#ان_مرد_می_اید
داستان این هفته: غیبت یوسف پیامبر
حتما درباره زندگی یوسف پیامبر علیه السلام چیزهای زیادی خوانده اید یا شنیده اید . برادرانش به دلیل حسادت او را در چاه انداختند😒 و بعد به کاروانی فروخته شد و به مصر رفت . یوسف در خانه عزیز مصر رشد کرد و زلیخا همسر عزیز مصر عاشق او شد و بعد...
زندانی شدن یوسف و تعبیر خواب پادشاه مصر بعد عزیزی مصر بالاخره ماجرای یوسف بر ملا شد ؛ برادرانش برای خرید گندم به مصر امدند و یوسف خودش را به آنان معرفی کرد .😌
ان وقت بود که فراق یعقوب علیه السلام پایان یافت😇 و چشم هایش که بخاطر بیست سال چشم انتظاری و گریه برای یوسف نابینا شده بود ، با پیراهن یوسف شفا پیدا کرد.🤩
🔖نتیجه گیری داستان این هفته:میان قصه یوسف پیامبر و #امام_زمان_عج شباهت های زیادی هست:
شیخ صدوق میگوید:
غیبت یوسف علیه السلام بیست سال طول کشید؛ از این مدت سه روز در چاه بود، چند سالی را در زندان و بقیه را نیز در سِمَت پادشاهی مصر حکمرانی میکرد ، او در مصر بود و یعقوب علیه السلام در فلسطین ، بین این دو سرزمین نُه روز فاصله بود . 🙃
او در دوران #غیبت احوال متفاوتی داشت: مدتی برادرانش او را به قصد نابودی به چاه انداختند ، پس آن او را به بهای کمی به کاروانی فروختند ، در مصر نیز به دام فتنه عزیز مصر افتاد و چند سالی را در زندان گذراند ، خداوند او را حاکم مصر ساخت ، و با پدرش دیدار کرد و خوابش تعبیر شد.
شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام روایتی می اورد که در ان حضرت فرموده است:
یعقوب علیه السلام میدانست که یوسف زنده است و میدانست که خداوند بعد از مدتی #غیبت پنهانی او را تمام میکند پس به فرزندانش گفت: من چیز هایی را میدانم که شما نمیدانید ، اما فرزندانش او را سرزنش کردند.😏
به قول شیخ صدوق مَثَل کسانی که در زمان ما به وجود #امام_زمان_عج🌟 اطمینان دارند مَثَل یعقوب علیه السلام است که به یوسف علیه السلام و غیبتش اطمینان داشت ، و به همین ترتیب مَثَل کسانی که به #غیبت امام زمان عج جاهل هستند ، مثل برادران یوسف است که پدرشان را سرزنش میکردند، و میگفتند: تو همان گمراهی سابق را داری!😞
این حدیث از امام محمد باقر علیه السلام هم شنیدنی است:
در قائم ال محمد صلی الله و علیه و ال و سلم💚 شباهت هایی با پنج پیامبر وجود دارد: یونس، یوسف، موسی عیسی و محمد صلی الله علیهم
اما شباهت او با یوسف علیه السلام: غیبت او از عام و خاص است، با این که مسافت کوتاهی بین یوسف علیه السلام با پدرش بود، امکان دیدار وجود نداشت.
در واقع کسی جز یعقوب علیه السلام #منتظر واقعی حضرت یوسف علیه السلام نبود ،غیر از حضرت یعقوب علیه السلام کسی زنده بودن یوسف را باور نداشت . حضرت یعقوب علیه السلام هرگز باور نکرد که یوسف را گرگ🐺 خورده است.
حالا دست ماست که باور کنیم یوسف زهرایی وجود دارد ، یا باور نکنیم و بگوییم: انها گمراه هستند و اشتباه میکنند ! جز کدام دسته هستیم یعقوب پیامبر یا برادران یوسف⁉️
#پایان
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن_مهدوی
#جمعه
🎞قسمت هفتم: موضوع #تفکر
❤️امام زمان ارواحنافداه کسانی که اول فکر می کنند بعد حرف می زنند را دوست دارند.😊
@montazer_koocholo
گلدون شکسته.m4a
9.87M
#قصه های مادر جون
📚عنوان: گلدون شکسته
🎤گوینده:خانم وفایی
🍒🥦🍒🥦🍒🥦
بازم یه جمعه ی قشنگ خدا💞 اومده و ماهم با قصه های زیبا مادرجون اومدیم پیشتون 🤗🤗
برای شنیدن قصه آماده این❓
🌞نازنینا صلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😉
🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌺برای شنیدن قصه های زیبا و آموزنده مادرجون،روزهای جمعه ما رو دنبال کنید 🌺
-_🐌-_🌳-_🌴-_-🐿_-
@montazer_koocholo
نمازهای واجب.mp3
2.57M
#قصــــہ_های_حــنــاجون
📚عنوان:نمازهای واجب
🎤گوینده: خانم وزیری
دوستهای خداجون🌟
حناجون مهربون امشب هم با یکی دیگه از حکایت های شیرین قرآنی اومدن پیش ما💫🔸🌸
حناجون با این حکایت ها ما رو وارد دنیایی از اطلاعات و آگاهی میکنن و اتفاقاتی رو که در گذشته های دور افتاده، داستانش رو برامون تعریف میکنن🗣 که نه تنها شنیدنش👂 شیرین و جذابه بلکه کلی چیزهای خوب خوب هم ازش یاد می گیریم🧡💚
بریم با هم بشنویم این حکایت های رنگی رو❓💫
@montazer_koocholo
#شهادت_حضرت_ام_البنین
همسر حضرت علی و دختر پیامبر، حضرت فاطمه، وقتی از دنیا رفت،😔 چهار بچه داشت؛ دو پسر، به نامهای «حسن» و «حسین» و دو دختر، به نامهای «زینب» و «امکلثوم». اونها خیلی کوچک بودن و باید کسی ازشون مراقبت میکرد؛ حضرت علی هم برای حل این مشکل، تصمیم میگیره که با امالبنین ازدواج کنه.😊
خانم حضرت امالبنین از خانوادهای بود که همهشون خیلی #شجاع و #دلیر بودند. ایشون اول، اسمشون فاطمه بود، اما وقتی با امام علی ازدواج کرد، به همه اعلام کرد که فاطمه صداش نکنن.
ایشون فکر میکرد بچههای حضرت فاطمه، اسم فاطمه رو که بشنون، یاد مادر خودشون میافتن و ممکنه که دلتنگ مادرشون بشن. ایشون چهار تا پسر به دنیا آورد، به همین خاطر ایشونو امالبنین صدا کردند، به معنی «مادر پسرها». یکی از این پسرها «حضرت ابالفضل» بود که از همه پسرها بزرگتر هم بود؛ سه تا برادر کوچکترش هم «عبدلله»، «عثمان» و «جعفر» نام داشتند.😇
خانم امالبنین احترام خیلی زیادی برای بچههای حضرت فاطمه قائل بود. 👏به پسرهای خودش هم همیشه میگفت به حسن و حسین و خواهراشون احترام بذارن؛ مثلا وقتی سر سفره مینشستن و امالبنین میخواست برای هرکس غذا بکشه، اول برای برای بچههای حضرت فاطمه غذا میکشید!👌
به خاطر همین بچههای خودش هم که با بچههای حضرت فاطمه برادر و خواهر بودن، به جای اینکه مثلا صداشون کنن داداش یا خواهر، اونها رو خیلی با احترام صدا میکردن؛ مثلا حضرت عباس امام حسین را «آقای من!» صدا میکرد.☺️
با وجودی که خیلی باهم صمیمی بودند، ولی اونقدر مودبانه رفتار میکرد که حتی ایشان رو به اسم هم صدا نمیکرد.👏
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: دختر من باید دانشمند باشه
پیام اخلاقی: لزوم استراحت و تفریح در تابستان
@montazer_koocholo
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
تَصَدَّقُوا وَداوُوا مَرْضاکُمْ بِالصَّدَقَةِ
صدقه دهید و مریضان خود را با صدقه درمان کنید.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@montazer_koocholo
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت ۳
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای
4️⃣ از بین بردن مفهوم مقدّس و متعالی خانواده
🌪برنامۀ غرب برای فروپاشی 💣بنیان خانواده در کشور ما🇮🇷، دو بُعد دارد:
1🔸برنامههایی برای خانوادههای موجود
2🔸برنامههایی برای از بین بردن مفهوم خانواده.
☠️در غرب، آمار کسانی که به صورت غیررسمی با هم ارتباط داشته و هیچ گاه با هم ازدواج نکردهاند💑، به شدّت رو به افزایش 📈است.
💕ازدواج، به صورت طبیعی و قانونی برای انسان، مسئولیتها 👪 و محدودیتهایی میآورد که مانع پیشبرد اهداف غرب است.
به همین دلیل نیز در شبکههای ماهوارهای، یکی از اصلیترین مسائلی که القا میشود، زندگی با دیگران به جای ازدواج ‼️است.
این کار، علاوه بر این که احساس نیاز به جنس مخالف را پاسخ میدهد، محدودیتی هم برای او تولید نمیکند.
⚠️این نکته را فراموش نکنید که یکی از اصلیترین روشهای رسانهای، القای غیرمستقیم پیام 🎭است. بسیاری از این پیامها، در قالب فیلم 🎥و سریال🎬 به خوردِ مخاطب داده میشود، بی آن که خودش خبردار شود.
فقط وقتی چشم باز میکند، میبیند که دنیایی از عقاید تغییر یافته 🌚دارد که در گذشته، حتّی به آن فکر هم نمیکرد🌝.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص52-56
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
#نهج_البلاغه
#یکشنبه
🌷حضرت علی (ع) فرمودند :
خدای مهربون اینقدر بخشنده است که اگر ما کار خوبی انجام بدیم ، چندین برابر بهمون پاداش میده.
🔰 برگرفته از خطبه ۲۱۶نهج البلاغه👆
🤔 بچه ها اگه یه آدم خوب بهمون بگه هر کار خوبی که بکنی به جای یه جایزه ۱۰ تا جایزه بهتون میدیم، شما چندتا کارخوب انجام میدادید؟
@montazer_koocholo
داستان وفات #حضرت_ام_البنین_
قسمت دوم
روز عاشورا، حوالی ظهر، همهی اهل خانوادهی امام حسین خیلی تشنه بودن😔 و همهی یارانشون هم شهید شده بودن و دیگه از مردها، فقط امام حسین مونده بود و حضرت عباس؛🖤 حتی برادران حضرت عباس هم شهید شده بودن😭.
تو این لحظات بود که امام حسین 💚 از حضرت ابالفضل خواست که برای زنان و بچهها آب بیاره؛ آخه سپاه دشمن آب رو، به روی سپاه امام حسین بسته بود و آبی به اونها نمیرسید. حضرت عباس 🌟هم اطاعت امر کرد و رفت به سمت رود فرات که آب بیاره. ایشون باید از بین سربازای زیادی از دشمن رد میشد تا بتونه آب بیاره
خلاصه ایشون مشک آب رو برداشت و از بین سربازها رد شد تا که به آب رسید. نشست لب آب. از تشنگی زیاد، لبش ترک خورده بود😢؛ آخه سه روز بود آب نداشتن؛ حتی یه ذره آبی هم که داشتن، داده بودن به بچهها و زنها. کنار رود🌊 نشست تا لبی تر کنه، اما... یاد حرف مادرش حضرت امالبنین افتاد؛ ایشون همیشه به بچههاش میگفت: اول به فکر بچههای حضرت فاطمه باشید و بعد خودتتون!
چند روز بعد از واقعهی کربلا، کاروانهایی🐫 که از اون طرف رد میشدن، خبر این اتفاق رو به شهر مدینه رسوندن؛ شهری که امام حسین و حضرت عباس و برادرهاشون در اونجا زندگی میکردن.
خانم امالبنین وقتی شنیدن که یه کاروان داره میرسه و خبرهایی از کاروان امام حسین داره، فوری خودشو رسوند به اون کاروان.🐫 از اونها خبر حسینبنعلی رو گرفت. اونها گفتن: «خانم متاسفانه پسرت جعفر شهید شد.»
حضرت امالبنین گفت: «بگو حسین چه شد؟»😭
اونها بیتوجه به حرف خانم، گفتن: آخه پسرت عثمان هم شهید شد!
حضرت باز تکرار کرد که چه اتفاقی برای حسین افتاده. اون کاروان، ولی شهید شدن پسرش عثمان رو به او خبر دادند.
حضرت امالبنین که انگار متوجه شهادت پسرانش نشده باشه، باز هم جمله قبلیاش رو تکرار کرد.
کاروانیان🐫 خبر شهادت حضرت ابوالفضل، پسر بزرگ امالبنین رو به او دادند، ولی ایشان باز هم خم به ابرو نیاورد و باز نگرانیاش در مورد امام حسین رو ابراز کرد. و در نهایت کاروانیان به او گفتن: حسین هم مانند بقیه یارانش شهید شد.😭
آن زمان بود که امالبنین نشست و شروع به گریه کرد، نه برای پسرش، بله برای پسر حضرت فاطمه!
وفات حضرت ام البنین (س) به شما تسلیت میگیم🏴
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: تصمیم پدربزرگ
پیام اخلاقی: اهمیت تصمیمات کوچک
@montazer_koocholo
#عصبانی_شدن_همیشه_هم_بد_نیست
قسمت هشتم: راه های نادرست ابراز خشم
تو باید راه های درست و مطمئنی پیدا کنی ، که خود و دیگران را ازار ندهد و بعدا پشیمانی ایجاد نکند😊
یک بالش را فشار بده‼️
یا حباب های یک کیسه بسته بندی را بترکان
یا حتی یک مسافتی را بدو😉
کمی از چیزی که تو را عصبانی😠 میکند, فاصله بگیر. به یک جای خلوت برو و با خودت تنها باش ؛ یا با یک نفر درباره احساسی که داری صحبت کن😌
#ادامه_دارد...
#عصبانی_شدن_همیشه_هم_بد_نیست
#روز_های_فرد
@montazer_koocholo
shodeam9saleh_.mp3
5.49M
#قصــــہ_های_خالــــہ_نـبــات
📚عنوان: وفات حضرت امالبنین(س)
🎤گوینده: خانم نظری
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
خورشید پرنور زندگی مامان و بابا💐
الهی که جمع تون جمع باشه و دلهاتون گرم باشه به نور الهی🤲
خاله نبات مهربون و دوست داشتنی🤩 ما امشب به مناسبت شهادت مادر امام نازنین و مهربونمون با یه قصه مربوط به ایشون پیش شما فرشته ها😘
دوستهای خوب من موافقین قصه امشب خاله نبات جون رو بشنویم👂❓
دوست داریم که دوست های گل شما هم این قصه ها رو بشنون پس دعوتشون کنید به جمع خودتون😊
@montazer_koocholo
#دوشنبه
#حجاب
قسمت دوم:
بعد با صدای ارامی ادامه داد: خانواده ما چادری هستند🧡 ولی من از روی میل قلبی و با شناختی که خودم به ان رسیدم ، چادر را انتخاب کردم.😌
من چادر را به عنوان یک پوشش کامل اعتقاد دارم👏
ساکت بودم و به حرفهای او گوش میکردم.
فهمیه خودش ادامه سوالم را حدس زد و ادامه داد: لابد میخواهی بدانی که به چه شناخت و نتیجه ایی رسیدم و چرا به چادر به عنوان یک پوشش کامل توجه دارم 😇 بهتر است خاطره ایی را که همیشه به یاد دارم برایت بگویم، این برای تو دلیل روشنی خواهد بود.☺️
سال پیش که تو هنوز به مدرسه ما نیامده بودی ، از طرف مدرسه با بچه ها به اردو 🎒رفتیم . ما را به اردوگاهی در شمال بردند. جایت خیلی خالی ، خیلی سرسبز🌳 بود. از همه مهم تر که نزدیک دریا 🌊بود . یک روز با بچه ها کنار دریا نشسته بودیم، موج ها با شتاب طرف ما می امدند ولی به ما نمیرسیدند 😃
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo