼️ وقتی فرمانده پیله کرد و گفت که الا و بلا باید مثل بقیه کلاه سرت بگذاری💯 چشم دوخت تو چشم‌های او و در حالی که با عصبانیت تند تند می‌زد رو شکم گنده‌اش، گفت: «کله‌ی من احتیاج به محافظت ندارد❗️ اگر خیلی دلواپس هستی، دستور بده یک کلاه آهنیِ گنده برای این بسازند، چون تنها چیزی از من که در تیررسِ دشمن است، شکمم است ولاغیر!😄 ـ ازت پرسیدم برای چی این‌جا نشستی⁉️ آن هم وسط این باران🌧 با آن همه سفارشِ فرمانده، یک لحظه نزدیک بود همه چیز را درباره‌ی آذرخش لو بدهم🤭. مِن‌مِن‌کُنان، بالاخره یک چاخانی سرِ هم کردم و گفتم: «راستش... سیمِ تلفن 📞قطع شده. به گمانم، یک جایی همین طرف‌ها، ترکشِ خمپاره خورده به سیمِ تلفن و قطعش کرده. آمدم درستش کنم😉 انگار باورش شد. نفسِ راحتی کشیدم و بعد برای این‌که حرف را عوض کنم، پرسیدم: «راستی امروز ناهار🍚 چیه؟» مثل همیشه که سربه‌سرم می‌گذاشت، نگاه چپ چپی به‌ام انداخت و گفت: «به تو چه، پسر!»🤗 همیشه من را پسر صدا می‌زد. بعد خندید و ادامه داد: «کنسروِ گوشت گاو.🐂» به عمد صورتم را در هم کشیدم و گفتم: «آه، باز هم گوشت‌های صد سالِ پیش!😣 بدترین غذایی که به‌مان می‌دادند، کنسروِ گوشت گاو، آن هم توی قوطی‌های زنگ زده‌ی ارتشی بود😐 یدی از بچه‌های خرمشهر بود. این را بعدها که بیشتر با هم رفیق شدیم، فهمیدم😊 @montazer_koocholo