eitaa logo
مربی یار
5.4هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍ ! بارها شنیدیم که میگن، دختر خانمها عکس خودشون رو نزارن رو پروفایلشون❌ دخترها موقع چت با نامحرم ایموجی و شکلک نفرستن ❌ دخترا برای پسرا تو چت ؛ صدا نفرستن❌ استیکر نفرستن و .... ❌ درکل بارها شنیدیم که میگن دختر باید باشه👌مغرور باشه💪 یا بقول معروف زود پا نده ... 😒 (این معنیش این نیست که دیر پا بده خوبه هااا !!!!) خب ! حالا نظرتون چیه درباره سنگینیه اقا پسرا هم کمی صحبت کنیم؟!!!😊 بنظرتون خنده داره اگه بخواییم بگیم اقا لطفا یکم سنگین باشین؟!! تازه این که چیزی نیست! اصل مطلب یه چیزه دیگه س ک اونو بشنوین بیشتر تعجب میکنین!!!😕 امروز حرف حسابمون و لپ کلامون اینه👇 اقا گل ❗️❕❗️ عکس خودتو نزار رو پروفایلت !!! 😳😳😳 بعلههههه نزار .... 😊 نمیخوام بگم گناه داره؛ که میدونم و میدونی که نداره ! 👌👌👌 ولیییییی بیا یه بار هم که شده از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنیم!!! 😕 [ چیزی که میخوام بگم ابدا در مورد همه دخترها مصداق نداره❌ ولی ما امروز میخواییم از زبون همون تعداد و دخترها باشما حرف بزنیم!! ] میخوایم از زبون اونا بگیم که👇 ! من یه ... وقتی عکس تورو توی پروفایلت میبینم ... با ته ریش ... با یه شلوار جین .... پشت فرمون ... با یه تیشرت خوشرنگ ... تو جمع رفیقات ... با یه تسبیح تو دست.... با یه کت و شلوار..... نیم رخ با یه نگاه شیطنت امیز به دوربین... و ... اینها برام جذابه😔 دست خودم نیست .... دلم میلرزه گاهی اوقات .... وقتی وسط یه مکالمه معمولی؛ یهو بجای تایپ کلمات میفرستی (رو همون حسابی که پیش خودت میگی گناهی نداره و درست هم میگی؛نداره) صدای جذاب مردونت دل من رو میلرزونه.....😔 عکس چهرت تو ذهنم؛ لحن صدات تو گوشم؛ و تمام 🌷ها و 😉هایی که بی دلیل و از روی میفرستی ... همه و همه باعث میشه هربار چشمم به اسم و عکس پروفایلت میفته؛ هربار میخوام پیامی بفرستم حتی در یک مکالمه رسمی و عادی ضربان قلبم بیشتر بشه.... 😔 ! میدونم که بی قصد و دلیلِ تمام این کارهات... ولی دل من رو نلرزون! 😔 👈 اگر برای منِ میگوید نکنم بهتر است ! برای شمای هم کاش بگوید نکنی بهتر است... ! 👉 با با با (ناخواسته) نکن برادرم ❗️❕❗️ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ 🙏 لطفا نگیر که این چرندیات چیه و سندش کجاس و کی گفته و ... ؟!!! اولش هم گفتیم هیچ کجای شرع لاقل برای پسرها همینچین مواردی رو اساسا نهی نکرده! اما قبول کن تمامممم این لرزش دلها بارها و بارها اتفاق افتاده.... 😔 وقتی برعکس این موارد☝️ فراوووووونه چرا ازینور مصداق نداشته باشه ؟!!! قطعااااا داره.... 👌 ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ خواهر گلم😊 اگر شما دختری هستی که با یه شاخه گل تو فضای مجازی که هییییچ؛ با یه کامیون درخت تو دنیای واقعی هم دلت نمیلرزه!!! بهت تبریک میگم👏👏👏 ولی بدون همه هم جنسات مثل تو نیستن😊 تعداد اندکی هم هستن که دل هاشون میلرزه و .... بخاطر همون تعداد اندک درمقابل ما به آقا پسرها نگیر ! ❌❌❌ ⚜⚜⚜⚜⚜⚜ نهی از زبان برای 🔞 نهی از زبان برای 📵 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
🔖داستان حضرت موسی کلیم الله علیه السلام و شیطان رجیم 💠روزی حضرت موسی برای مناجات به كوه طور می رفت و شیطان هم در پی او رفت.  🔘یكی از فرشتگان شیطان را نهیب زد و گفت: از دنبال موسی برگرد كه او كلیم خداست مگر امید داری كه بتوانی او را بفریبی؟  🔻شیطان گفت: آری. چنان كه پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فریفتم از موسی هم امید دارم كه چنین شود.  🔹حضرت موسی متوجه شد 🔥شيطان گفت: اي موسي كليم مي خواهي تو را شش پند بياموزم؟ حضرت موسي فرمود: خير. من احتياج ندارم از من دور شو. جبرئيل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد . موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو ، 🔥شيطان گفت: آن شش پند اين است: 🔺اول : در وقت دادن به يادم باش و زود صدقه بده كه ممكن است زود پشيمانت كنم گرچه آن صدقه كم و كوچك باشد چون ممكن است همان صدقه كم تو را از هلاكت نجات دهد و از خطر حفظ نمايد. 🔺دوم : اي موسي با زن بيگانه و خلوت نكن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فريفته و به فتنه مي اندازم و وادار به زنا مي كنم. 🔺سوم : اي موسي در حال به يادم باش زيرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار مي نمايم و آرزو مي كنم كه اولاد آدم غضب كند تا من مقصودم را عملي سازم. 🔺چهارم : چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و مي اندازم. 🔺پنجم : در دل خود فكر وكار خلاف راه مده چون اگر من دلي را چرکین ديدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم ، تا آن کار خلاف را انجام دهد . 🔺ششم : ...... 📣 تا خواست كه ششم را بگويد جبرئيل حضرت موسي(ع) را نهيب زد و فرمود: اي موسي حركت كن و گوش مده كه او مي خواهد در نصيحت ششم تو را بفريبد. لذا موسي حركت كرد و رفت. 🔥 فرياد زد و گفت: واي بر من پنج موعظه را كه اساس كارم در آنها بود شنيد و رفت مي ترسم كه آنها را به ديگران بگويد و آنان هدايت شوند. من مي خواستم پس از پنج کلمه حق ، او را به دام اندازم و او و ديگران را فريب دهم ولي از دستم رفت. 📚منبع : «داستان راستان» /قصص الانبياء، راوندى: 153، فصل 1، حديث 163؛ بحار الأنوار: 13/ 350، باب 11، حديث 39. ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜 📕جمله حکیمانه یک مورچه به پیامبر خدا 🔸روزی حضرت سلیمان علیه السّلام با لشکریان خود از جنّ و انس با تمام شوکت حرکت می کرد تا به بیابان مورچگان رسیدند، در آنجا مورچه ای به همنوعان خود گفت: 🔻 «حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ؛   تا آن گاه كه به وادى مورچگان رسیدند. مورچه‏ا [به زبان خویش‏] گفت: «اى مورچگان، به خانه‏ هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش- ندیده و ندانسته- شما را پایمال كنند.»( سوره نمل، آیه 18) ▪️باد صدای مورچه 🐜 را به گوش سلیمان رسانید، در آن هنگام حضرت سلیمان علیه السّلام در فضا عبور می کرد و باد او را حمل می نمود. همان جا حضرت سلیمان علیه السّلام توقف کرد و به باد گفت: «مورچه 🐜 را نزد من بیاور.» باد مورچه را نزد سلیمان آورد. 🔶سلیمان به او گفت: «ای مورچه 🐜! آیا نمی دانی که من ، پیامبر خدا هستم و به احدی ظلم نمی کنم؟» 🐜مورچه گفت: «آری، می دانم.» 🔷سلیمان گفت: «پس چرا مورچگان را از ظلم من ترساندی؟» 🐜مورچه گفت: «ترسیدم به شوکت و عظمت تو و سپاه تو بنگرند و فریفته ی دنیا شوند و از یاد خدا دور گردند ...» 🐜سپس مورچه گفت: «آیا می دانی چرا خداوند در میان مخلوقات، باد را (بیشتر) تحت تسخیر تو قرار داده است؟» 🛑 سلیمان گفت: «نه، نمی دانم.» مورچه گفت: «خداوند می خواست به تو بفهماند که اگر بر همه ی جهان مسخّر گردی، همه ی جهان مانند آن باد است که سست بنیاد و زوال پذیر می باشد.» ♦️در این هنگام سلیمان از سخن (دقیق و عبرت انگیز) مورچه خندید.(آیه 19) «سلیمان از شنیدن این سخن مورچه تبسم كرد و خندید» (فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا) بر همین اساس است که خواجوی کرمانی می گوید:   ♦️پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است ♦️بلکه آن است سلیمان که زملک آزاد است   🔸اینکه گویند که بر آب نهاد است جهان 🔸مشنو ای خواجه! که بنیاد جهان بر باد است   📚 منابع: داستان هایی از یاد خدا، ص16-17 سایت آل البیت /پرسمان قرآن / بخش قرآن تبیان   ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔖داستان تاثیر موعظه 🔻در خانه گر کس است 🔻 🔻یک حرف بس است🔻 از که فرار کرده‌ای؟ ♦️ کسی از داش‌های نجف اشرف به نام عَبِدْفَرّار – عَبِد مصغر عَبْد – که خیلی شرور بوده و مردم از او واهمه و ترس داشتند، روزی وارد صحن مطهر مولی‌الموالی علی علیه الصلاة و السلام می‌شود. 🔶 مرحوم عارف بی بدیل و سالک بی نظیر آخوند ملاحسینقلی همدانی (ره) در یکی از حجرات صحن مطهر نشسته بوده. او نزدیک آخوند می‌رسد و می‌ایستد. 🔺 آخوند از او می‌پرسد: اسمت چیست؟ می‌گوید: من را نمی‌شناسی، من عَبِد فرّار هستم. آخوند می‌فرماید: اَ مِن الله فَرَرْتَ ام مِن رَسولِه.1 🔷وی به تفکر فرو رفته و به خانه می‌رود. فردا آخوند به شاگردانش می‌فرماید: برویم به تشییع جنازه یکی از اولیاءالله! می‌آیند به خانه عبد و می‌بینند مرحوم شده است. از خانواده‌اش چگونگی فوتش را می‌پرسند. می‌گویند: دیروز حالش خوب بود. از منزل بیرون رفت و برگشت و شب تا به صبح نالید و گریه کرد و مرحوم شد.2   📚1- از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا 2- یادنامه حضرت آیت‌الله محمدهادی تألهی همدانی، ص 62 / پایگاه معاونت تهذیب حوزه ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
توبه و برگشت زن رقاصه و آوازه خوان 🔖توبه شعوانه خانم 🔸مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب شريف اخلاقى معراج السعادة، در رابطه با توبه‏ ى واقعى داستان شگفت آور زير را نقل مى‏كند: ♦️شعوانه زنى بود جوان، خوش صدا، رقاصه، بى توجه به حلال و حرام الهى. در شهر بصره مجلس فسق و فجورى از ثروتمندان و جوانان نبود مگر اين كه شَعْوانه براى خوشگذرانى آنان در مجلس حاضر مى‏ شد، او در آن مجالس آوازه‏ خوانى مى‏ كرد، مى‏ رقصيد و بزم آلودگان را گرم مى‏ كرد، شعوانه را در اين امور عدّه‏ اى از دختران و زنان همراهى مى‏ كردند. 🔷روزى براى رفتن به مجلس بدكاران، با تعدادى از همكارانش از كوچه‏اى مى‏گذشت، شنيد از خانه‏اى ناله و افعان بلند است، با تعجب گفت: چه خبر است؟ يكى از همكارانش را براى جستجوى موضوع فرستاد، ولى از برگشتن او خبرى نشد، نفر دوم را فرستاد تا از آن مجلس خبرى بياورد برنگشت، سومى را به دنبال خبر گرفتن فرستاد و از او به اصرار خواست برگردد و مانند آن دو نفر او را به انتظار نگذارد، او رفت و بعد از اندك مدّتى بازگشت و گفت: اى خاتون، اين ناله و ماتم بدكاران و فرياد و نعره‏ى گنهكاران است! شعوانه گفت: بهتر اين است كه خود بروم و از آن مجلس خبر بگيرم. نزديك مجلس آمد، مشاهده كرد واعظى براى مردم سخن مى‏گويد: سخنش به اين آيه رسيده بود: «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» (فرقان (25): 12- 13.) 📒زمانى كه آتش دوزخ، تكذيب كنندگان قيامت را از مكانى دور ببيند، خروش و فرياد جهنم را از دور به گوش خود مى‏شنوند، چون آن تبهكاران را در زنجير بسته به محل تنگى از جهنم دراندازند، در آن حال فرياد واويلا از دل بركشند! شعوانه چون اين آيه را شنيد و با قلب و جان به مفهوم آن توجه كرد، عربده‏اى كشيد و گفت: اى گوينده! من يكى از گنهكارانم، من نامه سياهم، من شرمنده و خجالت‏زده‏ام، آيا اگر توبه كنم توبه‏ام در پيشگاه حق مورد پذيرش است؟ واعظ گفت: آرى، گناهت قابل بخشش است، گرچه به اندازه‏ى شعوانه باشد! گفت: واى بر من كه خود من شعوانه هستم، مرا چه اندازه آلودگى است كه گنهكار را به من مثل مى‏زنند، اى واعظ! از اين پس گناه نكنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم. واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمين است. 🔖شعوانه به حقيقت توبه كرد، اهل عبادت و بندگى شد، گوشت روييده از گناه در بدنش آب شد، دلش گداخت، سينه‏اش سوخت، ناله و فريادش به نهايت رسيد، در خود نگريست و گفت: آه! اين دنياى من، آخرتم چه خواهد شد، در درونش صدايى احساس كرد: ملازم درگاه باش تا ببينى در آخرت چه مى‏ بينى. 📚کتاب توبه آغوش رحمت، استاد انصاریان ص: 120 🔲 داستان های منبر 👇 http://dastanemenbar.ir/?p=174 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━