9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن_مهدوی
#منتظر_کوچولو
📌#قسمت_سوم
🎥 داستان ملیکا و تولد حضرت مهدی (علیه السلام)
🌸🌸🌸🌸
@Montazer_koocholo
شب سوم مرد بازرگان.mp3
زمان:
حجم:
5.39M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:حکیم سند باد
#قسمت_سوم
#قصه_گو:لیلا رونقی
رده سنی :+۹
🌸🍂🍃🌸
@Montazer_koocholo
#داستان
#هفته_حجاب_و_عفاف
🦋مهدیه و لباس های سخنگو
#قسمت_سوم
آفرین حالا وقتی سر چهارراه یا توی خیابون🛣 آقایی رو میبینی که لباس سفید و کلاه👮♂ داره و ماشین ها🚘🚖 را راهنمایی می کند به نظرت کیه؟ اون پلیس راهنمایی و رانندگی هست مامان جان
مامان گفت: حالا وقتی که می رویم مسجد 🕌از کجا می فهمی که امام جماعت👳♂ مسجد چه کسی است؟ مهدیه با خوشحالی گفت: همان آقایی که لباس روحانی پوشیده است. آفرین مهدیه! حالا دیدی که لباس ها هم با ما حرف می زنند؛ لباس عروس👗 می گوید کسی که من را پوشیده عروس است.
لباس پلیس راهنمایی و رانندگی👨✈️ می گوید کسی که من را پوشیده یک پلیس است، حتی لباسهای تمیز یا لباس های کثیف هم با ما حرف می زنند.
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
✨شوق دیدار _۳✨
#قسمت_سوم
احمد با خودش گفت: باید نقشه ای🤔 بکشم تا بتوانم امام خود را ببینم؛ به همین علت، مقداری روغن🥃ماست🥣 و کشک🍶 خرید و آنها را روی اسبش🐎 گذاشت وهنگامی که به نزدیکی های خانه🏡 امام عسکری علیه السلام✨ رسید با صدای بلند گفت: زود بیایید روغن🥃 دارم و ماست🥣 و کشک🍶 دارم، همین طور می گفت و خود رابه خانه🏡 امام✨ نزدیک تر می کرد.
چند مأمور احمد را چپ چپ 👀نگاه کردند ولی مانع او نشدند. احمد وقتی به در خانه 🏡امام رسید صدایش را بلند تر کرد و گفت :زودتر بیایید که نزدیک غروب آفتاب 🌒است می خواهم به شهر خودم بروم، به نصف قیمت💰 می دهم، عجله کنید.
چند نفر از همسایه های امام عسکری علیه السلام✨ بیرون آمدند و به طرف او رفتند، اما چشمان احمد به خانه امام خیره😒 شده بود و با نگرانی😥 به در خانه 🏡نگاه می کرد. اگر چیزهایی که آورده بود تمام شود و کسی از خانه امام✨ برای خرید نیاید چه باید بکند.
اما با باز شدن در خانه امام،تمام نگرانی های احمد برطرف شد ؛ نفس عمیقی کشید و به اطرافش نگاه کرد👁 تا مطمئن شود کسی متوجه او نیست. بعد به کسی که از خانه 🏡امام ✨آمده بود، گفت: من احمد پسر اسحاق از یاران امام علیه السلام✨ هستم و برای دیدن او به این جا آمده ام؛ تو به بهانه ی خرید روغن و کشک، همین جا اطراف اسب🐎 من باش و مشتری ها را به هر قیمتی💰 که اجناس را خریدند مشغول کن تا من بروم و امام راببینم.
#ادامه_دارد...
🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
✨بشارت رهایی ۳✨
#قسمت_سوم
در حالی که ابراهیم با تعجب😳 فراوان به آن کودک می نگریست،کودک رو به ابراهيم کرد و گفت: ای ابراهیم! نیازی به فرار کردن ❌نیست؛ به زودی خدای مهربان شر او را از تو دور خواهد کرد.
با این حرفِ کودک، تعجب😳🤭ابراهیم بیشتر شد و به امام حسن عسکری علیه السلام✨گفت: فدای شما شوم، این پسر کیست که از فکر من خبر دارد؟
امام حسن عسکری علیه السلام✨ فرمود: او فرزند من مهدی🌟و جانشین پس از من است ابراهیم خوشحال🤩 و شاد از خانه امام عسکری علیه السلام✨ بیرون آمد به خانه ی خود باز گشت هنگامی که همسرش اورا دید از روی اعتراض😠گفت:
تو که تازه از خانه 🏠بیرون رفته بودی؛ چه شد که دوباره برگشتی؟
ابراهیم، داستانی که برایش اتفاق افتاده بود را تعریف کرد🤷♂ و گفت:به آنچه از مولایم حضرت مهدی علیه السلام✨ شنیده ام ، اعتماد و اطمینان دارم که عَمر نمیتواند مرا بکشد❌ ...
#ادامه_دارد
#روز_های_فرد
🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo