eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 🔸 این قسمت:لباس کثیف مکروه است 🎤 روحانی😍 حجه الاسلام 😍 ✳️درود برشما نمازخون های 📿خیلی باحال😍 ☘میدونم که دوست دارین 🤓همه ی دانستنیهایی که برای خوندن یک نماز 📿خیلی عالی لازمه رو کم کم یاد بگیرین 🤗🤗🤗 ☘واسه همین این عمواخوان🧔 مهربون توی این کلیپای 🎥خیییلی کوتاه فوت وفن نماز نمره ی 0⃣2⃣رو بهتون یاد میده 😉 ☘عمو اخوان 🧔مهربون ممنونتیم✋ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دوست ما، فردي است که به او اعتماد و اطمينان داريم. ما مي توانيم مشکلات خود را با او در ميان گذاشته و با اين کار احساس بهتري پيدا کنيم. زماني که به او نياز داريم نزد ما است و متقابلاً ما نيز جهت رفع نياز او در کنارش خواهيم بود. اما وقتي مي فهميم اين دوست مورد اعتماد ما، قصد جدايي و رفتن به مکاني ديگر را دارد، چه حسي به ما دست خواهد داد⁉️ وقتي که خانواده محمدی، متوجه شدند دوست صميمي آنان خانواده عَلوی تصميم دارند به مکان ديگري بروند، از اين خبر شوکه شدند😯 خانم محمدی، مادر خانواده مي گفت: پسر آنها با پسر من همسن است و خانم عَلوی نيز يکي از بهترين دوستان من مي باشد. البته منزل جديد آنها يک ساعت با ما فاصله دارد. اما، اين جدايي دردناک است😭ما عادت داشتيم با هم به پیاده روی مي رفتيم يا اينکه کیک و شیرینی درست مي کرديم. بعد از رفتن آنها همه چيز به هم مي ريزد. تصور مي کنم نيمي از وجودم گمشده و مطمئناً فرزندانم نيز چنين حالتي دارند😨 فکرمي کنم تحمل چنين شرايطي برايمان سخت و دشوار باشد خانم محمدی به چيزهاي ديگري نيز فکر مي کرد که بيان کردن آنها در اين لحظه برايش آسان نبود با اين حال در ادامه صحبت هايش گفت: اما سعي مي کنم قوي باشم😌 و با اين مسئله کنار بيايم نمي خواهم فرزندانم، گريه مرا ببينند👌 خانم محمدی از فرزندانش پرسيد: بعد از اينکه دوستانتان از اينجا رفتند چه مي کنيد؟ ✨محسن ١٢ ساله گفت: دلم براي دوستم تنگ ميشه آخه ما با هم سوار اتوبوس مي شديم و به مدرسه مي رفتيم ✨محمد ١١ ساله هم پاسخ داد: پيش خودم ميگم کاش دوستم الان اينجا بود
قسمت اول حدود چهل‌وهفت سال از عمر مبارک امام هشتم می‌گذشت. شیعیان و دوست داران آل محمد (ص) منتظر بودند تا وارث امام رضا را ببینند؛ او کسی بود که علم امامت و ولایت به او می‌رسید و پیامبر (ص) مژده‌ی آمدنش را داده بود.😌 بالاخره انتظار شیعیان به سر رسید و با تولد فرزند امام رضا (ع) مدینه – شهر زیبای پیامبر – سراسر غرق نور و سرور شد.🌸 در طول سال‌های گذشته شیعیان با نگرانی و انتظار، خدمت امام رضا (ع) می‌رسیدند و از آن حضرت می‌خواستند تا دعا کند که خداوند پسری به ایشان عنایت کند، امام رضا (ع) با لبخند شیرینی و آن‌ها را دلداری می‌داد: – خداوند پسری به من می‌دهد که وارث من و امام پس از من خواهد بود.😍 آن روز باشکوه که فرشتگان 👼دسته‌دسته برای تبریک خدمت امام رضا (ع) می‌رسیدند، دهم ماه رجب بود. امام رضا (ع) چشم به آسمان دوخته بود و خدا را به خاطر تولد «محمد» شکر می‌کرد و «سبیکه» مادر «محمد» به خود می‌بالید. @montazer_koocholo
آرزوی بابک.mp3
8.16M
🌹آرزوی بابک🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم‌نیا 🗣 قرائت: سوره بقره آیه ۱۰۳ و ۱۰۴ 🎶 تدوین : اسماعیل کریم نیا 📚 منبع : شب بخیر کوچولو @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت دوم این قسمت:تعجب حکیمه حکیمه، از هنگام تولد «محمد» لحظه‌ای چشم از نوزاد و مادر، برنداشته بود؛ او با دقت مراقب حال مادر و فرزند بود. همان‌طور که به صورت نوزاد چشم دوخته بود، حالت عجیبی در چشم‌های زیبای او می‌دید. نوزادِ قشنگ و نورانی، چشم‌هایش را مثل برگ گل باز کرد و به بالا نگاه کرد. سپس به چپ و راست نگریست و گفت: «اَشهدُ اَن لا اِلهَ اِلا الله و اَشهدُ اَن محمدا رسول الله» (گواهی می‌دهم که خدایی به‌جز خدای یگانه نیست و گواهی می‌دهم محمد به فرستاده و پیامبر خداست.) حکیمه با دیدن این صحنه از جا برخاست. هراسان خدمت امام رضا (ع) دوید و ماجرا را تعریف کرد. امام رضا (ع) فرمود: – «شگفتی‌هایی که پس‌ازاین، از او خواهید دید، بیشتر ازآنچه تاکنون دیده‌اید خواهد بود.» @montazer_koocholo