eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 روزتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
🌤 🏴 امام حسین علیه السلام درباره می فرماید: ایشان کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند، چنان که پر از ستم شده باشد😍. پس از آن که دوران [طولانی] فاصله ای از حضور امامان بگذرد، او خواهد آمد، ☺️ چنان که رسول خدا(ص) پس از فاصله ای از حضور پیامبران گذشته به پیامبری انتخاب شدند😊 @montazer_koocholo
doa-faraj3.mp3
1.72M
منتظر کوچولو های عزیزم😘 بیایین همه با هم هر دعای سلامتی امام زمان (عج) رو بخونیم🤲🤲 🍎🍃🍎🍃🍎🍃 @montazer_koocholo
لاک‌پشت فداکار.mp3
11.55M
🌹لاکپشت فداکار🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره عصر با صدای مصطفی کریم نیا 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:سایت وولک @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
عاقبت دروغ گویی.mp3
6.72M
🌹عاقبت دروغ🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره فلق 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:قصه های کهن @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
🏴 🥀 پس از نماز امام با لشکر حر صحبت کرد و به انها گفت که من با شما جنگی ندارم ، من بخاطر نامه✉️ های شما به اینجا امده ام ، اکنون اگر نظرتان عوض شده بر میگردم‼️ حر گفت که از نامه ها بی اطلاع است🙄 امام علیه السلام دستور داد نامه ها✉️ را بیاورند حر گفت: که از نامه ها بی اطلاع است و فقط امده تا امام را پیش ابن زیاد ببرد😒 امام به همراهانش دستور داد که به مدینه برگردند اما حر با لشکریان جلوی انها را گرفت و نگذاشت که باز گردند 😞 @montazer_koocholo
⚽️⚽️⚽️⚽️ 📖 قسمت سوم: خدای مهربان در ایه ۱۴۸ سوره بقره می فرماید: أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ💫 🍏هر کجا که باشید، خداوند همگی شما را به سوی ما می اورد🍏 🌟امام صادق علیه السلام می فرماید: که این آیه درباره و یارانش نازل شده، که بدون قرار و وعده قبلی جمع خواهند شد😍 @montazer_koocholo
مهمان حضرت ابراهیم ع.mp3
8.9M
🌹مهمان حضرت ابراهیم ع🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره عادیات 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:قصه های کهن @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 قسمت هفتم: رفتیم توی یکی از خانه‌های🏠 دو طبقه. از توی یکی از سوراخ‌هایی که بر اثر گلوله ایجاد شده بود، همه جا خوب دیده می‌شد. اول، رود کارون🌊 بود که موج می‌زد و می‌رفت و دورتر، ساحلِ آن‌ور و ساختمان‌ها و سنگرهای آن‌ها. در دو طرف رود، لنج‌ها و کشتی‌های سوخته و نیم‌سوخته⛴ و خراب، لنگر انداخته بودند عبدل، دوربین📷 را در آورد و بنا کرد به تماشا. یک خرده که من هم با دوربینش تماشا کردم، گفتم: «حالا بیا ببرمت جایی که تا حالا هیچ‌کس نرفته😉 دو سه تا از ساختمان‌های گلوله خورده و نیم‌سوخته را پشت سر گذاشتیم. بعضی جاها، اگر سر بالا میگرفتیم توی دیدِ تک‌تیرانداز‌های دشمن بودیم😟 از میان نخاله‌های ساختمانی و خاک و آجر و یک عالمه وسایلِ خانه که از بین رفته بود، گذشتیم🙂 ـ از این‌وری بیا❗️ زیرزمین، پنج تا پله می‌خورد و می‌رفت پایین. درِ آهنی داشت و عینهو دالان، دراز بود و باریک و هیچ پنجره‌ای رو به بیرون نداشت😐 در را باز گذاشتم تا توی زیرزمین روشن باشد. عبدل که داخل شد، با تعجب به گوشه‌ی زیرزمین نگاه کرد و گفت: «این‌ها مال کیه⁉️ طرف، دو تا پتو رو زمین پهن بود. سه تا توپ ،⚽️ پلاستیکی افتاده بود آن ور؛ با چند تا کنسروِ تُن ماهی و والور و کلی خرت و پرت. گفتم: «این‌جا مخفی‌گاه ماست. تنها که هستیم، می‌آییم این‌جا... بیا بنشین😌 تعجب پرسید: «شما؟!» گفتم: «من و غلام شوش و رسول سوتی. گروه رزمندگان شرور! بچه‌های همین جبهه یکی از توپ‌ها⚽️ را برداشت و بنا کرد به روپایی زدن. پرسید: «این‌ها را نگه داشتید برای چی دیگه⁉️ انگار که کارِ خیلی خیلی مهمی کرده باشیم، بادی به غبغب انداختم و با غرور گفتم: «یک وقت‌هایی که فرمانده نیست، با بچه‌ها می‌رویم توی این خانه‌ی پشتی ـ که هال بزرگی دارد ـ گل کوچک می‌زنیم😄 یک کنسروِ ماهی تُن و یکی هم کنسروِ بادمجان باز کردم. آن‌ها را با هم قاطی کردم و با نان خشک گذاشتم وسط: ـ بیا. این‌جا این جور غذاها کم گیر می‌آید، ولی تا دلت بخواهد کنسروِ گوشت گاو می‌دهند که از زمانِ جنگ‌های ناپلئون باقی مانده! تُن ماهی و بادمجان، غذای شاهانه‌ی این‌جاست.😄 عبدل همچنان کم‌حرف بود و من یک‌ریز حرف می‌زدم و از فرمانده‌ای که من را مدام می‌فرستاد این‌ور آن‌ور تا خبری را به کسی بدهم😒 یکهو یادم افتاد فرمانده من را دنبالِ چه‌کاری فرستاده و من با خیالِ راحت نشسته‌ام و با عبدل، بساط شاهانه‌ راه انداخته‌ام.😁 گفتم: «تو غذایت را بخور، من زود برمی‌گردم.» _کجا میروی⁉️ دوباره که پرسید، مجبور شدم تند و مختصر بگویم که چه‌کار باید می‌کردم و اگر فرمانده بفهمد، پوست کله‌ام را می‌کند😨. ماجرا را که شنید، آهسته گفت: «نمی‌خواهد بروی.»‼️ ـ نروم؟! یک کم مِن‌مِن کرد و بعد ادامه داد: ـ من آذرخش هستم❗️ نگاهش کردم. لال شده بودم. تته‌پته‌کُنان گفتم: «چی؟! آذرخش تویی😳 حرفی نزد و فقط سرش را انداخت پایین. احساس کردم تا پشت گوش‌هایم سرخ شده.😯 راستی راستی که پاهایم تحملِ نگه داشتنِ بدنم را نداشتند. حسابی گند بالا آورده بودم. همان جا تکیه دادم به دیوار و سرِ جایم نشستم😫 @montazer_koocholo