eitaa logo
منتظران نور🌤
535 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
8 فایل
به سنگر مجازی امام زمان (عج) خوش آمدید🌿 🌼امام زمان🌼 دعوتت کرده دست دوستی دراز کرده به سویت همراه با امامت باشی سخت نیست یه اللهم عجل لولیک الفرج ✨ خودش دستت را می‌گیرد🤝:)❤ "ارتباط با ما" @Nas122
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌌 | آقـا! دیدی دشمنـان خدا مظلومـان بی‌پنـاه را چگـونه در میـان آتش سوزانـدند و دنیایی به تمـاشـا نشسـت! و زن‌هـا و بچه‌هـا سـوخـتند و دل دنـیـا بـرایـشـان خـاکـسـتـر نشد! و همه شعله‌های آتش را دیدند و مثل روزهـای‌قبل به زندگی‌شان ادامه دادند! دنیـا حتی اگر برای ایـن جمـاعت مظلوم دریا دریـا اشـک بریزد، تـا وقتی همگی یک دست علیه ظـالـم قیــام نکنند، اشک‌هایشان آتش یکی از این خیمه‌ها را فرو نمی‌نشاند. در‌خیالم روزی رابه تصویر‌می‌کشم که‌می‌آیی و دنیا را یک دست می‌کنی علیـه ظلم و‌همه چشم به فرمـان تو بر سر ظالم چنان نعره و شمـشیر می‌کـشـنـد کـه قـلـبش از حرکت بـاز بایستد. آقــا! می‌شود التماس کنم زودتر بیایی! دنیـا تشنۀ‌ عدالت علوی توست! شبت بخیر فرزند حیدر کرار! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | صــفــای زنــدگـی روی زمــیــن بـه خـوب‌هـایـی بـسـتـگی دارد کــه روی آن راه مــی‌رونــد. هــر کـدام از آنـهـا کـه زمــیــن را خـــالی مـی‌کـنـنـد، زنــدگــی روی زمـــیـــن ســخـــت‌تــر مـی‌شـود و مـی‌بـیـنـی کـه خــوب‌هـا یـکـی یـکـی دارنـد پـر می‌کشند و به آسمان می‌روند. دارم‌نفس‌کم‌می‌آورم‌آقا! سرعت‌رفتن‌خوب‌ها زیـاد شده و فـاصلۀ میان پرکشیدن‌هـایشان کـم. مـا بـه زمـیـنـی کـه ایـن خوب‌ها روی آن زنـدگـی مـی‌کـنـنـد عـادت کـرده‌ایم. بدون آنها ایـن زمـیـن بـرایـمـان غریـبـه اسـت. احـساس غـربـتـی کـه پـس از آنـهـا بـه سـراغمـان آمده، میل زندگی روی زمین را از ما گرفته. آقـا! در ایـن روزهـا نفـس کشیدن روی زمین را تنها با فکر کردن به نفس کشیدن تو روی همـین زمیـن می‌شـود تـاب آورد. کسـانی که بـه حضـور تو در زمین ایمـان ندارند، زنگـی را چگونه تاب می‌آورند؟! کـاش گـرمـای نـفـسـت را حـس مـی‌کـردیم تا تـاب‌آوری‌مان در فراق خوبان بیشتر می‌شد! شبت بخیر نفَس دنیا! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | مـا تـو را بـایـد در مــتـن زنــدگــی‌هـایـمـان پـی مـی‌گرفتیم تا به هر جا چـشـممان می‌افتاد، به‌یاد‌تو‌می‌افتـادیم؛ اما تو را در دعای ندبه‌ها و درجمکران محصورکردیم. این‌شد که صبـح جـمعـه‌ها اگر چه یابن الحسن می‌گوییم اما از بـعد از این دعای ندبه تا دعای ندبۀ دیگر، نشانی ازتو در ماو زندگی‌مان یافت‌نمی‌شود. مـا شاید پا به مسجد جمکران که می‌گذاریم بـه یــادت بـاشـیـم؛ امـا پـایـمـان را از مـسـجـد بیرون‌نگذاشته، تو از خاطرمان‌محومی‌شوی. مـا بـا تو زندگی کـردن را یاد نـگرفته‌ایم؛ برای همین‌هم‌ندبه‌خواندن‌وجمکران‌رفتن‌هایمان ما را به تو نزدیک نمی‌کند. از هـر دری سخن می‌گویم، آخرش به غربت تو می‌رسم. شبت بخیر امام غریب! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | مـن ضـعـیـف‌تـر از آنـم کـه سـربـاز تـو بـاشـم. سـربـاز تـو بـایـد قـوی بـاشـد و در بـرابـر هـمـۀ نـامـلایـمـات روزگـار مـثـل کـوه بـایـستد. باد و طـوفـان حـریـفـش نباشند و جـز از اخـم تو از چـیـزی نـتـرسـد و جـز از آه تـو زیـر بــار هــیــچ مشکل دیگری خم نشود. مـن ایـن طور نیستم و تو هم سرباز ضعیف نـمـی‌خـواهـی. اگـر بـنـا نباشد کـه نـام من در دفـتـر سربــازان تـو نـوشـتـه شـود، زنــدگــی را مـی‌خـواهـم بـرای چـه؟ پـس یـک راه بـیـشـتر ندارم، باید قوی شوم. تو اگر عاشقم کنی، هر چه از قدرت که لازم باشد، به دست خواهم آورد. یک روز عاشقت می‌شوم می‌دانم. شبت بخیر فرمانده! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | فـردا جـمـعـه اسـت. جمعه روز انتظـار است. فـردا تعطیل اسـت. ما هیچ کـاری جز انتظـار نداریم؛ اما فردا انتظار هم مثل کارهای‌دیگر ما تـعـطـیـل است. پس کی باید حس انتظار بگیریم؟! نکند جمعۀ فردا را مـثل‌جمعه‌های دیـگر بـگـذرانـیـم! ما کی بناست از شرمندگی تو بیرون بیاییم؟! اگر منتظر نبودن ما آمدن تو را به تأخیر بیندازد، چه جوابی داریم برای خـدا؟! چـقـدر فکر کردن به این جواب، طعم خـوشـی‌هـا را در کـامـمـان تـلـخ می‌کند! از ما بـگـذر بـرای ایـن هـمـه مـنـتـظـر نـبـودن! مـا را ببخش برای این همه عاشق نبودن! شبت بخیر امام غریب! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🌱زیـاد شـنـیـده‌ایـم کـه نـبـایـد بـه دنــیــا دل بـسـت و باید همیشه بـرای مـرگ آمـاده بـود. دل بـسـتـگی بـه دنیایی که تو در آن غایب از دیـدگـان بـاشـی، عـیـن حـمـاقـت است و فرار کـردن از مـرگ، عـیـن بُـزدلی؛ اما آقا می‌شود بگویی چگونه می‌شود از دنیایی که تو در آن ظـهور کرده‌ای و می‌شود تو را دید،‌ دل کند و آمادۀ مرگ شد؟ 🌱مـن در خـیـالـم حال کسانی را به تصویر مـی‌کـشـم کـه چند روز بعد از آمدنت، صدای پــاک مـــرگ را شـنـیـده‌انـد. اصــلاً نـمـی‌تـوانـم خـودم را جـایـشـان بـگـذارم. بهـ گـمـانم وقتی عـزرائـیـل به سراغ آنها می‌آید، وعدۀ دیدار بـا پــدرانــت را خـواهـد داد تـا دل کـنـدن از دنـیـا برایشان آسان شود. این طور نیست؟ 🌱شبت بخیر دنیا و آخرتم! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🌱دلــم عـجـیـب تــنــگ کـربــلاســت و شــب جــمــعــه‌هـا بـی آن کـه از مـن اجــازه بـگـیـرد، خیـالـم را همراه خودش می‌کند و می‌رود بـه کربلا. 🌱دلـم بـه خیـالـم می‌گوید او را همراه کنـد باتو تا در کنار ضریح شـش‌گوشه به صدایت گوش کند و زیر لب زیارت‌نامه را تکرار کند. 🌱دلم‌به‌گوش‌دادن قانـع‌نیست. او دوست دارد در کـنـار مـزار شـهـیـد کـربـلا روضـه‌خوان شوی و او بانوای تو اشک‌بریزدپای‌روضه‌هـای تو. 🌱خـیال نـیـز همـراه خوبی بـرای دل است. او را کـنـار تـو گـذاشـت در حـالـی کـه داشـتـی روضـۀ وداع مـی‌خـوانـدی و اشک می‌ریختی. 🌱دلم با روضۀخیالی تو اشـک ریخت و در میان اشک‌هایش دعـا کـرد روزی ایـن خـیـال بـه حـقـیـقـت بپیوندد و یقـیـن کـرد کـه تـو بـه دعایش آمین گفتی. 🌱شبت بخیر زائر شب‌های جمعۀ کربلا! @abbasivaladi
🌃 | 🌱معلوم است که گاهی خودت دستی بـه دلـم مـی‌کـشـی تـا تـنـگ بـودن دنـیـا را خـوب بفهمم. قدر ایـن فرصت‌ها را خوب می‌دانم. اگر حس گاه به گاهِ من به زندان بودن دنـیـا نـبـاشد، هـمـۀ وجـودم در بـاتـلاق خطرنـاکش فرو می‌رود. 🌱«دنیا برای ماندن نیست» همیشه برایم یـک شـعـار بـود؛ ولی وقتی تو دستی به روی دلــم مــی‌کــشــی، می‌شـود حـقـیـقـتـی کـه بـا سلّول‌های بدنم درکش می‌کنم. 🌱چـه قـدر خـوبی و چـه انـدازه مـهربان که نـمـی‌گذاری دنیا را مقصد خویش کـنـم. دنیـا وقـتـی کـه مقصد می‌شود، بـی‌رحم می‌شود؛ بـی‌رحـم‌تـر از آنـی که در خیال بگنجد. دنیای مـقـصـد شـده، کـاری مـی‌کـنـد کـه آدم حــتّــی دستش به روی فاطمه بلند شود. دنیایی که مقصد می‌شود، کـاری می‌کند که آدم فاطمه را بکشد. چه قدر این دنیا تهوّع‌آور است. 🌱می‌دانم که خودت حواست هست؛ ولی دوسـت دارم الـتـمـاس کـنـم و بگویم هر چـه قدر هم که بد شدم، دست کشیدن بـه روی دلم را رها نکن. 🌱شبت بخیر دست خدا! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🌱دنـیـا بـا هـمـۀ زرق و بـرق‌هـایـش، چیزی نـیـسـت که بخواهم آن را با تو مقایسه کنم. اصـلاً کـسـی اگر دنیا را با تو مقایسه کرد، نه تو را شناخته و نه دنیا را؛ اما چرا دل به دنیا داده‌ام و دل به تو نداده‌ام؟! 🌱هر وقت به دنیا اعتمادکـردم، مرا فریب داد و سـرمـایـه‌ام را بـه تــاراج بـرد و پـشـتـم را خـالـی کرد، و هر گاه به تو اعتماد کردم، بُرد کـردم و سرمایۀ بر باد رفته‌ام برگشت و مثل کـوه پـشـتـم ایـسـتـادی؛ امـا چـرا دل بـه دنــیـا داده‌ام و دل به تو نداده‌ام؟ 🌱هـر وقـت دلـم از دنیـا گرفت و به او گله کـردم، خـودش را بیـشـتر از مـن دریـغ کـرد و گـویـی بـه سـر لـج افـتاد و هوس انتقام کرد؛ اما وقـتـی سـفـرۀ دلـم را پـیـش تـو بـاز کردم، بـیـشـتـر بـه من نزدیک شدی و پا به پای دلم راه آمـدی و آرامـم کـردی؛ امـا چـرا دل به دنیا داده‌ام و دل به تو نداده‌ام؟! 🌱آقـا! بـه دادم بـرس! من از تعارض‌هایی که در وجودم ریشه کرده خسته‌ام. 🌱شبت بخیر تکیه‌گاه زندگی! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🌱محبت‌دنیا انسان‌را به قدری در منجلاب خـودش فـرو مـی‌بـرد کـه حتی نماز و روزه‌هـا هم رنگ‌دنیا به خود بگیرد. نماز و روزه‌هایی کـه رنـگ دنیـا دارد، در آخرت به فریاد انسان نمی‌رسند. 🌱مـحـبـت دنـیـا دل انـسـان را از یـاد آخـرت خـالی مـی‌کـنـد، بـه قـدری ذهـن را مـشــغـول خـودش مـی‌کـنـد کـه دغـدغـۀ خــانــۀ ابــدی را از انسان می‌گیرد. 🌱محبت‌دنیاسمت‌وسوی‌همۀخواسته‌های انسـان را به طرف دنیا جهت می‌دهد، طوری کـه در گـیـراتـریـن لحظه‌های اجابت دعا، جز دنیا خواسته‌ای برای انسان نمی‌ماند. 🌱حـب دنـیـا را نمی‌شود از دل بیرون کرد، مگر آن که محبت بزرگ‌تری را به دل راه داد و نـمـی‌شـود عـاقـبـت بـخـیـر شـد،‌ مگـر آن که حب دنیا از دل بیرون برود. 🌱بـه جـز مـحـبـت تـو، مـی‌شـود بـا مـحـبـت دیـگری به جنگ با حب دنیا رفت؟ نمی‌شود. آقا! به دلم نگاه کن و مرا عاشق خودت‌کـن! 🌱شبت بخیر محبوب خدا! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🌱من هر گاه به دلم نگاه‌می‌کنم، شرمندۀ تـو مـی‌شـوم؛ زیـرا اعـتـقـاد دارم کـه ما مالک دل‌هایمان نیستیم. 🌱خـدا دل‌هـایـمـان را آفـریـد تـا خـانـه‌ای از مـحـبـت تـو در وجـود تـک تـک مـا بسازد؛ امـا مــن خـانــه‌ات را غـــصـــب کــردم؛ آن هــم بـــا محبت‌های دنیایی؛ محبت‌هایی که هر رنگ و بویی‌داشته‌باشند، رنگ و بوی تو را ندارند. 🌱دل‌هــایــی کــه بــه نــام تــو در وجــود مــا آفـریـده شـده، عـطـر نام و یاد تو را دارند؛ اما وقتی‌به‌محبتی‌غیراز محبت‌توگرفتارمی‌شوند، خراب می‌شوند و بوی تعفن می‌گیرند. 🌱مرا بـبـخـش که عطر محبت تو را دادم و تعفن محبت‌های دنیایی را گرفتم. 🌱آقــا! تـو در بـرابـر تـصـرف غاصبانـه‌ای کـه کـرده‌ام، هـر چـه بـر سـرم بـیاوری حق داری؛ امـا التماست می‌کنـم کمی دیگر صـبـر کـن و مهلتم‌بده، دارم خودم را می‌کُشم‌کـه‌خانه‌ات را از هـر چـه محبت غـیـر تـوسـت، پـاک کنم. مـی‌دانـم بـا نگاه مهربان تو، از عهدۀ‌ این کار بر می‌آیم. 🌱شبت بخیر امام مهربانم! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🥀مـا هـر چـه‌قدر هـم کـه بـزرگ می‌شویــم بـاز هـم نـازکـشـیـدن‌هـای مـادرانــه را دوسـت داریم. نازکشیدن‌های مادرانه مثل آب‌است؛ آب گوارا هر چـه‌قدر هـم که آن را می‌چشیم تــکرار نـدارد بــرایــمــان. هـر روز تـازه‌ و شـایـد تازه‌تر از دیروز. 🥀آقا! امشب داری به چه فکر می‌کنی؟ به این که مادرت رخت بربسته و پرکشیده؟ بـه ایـن کـه مادرترین زن روی زمین مادر تو بود که‌امشب‌زمین محروم‌شد از مادرانه‌هایش؟ بـه ایـن کـه نـازکـشـیـدن‌هـای مادرانه با رفتن مـادرت غـریـب شـدنـد؟ و بـه دل‌تـنـگـی ایـتام مادرت برای دلبرانه‌ترین مادرانه‌ها؟ 🥀امـشـب دلـت گرفته، می‌دانم. قلبت تیر مـی‌کـشـد، مـعـلـوم اسـت. اشـک‌هـایـت بنای خـشـکـیـدن نـدارنـد، چـه کـار باید کرد؟ کـسی کمک‌حالت‌در این غم‌بزرگ‌هست؟نمی‌دانم. 🥀خـاک بـر سـر مـن کـه چـیـزی در چـنته‌ام بـرای آرام کـردنـت نـدارم. شـایـد سکوتم برای تـو بـهـتـر از تــســلا دادنــم بـاشـد. پـس تـمـام می‌کنم سخن را با همین یک کلام 🥀شبت بخیر در غم مادر نشسته‌ام! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🥀ما نباید عادت کنیم به نبودن تو. بیچاره اسـت کـسـی که زندگی بدون تو را می‌پذیرد. مگر ننگ‌آلودتر از این‌هم می‌شود که مأموم بـدون امـام زنـدگـی کـنـد و احـسـاس کـمـبـود نکند!؟ تـو همۀ زندگی هستی، بدون تو مگر می‌شود زندگی کرد؟ 🥀اگـر حادثه‌هاهیچ‌فایده‌ای نداشته باشند جز ایـن که به ما بفهمانند بدون تو نمی‌شود زندگی‌کرد، می‌ارزد از خدا مصیبت‌طلب‌کـنیم تا به نبودنت عادت نکنیم. 🥀کـاش بـاور می‌کردیم مصیبتی سنگین‌تر از زندگی بدون تو نیست! 🥀شبت بخیر معنای زندگی! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🥀فـاصـلـۀ‌ ایـن جمعه تـا آن جمعه اگر چه یـک هفته اسـت؛ اما برای عاشقی که منتظر آمدن توست، لحظه‌های این یک هفته مثل سال می‌گذرد. 🥀مـا عاشـق نیستیم که زمان برایمان زود مـی‌گـذرد. زمـان بـرای عاشق منتظر به قدری کُـنـد مـی‌گـذرد کـه اگـر کـسـی بگوید تیغ کنـد زمـان، قـاتـل عـاشـق منتظر اسـت، حرفی بـه گزاف نگفته. 🥀گذار زمان، قاضی‌عشق‌ماست. از جمعۀ پـیـش تـا ایـن جـمـعـه بـر مـا چگونه گذشت؟ اگـر چـشـم بـر هـم زدیـم و دیـدیـم یک هفته طـی شـد، قـبـول کـنـیـم کــه عاشق نیستیم و اگـر ایـن یـک هـفـتـه بـرایـمـان مـثل تسبیحی طـولانـی شـد کـه ثـانـیـه‌هـایـش دانـه‌هـای آن تـسـبـیـح بـود و مـا دانـه دانـه شمردیم تا این جمعه بیاید، شاید که عاشق شده باشیم. 🥀خوش به حال هرکسی که عاشق‌توست و وای به حال من که هنوز عاشق نشده‌ام. 🥀شبت بخیر صاحب الزمان! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🥀اگـر راه رسـیـدن بـه تـو از دل سـخـتـی‌ها عـبـور مـی‌کـنـد،‌ بـی‌شـک خـدایـی کـه مـا را به رسـیـدن بـه تـو تـکـلـیـف کرده، وُسعش را در وجـودمـان قـرار داده؛ امـا چرا خیال می‌کنیم ظرف تحمل سختی‌ها را نداریم؟ 🥀ما نعمت وُسعِ تحمل‌سختی‌ها را کفران کـردیـم و ظرفی را که خدا برای رسیدن به تو در اخـتـیـارمـان قرار داده بـود، بـا دغدغه‌های دنـیـایـی اشـغـال کـردیـم. چـه کـفـران نعمتـی بالاتر از این اشغالگری!؟ 🥀بــایــد وُســـعـــمـــان را آزاد کــنــیــم، آزاد از دغـدغـه‌هـای بـیـهـوده و آلـودگـی‌هـای گــنــاه. آزادسـازی وُسـعِ خدادادی، مقدمۀ رسیدن به توست. ما به تو می‌رسیم به لطف خدا! 🥀شبت بخیر مقصد والای ما! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | 🥀همۀمشکل انسان این جاست که بدون تو می‌خواهد دنیا را بهشت کند. دنیا بهشت نمی‌شود و انسان‌خسته‌می‌شود. راه‌را عوض می‌کند؛ اما نه به سوی تو. 🥀او راه تــازه‌ای را پـیـش پــای خـویـش بــاز مـی‌کـنـد؛ غـافـل از آن کــه هــمــۀ ایـن راه‌هــا چاه‌هایی بیش نیستند کـه هـر یـک عمیق‌تر از دیگری است. 🥀من می‌دانم وقتی که انسان بپذیرد دنیا بدون‌تو بهشت‌نمی‌شود و قبول کند که برای بـهـشـت‌شـدن دنـیـا بـایـد بـه دنبال تو بیاید و روز و شـبـش خـواسـتـن تـو از خدا باشد، روز آمدن تو فرا خواهد رسید. 🥀تا وقتی انسان برای بهشت‌شدن دنیا تو را از خـدا طـلـب نمی‌کند، بـایـد در جهنم دنیـا بسوزد. 🥀شبت بخیر بهشت خدا! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر بهشت زمین و آسمان! 🥀کسانی که وقتی به بهشت فکر می‌کنند، یاد تو نمی‌افتند، خدا کند هیچ گاه به بهشتِ ساختۀ ذهن‌شان نرسند. آنها اگر به بهشت‌شان برسند، از هر چه بهشت است ناامید می‌شوند و دیگر رسیدن به بهشت برایشان انگیزه‌ای برای حرکت نمی‌سازد. 🥀حیف از عمری که صرف رسیدن به بهشتی شود که تو نیستی! بیچاره کسی که روزگارش را در آرزوی بهشتی بگذراند که تو نیستی! بدبخت کسی که تو را به او بهشت زمین و آسمان معرفی می‌کنند؛‌ اما قبول نمی‌کند و به دنبال بهشت دیگری می‌رود! وای اگر روزی من چنین بیچارۀ بدبختی بشوم! 🥀خدا کند اگر تا آخر عمر عاشقت نشدم، لااقل از ایمانم به بهشت بودن تو ذره‌ای کاسته نشود! 🥀شبت بخیر بهشت زمین و آسمان! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر بهشتی‌ترین! 🌱خانه‌هایی که اهالی‌اش از تو یاد می‌کنند، تو را صدا می‌زنند، به دنبال تو می‌گردند، برای تو نفس می‌کشند و زندگی را بر مدار دل تو می‌گردانند، بهشت‌های روی زمین هستند. 🌱هر مهمانی پا به این خانه‌ها بگذارد، حس می‌کند که وارد بهشت شده. میزبان مهمانان این خانه‌ها فقط صاحب‌خانه‌ها نیستند، بی‌شک فرشته‌ها خادمان درگاه این خانه‌ها هستند. 🌱نور بهشت تو چنان بر این خانه‌ها می‌تابد که ظلمت در دل شب هم راهی به این خانه‌ها ندارد. 🌱ذکر این خانه‌ها نقل مجلس فرشته‌هاست. فرشته‌ها برای رفت و آمد به این خانه‌ها بی‌تاب‌اند. هر فرشته‌ای که توفیق فرود در این بهشت را می‌یابد، مایۀ غبطۀ دیگر فرشته‌ها می‌شود. 🌱خانه‌های بهشتی، راز آرام زیستن در دنیای شلوغ و پرهیاهو هستند. آقا! می‌شود یکی از خانه‌های بهشتی روی زمین را نشانم بدهی؟ 🌱شبت بخیر بهشتی‌ترین! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر یادت یاد خدا! 🌱از خیال خانه‌ای که عشق‌آباد توست بیرون نمی‌روم. به در و دیوار خانه که نگاه می‌کنم، بی‌اختیار یاد تو می‌افتم. با صاحب‌خانه که حرف می‌زنم، صدای تو را می‌شنوم. روبروی او که می‌نشینم و به چشمانش خیره می‌شوم،‌ نگاه تو در نظرم می‌آید. او را که صدا می‌زنم،‌ انگار که دارم تو را صدا می‌زنم. 🌱من در وجب به وجب خانه، تو را احساس می‌کنم. خودت بگو‍! اصلا می‌شود از خیال این خانه بیرون آمد؟ زندگی بیرون از این خانه‌ها، ریاضت سختی است. 🌱من در خیالم در این خانه می‌مانم؛ اما اگر روزی توفیقی نصیبم شد که در دنیای واقعیت پا به چنین خانه‌ای بگذارم، حاضرم خادم اهالی آن شوم؛ اما دیگر پایم را از آن خانه بیرون نگذارم. 🌱خدمت در این خانه، برتر از هزار ریاست بیرون از آن است. مرا از دیدار اهالی چنین خانه‌ای محروم نکن آقا! 🌱شبت بخیر یادت یاد خدا! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر فکر و خیال همیشگی‌ام! 🌱می‌خواهم در خیالم خانۀ خودم را بکنم همان خانه‌ای که عشق‌آباد توست. شاید این خیال خوش، آرام آرام بانی شد تا خانه‌ام در واقعیت عشق‌آباد تو بشود. خدا را چه دیدی! 🌱پس حالا خانه‌ام شده عشق‌آباد تو! در این خانه هر چه فکر و خیال دارم، حول و حوالی تو می‌چرخد. دنبال این هستم که بدانم تو از چه خوشت می‌آید، من نیز همان را دوست بدارم. دست و پا می‌زنم تا بفهمم تو از چه بدت می‌آید، تا بغض آن را در سینه بپرورانم. 🌱خطی را اشارۀ ابروانت نشان می‌دهند، پی می‌گیرم تا ببینم کجا را نشانه گرفته‌ای، همۀ وجودم را خرج همان جا می‌کنم. نگاه می‌کنم میان ابروانت را همین که گرهی افتاد به آنجا می‌فهمم که خشمگین شده‌ای. 🌱آنچه که تو را به خشم آورده پیدا می‌کنم تا اگر در من بود، همان لحظه از خودم دور کنم و اگر در جای دیگری بود، ریشه‌اش را کور کنم. 🌱در خانۀ‌ من جز خشم و خشنودی تو، دغدغۀ دیگری نیست. چه زیباست خانۀ خیالی‌ام! 🌱شبت بخیر فکر و خیال همیشگی‌ام! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر خوش‌ترین خیال من! 🌱در خیالم خانه‌ام شده عشق‌آباد تو. هر کسی از کنار خانه‌ام رد می‌شود، بی‌آن‌که دست خودش باشد، چند لحظه‌ای می‌ایستد و بو می‌کشد و گاهی این چند لحظه، چند ساعت می‌شود آقا! 🌱از وقتی خانه‌ام شده عشق‌آباد تو عطرت چنان در فضا پیچیده که اهالی محله همه مست شده‌اند از آن. هر کسی پا به محله‌مان می‌گذارد و این عطر را استشمام می‌کند، قدم قدم نزدیک می‌شود تا سرچشمۀ عطر در فضا پیچیده را پیدا کند. 🌱گاهی در مقابل خانه‌ام جای سوزن انداختن نیست. مردم می‌آیند و می‌ایستند و دل‌شان نمی‌آید که بروند. 🌱همسایه‌ها هیچ کدام‌شان شاکی نیستند از این ازدحام‌ها. آنها خوشحال‌اند که روز و شب از عطر تو بهره دارند و به شکرانۀ آن، تحمل می‌کنند شلوغی در خانه‌ام را. چقدر خوب است که می‌شود این خیال‌ها را روزی محقق کرد! 🌱شبت بخیر خوش‌ترین خیال من! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر مدار زمین و آسمان! 🌱دورهمی خانه‌های یادآباد تو،‌ بر مدار نام تو می‌چرخد. از تو می‌گویند و عظمت ماورائی‌ات، از تو و مقامی که پیش خدا داری. 🌱از فراقت می‌گویند و داغی که بر دلشان گذاشته، از انتظارشان می‌گویند و چشم‌هایی که سال‌هاست به مغربِ زمین دوخته شده تا خورشید به عشق تو از آن جا طلوع کند. 🌱از جمعه‌هایی حرف می‌زنند که به امید آمدن تو آغاز شد و با امتداد داغ هجرانت تمام شد؛ جمعه‌هایی که آماده بودند در رکابت باشند و بجنگند و جان بدهند؛ اما شمشیرهایشان در غلاف ماند و نگاهشان خشکید و تو نیامدی. می‌گویند و اشک می‌ریزند و تو را صدا می‌زنند. 🌱کاش روزی برسد که محور دورهمی‌های هر خانه‌ای نام تو باشد و یاد تو. 🌱شبت بخیر مدار زمین و آسمان! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر درمان همۀ دردهای بشر! 🌱همسایۀ خانۀ خیالی‌ام،‌ از دنیا خسته و دلش افسرده شده بود. دیشب آمده بود پیشم برای درد دل. با لبخندی که نشان از شادی عمیقی داشت از خستگی و افسردگی‌اش می‌گفت. 🌱حرفش که تمام شد گفتم: نه از لحنت و نه از رخسارت نشانه‌ای از خستگی و افسردگی پیدا نیست. پس چطور می‌گویی که به آخر خط رسیده‌ای؟ 🌱لبخندش عمیق‌تر شد و تعجب من بیشتر. او گفت: لبخندی که روی لبم می‌بینی، حاصل نفس کشیدن در خانۀ‌ توست. از این جا که بیرون می‌روم، نفسم می‌گیرد و لحنم پر از غم می‌شود و دلم لبریز از غصه. کاش خانۀ‌ من هم حال و هوای خانۀ‌ تو را داشت! 🌱می‌گفت گاهی که خیلی دلم می‌گیرد و احساس پوچی می‌کنم، می‌آیم در حیاط خانه‌ام رو به خانۀ تو می‌نشینم و بو می‌کشم، امید در رگ‌هایم جریان می‌یابد و باز هم باز می‌گردم به زندگی. 🌱آقا! کاش در واقعیت زندگی این قدر عاشقت بودم که می‌توانستم افسرده‌ها و به آخر خط رسیده‌ها را به زندگی برگردانم. مرا ببخش به خاطر این همه عاشق نبودنم. 🌱شبت بخیر درمان همۀ دردهای بشر! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر گل‌خوشبوی خدا! 🌱از خانۀ خیالی‌ام بیرون آمدم و رفتم به گل‌فروشی محلۀ خیالی‌ام. داشتم گل‌ها را یکی یکی نگاه می‌کردم که ناگهان نگاهم خورد به گل‌فروش که خیره شده بود به من. 🌱پرسیدم: چیزی شده؟ گفت: می‌خواستی چه بشود؟ گفتم: چه شده؟ گفت: همین که پایت را گذاشتی در مغازه‌ام، مشتری‌ها گل‌هایی را که برداشته بودند، برگرداندند سرجایشان. پرسیدم: چرا؟ گفت مشتری‌ها می‌گویند گل‌هایت دیگر برایمان نه رنگ دارد و نه بو. گفتم: ربطش به من؟ گفت: وقتی که آمدی، بویی از تو در این جا پیچید که دیگر هیچ گلی در برابرش هیچ بویی نداشت. گفتم: مرا ببخش، همین حالا می‌روم. دستم را گرفت و گفت: التماس می‌کنم نرو. عمری گل‌فروشم و تا به حال بویی این چنین مست کننده استشمام نکرده‌ام. این عطر، عطر زندگی است. می‌خواهم زندگی را استشمام کنم، پس پیشم بمان! 🌱آقا! یک روز از عالم خیالم بیرون خواهم آمد و در واقعیت عطر تو را منتشر خواهم کرد. دعا کن آن روز دیر و دور نباشد. 🌱شبت بخیر گل‌خوشبوی خدا! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🌃 | شبت بخیر گل سرسبد هستی! 🌱شنیدم کسی می‌گفت اگر همین حالا امامَت بی‌خبر درِ خانه‌ات را بزند، آیا مهیای پذیرایی از او هستی؟ چقدر باید پشت در بماند تا تو خانه را مهیای آمدنش کنی؟ از هر کسی پرسید، جز سکوت جوابی نشنید. 🌱آقا! من درِ خانۀ خیالی‌ام همیشه باز است و منتظرم هر لحظه که اراده کردی، قدم بگذاری روی چشمانم. من از حیاط تا توی خانه‌ام گلدان چیده‌ام. هر روز به گلدان‌ها آب می‌دهم و سرزنده نگهشان می‌دارم برای استقبال از تو. 🌱پاییز و زمستان که می‌شود، می‌نشینم و با گلدان‌ها حرف می‌زنم، نازشان را می‌کشم و التماس‌شان می‌کنم که سرحال بمانند تا وقتی که تو بیایی. گل‌های زیادی در انتظارتان سر حال ماندند،‌ اما عمرشان به دنیا نبود و خشکیدند. 🌱خشکیدۀ همۀ گل‌ها را نگه داشته‌ام برای لحظۀ آمدنت. وقتی که آمدی به خانه‌ام، گلبرگ‌های منتظرِ خشکیده را روی سرت می‌پاشم. 🌱شبت بخیر گل سرسبد هستی! @abbasivaladi