#شرح_دعای_روز_بیستم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ أَبْوابَ الْجِنانِ وَ أَغْلِقْ عَنّى فيهِ أَبْـوابَ النّـيرانِ وَ وَفِّـقْـنى فـيهِ لِتِـلاوَةِ الـْقُـرْانِ يا مُنْزِلَ السَّكينَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
بهشت به «بها»ست، نه به «بهانه»
درهاى جهنّم
در خدمت قرآن بودن
آرام بخش دلها
بهشت به «بها»ست، نه به «بهانه»
بهشت، جاى صالحان و پاكان است،
بهاى بهشت، «عمل صالح» است،
درهاى بهشت، از طريق «تقوا»، «جهاد»، «طاعات» و «صالحات» به روى انسانها گشوده مى گردد.
اگر در دعاى امروز، از خداوند گشايش درهاى بهشت را به روى خودمان درخواست كرده ايم، بايد برگ ورود به بهشت را هم فراهم كنيم. جواز ورود به بهشت جاودان، اعمال نيك و طاعتِ خدا، اطاعت از رسول، انجام واجبات، ترك محرّمات، خدمت به مردم و دورى از ستم است.
بهشت جاى هر ديو و دد نيست.
بهشت، خانه ناپاكان آلوده دامن نيست.
بهشت، سراى اقامت گنهكاران پليد نيست.
با بار گنه ز دام جستن نتوان
دژبانى حشر را گذشتن نتوان
روزى است كه بى برگ تردّد به بهشت
آن سوى پل صراط رفتن نتوان
بهشت، در مقابل «عمل» است و عمل، برگ تردّد و جواز ورود به بهشت است.
اگر سراى آخرت و خانه بهشت برايمان مهيّا شود، در سايه كارهاى نيكى است كه در اجراى فرمان خدا انجام مى دهيم.
سنگ ها، آجرها و مصالح ساختمانى خانه آخرت، و قصرهاى بهشتى از صالحات و حسنات اين دنياى ما، تأمين مى شود.
دنيا، مزرعه آخرت است، «زندگى، زراعت وجودى انسان است، و هر كسى دهقانِ بذر «خويشتن» است».
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
كاى نور چشم من، بجز از كِشته، ندروى
جهان برپايه حساب و كتاب است، نه بيهوده.
وقتى كه هستى «عبث» نيست و سرانجام بشر، رجعت «الى اللّه » است، پس فرجامى دارد، خوب يا بد، نعمت يا نقمت، بهشت يا دوزخ، سايه سار جنّت، يا شعله هاى سوزان جهنّم خدا.
همسايگى پيامبران و امامان و اولياء و خوبان، يا همخانگى فراعنه و طواغيت و نِرون ها و شدّادها و جلاّدها و ستمگران تاريخ،
جوار رحمت حق، يا عذاب شديد خدا.
آنچه انسان را به يكى از اين دو سرنوشت نيك و بد مى كشد، رعايت يا عدم رعايتِ «بايد»ها و «نبايد»هايى است كه در اسلام، توسّط وحى و از زبان رسول خدا و ائمه اطهار عليه السلام و فقهاى دين و مكتبداران متعهّد بيان شده است.
رسول خدا در «حجّه الوداع»، خطاب به مسلمين فرمود:
«اى مردم!... هرچه كه شما را به بهشت نزديك مى كند و از آتش، دور مى سازد من شما را به آن فرمان دادم، و آنچه كه شما را از بهشت دور كرده و به آتش نزديك مى كند، شما را از آن نهى كردم...»
و... چه راهنمايى بهتر از قرآن، در اين زمينه!
پس راه ورود به بهشت را هم از قرآن كريم بياموزيم.
درهاى جهنّم
با ملاحظه آيات قرآن، و بررسى آياتى كه براى جمعيّت ها و افرادى وعده آتش مى دهد، مى توان پى برد كه «درهاى جهنّم» كدام است...[1]
وعده هاى آتش در قرآن براى افراد زير بيان شده است:
كافران، تكذيب كنندگان آيات خدا، مستكبرين، زراندوزان كه انفاق نمى كنند، ستمگران، منافقين، مشركين، و... كسانى ديگر.
همچنين در آيات، بهشت را براى كسانى همچون: «صابرين»، «متّقين»، «عمل كنندگان»، «شهيدان»، «توكل كنندگان» و «مطيعان خدا و رسول» و... بيان كرده است.
براى بسته شدن درهاى جهنّم به روى خود، بايد از «كفر» و «استكبار» و «زراندوزى» و «احتكار» و «گرانفروشى» و «تكذيب آيات و انبياء»، دورى كرد.
هرگناه، درى به دوزخ است، و هر طاعت، بابى به سوى بهشت برين.
پس... اى خدا! جنّت به «بها» مى دهى، نه به «بهانه».
گنهكاران و شرك آلودگان و ظالمين را به دوزخ مى فرستى.
آتش دوزخ، فراورده اى است از اعمال خود ما... عذاب جهنّم همه دستاورد عصيانها و نافرمانيهاى بندگان است...«بِما كَسَبَتْ اَيديهِم» است.
در خدمت قرآن بودن
در حديث نبوى است:
«نَوِّرُوا بُيُوتَكُم بِتِلاوَةِ القُرآن»...[2]
خانه هاى خود را با تلاوت وقرائت قرآن، روشن كنيد.
قرآن، پيام آسمانى توحيد و مرامنامه عملى يك مسلمان است،
مجموعه سخنان خداوند و وحى الهى است،
دستورالعمل امّت اسلامى و قانون زندگى و انديشه، كتاب علم و فقه و فكر، كتاب بشارت و انذار، كتاب جهاد و اجتهاد است.
قصّه آموزنده و عبرت انگيز دارد،
شفاى دلها وفروغ جانهاوروشنى بخش انديشه هاست،
كتاب الهام و اشراق و معرفت و شناخت است،
پيام هميشه زنده آسمانى و سروش جاويدان و مشعل حياتبخش است،
بايد آن را خواند، فهميد و عمل كرد و بر سرگذاشت و نصب العين قرار داد.
اگر دلداده اهل وفايى
گر از اهل صفاى مصطفايى
اگر صبح و مسا جوياى فيضى
اگرهمدل، اگر همراز مايى
بيا تا روز و شب قرآن بخوانيم
كه دل گيرد ز نورش روشنايى
صداى بال جبريل است گويا
تلاوتهاى آيات خدايى[3]
#شرح_دعای_روز_بیست_و_یکم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ دَليلاً وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّيْطانِ فيهِ عَلَىَّ سَبيلاً وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَ مَقيلاً يا قاضِىَ حَوآئِجِ الطّالِبينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
راهنمايان ...
ولايت شيطان
منزلگاه جاودانِ بهشت
راهنمايان ...
بنماى رهى، كه ره نماينده، تويى
بگشاى درى، كه در گشاينده، تويى
زنگار غمان گرفت دل، در بر من
بزداى، كه غم زدل زداينده تويى
اگر خداوند، «چگونه بودن» خاصى را از ما خواسته است، «راه» رسيدن به آن را هم، او خود بيان كرده است و براى رسيدن به آن هدف كه رضايتش را جلب كند، «دليل» و «راهنما» قرار داده است.
«حجّت»، دليل و راهنماى خدا براى رسيدن به سرمنزل مقصود است.
حجّت هاى نهان و آشكار، حجج ظاهره و حجج باطنه...
عقل و خردى قرار داده، كه نيك و بد را بشناسيم (پيامبر درونى). و انبيايى فرستاده، كه فراتر از انديشه هاى بشرى، راهنمايى مى كنند، و جز راههاى زمينى، بشر را به راههاى آسمانى و مسالك رشد والا، رهنمون مى شوند.
اولياى خدا، جايى كه پاى خِرد، در گل بماند، دست عقل را گرفته و به «راه» مى آورند.
قرآن، راهنماى ديگرى است از سوى كردگار، كه انسان را به بالا مى برد.
امامان، راهنمايان ديگرى اند در كنار كتاب خدا، كه مفسّر قرآن و مبيّن احكام و هادى سبيل و بهترين دليل اند.
پس بايد از خدا در پيمودن اين راه، راهنما خواست، وگرنه زمينه گم كردن راه فراوان است.
طىّ اين مرحله، بى همرهى خضر مكن
ظلمات است، بترس از خطر گمراهى!
در زيارت جامعه، ائمّه شيعه را بعنوانِ: «پيشوايان هدايت» و «مشعل هاى تاريكيها» و «نشان هاى تقوا» و «حجت هاى خدا» مى شناسيم.
در حديث معروف پيامبر، سالار شهيدان حسين بن على عليه السلامبعنوان «چراغ هدايت» و «كشتى نجات» معرفى شده است: «اِنَّ الحُسَينَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفينَةُ النَّجاة».
و در سخن مشهور پيامبر، ـ حديث ثقلين ـ امّت اسلام، به پيروى از دو وزنه سنگين، كه دو شادوش هم و در كنارهمند، سفارش شده، يعنى «قرآن» و «عترت» و پيامبر فرموده است اگر به اين دو چنگ بزنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد: «اِنْ تَمَسَّكتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا اَبَداً».
پس راهنما خواستن از خدا، در خدمت و طاعتِ قرآن و اهل بيت بودن را مى طلبد، و مطيع عقل و دين و انديشه و ايمان بودن را درپى دارد و خدا از طريق اينان، و گاهى هم با دستى از لطف و هدايتى از غيب، راه مى نمايد و به سوى مرضاتش هدايت مى كند.
ولايت شيطان
خواسته دوم امروز، نيفتادن در دام شيطان است.
شيطان، با افسونهايش، با تزويرها و دروغهايش، با وسوسه ها و اغواهايش، با فريبها و تزيينهايش، سعى در گمراه ساختن انسان دارد.[1]
سوگندى است كه در آغاز خورده، و قسم ياد كرده كه تمامى بندگان را گمراه كند، ـ مگر مخلصين را ـ [2]
چرا كه مخلصين، در سايه ولايت خدا و سلطه پروردگارند و شيطان را براى نفوذ در دل و دين آنان، راهى نيست.
آن كس كه در ذهن و زندگى، در انديشه و عمل، در گرايشها و تمايلات، در جهت گيريها و پيروى از خطوط در مسيرى حركت مى كند كه شيطان مى خواهد، او تحت ولايت شيطان قرار گرفته است. در تور و شبكه اى نامرئى گرفتار شده است كه سرنخ دست ابليس وسوسه گر است و به هرجا كه بخواهد مى كشد.
دام هاى شيطان، رنگارنگ و شبكه هاى صيد ابليس، گوناگون است، مخفى، فريبنده، اغواگر و مزوّرانه است.
بايد راه نفوذ شيطان را به «دل» بست.
خواهى نخورى زتيم ابليس شكست
بايد به دفاع از دل و ديده نشست
اگر شيطان در دل نفوذ نكند، در زندگى هم وارد نمى شود. چرا كه «قلب» دريچه نفوذ است.
هم «جنود الهى» و هم «جنود ابليسى» از طريق دل وارد مى شوند.
گوش دل، يا شنواى سروش ربّانى است، يا پذيراى وسوسه هاى شيطانى.
پس بايد دربان قلب بود... و از ورود بيگانه جلوگيرى كرد.[3]
#شرح_دعای_روز_بیست_و_دوم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ أَبْوابَ فَضْلِكَ وَ أَنْـزِلْ عَـلَىَّ فـيـهِ بَـرَكاتِـكَ وَ وَفِّقْنى فيهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِكَ وَ أَسْكِنّى فيهِ بُحْبُوحاتِ جَنّاتِكَ يا مُجيبَ دَعْـوَةِ الْمُضْـطَرّينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
بر آستان رفيع پروردگار
«بركت»هاى خدا
توفيق...باز هم توفيق
و... از ديگر سو:
فرجام نيك، در بهشت برين
بر آستان رفيع پروردگار
«حذيفه يمانى، صاحب راز رسول خدا بود.
گفتا: روزى شيطان را ديدم كه مى گريست.
پرسيدم: اى ملعون! اين ناله و گريه از چيست؟
گفت: از دو چيز:
يكى آنكه درب لعنت به روى ما گشاده،
و ديگر آنكه دل مؤمنان، به روى ما بسته!
هروقت، قصدِ «دل مؤمن» كنم، به آتش هيبت، سوخته گردم»[1]
ما را سر و سوداى كس ديگر نيست
در عشق تو، پرواى كس ديگر نيست
جز تو دگرى جاى نگيرد در دل
دل جاى تو شد، جاى كس ديگر نيست
«فضل»، آن نعمتها و احسانهائى است كه خارج از حدّ استحقاق انسان، خداوند روا مى دارد.
«افضال»، انعام و نعمت بخشى است.
بشر، از خدا طلبكار نيست، نه در روزى، نه در نعمت، نه در بهشت و پاداش آخرت، بلكه هرچه كه او بدهد، همه «لطف» است و «فضل»، جود است و كرم.(ولكنَّ اللّه ذوفضلٍ على العالمين)[2]
درهاى فضل خدا، به روى كسى باز مى گردد، كه «قابليت» و آمادگى و استعداد، از خود نشان دهد.
زنبور عسل، به وحى الهى در شكاف يك سنگ و كوه، عسل مى سازد.[3]
دل نيز بايد با نور معرفت شكافته شود، تا شيرينى ياد خدا و موهبت ها و «فضل» پروردگار در آن جاى گيرد. دلهاى بسته و سنگى، جاى نور الهى نيست.
پس عبوديّت، خشوع، بندگى و طاعت، و خواستن و درپى بودن، زمينه ساز گشايش درهاى فضل خداوند، به روى انسان است.[4]
«بركت»هاى خدا
«بركت»، ثبوت و دوام خير خداوند در يك چيز است.
«مبارك»، يعنى موجود، يا انسان يا روز، يا حادثه «بركت»دار. آنچه داراى خير ماندگار و ثابت است، يعنى موضع خيرهاى الهى.
در لغت نامه ها، به اين معناى ثبوت و دوام خير، در واژه بركت: اشاره شده است. از جمله:
«بركت»، آبى كه از آسمان فرود آمده، در قرارگاههاى زيرزمينى و چشمه ها و قنات ها مى ماند.
«بركت»، در نسل، بمعناى تداوم نسل يك انسان در اولاد.
«بركت» در غذا، زياد شدن آن و كفافِ جمع بسيار.
«بركت» در وقت، استفاده شايسته شدن از وقت، بيهوده تلف نشدن.
«بركت»، يعنى گياهان زمين، آب آسمان، گوسفندان دوشيدنى...
بعضى خيرها و نعمتها، گذران است، همچون ابر و سايه... و برخى، پايدار است و مداوم و مستمرّ.
خواسته ما از خداوند، آن است كه بركات خويش را در اين روز و ماه بر ما فرستد و آثار خير جاودانه را براى ما عنايت كند. تا مال و اولاد و وقت و عملمان، «مبارك» شود، تا «بركت»، در زندگى مان افزون گردد. تا «وجود»مان، در هاله اى از بركت و خير مداوم و ثابت، اصالت يافته و از پوچى و هدر رفتن نيروها و هرز رفتن استعدادها و بيمورد بكار گرفته شدن توان ها، مصون بمانيم و وجودهاى مباركى باشيم.[5]
نزول بركات الهى در سايه ايمان و تقواست و اگر امّت ها مؤمن و خدا ترس باشند، به فرموده قرآن بركات الهى از آسمان و زمين بر آنان مى بارد:
« وَ لَوْ اَنّ أهلَ القُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ مِن السَّماءِ وَالأرضِ...»[6]
توفيق...باز هم توفيق
اين چندمين بارى است كه در دعاهاى روزانه اين ماه مبارك، از پروردگار خواسته ايم به ما توفيق دهد تا طبق رضاى او عمل كنيم و موجبات خشنودى او را فراهم كنيم. طبيعى است كه توفيق براى موجبات مرضات حق، در سايه ايمان و عمل صالح، و عشق به نيكى و علاقه به خوبى به دست مى آيد. سررشته توفيق هم در دست خداست.[7]
در صورتى اين مهم، براى انسان جور خواهد شد، كه انسان، خودش در اين خطّ و مسير حركت كند، و... محبّت داشته باشد، آرى، «محبّت».
اگر انسان خدا را دوست بدارد، خدا هم او را دوست خواهد داشت، اگر خدا، محبت كند، راه مى نمايد، هدايت مى كند، مى نوازد، مى پرورد، توفيق مى دهد، نزديك مى كند، مى پذيرد... از عشق خدا به بنده، اينها همه سهل است. مهمّ، قرار گرفتن در شعاع آن جاذبه است.
#شرح_دعای_روز_بیست_و_سوم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ اغْسِلْنى فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّـرْنى فيـهِ مِـنَ الْعُـيُوبِ وَ امْتَحِنْ قَلْبى فيهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ يـا مُقيـلَ عَثَـراتِ الْمُذْنِبـينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
در چشمه طهارتِ توبه
پرواى دل و تقواى قلب
در چشمه طهارتِ توبه
دل، از گناه، گرفته، و... قلب، چركين است،
و زنگ ظلمت و زشتى،
گرفته كاسه دل را و «نور»، خاموش است!
و جام، مسموم است.
شراب ذكر، در اين جام، زهرآگين است.
بيا، بيا، كه بشوييم، خانه دل را.
به آب توبه بشوييم، رنگ نكبت را.
به اشگ ديده زداييم، ننگ زشتى را.
مگرنه اينكه گناه، آفت طهارت ماست؟
و بار معصيت و عار زشتىِ طغيان،
بزرگ و سنگين است؟!...
چرا گناه؟ چرا غفلت و فراموشى؟
چرا غرور و تكبّر؟ چرا رياكارى؟
بيا، بيا، كه دل از «جرم»، پاك گردانيم
بيا كه آينه دقّت و «محاسبه» را،
به روى خويش نهاده، دو ديده، باز كنيم
مگرنه غرق گناهيم؟!
مگر نه روزنه دل، به روى «حق» بسته است؟
مگر كه «عيب»، رخ جانمان نيالوده است؟
بيا كه توبه كنيم.
بيا كه چهره دل را به آب «توبه» بشوييم و پاكتر گرديم.
بيا به فطرت بى عيب خويش، برگرديم.»[1]
و... حرف، همين است و جز اين چيزى نيست.
از خدا بخواهيم كه باران رحمتش و نظر عنايتش را متوجّهمان كند و گناهانمان را كه چهره دل و سيماى جانمان را آلوده است، با توبه پذيرى، پاك كند:
إنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحيم.
و بخواهيم كه از عيب ها پاكمان كند،
پيش از آنكه با مرگ، خاكمان كند.
نه طاعت ما خدا را سودى مى بخشد و نه معصيتمان، به دامن كبريايى او گردى مى نشاند. سود برنده و زيانكار خودمانيم. كشتى اگر در دريا غرق شود، از دريا چيزى كم نمى گردد.
پس بايد عيب خويش را بشناسيم و در رفع آن بكوشيم.
مگر مى توان بى «راهنما» به بهشت رفت؟
مگر مى توان بدون «بصيرت»، عيوب را ديد؟
و مگر مى توان بدون «آينه»، عيوب چهره را مشاهده كرد؟
اگر ديده بصيرت كور باشد، ديده صورت، بى فايده است.
قرآن مى گويد:
«ديده ها كور نمى شود، بلكه قلب هايى كه در سينه هاست، كور مى شود.»[2]
و اين كورى دل، همان فقدان بصيرت است. و كورترين كس آن است كه عيوب خويش را نبيند.
بينا، كسى است كه پيش از ديگران و بيش از ديگران، به عيوب خود واقف شود و در مسير اصلاح، گام بردارد.
عيب است بزرگ، بركشيدن خود را
از جمله خلق، برگزيدن، خود را
از مردمك ديده ببايد آموخت
ديدن همه كس را و نديدن خود را
پرواى دل و تقواى قلب
عيساى مسيح گفته است:
«اگر بر مركبى مدّتى سوار نشوند، بدخلق مى شود و ديگر سوارى نمى دهد. دلها نيز چنين است:
اگر قلوب، با ياد مرگ، رام نشود و با عبادت به كار گرفته نشود، به «قساوت» و «خشونت» مبتلا مى شود.
چه سود؟ اگر بر پشت يك بام، چراغ برافروزيد، درحالى كه درون اتاق، تاريك باشد؟ همچنين، چه سود، اگر نور دانش بر زبانتان باشد ولى قلبتان از روشنايى علم، خالى شده و به وحشت گرفتار شود!
پس... بشتابيد و در دلهاى تاريكتان، چراغ حكمت برافروزيد...»[3]
تقوا، نوعى خويشتن دارى و مالك نفس بودن است. «خويشتن بانى»! رعايت حدّ و مرزها، پا را از محدوده مجاز، فراتر نگذاشتن، بر «خود» مسلّط بودن، چشم و گوش و دست و زبان و قلب را در «اختيار» داشتن!
تقواى هريك از اعضا، به گونه خاصّى است.
ولى...تقواى دل، از همه مشكلتر و مهمتر است.
زيرا، در تقواى قلوب، مسأله نگهدارى دل از وسوسه هاى شيطانى، از ريا و تظاهر، از انگيزه هاى غيرالهى، از شهرت طلبى است، حفظ قلب، از «كينه»، «حسد»، «خودپسندى» و «غرور» است.
تقواى قلب، خضوع و فروتنى است، خدا را ديدن و قيامت را به ياد داشتن و به فكر حساب و كتاب رستاخيز بودن، خانه دل را از غير خدا خالى كردن، حرص به مال و ثروت نداشتن، محبّت دنيا را در دل نداشتن، اسير و دلبسته مظاهر فريبنده دنيا نبودن است. تقواى دل، پاكى دل است، صفاى قلب و روشنايى ضمير و بصيرت درون است.
#شرح_دعای_روز_بیست_و_چهارم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ اِنّى أَسْئَلُكَ فيهِ ما يُرْضيكَ وَ أَعُـوذُ بِـكَ مِمّـا يُـؤْذيـكَ وَ أَسْئَلُكَ التَّوْفيقَ فيهِ لاَِنْ اُطيعَكَ وَ لاأَعْصيَكَ يـا جَـوادَ السّـآئِلينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
در جستجوى «رضا»، در گريز از «غضب»
در مسير «طاعت» و گريز از «عصيان»
در جستجوى «رضا»، در گريز از «غضب»
يا رب، دل ما را تو به رحمت، جان ده
درد همه را به صابرى درمان ده
اين بنده نداند كه چه مى بايد خواست
داننده تويى، هرآنچه خواهى، آن ده
من بنده عاصيم، «رضا»ى تو كجاست؟
تاريك دلم، نور «رضا»ى تو كجاست؟
ما را تو، بهشت اگر به طاعت بخشى
آن بيع بود، لطف و عطاى تو كجاست؟
يا رب، ز شراب عشق، سرمستم كن
در عشق خودت نيست كن و هستم كن
از هرچه جز عشق خود، تهيدستم كن
يكباره به بند عشق، پا بستم كن[1]
باز هم سخن از مقام «رضا»ست. آنجا كه بندگان، به اين آسانى به آن نرسند، مرتبه اى كه خاصّ وارستگان خداجو و حق طلب است.
رسيدن به جايى كه آنچه از انسان سر مى زند مايه «خشنودى» حق باشد و آنچه خدا را به خشم و غضب و ناخشنودى مى كشد، هرگز از انسان سرنزند.
در دعاى امروز هم براى چندمين بار از خداوند، اين را خواسته ايم.
اين بار مى خواهيم از كتاب مقدّس «قرآن» مدد بگيريم. نگاهى به آيات كريمه، و آنگاه نتيجه گيرى.
قرآن، موارد و كسانى را ذكر مى كند كه خداوند، از آنها راضى است. از جمله:
صادقين و راستان (مائده 116)
سابقه داران در اسلام، مهاجران وانصار(توبه 100)
مؤمنان مهاجر و مجاهد با مال و جان(توبه 21)
مؤمنانِ هم پيمان با رسول خدا(فتح18)
صاحبان ايمان و عمل صالح(بَيّنه7و8)
ايمان آورندگان به خدا و قيامت(مجادله22)
متّقين و پرهيزگاران(آل عمران15)
«اسلام»، بعنوان يك «دين»(مائده3)
و نيز، در آياتى از كسانى كه مورد ناخشنودى پروردگارند و خداوند از آنان ناراضى است، سخن به ميان آمده، كه ما آنان را در واژه هاى «سخط»، «غضب» و عدم رضايت، مطالعه مى كنيم. از جمله اين آيات:
هم جبهه گان و مواليان با دشمنان كافر(مائده80)
مرتدّان و رجعت طلبان پس از هدايت وانقلاب (محمّد 25 و 26)
آنكه به عمد، مؤمنى را به قتل برساند(نساء 93)
فاسقان و كافران(توبه 96)
منافقان و مشركين(فتح 6)
يهوديان مخالف اسلام(بقره90 ـ 61 وآل عمران 112)
قوم يهود كه به هلاكت وذلّت رسيدند(اعراف 71)
گوساله پرستان بنى اسرائيل(اعراف 152)
لجاجت كنندگان درباره خدا(شورى 16)
سركشان و طغيان پيشگان(طه 81)
آنانكه سينه را به روى كفر گشوده اند(نحل 106)
اينانند كه مورد خشم و غضب خداوند. ـ طبق آيات قرآن ـ و باعث آزار پروردگارند.
به اين آيه هم در دنبال سخن دقت كنيم كه:
آنانكه «اذيّت» مى كنند خدا و رسول را، مورد لعن و نفرين خدايند، در دنيا و آخرت، و خداوند برايشان، عذابى خوار كننده و خفّت آور فراهم كرده است». (احزاب 57)
در دعاى امروز خواسته ايم كه ما را از آنچه موجب اذيّت خداست، دور كند و به ما آنچه رضاى او در آن است، عطا نمايد.
با توجه به آياتى كه اشاره شد، اينها را از خداوند خواسته ايم:
«صدق»، «سبقت به اسلام»، «هجرت»، «ايمان»، «جهاد»، «ايثار مال و جان»، «عمل صالح»، «هم پيمانى با پيامبر»، «ايمان به رستاخيز» و «تقوا» و پرهيزكارى. اينها در جنبه اثباتى است.
و امّا در جهت دورى از موجبات ناخشنودى خداوند، خواسته ايم كه:
از ارتداد و ارتجاع و فسق و كفر، دورمان كند،
از ولايت و دوستى و همبستگى با كفار، باز دارد،
از آلوده شدن به مؤمن كُشى و طغيان برحذر دارد،
از نفاق و شرك و پذيرش كفر، رهايمان سازد،
از لجاجت و مخالفت با اسلام، ما را نگه دارد،
و از حركت در خطّ يهود كينه توز نژادپرست و مغضوب، حفظمان كند.
در مسير «طاعت» و گريز از «عصيان»
بند «طاعت حق» داشتن، عزّت آور است و آزادى «معصيت» داشتن، بندگى است. بى شك، «بندگى» خدا، آزادى مى آورد و آزادى از قيد عبوديّت حق، «اسارت» در دام «نفس» و «شيطان» و دشمنان خدا را درپى دارد.
طاعت و معصيت، در ارتباط با «رضا» و «اذى» است كه در فراز نخستين دعاى امروز، طلب كرديم.
شايد خواسته دوّم، توضيحى بر خواسته اوّل دعاى امروز باشد.
در واقع، «طاعت»، مايه «رضا»ى پروردگار است، و «معصيت»، سبب ناخشنودى او.
بخواهيم از خدايى كه سائلان را نعمت و مغفرت مى بخشد، كه ما را هم توفيق اطاعت و اجتناب از نافرمانى عنايت كند.
تا به رضاى حق نزديك شويم و از خشمش دور گرديم.
آمين ـ
---------------
[1] ـ خواجه عبداللّه انصارى.
منبع : سيناي نياز ؛ جواد محدثي
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#شرح_دعای_روز_بیست_و_پنجم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مُحِبّاً لاَِوْلِيآئِكَ وَ مُـعـادِيـاً لاَِعْـدآئِـكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَمِ أَنْبِيآئِكَ يـا عـاصِـمَ قُـلُوبِ النَّبِيّـينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
خط محبّت و عشق
تولّى و تبرّى، دو «اصل» يا دو «فرع»؟
پيروى از سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله
خط محبّت و عشق
«هركس با شما ولايت و دوستى كند، با خدا، دوستى كرده است،
هركه با شما دشمنى كند، با خدا دشمنى كرده است،
هركه شما را دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است،
و هركه با شما كينه توزى و دشمنى كند،
با خدا دشمنى كرده است...»[1]
مصداق بارز و روشن و تمام و كمالِ «اولياءاللّه »، ائمه شيعه و پيشوايان معصوم اسلام و اهل بيتند.
وگرنه، هركس كه در خط عمل به اسلام حركت كند،
هركس كه عمل به واجبات و ترك محرّمات كند، داراى «ايمان» و «عمل صالح» باشد، اهل «جهاد» و «شهادت» باشد، و هركس كه «متّقى»، «ايثارگر» و اهل «زهد و انفاق» باشد، او هم «ولىّ خدا» است. و خداوند هم، «مولا»ى او.
ولى... همچنانكه اشاره شد، ائمّه شيعه، فرد اعلى و مصداق روشنِ اين «ولايت»اند كه هم خداوند، آنان را دوست دارد و هم آنان دوستدار خدايند.
در رابطه با «اولياءاللّه » چه موضعى بايد داشت؟
روشن است كه دشمنى با دوستان خدا، دوستى با دشمنان خداست.
از آن طرف هم، دوستى با دشمنان خدا، دشمنى با دوستان خداست.
ناچار، بايد «اولياءخدا» را دوست داشت و با آنان دوستى كرد.
و دشمنان خدا را دشمن دانست و با آنان دشمنى كرد.
پس... «محبّت» و«عدوات»، نشانه يك «خطّ» است، دليل يك «موضع» وگوياى يك جهت گيرى مكتبى است. بايد دوستيها و دشمنيها، رابطه ها و قطع رابطه ها، پيوستنها و گسستنها، محبّتها و كينه ها، موافقت ها و مخالفت ها، جهت و انگيزه و هدف الهى و مكتبى داشته باشد. اين ايده آل مطلوب است. وگرنه بسيارى هم هستند كه دوستيها و موالاتشان، از نفع پرستى و خودخواهى و حبّ مال و جاه و فرصت طلبى سرچشمه مى گيرد و دشمنيها و معاداتشان هم، از عقده ها، كينه هاى شخصى، غرورها، كم ظرفيّتى ها و توقّعات بى جا، ناشى مى شود.
دوستى و دشمنى بايد ريشه مكتبى، داشته باشد.
اگر بپرسند چرا دوست مى دارى؟ و چرا دشمنى؟... انسان بتواند با استمداد از تعاليم مكتب، استناد و استشهاد كند و از متن دين و مكتب و سيره معصومين و بزرگان اسلام، «سند» و «شاهد» بياورد.
در اين صورت، موالات و معادات، از جنبه حبّ و بغض شخصى بيرون آمده، مكتبى و الهى مى شود.
تولّى و تبرّى، دو «اصل» يا دو «فرع»؟
آنچه در دعاى امروز از خداوند خواسته ايم، نوعى به مسأله تولّى و تبرّى برمى گردد. يعنى دوستى كردن با دوستان خدا و دشمنى كردن با دشمنان خدا.
گرچه اين دو اصل مهمّ اجتماعى، از «فروع دين» به حساب آمده است و فرع نهم و دهم بيان مى شود، ليكن اگر بدقت بنگريم، خود اين دو «فرع»، از مهمترين «اصول» دين و نشان دهنده جبهه گيرى قاطع و داشتن «موضع» در مقابل موافق و مخالف است.
بى تفاوت نبودن در مقابل حق و باطل، و موافقان خدا و مخالفان مكتب، نشانه ايمان عميق است.
اين دو اصل حياتى، صرفاً در حدّ ذهن و قلب نيست. تنها دوست داشتن و دوست نداشتن نيست، بلكه دوستى كردن و دشمنى كردن است.
«ولىّ» يعنى دوست. «مُوالى» يعنى دوستى كننده.
«عدوّ» يعنى دشمن. «مُعادى» يعنى دشمنى كننده.
در دعاى امروز از خداوند خواسته ايم كه ما را دوستدار و محبّ اولياى خودش قرار داده و نسبت به دشمنانش «معادى» قرار دهد. پس تنها بعد قلبى قضيّه مطرح نيست، بلكه موضع عينى و عملى و خارجىِ تولىّ و تبرّى هم در ارتباط با دوستان و دشمنان خدا مطرح است.
اگر ما واقعاً «اولياى خدا» را دوست بداريم، در عمل خارجى و موضعگيرى هم، خود را با آنان همسو و هم خط و هم جبهه و همرزم و هماهنگ خواهيم ساخت. محبّت، به عمل مى كشاند و عشق، حركت آفرين است و عاشق را حسّاس مى كند.
ديانت بى شما كامل نگردد
بجز با عشقتان، دل، دل نگردد
اگر در سوگتان شد ديده نمناك
اگر از عشقتان دل گشت غمناك
گواه عشق ما اين ديده و دل
رساند «اشك» و «غم» ما را به منزل[2]
زيارتنامه هاى ما، يك دنيا شور و احساس و تعهّد و مواضع مكتبى است. متن اين زيارتها، مكرّر مسأله «محبّت» و «ولايت» با امامان مورد نظر و «برائت» و «عداوت» و «معادات» با دشمنان و قاتلان و مخالفانشان را يادآورى مى كند.
در زيارتنامه هاى متعدّد سالار شهيدان، حسين بن على عليه السلام چنين فرازهائى زياد به چشم مى خورد كه:
«اِنّى سِلمٌ لِمَن سالَمَكُم وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَكُم، مُوالٍ لِمَنْ والاكُمْ وَ مُعادٍ لِمَنْ عاداكُم»
و همچنين:
«اَتَقَرّبُ اِلَى اللّه ِ وَاِلَيْكُم بِمُوالاتِكُم وَمُوالاتِ وَلِيِّكُم، وَ بِالبَرائَةِ مِن اَعدائِكُم وَالنّاصِبينَ لَكُمُ الحَربَ».
#شرح_دعای_روز_بیست_و_ششم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ اجْعَلْ سَعْيى فيهِ مَشْكُورا وَ ذَنْـبى فيـهِ مَغْـفُـوراً وَ عَمَـلى فيـهِ مَقْـبُـولاً وَ عَيْـبى فيـهِ مَسْتُـوراً يا أَسْـمَعَ السّـامِعـينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
تلاشهاى ثمربخش و مورد سپاس
«سعى مشكور» چيست؟
«سعى» چيست؟
«سعى» چه كسانى «مشكور» است؟
«عمل مقبول» كدام است؟
تلاشهاى ثمربخش و مورد سپاس
قرآن كريم مى گويد:
«اى پيامبر! بگو: آيا به شما خبر دهم كه زيانكارترين افراد چه كسانى اند؟ آنانكه در زندگى دنيا، تلاششان گُم و نابود مى شود و در عين حال، خيال مى كنند كه نيكو عمل مى كنند...»[1]
گاهى انسان مى رود، ولى نمى رسد، مى جويد، ليكن نمى يابد،
عمل مى كند، ولى بى نتيجه مى ماند،
مى دود، ولى دوندگيش بى اثر است.
زحمتِ بى پاداش، تلاش بى فايده، رنج بى گنج، و «سعى» بدون «شكر».
اين، خسران است. زيانكار كسى است كه در «بيراهه» حركت كند، ولى فكر كند در «راه» است. رو به «تباهى» برود، ولى خيال كند رو به «رشد» است. «زيان» كند، ولى پندارد در حال «سود» بردن است. اينان، «اَخسرين»اند: زيانكارترين افراد...
ولى اگر عمل انسان، نتيجه بخش و مفيد بود، و به هدف مورد نظر نزديك مى كرد، آنگاه، عمل از «خسران» بيرون آمده و «فايده» خواهد داشت.
«سعى مشكور» چيست؟
نيازمان اين است كه خدايا سعى ما را مشكور قرار بده.
«سعى» چيست؟
سعى، تلاش و فعاليّت پرشتاب و جدّى است.
همچنانكه رفت و آمد بين دو كوه صفا و مروه را در اعمال حجّ، «سعى» گويند. حاجى، سعى بين صفا و مروه مى كند.
در قرآن كريم مى خوانيم:
«اى مؤمنان! هرگاه كه در روز جمعه، به نماز جمعه ندا دهند، پس بشتابيد به سوى ذكر خدا و خريد و فروش را رها كنيد.»[2]
مى بينيم كه به اين حركت پرشتاب به سوى ميعادگاه نماز جمعه، و حضور در اين مراسم سياسى ـ عبادى، تعبير «سعى» اطلاق شده است...
«فَاسعَوا اِلى ذِكرِاللّه ».
پس، تلاشى كه از طرف خداوند، مورد پذيرش و قبول واقع شود و پروردگار به آن توجّه كند، و از ضايع شدن آن مانع گردد و نوعى سپاس، از تلاشگر به عمل آورده، پاداش نيكو بدهد چنين عملى «سعى مشكور» است.
امّا تلاش و سعى چه كسانى مورد «شُكران» و سپاس قرار مى گيرد؟
«سعى» چه كسانى «مشكور» است؟
تلاش و عمل، خود به خود، برانگيزاننده پاداش و جزا و شكر و سپاس نيست. بايد آميزه هايى داشته باشد، از «خير»، «خلوص»، «صدق» تا به عمل، رنگ خدايى بزند... ـ « صبغه اللّه »!...
قرآن، سعى چه كسانى را مشكور مى داند؟
يك جا مى گويد:
«هر كس «آخرت» را بجويد و بطلبد و براى آن تلاش و «سعى» شايسته كند و داراى «ايمان» هم باشد، چنين كسانى سعيشان «مشكور» است...»[3]
در جاى ديگر، پس از بيان عملكرد «ابرار» و پاداش هاى مفصّل آنان در بهشت و نعمتهاى گسترده آن جايگاه جاودانه، مى گويد:
«تمام اينها «جزا»ى عمل است و «سعى» شما «مشكور» است!»[4]
و در جاى ديگرى:
«هركه داراى «ايمان» باشد و «عمل صالح» كند، سعى او «كفران» نمى شود.»[5]
از مجموع اين آيات، به دست مى آيد كه سعى كسانى مشكور و مورد سپاس خداوند و قدردانى مردم قرار مى گيرد كه:
1 ـ «ايمان» داشته باشند.
2 ـ «عمل صالح» كنند.
3 ـ «آخرت طلب» باشند.
4 ـ از نيكان و «ابرار» به حساب آيند.
در نتيجه، دعا و طلب از خدا، مبنى بر مشكور بودن «سعى» در اين روز و اين ماه، ايمان و عمل صالح و آخرت گرايى و نيكوكارى مى طلبد.
در مقابل اين مشكور بودن سعى، گم شدن نتيجه تلاش و بى اثر بودن زحمات است و اين، كيفر و فرجام زيانكارانى است كه كوشش آنان در باتلاقى از «ريا» و مردابى از «كبر» و گردابى از «غرور» فرو مى رود و منجرّ به بى نتيجه شدن عملها در دنيا و آخرت، نزد خالق و خلق مى گردد.
«عمل مقبول» كدام است؟
گفتيم صِرف عمل، ملاك نيست، بلكه پذيرفته شدن در پيشگاه خداوند، ميزان است. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
در دعاى امروز هم خواسته ايم خداوند، عملمان را «مقبول» قرار دهد.
باز از قرآن كريم استمداد بجوييم، در فهم معنا و مورد «عمل مقبول»:
يك جا از كار زن عمران ياد نيكو مى كند كه وقتى «مريم» را به دنيا آورد و آن را به خدا سپرد و براى محافظت از گزند شيطان، در پناه پروردگار قرار داد، خداوند هم «قبول» كرد و به بهترين وجهى اين فرزند را در مسير رويش و رشد و تعالى قرار داد و سرپرستى همچون «زكريّا» براى آن مقرّر فرمود.[6]
در آيه اى ديگر، سخن از كسانى است كه طبق سفارش و توصيه خداوند، به پدر و مادر خويش، نيكى مى كنند و در سنّ چهل سالگى، از خداوند توفيق شكرگزارى نسبت به نعمتهاى الهى مى طلبند و از خداوند مى خواهند كه عملى انجام دهند كه رضايت حق در آن است و به صلاح و اصلاح نسل و ذرّيه خود مى انجامد و چنين كسانى اهل «توبه» و «تسليم»اند.
#شرح_دعای_روز_بیست_و_هفتم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ صَيِّرْ اُمُورى فيهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى الْيُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعاذيرى وَ حُطَّ عَنّىِ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ يـا رَؤُفـاً بِعِـبادِهِ الصّـالِحـينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
در كمين لحظه هاى نورانى
گذار از «مشكلات» به «آسانيها»
«قبول عذر و ريزش گناه
در كمين لحظه هاى نورانى:
سعدى گفته است:
«شبها اگر همه «قدر» بودى، شبِ قدر، بى قدر بودى.»[1]
پس، برقى مى جهد، خورشيدى مى تابد، چهره افقِ دلها و انديشه ها، روشن مى شود، و جلوه الهى، يك لحظه، بر «زمان» مى تابد.
بايد آن «لحظه نورانى» را درك كرد. لحظه اى كه داراى فضيلت بسيار است. شبى كه از هزار ماه برتر است، «ليلة القدر»ى كه در اثر انتباه، هشيارى، بصيرت، خودآگاهى، زمان آگاهى و...بسيار سرنوشت ساز است و سرنوشت و مقدّرات مردم، در شب قدر، معيّن و معلوم مى گردد.
مگر اقبال، چندبار به در خانه انسان مى آيد؟
مگر در سال، چند شب قدر و سرنوشت آفرين داريم؟!
مگر چه قدر فرصت طلايى و استثنايى فراهم مى شود كه خدا تصميم مى گيرد كه رحمت عام و كرم گسترده خود را شامل حال بندگان كند؟!
شبى كه فرشتگان، فوج فوج، از آسمان فرود مى آيند، و حامل رحمت الهى و بركات آسمانى و خيرات فراوان و فيض هاى سرشارند، شبى كه قلب ماه رمضان است.[2]
حيف است كه ماه رمضان بگذرد، و بى بهره بمانى و در ماه رمضان، از فيض شب قدر، محروم باشى.
حيف اگر در شب قدر، «قدر» خود نشناسى...
شب قدر، مشعلى است فراراه. طوفانهايى هم مى وزد.
اين چراغ افروخته در رهگذر باد، اگر مورد غفلت قرار گيرد، برقش خاموش مى شود و آن «لحظه نورانى» كه در كمينش بودى، گم مى شود و باز در ظلمت هاى «گناه» و «خودپرستى» و «روزمرّگى» و «غفلت» و «نفس امّاره» و... ـ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ ـ
امّا اگر چشم بصيرت دل را به روى آن نورانيت «ليله القدر» گشوده باشى، شبت، روشن تر از روز خواهد شد و لحظه هاى ساكتت، گوياى هزاران نجواى عاشقانه...
فقط «تنبّه» لازم است و بيدار دلى و هشيارى!
به قول خواجه عبداللّه انصارى: ـ در مقالات ـ
«تجلّى حق، ناگاه آيد، امّا...بر دل آگاه آيد.»
به فرموده پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
«شَهرُ رَمَضان سَيِّدُ الشُّهُورِ وَلَيلَةُ القَدرِ سَيِّدَةُ اللَّيالى.»[3]
ماه رمضان سرور ماههاست و شب قدر، سرور شب ها.
هركه آيين سرورى و سالارى و قرب خدا جويد نبايد غافلانه عمر بگذراند.
براى درك فضيلت ليلة القدر، بصيرت و هشيارى و مراقبت لازم است، تا به فضلهاى اين ايّام و ليالى دست يافت. توفيق براى «توبه»، خود يكى از بزرگترين فضيلتهاى اين ماه مقدّس است.
گذار از «مشكلات» به «آسانيها»
اين خواسته دوّم ماست:
رسيدن از «عُسر»، به «يُسر»، از «شدّت» به «فرج»، از «مشكلات» به «آسانيها».
و اين كار خداست كه پس از تحمّل سختيها، مؤمن را به راحت و آسايش برساند، و پس از گذراندن ايام «محنت»، به روزگار «نعمت» برساند، و در دل «شدايد»، برايش فرجى بيافريند. و جريان كلّى سير و صيرورت و «شدن» مسلمان و كارهايش را، رو به آسانى و نجات قرار دهد.
و...البتّه كه قدر «يسر» را، سختى كشيده مى داند.
و...«قدرعافيت، كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد».
و قدر سلامتى را كسى مى شناسد كه مدّتى رنج بيمارى و انزواى بيمارستان و درد و تب و غم و اندوه را به جان خريده باشد.
فَإنَّ مَعَ العُسرِ يُسراً، اِنَّ مَعَ العُسرِ يُسراً...»[4]
آرى...هرجا كه گنج هست، رنج هست، و آنجا كه درّ شاهوار است، نهنگ مردمخوار است...
«قبول عذر و ريزش گناه»
گناه، بار سنگينى است به دوش گنهكار.
«وِزر»، همان بار سنگين گناه است.
«ذنب»، دنباله ها و پيامدهاى اعمال سوء و عواقب معصيت است.
آنچه بال پروازمان را مى شكند و پاى حركتمان را باز مى دارد و توان عروج و صعود را از ما مى گيرد، اين بارهاى سنگين است.
آنكه زير اين بار مانده، توفيق عمل صالح كمتر مى يابد.
آنكه گنهكار است، احساس سنگينى و درماندگى مى كند.
معصيتكار، پاى خود را به «زمين» بسته مى بيند.
يك زنجيرى است، يك زندانى و گرفتار است...
تا توبه نكند، سبكبال نمى شود.
تا عذرخواهى نكند، دلش آرام و سبك نمى شود.
تا به خطا اعتراف نكند، وجدانش آسوده نمى گردد.
تا وزرها و گناهانش بخشوده نشود، قلبش به «اطمينان» نمى رسد.
«نفس مطمئنه» از آن كسى است كه رضاى خدا را جلب كرده باشد.
پس چه بايد كرد؟ چه بايد گفت؟ چه بايد خواست؟
#شرح_دعای_روز_بیست_و_هشتم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فيهِ مِنَ النَّوافِلِ وَ أَكْرِمْـنى فيـهِ بِاِحْـضـارِ الْمَسـائِلِ وَ قَرِّبْ فيهِ وَسيلَتى اِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسائِلِ يـا مَنْ لا يَشْـغَلُهُ اِلْحـاحُ الْمُـلِحّـينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
اگر لذّتِ ترك لذّت بدانى...
به «خواسته ها» رسيدن
درسى از خداشناسى
اگر لذّتِ ترك لذّت بدانى...
«گرچه ره تاريك است،
و پر از وسوسه شيطانى است،
ليك...خورشيد هدايت با توست
گام «اخلاص» تو را مى بايد، تا به منزل برسى.
كوله بارى بردار،
زاد و ره توشه اى از «صبر» و «يقين»
زرِهى از «تقوا»
مشعلى از «ايمان»
راه...جز با قدم «صدق» نمى گردد طى.»[1]
* * *
«نوافل»، جمع نافله است.
نافله، از ريشه لغوى «نَفل»، به معناى زيادى و افزايش است.
«انفال» هم، يعنى ثروتها و نعمتهاى عمومى كه خداوند براى امّت اسلامى و همگان، زياد كرده است.
«نوافل» يعنى نمازهاى مستحبى، كه زياده از واجبات و فرايض است.
هر عمل خوب و مستحبّى كه انجامش واجب و الزامى نباشد و بالاتر از حدّ تكليف الزامى باشد، «نوافل» است.
بهره اى كه انسان از انجام كارهاى استحبابى و فوق برنامه مى برد، در جهت حفظ بيشتر واجبات است.
وقتى كسى بيش از مقدار واجبات، تكاليفى را هم كه الزامى نيست ولى انجامش خوب است انجام دهد، اين نشان دهنده علاقه و كشش او به طاعات و حسنات است، به نحوى كه حتى خارج از تكليف شرعى واجب، محبّت صالحات، او را به عمل نيك وامى دارد.
وقتى كارگر و كارمندى خارج از ساعت ادارى هم «فوق العاده» كار مى كند، نشان ميزان علاقه او به كار است، كه حتّى در چهار چوب شرح وظايف ادارى و كارى، خود را محدود نمى كند.
انجام نوافل و مستحبّات نيز اينگونه است. كشش «عبد» را به سوى خدا و علاقه او را به عبادت نشان مى دهد و مى رساند كه اين مؤمن، در طاعت، اكتفا به حدّ الزامى شرعى نمى كند.
به يك تعبير مى توان گفت: مستحبات و نوافل، نگهبان واجبات است. و آنكه غير از واجبات هيچ عمل مستحبّى انجام ندهد، امكان خلل و لطمه در واجباتش هم وجود دارد.
انجام مستحبات، چون از روى علاقه است نورانيّتى خاص مى آورد.
وقتى نماز شب بخوانيد، يا روزه مستحبّى بگيريد، يا صدقه استحبابى و انفاقات، انجام دهيد، وضوى مستحبّى بگيريد، نافله هاى شبانه روزى بخوانيد،
احساس مى كنيد زمينه پاكى دل و تقواى قلب بيشترى پيدا كرده ايد.
اين است بهره مستحبّات و «حظّ نوافل»، كه از خداوند خواسته ايم در اين ماه و اين روز، بهره ما را از «نوافل»، فراوان بگرداند.
به «خواسته ها» رسيدن
كرامت، در آنست كه انسان به خواسته هايش برسد.
«مسائل» انسان، اگر برآورده نشود، و اهداف انسانى بشر، اگر تحقّق نيابد، نوعى وازدگى و سستى و تهاون پيش مى آيد.
آنچه را «مى خواهيم»، بايد در طلبش بكوشيم، تا به آن برسيم. از خداوند خواسته ايم كه با احضار آن خواسته ها، ما را مورد اكرام و گراميداشت قرار دهد و ما را در رسيدن به نيازها و خواسته هايمان توفيق دهد.
در اينجا «وسيله» هم لازم است.
راه به سوى خدا، به اندازه شمار همه افراد است:
(اَلطُّرُقُ اِلَى اللّه ِ بِعَدَدِ نُفُوسِ الخَلائِق)
ولى از كدام راه بايد رفت كه زودتر رسيد؟!
كدام وسيله، ما را به خدا، نزديك تر مى كند؟
«شهادت، يك راه ميان بر است كه انسان را به خدا مى رساند». پس، شهادت هم، يك «وسيله» است براى «قرب».
قرب به خدا، هدف است.
از طريق عمل صالح و تقوا مى توان به خدا رسيد. نيز، از طريق ايثار و گذشتن از مال و جان!
بيراهه رفتنها، دور افتادنها، از قافله عقب ماندنها، به خواب رفتنها، همه آفت سلوك است. بايد راه راست رفت. نزديكترين راه، «صراط مستقيم» است. همچنان كه نزديك ترين فاصله ميان دو نقطه را «خط مستقيم» گويند.
«كاروان رفته و ما، مانده ز راه
گرد اين قافله را مى بينيم
«وادى ايمن» و منزلگه دوست
گرچه دور است، ولى
اين قدر هست كه بانگ جرسى مى آيد.
راه بايد افتاد!...»[2]
امّا اينگونه نيست كه هركس به راه افتد، برسد!.
به قول خواجه عبداللّه انصارى، در تفسير ادبى آيه «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيم»:[3]
«نه هركه «راه» را ديد، در راه برفت. و نه هركه رفت، به مقصد رسيد!
بسا كس كه شنيد و نديد، و بسا كس كه ديد و نشناخت،
و بسا كس كه شناخت و...نيافت!
بسا پير مناجاتى، كه از مركب فرو مانَد،
بسا يار خراباتى، كه زين، بر شير نر بندد.»
#شرح_دعای_روز_بیست_و_نهم_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ غَشِّنى فـيهِ بِالرَّحْـمَةِ وَ ارْزُقْنى فيهِ التَّوْفيقَ وَ الْعِصْمَةَ وَ طَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَياهِبِ التُّهَمَةِ يـا رَحيماً بِعِبـادِهِ الْمُؤْمِنـينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
غرق در درياى رحمت خدا
خدايا ...
توفيقم ده، «عصمت» عطايم كن.
خدايا... دامهاى شيطان در سر راهم نهاده شده است.
غرق در درياى رحمت خدا
بنده مسكين ما، بيا به دربار ما
تا كه شوى منعم از دولت بيدار ما
منم خريدار تو، بيا پناهت دهم
رد نكنم هركه شد، ز دل خريدار ما
غرق گناهى بيا، بر در ما توبه كن
شامل حالت شود، رحمت سرشار ما
عهد شكستى بيا، هر آنچه هستى بيا
خودم قبولت كنم، نمى شوى خوار ما
اگرچه شرمنده اى، زجرم و تقصير ما
در صف مستغفرين بيا به بازار ما
غرق گنه! نااميد مشو ز درگاه ما
كه عفو كردن بود، در همه دم كار ما
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من
بيا بهشتت دهم، مرو تو در نار ما
در دل شب خيز و ريز، قطره اشگى ز چشم
كه دوست دارم كند، گريه گنهكار ما
خواهم اگر بگذرم، از همه عاصيان
كيست كه چون و چرا، كند زكردار ما؟
* * *
ماه خير و بركت، رو به پايان است.
خوشا آنكه در اين ماه، قدمى رو به خداوند برداشت،
توبه اى كرد، ذكر و حالى داشت، سوز و گدازى داشت، دعاى نيمه شبى، ناله سحرگاهى! صداى زمزمه «يارب»ى، «خدايا»ئى، نواى ناب «تلاوت»! فغان خسته دلى، بانگ خوبِ «العفو»ى!...
خدايا! رحمت تو گسترده است،
ما را هم مشمول اين رحمت قرار ده.
نه آنكه رحمتت، گوشه اى از زندگيمان را فرا گيرد،
نه آنكه، يك روز يا يك لحظه، مورد رحمتت باشيم،
نه ... نه، خداوندا، ما را غرق در درياى رحمت خويش قرار ده.
ردايى از رحمت، بر سراسر وجودمان بپوشان.
* * *
خدايا ...
توفيقمان عطا كن، كه بى توفيقى، بدعقوبتى است.
ديده و اين همه خشك؟!
نَفَس و اين همه سرد؟!
تو و اين سنگدلى؟!
من و اين بى دردى؟!
نه، خدايا، نه... من از پوكى و پوچى و عبث، بيزارم.
زندگيم را سرشار از نيكى بگردان،
حياتم را، قدم زدنى در «صراط مستقيم» به سوى خودت قرار ده، لحظه هاى عمرم را از نيكى و خير، پربار بگردان.
توفيقم ده، «عصمت» عطايم كن.
خدايا، دل و ديده ام، قلب و جانم، در معرض خطرهاست:
وسوسه هاى شيطانى، تدليسهاى ابليس، رياها، خودنماييها، فخرفروشيها، غرورها، خودپسنديها.
خدايا... دامهاى شيطان در سر راهم نهاده شده است.
بصيرتى بايد، تا دام ها و دانه ها را ببينم و فريب دام و دانه نخوريم.
«عصمت»ى بايد، تا قلب و فكرم، از گناه و عصيان، مصون باشد.
«تقوا»يى لازم است، به عنوان يك عامل حفاظت و باز دارنده، تا در سراشيبى هاى سقوط و در زلزله هاى هبوط شرف، نگهبانمان باشد.
اگر «نفس امّاره» را مهار نكنيم،
اگر «غرايز شهوانى» از كنترلمان خارج شود،
اگر «دنيازدگى» به سراغمان آيد، اگر...
خدايا، خدايا، چه دامهايى، چه پرتگاهى!
از تو «توفيق» و «عصمت» خواسته ايم.
* * *
خدايا... قلبمان را به تو مى سپاريم،
اين قلب را كه گناه، آلوده و تيره اش مى كند، تهمت زدن به ديگران، آكنده از كينه و بدبينى اش مى كند، بدبينى، تاريكش مى سازد، بدخواهى، برظلمتش مى افزايد، سوءظن درباره ديگران، كانون فتنه و فسادش مى كند.
خدايا... اگر جسممان به «پاكيزگى» نياز دارد، جانمان به «پاكى» بيشتر نيازمند است.
اگر بدنمان تطهير لازم دارد، روحمان طهارت بيشترى مى خواهد.
و اين در دست توست، اى پروردگار،
كه تو پاك كننده جانها و مطِهّر دلهايى،
تو، خود پاكى، و پاكى را دوست مى دارى و پاكان، اولياى تو هستند.
خدايا... در «طهارت قلب»، به تو محتاجيم، حاجتمان را برآور،
ـ اى قاضى الحاجات!...ـ
منبع : سيناي نياز ؛ جواد محدثي
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha
#شرح_دعای_روز_سی_ام_ماه_مبارک_رمضان ( #حجت_الاسلام_جواد_محدثی )
أَللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيامى فيهِ بِالشُّكْرِ وَ الْقَبُولِ عَلى ما تَرْضـاهُ وَ يَرْضـاهُ الرَّسُـولُ مُحْـكَـمَةً فُـرُوعُـهُ بِـالاُْصُـولِ بِحَقِّ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ وَ الْحَمْـدُ للّه ِ رَبِّ الْعـالَـمينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
طاعـتى خداپسند
«عقيده»، ريشه «عمل»
وداع با رمضان
طاعـتى خداپسند
خدايا چنان كن كه انجام كار
تو خشنود باشى و ما رستگار
قبلاً نيز گذشت، كه ارزش طاعت، به «مقبول» شدن آن است.
تا پذيرفته نگردد، ارتقاء درجه نمى آورد، تا قبول نشود، ارج ندارد.
قبولى آن، با اخلاص و نيّت خوب و تقوا و تقيّد به «امر خدا» است.
و تقوا، جز در خط خدا بودن و مطيع فرمان گشتن و حركت در «سبيل اللّه » و پرهيز از محرّمات الهى، نيست.
خداوند، روزه اى را ارزش نهاده و مى پذيرد، كه در كنار پرهيز از خوردن و آشاميدن، پرهيز از گناه و بى تقوايى و آلودگى و غيبت و بدزبانى هم باشد. وگرنه، جز رنج و گرسنگى، ثمرى به بار نخواهد آورد.
شكر خدا نسبت به عبادتمان، همان قبول اوست. و قبولش، آنگاه است كه «خداپسندانه» باشد.
وقتى خداپسند است كه «پيامبر پسند» هم باشد. چرا كه اطاعت پيامبر، اطاعت خداست، پس خشم و «رضاى رسول» نيز همان خشم و رضاى «اللّه » است. رسول خدا صلى الله عليه و آله جز براى خدا خشم نمى گرفت و جز آنچه را، خدا بپسندد، نمى پسنديد.
زنى زبان به غيبت گشود، در حالى كه روزه بود.
پيامبر فرمود: برو غذا بخور، ديگر روزه نيستى! روزه ات باطل شد.
آرى...روزه اى كه مُهر «شكر و قبول» و رضاى خدا و رسول بر آن باشد، دور از غيبت و بهتان و دشنام و لغويّات و «گناهانِ زبانى» است.
«عقيده»، ريشه «عمل»
استوارى هر شاخه، به تنه درخت است. و قوام هر درخت، به قوّت ريشه اش.
در پيكره ديندارى انسان مؤمن، برخى امور، همچون ريشه و بنيان است، برخى به سان رو بنا و ساقه و ميوه.
«ايمان»، اساس مسلمانى است. اگر در دل انسان، نسبت به «خدا» و «قيامت» و «وحى»، عقيده باشد و انسان از «باور درونى» برخوردار گردد، اين ريشه، تنه استوار ديندارى را برافراشته مى دارد و بر اين نهاد، شاخ و برگ هاى عبادت، تقوا، پاكى، پرهيز از حرام، كسب حلال، مروّت و عدالت، رعايت حقوق ديگران و ... مى رويد .
در شناخت آنچه «اصل» و «فرع» است، بايد دقت كرد و به تقويت ريشه پرداخت، تا تنه و ساقه و شاخه هم رشد كرده نيرومند گردد و ميوه و ثمر و سايه دهد.
خداوند، سخن پاك را به درختى پاك تشبيه مى كند كه ريشه استوارش در زمين و شاخ و برگ پربارش، بالنده و رو به آسمان است:
«اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فىِ السَّماء»[1] و قوام آن شاخ و برگ، به نيروى اساس و اصل است.
در روايات، برخى چيزها به مثابه ستون و پايه دين به حساب آمده است، از جمله «ولايت» كه بدون ولاى اهل بيت و بدون پذيرش ولايت و حاكميت حق و امامان، اعمال تباه مى شود و تلاشها در جهت انحرافى سوق مى يابد.
در بعضى كلمات، «آل محمّد» اساس به حساب آمده است.
كلام حضرت امير چنين است: «هُم اَساسُ الدّين وَعِمادُ اليَقين»[2]
دودمان پيامبر، پايه دين و ستون يقين اند.
اگر پيوند با اهـل بيت و اطاعت از رهبرى حق باشد (كه اصل و اساس است) امور ديگر نيز درست مى شود و اگر اين «اصـل» استوار شود، «فرع»هاى ديگر نيز قوام مى يابد. وگرنه با ضعف ريشه، درخت ها خشكيده يا از جا كنده خواهد شد.
آرى...«ريشه بجا باد اگر برگ و برى مى رود.»
اگر «خداباورى» در دل انسان نباشد، انگيزه اى قوى براى عبادت و اطاعت و اجراى اوامر و نواهى نخواهد بود. پس بايد در تقويت و تحكيم آن اصل كوشيد و بذر ايمان را در دلها كاشت و روح معنويّت را در كالبدها دميد.
اين آرزو و خواسته نيز، در سايه عنايت الهى فراهم مى آيد.
در دعاى «مكارم الاخلاق»، امام سجاد عليه السلاماز خدا مى خواهد:
«خدايا... ايمانم را به مرز كاملترين ايمان برسان، يقينم را به مرحله برترين يقين برسان و نيّتم را به مرز بهترين نيّات منتهى ساز و عملم را بهترين عملها قرار بده.»[3]
«ايمان»، «يقين»، «نيّت» و...«عمل»، سيرى خاص را طى مى كند و ايمان، در نهايت به عمل مى رسد، يعنى همان استحكام «فروع» در سايه تقويتِ «اصول».
وداع با رمضان
اينك، در پايانِ خط طواف، بر گرد خانه عشقيم،
خانه عشقى كه كانون آن، محبت خداست،
و آرايش آن، طاعت و تقوا، و طهارت و عبادت،
و فرش آن، بندگى است،
و طعامش، معنويّتِ «ذكر» و مائده «قرآن».
اينك، ماه رمضان را پشت سر مى گذاريم.
گرچه آنگونه كه شايد و بايد، از اين سفره رزق الهى و خوان گسترده نعمت پروردگار، توشه نگرفتيم، و غافلانه از كنار اين «روزهاى خدا» گذشتيم و خدا را آنگونه كه سزاوار «ربوبيّت» اوست، «عبوديّت» نكرديم. ولى چشم دلمان به گوشه اى از عنايت اوست.
#فهرست1
#فهرست_شرح_های_دعاهای_روز_ماه_مبارک
1. #شرح_دعای_روز_اول_ماه_مبارک_رمضان
2. #شرح_دعای_روز_دوم_ماه_مبارک_رمضان
3. #شرح_دعای_روز_سوم_ماه_مبارک_رمضان
4. #شرح_دعای_روز_چهارم_ماه_مبارک_رمضان
5. #شرح_دعای_روز_پنجم_ماه_مبارک_رمضان
6. #شرح_دعای_روز_ششم_ماه_مبارک_رمضان
7. #شرح_دعای_روز_هفتم_ماه_مبارک_رمضان
8. #شرح_دعای_روز_هشتم_ماه_مبارک_رمضان
9. #شرح_دعای_روز_نهم_ماه_مبارک_رمضان
10. #شرح_دعای_روز_دهم_ماه_مبارک_رمضان
11. #شرح_دعای_روز_یازدهم_ماه_مبارک_رمضان
12. #شرح_دعای_روز_دوازدهم_ماه_مبارک_رمضان
13. #شرح_دعای_روز_سیزدهم_ماه_مبارک_رمضان
14. #شرح_دعای_روز_چهاردهم_ماه_مبارک_رمضان
15. #شرح_دعای_روز_پانزدهم_ماه_مبارک_رمضان
16. #شرح_دعای_روز_شانزدهم_ماه_مبارک_رمضان
17. #شرح_دعای_روز_هفدهم_ماه_مبارک_رمضان
18. #شرح_دعای_روز_هجدهم_ماه_مبارک_رمضان
19. #شرح_دعای_روز_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
20. #شرح_دعای_روز_بیستم_ماه_مبارک_رمضان
21. #شرح_دعای_روز_بیست_و_یکم_ماه_مبارک_رمضان
22. #شرح_دعای_روز_بیست_و_دوم_ماه_مبارک_رمضان
23. #شرح_دعای_روز_بیست_و_سوم_ماه_مبارک_رمضان
24. #شرح_دعای_روز_بیست_و_چهارم_ماه_مبارک_رمضان
25. #شرح_دعای_روز_بیست_و_پنجم_ماه_مبارک_رمضان
26. #شرح_دعای_روز_بیست_و_ششم_ماه_مبارک_رمضان
27. #شرح_دعای_روز_بیست_و_هفتم_ماه_مبارک_رمضان
28. #شرح_دعای_روز_بیست_و_هشتم_ماه_مبارک_رمضان
29. #شرح_دعای_روز_بیست_و_نهم_ماه_مبارک_رمضان
30.. #شرح_دعای_روز_سی_ام_ماه_مبارک_رمضان
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
#آیت_الله_محمد_علی_گرامی
#حجت_الاسلام_جواد_محدثی
#حجت_الاسلام_داود_نوروزی
#فهرست_فیش_های_منبر_رمضان (شرح دعاهای روز)
1. #30نقمه_از_رمضان1 ، #شرح_دعای_روز1
2. #30نقمه_از_رمضان2 ، #شرح_دعای_روز2
3. #30نقمه_از_رمضان3 ، #شرح_دعای_روز3
4. #30نقمه_از_رمضان4 ، #شرح_دعای_روز4
5. #30نقمه_از_رمضان5 ، #شرح_دعای_روز5
6. #30نقمه_از_رمضان6 ، #شرح_دعای_روز6
7. #30نقمه_از_رمضان7 ، #شرح_دعای_روز7
8. #30نقمه_از_رمضان8 ، #شرح_دعای_روز8
9. #30نقمه_از_رمضان9 ، #شرح_دعای_روز9
10. #30نقمه_از_رمضان10 ، #شرح_دعای_روز10
11. #30نقمه_از_رمضان11 ، #شرح_دعای_روز11
12. #30نقمه_از_رمضان12 ، #شرح_دعای_روز12
13. #30نقمه_از_رمضان13 ، #شرح_دعای_روز13
14. #30نقمه_از_رمضان14 ، #شرح_دعای_روز14
15. #30نقمه_از_رمضان15 ، #شرح_دعای_روز15
16. #30نقمه_از_رمضان16 ، #شرح_دعای_روز16
17. #30نقمه_از_رمضان17 ، #شرح_دعای_روز17
18. #30نقمه_از_رمضان18 ، #شرح_دعای_روز18
19. #30نقمه_از_رمضان19 ، #شرح_دعای_روز19
20. #30نقمه_از_رمضان20 ، #شرح_دعای_روز20
21. #30نقمه_از_رمضان21 ، #شرح_دعای_روز21
22. #30نقمه_از_رمضان22 ، #شرح_دعای_روز22
23. #30نقمه_از_رمضان23 ، #شرح_دعای_روز23
24. #30نقمه_از_رمضان24 ، #شرح_دعای_روز24
25. #30نقمه_از_رمضان25 ، #شرح_دعای_روز25
26. #30نقمه_از_رمضان26 ، #شرح_دعای_روز26
27. #30نقمه_از_رمضان27 ، #شرح_دعای_روز27
28. #30نقمه_از_رمضان28 ، #شرح_دعای_روز28
29. #30نقمه_از_رمضان29 ، #شرح_دعای_روز29
30. #30نقمه_از_رمضان30 ، #شرح_دعای_روز30
#متن_روضه_و_سخنرانی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha