🔶در گوش من تا والضالین رو خونده
🔷مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:
♦️روزی مرحوم شیخ انصاری در اثنای درس دید یکی از شاگردانش که همواره در درسش حاضر میشد و مطالب را درک نمیکرد، آن روز درس را میفهمد و گاهی هم به ایشان اشکال میکند، بعد از درس از کنار او گذشت
و به او فرمود: «همان آقا که در گوش تو بسم الله خوانده، برای من تا آخر حمد (تا والضالین) را تلاوت نموده است!»
🔶ایشان در بیان گوشه ای از عنایات امیرمومنان –علیهالسلام- ادامه داد:جوانی میگفت؛ حضرت امیر(علیه السلام ) چند کلمه در گوشم فرمود و من نمیدانستم که چه میفرماید، ولی بعد دیدم که حافظ کل قرآن هستم!
📚کتاب در محضر حضرت آیت ا... العظمی بهجت - ص 17
#آیت_الله_بهجت
#داستان_علما
#امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام
#کرامت_اهل_بیت
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
790274_-210642.mp3
3.52M
#استاد_مومنی
جوانی که بخاطر #امیرالمومنین علی علیه السلام دست از گناه کشید و محبوب نزد آقا شد.
قضیه عکس زن نامحرم و علامه جعفری
فقط #هشت دقیقه بعد از ترک گناه جوابش رو دید
#امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام
#شهوت
#نامحرم
#هوای_نفس
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
داستانی دلنشین از عدالت امیرالمومنین امام علی علیه السلام.mp3
2.35M
داستانی دلنشین از عدالت
#امیرالمومنین #امام_علی علیه السلام
#استاد_حسینی_قمی
رفتار امام علی علیه السلام با یهودی
#داستان_روایی
#عدالت
#عدل
#ظلم
#ظالم
#دستگیری
#کمک_به_دیگران
#محبت_اهل_بیت
#عاقبت_بخیری
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔸قابل توجه مسئولین محترم 🔸
🔴 "احنف بن قیس" نقل میکند:
روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم طعامهای مختلفی برای او آوردند که حتی نام برخی را نمیدانستم.
پرسیدم:
#این_چه_طعامی_است؟
معاویه جواب داد:
مرغابی است ، که شکم آن را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریختهاند.
بی اختیار گریهام گرفت.
معاویه با شگفتی پرسید:
#علت_گریه_ات_چیست ؟
گفتم:
به یاد #علی_بن_ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم.
آنگاه سفرهای مُهر و موم شده آوردند.
از علی پرسیدم:
در این سفره چیست؟
پاسخ داد:
#نان_جو
گفتم : شما اهل سخاوت میباشید.
پس چرا غذای خود را پنهان میکنید؟
علی (ع) فرمود :
این کار از روی خساست نیست، بلکه میترسم حسن و حسین، نان مرا با روغن زیتون یا روغن حیوانی ، نرم و خوش طعم کنند.
گفتم : مگر این کار حرام است؟
علی(ع) فرمود: نه
بلکه بر #حاکم_امت_اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند #فقیر_ترین مردم باشد تا فقر مردم، باعث کافر شدن آنها نگردد و هر وقت که فقر به مردم فشار آورد بگویند:
بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین
نیز مانند ماست.
معاویه گفت:
ای احنف!مردی را یادکردی که #فضیلت او را نمیتوان انکار کرد.
📚الفصول العلیه ، صفحه ۵۱
📚ینابیع الموده ، صفحه ۱۷۲
📚اصل الشّیعه و اصُولُها ، صفحه ۶۵
#ساده_زیستی
#امیرالمومنین
#امام_علی علیه السلام
#زهد
#زاهد
#فقر
#مسئولان
#مسئولیت
#داستان_ائمه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔶طلبهای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام ) اعتراض داشت
🔖فقیری که با عنایت امیرالمومنین علی علیه السلام ثروتمند شد
#استاد_انصاریان:
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی نقل کرده است :
🔶یکی از طلبههای حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(ع) عرضه میدارد:
🔷 شما این لوسترهای قیمتی و قندیلهای بیبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟! شب امیرالمؤمنین(ع) را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید:
♦️ اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگی است، و اگر زندگی مادّی قابل توجّهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحبخانه در را باز کرد به او بگو:
👈 به آسمان رود و کار آفتاب کند.
🔻پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد: زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله میدهید!! بار دیگر حضرت را خواب میبیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامتورزی اقامت کن، اگر نمیتوانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصری که داشته به فروش میرساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبهای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند.
🔶وقتی به در خانه آن راجه میرسد در میزند، چون در را باز میکنند میبیند شخصی از پلههای عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید:
(به آسمان رود و کار آفتاب کند)
💠فوراً راجه پیش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگیاش وی را به حمام ببرید و او را با لباسهای فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتی نیکو انجام میگیرد و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی میشود.
🔻فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است. هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه میدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آنها را هم که از دیگری زیباتر است برای او عقد میبندم، و شما ای عالمان دین، هماکنون صیغه عقد را جاری کنید.
♦️چون صیغه جاری شد طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین(ع) شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم؛ به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمیزد، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین(ع) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف داراییام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او درآورم.
👈شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین(ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
🔸به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند🔸
🔸به آسمان رود و کار آفتاب کند🔸
وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق، در حقّ عبد، چه خواهد کرد؟
📚بیانات استاد انصاریان پایگاه عرفان / پایگاه خبرگزاری مهر
#امیرالمومنین علیه السلام
#امام_علی علیه السلام
#کرامت_اهل_بیت
#فقر
#فقیر
#عنایت
#داستان_ائمه
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
26.mp3
2.89M
رفتار #امیرالمومنین علی علیه السلام با دخترش در مورد #بیت_المال
👁 عدالت علوی 🌷
دختر مظلوم وزیر 🗣🗣
#آیت_الله_ضیاء_آبادی
✅اگر امانت نگرفته بود دستش رو می بریدم و قطع می کردم
👂این داستان رو گوش کنید و ارسال کنید تا برسه به دست مسئولین
#داستان_ائمه
#امام_علی علیه السلام
#عدالت
#مسئولان
#مسئولیت
#بیت_المال
#حق_الناس
#عدل
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━