#سه_شنبه_های_امام_زمانی💫
#دو_کشتی_نجات⛅️🌟
این قسمت: آرزوی من😊
همراه برادر بزرگم به مسجد 🕌رفتیم و انجا برای امام حسین علیه السلام سینه زنی کردیم ، زمانی که اذیت های دشمنان بر امام حسین علیه السلام و یاران و بچه هایش را شنیدیم خیلی ناراحت شدیم😔 دلم میخواست ان زمان بودم و امام حسین را یاری میکردم😌
در این فکر ها بودم که مداحی و سینه زنی تمام شد ، همه نشستند روحانی مسجد حاج اقا صادقی برای سخنرانی روی منبر رفت و در میان سخنرانی حرف های زد که خیلی خوشحال شدم😍
" زمانی که #امام_زمان_عج☘ تشریف بیاورند انتقام خون امام حسین علیه السلام را از دشمنان میگیرند 😊
اینجا بود که دعا کردم🤲 کاش اما امام زمان🌟 زودتر ظهور کند و کسانی که امام حسین و فرزندانش را شهید کردند🥀 به سزای اعمالشان برساند و ارزو کردم من هم زنده باشم و همراه یاران امام حسین به ایشان کمک کنم 😇
#سه_شنبه_های_امام_زمانی
#دو_کشتی_نجات🌟⛅️
#محرم_مهدوی🏴
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_کربلا 🥀
📚عنوان: نامه های ماریه
📽قسمت: چهارم
☘🥀☘🥀☘🥀
ماریه تو نامه💌 نوشته مردی به اسم حُر جلوی راه اونها رو گرفته و نمیذاره تا جلوتر برن، اما هنوز عمو عباس رقیه کوچولو😍هست تا برای همه بچهها با مشک آب💧 بیاره💫
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_کربلا🥀
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم 🖤
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی
#جنگجوی_کوچک
قسمت دوم:
پسر عمویم علی (ع) بیرون می اید حالش بد است ، رنگش مثل افتاب زرد است 😞
عرق از سر و رویش می ریزد تب دارد😰
عمه میگوید که او تب دارد نمیتواند روی پاهایش خوب بایستد . دستش را به تیرک خیمه⛺️ میگیرد عمو را نگاه میکند بعد راه می افتد به طرف میدان جنگ . حالش خوب نیست😟
عمه او را می بیند داد میزند:
"برگرد علی جان!"
علی (ع) جوابی نمیدهد ، عمه به دنبالش میرود ، بچه ها به او نگاه میکنند
پسر عمویم میگوید: بگذار بروم بابا دیگر کسی را ندارد 😔
عمو به عمه میگوید: برش گردان او باید بماند❗️
عمه پسر عمو را بر میگرداند.
عمو ما را میبوسد، داغی صورتش صورتم را میسوزاند .😞
بوی خوبی میدهد❗️
لب هایش ترک ترک شده حتما از تشنگی است 😓
با این که میرود بوی خوبش میماند ‼️
عمو میرود.... نمیرود !
می اید جلو در خیمه ⛺️
به عمه میگوید که علی اصغر💚 را بیاورد
علی اصغر پسر کوچک عمویم است . خیلی کوچک است هنوز یک سالش هم نشده ❗️
وقتی در راه می امدیم با او بازی میکردیم خیلی قشنگ میخندید☺️ ولی این دو روز نخندیده
هیچ کس نخندیده ، بچه ها حتی بازی هم نکرده اند 😟
عمو علی اصغر را بغل میکند تا ببوسد علی اصغر خنده اش میگیرد بالاخره خنده اش را دیدیم😊 اما یکدفعه چیزی از توی هوا میخورد به گلوی نازکش😦
از گلویش خون می اید 😣
من جیغ میزنم❗️
سکینه و فاطمه هم جیغ میزنند❗️
قنداق علی اصغر خونی میشود 😭
خنده علی اصغر روی لبهایش خشک میشود 😔
یکدفعه همه گریه میکنند😭
میخواهم گریه کنم اما مرد شده ام❗️
ولی اخر علی اصغر که خیلی کوچک است🥀
تیر خورد به گلویش😭
علی اصغر هنوز بغل عموست🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روز پنجم #محرم
🕯#مداحی
🏴 🏴 حضرت عبدالله (ع) پسر 11ساله امام حسن (ع) 😔🏴
🎤 سیدرضا نریمانی
🏴 @farhanghiperovan
#چهارشنبه_های_امام_رضایی☀️
#محرم_مهدوی🏴
#امام_رضا_علیه_السلام فرمود:
هرگاه ماه محرّم فرا مى رسيد، پدرم امام موسی کاظم علیه السلام
ديگر خندان ديده نمى شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى يافت 😔تا آن كه ده روز از محرم مى گذشت، روز دهم محرّم كه مى شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.😭
(امالى صدوق ، ص 111)📚
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ▪️
#محرم_مهدوی🏴
🎞نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم نِعمَ الاَمیر
🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا
🌀کاری از: گروه تواشیح بین المللی تسنیم
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_کربلا
#محرم_مهدوی🏴
📚عنوان: نامه های ماریه
📽قسمت: پنجم
☘🥀☘🥀☘🥀
ماریه تو نامه💌 نوشته📝 تعداد آدم بدهایی که جلوی آقای امام حسین🌹 رو گرفتن روز به روز داره بیشتر میشه، اون امشب یه خواب بد درباره عبدالله کوچولو دیده که آدم بدها اونو به خاطر کمک کردن به عموش؛ یعنی آقای امام حسین 🌹کشتند😭
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
ثواب زیارت عاشورا امروز تقدیم به #حضرت_قاسم_علیه_السلام🥀
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
محرم_مهدوی🏴
#جنگجوی_کوچک 🥀
قسمت سوم:
رنگ عمو قرمز قرمز شده است😔
عمو گریه نمیکند ، گلوی علی اصغر را پاک میکند
زن عمو ضجه میزند😭 ، میخواهد علی اصغر از عمو بگیرد
اما عمو علی اصغر را به عمه میدهد ❗️
زن عمو روی خاک افتاده😔
مو های عمه سفید شده 😞
انگار عمه یکدفعه پیر شده ...
عمو چقدر طاقت دارد😢 . صدایش سنگین شده دارد چیزی میگوید
"تحمل این مصیبت ها برای آسان است، خدا همه را می بیند"😊
عمو سوار اسبش 🐎میشود میخواهد برود، اگر عمو بروم ما دیگر کسی را نداریم❗️
من میدوم❗️
_عمو ... عمو جان!
عمو نگاهم میکند . چشمهایش غمگین است😞 پلکهایش را خاک گرفته.... لبهایش خشک خشک شده است😔
_عمو جان!
نمیدانم به عمو چه بگویم . عمو نمی ماند... میرود❗️
بی عمو ما چرا بمانیم⁉️
سکینه ، فاطمه و رقیه هم می ایند ، رقیه میخواهد دنبال عمو بدود ، فاطمه نگهش میدارد
رقیه هم بابایش را میخواهد 😞و هم تشنه است و اب میخواهد 😥
_بابا....بابا... آب ❗️
رقیه خیلی کوچک است... سه سال بیشتر ندارد دلم برایش میسوزد 😢. عمه میخواهد ما را به خیمه⛺️ برگرداند ، من نمیروم . از عمویم دل نمیکنم میخواهم او را خوب ببینم ❗️
خب دختر ها را ببرد من که دختر نیستم❗️
پسر عمویم علی (ع) را به خیمه⛺️ بردند و خواباندند.
عمو سوار بر اسب🐎 از ما دور میشود عمو مثل همیشه روی اسب نشسته است اما کمرش خم شده است😭
ان جایی که میرود پر از گرد و خاک است ، نیزه ها از اینجا خوب پیداست.😣
عمویم تنهاست.... رو به رویش یک لشکر بزرگ و یک عالمه شمشیر و نیزه است 😭
عمویم تنهاست.... ان همه دشمن👹 امده اند تا با عمویم بجنگند .... عمویم حسین تنهاست.😢
انها عمو عباس (ع) را شهید کردند🥀
پسر عمویم علی اکبر را شهید کردند😭
انها همه مردان را کُشتند ... دیگر کسی نمانده 😔
یکدفعه تیر و نیزه 🗡است که به سمت عمویم پرتاب میشود دلم میریزد 😧 میخواهم بدوم کسی مرا میگیرد . گرد و خاک همه جا را پوشانده صدای شمشیر ها🗡 نمیگذارد صدای گریه سکینه و رقیه را بشنوم ❗️
چند سوار به سمت ما حمله میکنند 😧. قرمز پوشیده اند
صدای جیغ زنها بلند میشود ❗️
نمیدانم باید چکار کنم . یکدفعه از بین صداها صدای فریاد عمویم را میشنونم
"ای قوم ابوسفیان اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید"
مرد ها همان هایی که قرمز پوشیده اند برمیگردند ، دوباره به عمو حمله میکنند 😭
داد میزنم
_عمو جان ... عمو!
#ادامه_دارد
#محرم_مهدوی 🏴
#جنگجوی_کوچک
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام 🥀
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روز ششم #محرم
🕯 #مداحی
🏴 حضرت قاسم(ع)
🌷پسر 13ساله امام حسن (ع)
🎤 سعید و محمدحسین حدادیان
🏴 @farhanghiperovan
#پنجشنبه_های_شهدایی 🌷
#بچه_های_کارون
قسمت دوم:
راستش فرمانده خیلی زور زد تا کاری کند یدی هم عین ماها ــ کلاه لگنی سر بگذارد ولی زورش نرسید. 🙃
بهانهاش چه بود؟ میگفت وقتی کلاه آهنی سر میگذارم، موهام میریزد‼️
وقتی فرمانده پیله کرد و گفت که الا و بلا باید مثل بقیه کلاه سرت بگذاری💯
چشم دوخت تو چشمهای او و در حالی که با عصبانیت تند تند میزد رو شکم گندهاش، گفت: «کلهی من احتیاج به محافظت ندارد❗️ اگر خیلی دلواپس هستی، دستور بده یک کلاه آهنیِ گنده برای این بسازند، چون تنها چیزی از من که در تیررسِ دشمن است، شکمم است ولاغیر!😄
ـ ازت پرسیدم برای چی اینجا نشستی⁉️ آن هم وسط این باران🌧
با آن همه سفارشِ فرمانده، یک لحظه نزدیک بود همه چیز را دربارهی آذرخش لو بدهم🤭. مِنمِنکُنان، بالاخره یک چاخانی سرِ هم کردم و گفتم: «راستش... سیمِ تلفن 📞قطع شده. به گمانم، یک جایی همین طرفها، ترکشِ خمپاره خورده به سیمِ تلفن و قطعش کرده. آمدم درستش کنم😉
انگار باورش شد. نفسِ راحتی کشیدم و بعد برای اینکه حرف را عوض کنم، پرسیدم: «راستی
امروز ناهار🍚 چیه؟»
مثل همیشه که سربهسرم میگذاشت، نگاه چپ چپی بهام انداخت و گفت: «به تو چه، پسر!»🤗
همیشه من را پسر صدا میزد. بعد خندید و ادامه داد: «کنسروِ گوشت گاو.🐂»
به عمد صورتم را در هم کشیدم و گفتم: «آه، باز هم گوشتهای صد سالِ پیش!😣
بدترین غذایی که بهمان میدادند، کنسروِ گوشت گاو، آن هم توی قوطیهای زنگ زدهی ارتشی بود😐
یدی از بچههای خرمشهر بود. این را بعدها که بیشتر با هم رفیق شدیم، فهمیدم😊
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo