منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_هفتم 👈گنجى كه عيسى عليه السلام پيدا كرد (بخش اول)
سردار راهت ادامه دارد:
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_هشتم
👈گنجى كه عيسى عليه السلام پيدا كرد
(بخش دوم)
🌴خاركن نزد عيسى عليه السلام آمد و با هم نزد شاه رفتند و عيسى عليه السلام شبانه عقد دختر شاه را براى خاركن خواند. صبح آن شب شاه با خاركن گفتگو كرد و دريافت كه خاركن داراى هوش و عقل و خرد سرشارى است و براى شاه فرزندى جز همان دختر نبود.
🌴خاركن را وليعهد خود نمود و به همه درباريان و رجال و برجستگان كشورش فرمان داد با دامادش بيعت كنند و از فرمانش پيروى نمايند.
🌴شب بعد، شاه بر اثر سكته ناگهانى مرد. رجال و درباريان، داماد او (خاركن سابق) را بر تخت سلطنت نشاندند و همه امكانات كشور را در اختيارش نهادند و او شاهنشاه مقتدر كشور گرديد.
🌴روز سوم عيسى عليه السلام نزد او آمد تا با او خداحافظى كند. خاركن سابق به عيسى گفت: اى حكيم! تو بر گردن من چندين حق دارى كه حتى قدرت شكر يكى از آنها را ندارم تا چه رسد همه آنها را، گرچه هميشه تا ابد زنده باشم. شب گذشته سؤالى به دلم راه يافت كه اگر پاسخ آن را به من بدهى، آن چه را كه در اختيار من نهاده اى سودى به حالم نخواهد داشت.
🌴عيسى: آن سؤال چيست؟
🌴خاركن: سؤالم اين است كه: اگر تو قدرت آن را دارى كه دو روزه مرا از خاركنى به پادشاهى برسانى، چرا براى خودت يك زندگى ساده بيابانگردى را برگزيده اى؟ و از مقام پادشاهى و رفاه و عيش و نوش دنيا روى برتافته اى؟
🌴عيسى: آن كسى كه خدا را شناخته و به خانه كرامت و پاداش او آگاهى دارد، و ناپايدارى دنيا را درك نموده، به سلطنت فانى دنيا و امور ناپايدار آن دل نمى بندد. ما در پيشگاه الهى و در خلوتگاه ربوبى، داراى لذت هاى روحانى خاصى هستيم كه اين لذتهاى دنيا در نزد آنها، بسيار ناچيز است.
🌴آن گاه عيسى عليه السلام مقدارى از لذتهاى معنوى و درجات و نعمتهاى ملكوتى را براى او توضيح داد، كه آن خاركن، مطلب را به خوبى دريافت. تحولى در او ايجاد شد و با قاطعيت به عيسى عليه السلام رو كرد و چنين گفت:
🌴من بر تو حجتى دارم و آن اين كه: چرا خودت به راهى كه بهتر و شايسته تر است رفته اى، ولى مرا به اين بلاى بزرگ دنيا افكنده اى؟
🌴عيسى: من اين كار را كردم تا عقل و هوش تو را بيازمايم و ترك اين امور موجب پاداش براى تو و عبرت براى ديگران گردد.
🌴خاركن همه سلطنت و تشكيلاتش را رها كرد و همان لباس خاركنى قبل را پوشيد و به دنبال عيسى عليه السلام به راه افتاد، تا هر چه زنده است همدم و همنشين عيسى عليه السلام شود.
🌴عيسى عليه السلام همراه او نزد حواريون آمد و گفت: اين - مرد - گنجى است كه به گمانم در اين شهر وجود داشت، به جستجويش پرداختم، او را يافتم و با خود نزد شما آوردم.(بحار، ج 14،ص 270)
🌴اين است گنج، نه آن گنج مادى كه شما را در اين جا زمين گير كرده است.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
سردار راهت ادامه دارد: ✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_هشتم 👈گنجى كه عيسى عليه السلام
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_نهم
👈گفتگوى عيسى با مرده زنده شده در روستاى بلازده
🌴روزى حضرت عيسى عليه السلام و حواريون در سير و سياحت خود به روستايى رسيدند، ديدند اهل آن روستا و پرندگان و حيوانات آن، همه به طور عمومى مرده اند.
🌴عيسى عليه السلام به همراهان فرمود: معلوم است كه اينها به عذاب عمومى الهى كشته شده اند. اگر آنها به تدريج مرده بودند، همديگر را به خاك مى سپردند.
🌴حواريون: اى روح خدا، از خداوند درخواست كن تا اينها را زنده كند تا علت عذابى را كه به سراغ آنها آمده، براى ما بيان كنند، تا ما از كردارى كه موجب عذاب الهى مى شود، دورى كنيم.
🌴حضرت عيسى عليه السلام از درگاه خدا خواست تا آنها را زنده كند، از جانب آسمان به عيسى عليه السلام ندا شد كه: آنان را صدا بزن.
🌴عيسى عليه السلام شبانه بالاى تپه اى از زمين رفت و فرمود: اى مردم روستا!
🌴يك نفر از آنها زنده شد و گفت: بلى، اى روح و كلمه خدا!
🔸عيسى: واى به حال شما، كردار شما چه بوده؟ (كه اين گونه شما را دستخوش بلاى عمومى نموده است.)
🔹مرد زنده شده: چهار چيز ما را مشمول عذاب الهى كرد:
1⃣ پرستش طاغوت.
2⃣ دلبستگى به دنيا با ترس اندك از خدا.
3⃣ آرزوى دور و دراز.
4⃣ غفلت و سرگرمى به بازى هاى دنيا.
🔸عيسى: دلبستگى شما به دنيا چه اندازه بود؟
🔹مرد زنده شده: همانند علاقه كودك به مادرش. هنگامى كه دنيا به ما رو مى آورد شاد و خوشحال مى شديم، و هنگامى كه دنيا به ما پشت مى كرد، گريه مى كرديم و محزون مى شديم.
🔸عيسى: طاغوت را چگونه مى پرستيديد؟
🔹مرد زنده شده: ما از گنه كاران پيروى مى كرديم.
🔸عيسى عليه السلام: عاقبت كارتان چگونه پايان يافت؟
🔹مرد زنده شده: شبى با خوشى به سر برديم، صبح آن در هاويه افتاديم.
🔸عيسى: هاويه چيست؟
🔹مرد زنده شده: هاويه، سجّين است.
🔸عيسى: سجين چيست؟
🔹مرد زنده شده: سجين، به كوه هاى گداخته به آتش است كه تا روز قيامت، بر ما مى افروزد.
🔸عيسى: وقتى به هلاكت رسيديد، چه گفتيد و مأموران الهى، به شما چه گفتند؟
🔹مرد زنده شده: گفتند: ما را به دنيا بازگردانيد، تا كارهاى نيك در آن انجام دهيم و زاهد و پارسا گرديم، به ما گفته شد: دروغ مى گوييد.
🔸عيسى: واى به حال شما! چه شد كه غير از تو، شخص ديگرى از اين هلاك شدگان با من سخن نگفت؟
🔹مرد زنده شده: اى روح خدا! دهان همه آنها با دهنه آتشين بسته شده است، و آنها به دست فرشتگان خشن، گرفتار مى باشند. من در دنيا در ميان آنها زندگى مى كردم، ولى از آنها نبودم. (و مانند آنها گناه نمى كردم) تا وقتى كه عذاب عمومى فرا رسيد و مرا نيز فرا گرفت. اكنون به تار مويى در لبه پرتگاه دوزخ آويزان مى باشم، نمى دانم كه از كجا در ميان دوزخ واژگون مى شوم، يا نجات مى يابم. (احتمالا عذاب اين شخص، به خاطر ترك امر به معروف و نهى از منكر بوده است.)
🔸عيسى عليه السلام به حواريون رو كرد و فرمود:
🍃يا اَولياءَ اللهِ! اَكلُ الخُبزَ اليابِسِ بالمِلحِ الجَريشِ، وَ النَّومِ عَلَى المَزابِلِ خيرٌ كَثِيرٌ مَعَ عاقِبَةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ🍃
✨اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و خشن، و خوابيدن بر روى خاشاك هاى آلوده، بسيار بهتر است، اگر همراه عافيت و سلامتى دنيا و آخرت باشد.(اصول كافى، ج 2،ص 318)
ادامه دارد...
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_نهم 👈گفتگوى عيسى با مرده زنده شده در روستاى بلازده
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_دهم
👈هلاكت همسفر ابله عيسى عليه السلام
🌴مرد ابلهى در يكى از سفرها، با عيسى عليه السلام همسفر شد. او به جاى اين كه از محضر عيسى عليه السلام درسهاى معنوى بياموزد و خود را از آلودگى هاى گناه پاك نمايد، به جمع كردن مقدارى استخوان از بيابان پرداخت، و هدفش از اين كار، رشد معنوى نبود، بلكه هدفش يك نوع سرگرمى بود. استخوانهاى جمع كرده را به خيال اين كه استخوانهاى انسان مرده است، نزد عيسى عليه السلام آورد و اصرار پياپى كرد، كه با ياد كردن اسم اعظم، صاحب آن استخوانها را زنده كند.
🌴عيسى عليه السلام به خدا عرض كرد: اين مرد اين گونه اصرار دارد.
🌴خداوند به او فرمود: او مرد گمراهى است و هدف الهى ندارد.
🌴سرانجام عيسى عليه السلام در حالى كه نسبت به او خشمگين بود، ناگزير به اذن الهى، صاحب آن استخوانها را زنده كرد. ناگهان آن استخوانها به صورت شيرى در آمد و به آن مرد ابله حمله كرد و او را دريد و خورد. معلوم شد آن استخوانها، از شير مرده بوده است.
🌴عيسى عليه السلام به آن شير گفت: چرا او را دريدى و خوردى؟
🌴شير پاسخ داد: چو تو به او خشم كردى.
🌴عيسى عليه السلام گفت: چرا خونش را نخوردى؟
🌴شير گفت: زيرا قسمت من نبود.
🌴آرى، آن مرد ابله به جاى اين كه روح مرده خود را در محضر عيسى عليه السلام زنده كند، به سراغ استخوانهاى پوسيده رفت.
🌴اى برادر! غافل نباش، وقتى آب صاف ديدى، آن را در خاك نريز و گل آلود نكن، وگرنه سگ نفس اماره تو را مى درد، چنان كه شير، آن مرد ابله را دريد.
🌴بنابراين با خاك ريختن بر روى استخوانهاى سگ نفس اماره از صيد شدن به دست او جلوگيرى كن.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_دهم 👈هلاكت همسفر ابله عيسى عليه السلام 🌴مرد ابله
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_یازدهم
👈كارگران ،بهترين انسانها
🌴حواريون كه همواره همراه حضرت عيسى عليه السلام در سفرها بودند، هرگاه گرسنه يا تشنه مى شدند به فرمان خدا غذا و آب براى آنها آماده مى شد. آنها اين جريان را براى خود افتخارى بزرگ مى دانستند. روزى در اين رابطه، از حضرت عيسى عليه السلام پرسيدند: آيا كسى بالاتر از ما پيدا مى شود؟
🌴حضرت عيسى عليه السلام پاسخ داد:
🍃نَعَم اَفضَلُ مِنكُم مَن يَعمَل بِيدِهِ وَ يَأكُلِ مِن كَسبِهِ🍃
✨آرى، بهتر از شما كسى است كه زحمت بكشد و از دسترنج خودش بخورد.✨
🌴حواريون پس از اين پاسخ، به شستشوى لباس مردم و گرفتن اجرت در برابر آن مشغول شدند.(مجمع البيان، ج 1 و 2،ص 448)
🌴و به اين ترتيب به كار و كوشش پرداختند و از اجرت كارشان، هزينه زندگى خود را تأمين مى نمودند و عملا به همه مردم اين درس را آموختند كه كار و كوشش عار و ننگ نيست، بلكه از عبادت برتر است.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_یازدهم 👈كارگران ،بهترين انسانها 🌴حواريون كه هموا
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_دوازدهم
👈زندگى پس از مرگ
🌴روزى شخصى از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا عيسى عليه السلام كسى را زنده كرد كه او بعد از زنده شدن، مدتى عمر كند و از خوراكى ها بخورد و داراى فرزند شود؟
🌴امام صادق عليه السلام فرمود: آرى، حضرت عيسى عليه السلام برادر دينى و دوست مخلص و درست كردارى داشت و هر وقت عيسى عليه السلام از كنار منزل او عبورش مى افتاد، به خانه او وارد مى شد و از او احوالپرسى مى كرد.
🌴تا اين كه عيسى عليه السلام مدتى مسافرت كرد و در بازگشت به ياد اين برادر دينى خود افتاد، به در خانه او رفت تا با او ملاقات كند و احوال او را بپرسد.
🌴مادر او از منزل بيرون آمد، عيسى عليه السلام از او پرسيد: فلانى كجاست؟
🌴مادر گفت: اى فرستاده خدا، فرزندم از دنيا رفت.
🌴عيسى عليه السلام به مادر فرمود: آيا دوست دارى پسرت را زنده ببينى؟
🌴مادر عرض كرد: آرى.
🌴عيسى عليه السلام فرمود: وقتى فردا شد، نزد تو مى آيم و فرزندت را به اذن خدا زنده مى كنم.
🌴فردا فرا رسيد. عيسى عليه السلام نزد مادر دوستش آمد و به او فرمود: بيا با هم كنار قبر پسرت برويم. مادر همراه عيسى عليه السلام كنار قبر آمدند، عيسى عليه السلام كنار قبر ايستاد و دعا كرد. قبر شكافته شد و پسر آن زن، زنده از قبر بيرون آمد، وقتى مادر او را ديد و او مادرش را ديد، با هم گريه كردند. عيسى عليه السلام دلش به حال اين مادر و فرزند سوخت و به آن پسر فرمود: آيا دوست دارى با مادرت در دنيا باقى بمانى؟
🌴او عرض كرد: يعنى غذا بخورم و كسب روزى كنم و مدتى زنده بمانم؟!
🌴عيسى عليه السلام فرمود: آرى، آيا مى خواهى بيست سال غذا بخورى و روزى كسب كنى و ازدواج نمايى و داراى فرزند شوى؟
🌴او عرض كرد: آرى، راضى هستم.
🌴عيسى عليه السلام او را به مادرش سپرد و او بيست سال زندگى كرد و داراى زن و فرزند شد.(روضه الكافى،ص 337)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_دوازدهم 👈زندگى پس از مرگ 🌴روزى شخصى از امام صادق
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_سیزدهم
👈ملاقات عيسى عليه السلام با سه گروه عابد
🌴روزی عیسی(ع) در مسیر راه خود، با سه نفر ملاقات کرد ودید بدنی ضعیف دارندورنگشان پریده است. پرسید:
🌴«چرا چنین شده اید؟» گفتند: ترس از خدا وآتش دوزخ ما را به چنین حالی افکنده است.
🌴عیسی(ع) فرمود:«بر خدا سزاوار شد که به خائف درگاهش، امان بدهد واو را از عذاب دوزخ حفظ کند.»
🌴سپس از آنجا گذشت ودرمسیر راه به سه نفر دیگری برخورد کردکه حال ورنگشان،پریشانتر وپژمرده تر از سه نفر اول بود.پرسید:«چرا چنین شده اید؟»
🌴گفتند:«اشتیاق به بهشت مارا به این صورت در آورده است.»
🌴عیسی(ع) فرمود:«به خدا سزاوار است،به آنچه امید دارید شما را عطا فرماید.»
🌴سپس از آنجا گذشت وبا سه نفر دیگر روبه رو شد.دید حال آنهااز دو دستۀ قبل پریشانتر وفرورفته تر است ودر صورت آنها نشانه های نور دیده می شود،پرسید:«چرا چنین شده اید؟»
🌴گفتند :«ما خدا را دوست داریم،عشق به خدا ما را چنین نموده است.»
🌴عیسی(ع) دوبار فرمود:«اَنتُمُ المُقَرَّبُونَ؛ مقرّبان درگاه خدا شما هستید.»(مجموعۀ ورّام، ج۱،ص۲۲۴)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_سیزدهم 👈ملاقات عيسى عليه السلام با سه گروه عابد 🌴ر
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_چهاردهم
👈نصيحت های جالب از اندرزهاى عيسى عليه السلام(بخش اول)
⏪ براى پندگيرى بيشتر از اندرزهاى دلنشين و حكمت آميز حضرت عيسى عليه السلام نظر شما را به چند نصيحت از نصایح حضرت عیسی(ع)جلب مى كنم:
*
1⃣ مجلس درس و وعظ بود، حواريون با عشق و شور مخصوص در گرداگرد استادشان عيسى عليه السلام نشسته بودند و گفتار او را با جان و دل مى پذيرفتند. در آن جلسه درس، همه دوازده نفر از حواريون به عيسى عليه السلام عرض كردند: اى آموزگار راه هدايت! ما را از نصايح و پندهايت بهرهمند ساز.
🌴عيسى عليه السلام پيامبر خدا موسى عليه السلام به اصحابش فرمود: سوگند دروغ نخوريد، ولى من مى گويم سوگند - خواه دروغ و خواه راست - نخوريد.
🌴آنها عرض كردند: ما را بيشتر موعظه كن.
🌴عيسى عليه السلام: موسى عليه السلام به اصحاب خود فرمود: زنا نكنيد، من به شما مى گويم حتى فكر زنا نكنيد. (سپس چنين مثال زد) اگر شخصى در اتاق نقاشى شده و زيبا، آتشى روشن كند، دود، آن اطاق نقاشى شده را دود آلود و سياه خواهد كرد. گرچه اطاق را نسوزاند، فكر زنا نيز همچون آن دودى است كه زيبايى چهره معنوى انسان را تيره و تار مى سازد، گر چه آن چهره را از بين نبرد.(سفينة البحار، ج 1،ص 560)
*
2⃣ يك روز حواريون از آن حضرت پرسيدند:سخت ترين امور و دشوارترين چيزها چيست؟
🔸عيسى عليه السلام فرمود: غضب و خشم خدا.
🔹آنها پرسيدند: چگونه از غضب الهى خود را دور سازيم؟
🔸عيسى عليه السلام فرمود: نسبت به همديگر غضب نكنيد.
🔹آنها پرسيدند: علت و منشأ غضب چيست؟
🔸عيسى عليه السلام فرمود: علت غضب، تكبر و خودمحورى و كوچك شمردن مردم است.(فروع كافى، ج 2،ص 70؛ بحار، ج 14،ص 331)
*
3⃣ یک روز عيسى عليه السلام در بيابان و صحرا، تنها عبور مى كرد. از دور سر وصدايى شنيد، به سوى آن سر و صدا رفت و ديد دو نفر كشاورز بر سر زمينى با هم دعوا مى كنند. هر كدام ادعا دارد كه زمين مال من است. عيسى عليه السلام تصميم گرفت آنها را صلح دهد. براى اين كه آنها را آماده صلح سازد و غرور آنها را كه موجب كينه و دعوا شده بشكند، آنها را چنين موعظه كرد:
🌴شما هر كدام مى گوييد اين زمين مال من است، ولى حقيقت اين است كه شما مال اين زمين هستيد. بعد از مدتى نه چندان دور، همين زمين قبر مى گردد و شما را در كام خود فرو برده و پس از پوسيدگى، شما را جزء خود مى نمايد. پس زمين مال شما نيست، بلكه شما مال زمين هستيد. بنابراين براى امور مادى چند روزه دنيا، كشمكش نكنيد. از مركب غرور پياده شويد و صلح كنيد.
*
4⃣ يك روز عيسى عليه السلام همراه حواريون در بيابانى عبور مى كرد، لاشه سگ مرده اى در آنجا افتاده بود. حواريون گفتند: بوى اين سگ چقدر زشت و تنفرآميز است!
🌴عيسى عليه السلام فرمود: چه دندان هاى سفيدى دارد.(بحار، ج 14،ص 337)
🌴به اين ترتيب عيسى عليه السلام به آنها و ديگران آموخت كه تنها بدى ها را ننگريد، خوبى ها را نيز بنگريد و مگس صفت نباشيد.
***
5⃣ روزى حواريون به عيسى عليه السلام عرض كردند: اى روح خدا! مَنِ المَخلِصُ لِلّهِ؟ مخلص درگاه خدا كيست؟
🌴عيسى عليه السلام فرمود:
🍃الَّذِى يعمَلُ لِلهُ لا يُحبُّ اَن يَحمَدَهُ اَحَد عَلى شَىءٌ مِن عَمَلِ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ🍃
✨آن كسى است كه اعمالش را براى خدا انجام دهد، دوست ندارد احدى او را به خاطر اعمالش تعريف و تمجيد نمايد.(الدرّ المنثور، ج 2،ص 237)✨
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_چهاردهم 👈نصيحت های جالب از اندرزهاى عيسى عليه السلام(
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_پانزدهم
👈نصيحت های جالب از اندرزهاى عيسى عليه السلام(بخش دوم)
6⃣ حضرت عيسى عليه السلام از كنار خانه اى عبور مى كرد، از آن جا صداى ساز و آواز و كف زدن مى آمد، پرسيد: اين جا چه خبر است؟ گفتند: عروسى است، و امشب به اين خانه عروس مى آورند.
🌴عيسى عليه السلام به نزديكان خود فرمود: امشب عروس مى ميرد (و شادى اينها به عزا مبدل مى شود.)
🌴آن شب فرا رسيد و حادثه تلخى رخ نداد، فرداى آن شب به عيسى عليه السلام گفتند: آن عروس زنده است.
🌴عيسى عليه السلام با همراهان به در خانه او رفت، شوهر عروس از خانه بيرون آمد، عيسى عليه السلام به او فرمود: از همسرت بپرس امشب چه كار خيرى انجام داده است؟ او نزد همسرش رفت و همين سؤال را پرسيد، همسر گفت: فقيرى هر شب جمعه به خانه ما مى آمد و غذا مى طلبيد. ديشب آمد و غذا طلبيد، كسى جواب او را نداد، فقير گفت: برايم سخت است كه سخنم را نمى شنويد، اهل وعيالم امشب گرسنه مانده اند. من برخاستم وبا اكراه مقدارى از غذاهايى كه در خانه وجود داشت به او دادم.
🌴عيسى عليه السلام كه در آن جا حاضر بود، به عروس گفت: از آن جا كه نشسته اى برخيز و دور شو، او برخاست و كنار رفت، ناگاه حاضران ديدند يك مار بزرگ در زير فرش او، در حالى كه دُم خود را به دندان گرفته وجود دارد.
🌴عيسى عليه السلام به عروس گفت: به خاطر صدقه اى كه دادى، از گزند اين مار مصون ماندى. (و گرنه بنا بود اين مار تو را نيش بزند و بكشد.)(بحار، ج 14،ص 324)
*
7⃣ عيسى عليه السلام براى حواريون (ياران نزديكش) غذايى آماده كرد، آنها آن غذا را خوردند، پس از غذا، خود حضرت عيسى عليه السلام برخاست و دست هاى آنها را شست.
🌴حواريون عرض كردند: اى روح خدا! سزاوارتر اين است كه ما اين كار را انجام دهيم. حضرت عيسى عليه السلام فرمود: من با شما چنين رفتار كردم تا شما نيز نسبت به شاگردان خود، چنين رفتار كنيد و آداب تواضع را رعايت نماييد.(مجموعه ورام، ج 1،ص 83)
*
8⃣ روزى حضرت عيسى عليه السلام ديد پيرمردى بيل به دست گرفته و زمين را بيل مى زند و براى كشاورزى آماده مى سازد، گفت: خدايا! آرزو را از دل اين پيرمرد بيرون كن.
🌴پس از لحظه اى ديد آن پيرمرد، بيل را كنار انداخت، در همان جا بر زمين دراز كشيد و خوابيد. عيسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! آرزو را به اين پيرمرد باز گردان. ناگه ديد پيرمرد برخاست و بيل خود را به دست گرفت و مشغول بيل زدن و كار كردن شد.
🌴عيسى عليه السلام نزد آن پيرمرد آمد و پرسيد: چرا در آغاز كار مى كردى، سپس بيل را كنار انداختى و خوابيدى، پس از لحظه اى برخاستى و مشغول كار شدى؟
🌴پيرمرد گفت: وقتى مشغول كار بودم، ناگاه فكرى به ذهنم خطور كرد، به خود گفتم: تا كى مى خواهى كار كنى؟ با اين كه پير هستى و عمرت به لب ديوار رسيده است؟ از اين رو بيل را كنار افكندم و خوابيدم، در اين هنگام با خود گفتم: تو تا زنده هستى نياز به كار كردن دارى تا هزينه زندگيت را تأمين كنى، از اين رو برخاستم و مشغول كار شدم. (مجموعه ورام، ج 2،ص 272)
🌴آرى اميد و آرزو در حد خود، خوب است و موجب حركت مى شود و اگر نباشد موجب تنبلى خواهد شد.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_پانزدهم 👈نصيحت های جالب از اندرزهاى عيسى عليه السلام(
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_شانزدهم
👈عيسى عليه السلام در فراق جانسوز مادر
🌴عيسى عليه السلام در عصر و زمانى بود كه در راه هدايت مردم، رنجها برد و از مردم، زخم زبانها و ناسزاها شنيد. ولى وقتى نزد مادرش مريم عليه االسلام مى آمد، دلش آرام مى شد و حالات و بيانات مادر، مرهمى شفابخش براى دل غمبار عيسى عليه السلام بود. مادرى كه سراپا نور بود و محضرش انسان را به ياد خدا و ملكوت مى انداخت و هرگونه غم را از دل مى زدود.
🌴حضرت مريم عليهاالسلام روزها به صحرا و كوهستان مى رفت و در آن جا به عبادت و نيايش خدا مى پرداخت. روزى در وادى دمشق در دامنه كوهى مشغول عبادت بود، خسته شد و همانجا خوابيد تا رفع خستگى كند. همان دم از دنيا رفت. حوريان بهشت نزد او آمدند و او را غسل داده، و تجهيز نمودند و پارچه سفيدى را بر روى او كشيدند.
🌴عيسى عليه السلام به سراغ مادر آمد، ديد خوابيده است و پارچه سفيدى بر روى او كشيده شده است؛ او را بيدار نكرد. مدتى در اطراف او قدم زد، ديد بيدار نشد. هنگام نماز و افطار مادرش فرا رسيد، باز ديد بيدار نشد. آهسته كنارش آمد و مادر را صدا زد، جوابى نشنيد. بلندتر صدا كرد باز جواب نشنيد، فهميد كه مادرش جان سپرده است.
🌴عيسى عليه السلام بسيار ناراحت شد، داغ فراق مادر، جگرش را كباب كرد. با دلى خونبار جنازه مادر را برداشت و به نزديك در بيت المقدس آورد و در آن جا به خاك سپرد.(تاريخ انبياء،ص 734)
🌴عيسى عليه السلام از فكر مادر بيرون نمى رفت، در اين حال روح مادرش را ديد، شاد شد، پرسيد: مادر! آيا هيچ آرزويى دارى؟
🌴مريم عليهاالسلام پاسخ داد: آرى، آرزوى من اين است كه در دنيا بودم و شبهاى سرد زمستانى را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد مى رسانم و روزهاى گرم تابستان را روزه مى گرفتم.(مصابيح القلوب)
🍂از عمر همان بود كه در ياد تو بودم
🍂باقى همه سهو است و فسون است و فسانه
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_شانزدهم 👈عيسى عليه السلام در فراق جانسوز مادر 🌴ع
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_هفدهم
👈بشارت عيسى عليه السلام به آمدن پيامبر اسلام (ص) وحضرت مهدى(عج)
🌴روزى حضرت عيسى عليه السلام از سرزمين اردن به طرف بيت المقدس مى رفت، در مسير راه به همراهان فرمود: در فلان جا الاغى همراه كره اش مى چرخد، آن را به اين جا بياوريد. همراهان رفتند و الاغ را آوردند. عيسى عليه السلام بر آن سوار شد و به شهر اورشليم وارد گرديد و در آن جا از چند نفر كه بيمارى سختى داشتند عيادت كرد و به اذن خدا به آنها شفا داد. سپس وارد بيت المقدس گرديد، در آن جا بعضى از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا! به ما خبر بده كه پايان دنيا چگونه است و كى خواهد بود؟
🌴عيسى عليه السلام: به شما خبر مى دهم كه بعد از من پيامبرى خواهد آمد كه نام او احمد صلى الله عليه و آله و سلم است. يكى از فرزندان او (حضرت مهدى عليه السلام) حجت خدا بر انسانها خواهد بود. او قيام مى كند و جهان را همان گونه كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد مى نمايد و من در زمان او از آسمان فرود مى آيم و ظهور من، نشانه ظهور قيامت خواهد بود.(تاريخ انبياء،ص 730)
🌴در روايات اسلامى، آمده كه هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام، حضرت عيسى عليه السلام از آسمان به زمين فرود مى آيد و در بيت المقدس پشت سر آن حضرت نماز مى خواند و از ياران آن حضرت شده و پيروانش را به پذيرش رهبرى او دعوت مى نمايد و موجب تقويت و گسترش امر آن حضرت مى گردد و بر فراز گردنه افيق بيت المقدس، حربه اى در دست دارد و در قتل دجال شركت مى كند و در صف نماز، امام مهدى عليه السلام به او مى گويد: به پيش رو تا به تو اقتدا كنيم. عيسى عليه السلام مى گويد: شما خاندانى هستيد كه براى هيچكس تقدم بر شما روا نيست. (منتخب الاثر، باب 48،ص 316 و 317)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
╔═══❖•ೋ°منتظران ظهور
🦋༻@montazeran_zoohor
╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_هفدهم 👈بشارت عيسى عليه السلام به آمدن پيامبر اسلام (ص
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_هجدهم
👈عروج عيسى عليه السلام به آسمان
🌴تبليغات عيسى عليه السلام و افزايش پيروان او موجب شد كه يهوديان و روحانى نمايان يهود كينه آن حضرت عليه السلام را به دل گرفتند و به فكر افتادند تا توطئه قتل آن بزرگ مرد را فراهم سازند. آنها براى اجراى اهداف شوم خود قيصر روم را تحريك كردند و به او گفتند: اگر اين وضع ادامه يابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد. براى حفظ سلطنت خود چاره اى جز كشتن عيسى عليه السلام ندارى.
🌴حضرت عيسى عليه السلام از توطئه دشمن آگاه شد، مكان خود را با ياران مخصوصش عوض مى كرد و در مخفى گاه ها به سر مى برد تا از گزند دشمن محفوظ بماند.
🌴سرانجام يكى از ياران نزديكش به نام يهودا اسخريوطى كه يكى از حواريون دوازده گانه آن حضرت بود، به خاطر سى پاره نقره كه دشمن به او رشوه داد، مكان عيسى عليه السلام را به دشمن نشان داد، تا آن حضرت را دستگير كرده و به دار زنند.(اعلام قرآن خزائلى،ص 268 و 270)
🌴ولى خود او كه شباهت زيادى به عيسى عليه السلام داشت، به جاى عيسى عليه السلام به دست يهود كشته شد و چاهى را كه كنده بود، خود در ميان آن سقوط كرد، توضيح اين كه:
🌴عيسى عليه السلام با ياران مخصوصى به باغى وارد شد و در آن جا مخفى گرديد، ولى بر اثر گزارش يهودا وقتى كه شب فرا رسيد، و هوا تاريك گرديد، جاسوسان و جلادان دشمن از در و ديوار باغ، وارد شدند و حواريون را احاطه كردند. وقتى كه حواريون خود را در خطر شديد ديدند، عيسى عليه السلام را تنها گذاشته و گريختند. در چنين لحظه اى خطرناك، خداوند عيسى عليه السلام را تنها نگذاشت، او را يارى كرد و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانيد، در نتيجه آنها مردى را كه شباهت كامل به عيسى عليه السلام داشت. (يعنى همان يهودا اسخريوطى) به جاى عيسى عليه السلام دستگير كردند، آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتى شديد، خود را باخت، دهانش لال شد و نتوانست خود را معرفى كند. يهودا به دست جلادان به دار آويخته شد و اعدام گرديد و به مكافات عمل خود رسيد.
🌴قيصر روم و وزيران و لشگريان پنداشتند، عيسى عليه السلام را كشته اند، ولى به فرموده قرآن:
🍃مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَكِن شُبِّهَ لَهُمْ🍃
نه عيسى عليه السلام را كشتند، و نه به دار آويختند، ولى امر به آنها مشتبه شد.(سوره نساء/آیه 157؛ قصص قرآن بلاغى،ص 252 و 253)
🌴در جامعه منعكس شد كه عيسى عليه السلام اعدام گرديد، حتى مسيحيان همين عقيده را دارند و شعار صليب كه در تمام شؤون زندگى مسيحيان ديده مى شود، بر اساس اين اعتقاد است كه عيسى عليه السلام مصلوب شد يعنى به دار آويخته شد و به شهادت رسيد.
🌴ولى طبق نص صريح قرآن؛ او كشته نشد و به دار آويخته نشد، بلكه خداوند او را زنده به سوى خود برد(نساء، 157؛ بَل رَفَعَهُ اللهُ اِلَيهِ)و هم اكنون زنده است و در آسمان به سر مى برد و هنگام ظهور حضرت مهدى (عج) به زمين فرود خواهد آمد و پشت سر آن حضرت نماز مى خواند.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
منتظران ظهور
✨#قصص_قرآنی ✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام ✨#قسمت_هجدهم 👈عروج عيسى عليه السلام به آسمان 🌴تبليغات ع
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_عیسی_عليه_السلام
✨#قسمت_نوزدهم
👈ملاقات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با عيسى عليه السلام در شب معراج
🌴پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در شب معراج، كه از مكه به بيت المقدس و از آن جا به آسمانها عروج كرد، با پيامبران و فرشتگان بسيار ملاقات و گفتگو نمود.از جمله: وقتى كه همراه جبرئيل وارد بيت المقدس شد، ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام در پيشاپيش پيامبران به استقبال آن حضرت آمدند، در آن جا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جلو ايستاد و همه پيامبران از جمله ابراهيم، عيسى و موسى عليهم السلام به آن حضرت اقتدا كرده نماز جماعت خواندند.(اقتباس از بحار، ج 18،ص 320)
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مسير خود پس از آن كه از آسمان اول ديدن كرد، به آسمان دوم عروج نمود. در آن جا چهره دو مردى كه كاملاً شباهت به هم داشتند، نظرش را جلب نمود، از جمله پرسيد: اينها كيستند؟ جبرئيل عرض كرد: اينها دو پسر خاله همديگر، يحيى و عيسى عليهماالسلام هستند، بر آنها سلام كن.
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر آنها سلام كرد، آنها نيز با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سلام كردند و براى همديگر از درگاه خدا طلب آمرزش نمودند.عيسى و يحيى عليهماالسلام گفتند:
🍃مَرحَباً بِالاَخِ الصَّالحِ وَ النَّبِىِّ الصَّالِحِ🍃
✨آفرين به برادر شايسته و پيامبر شايسته.(بحار، ج 18،ص 325)✨
💥پايان داستان زندگى حضرت عيسى عليه السلام
📚دانشنامه قرآن کریم