eitaa logo
مروج توحید
7.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
445 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری(طال‌عمره ) کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
📖" باب عفو و گذشت " ✨ رسول‌ خدا(ص) در خطبه اش فرمود: آيا شما را از بهترین خلق و خوی دنيا و آخرت خبر ندهم؟آنها عبارتند از: گذشت از کسی که به تو ستم کرده، و پیوند با کسی که از تو بريده و نيکی به کسی که با تو بدی کرده‌ و بخشش به کسی که تو را محروم‌ داشته است. ✨ حضرت رضا(ع) می فرمود: دو گروه با هم درگیر نشوند مگر آن‌که گروه با گذشت تر پيروز گردد. ✨ امام باقر(ع)فرمود: سه چیز است که خداوند به سبب آنها جز بر عزت‌ مرد مسلمان نیفزاید: گذشت از کسی که به او ستم کرده، بخشش به کسی که او را محروم‌ داشته و پیوند با کسی که از او بريده است. 📚 اصول کافی، جلد چهارم، ص۲۴۲ 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3827
حدیث معراج جلسه ۲.mp3
6.67M
🔸 «ان ذلک لحق تخاصم اهل النار» «64،ص» این مطلب، دشمنی اهل جهنم با همدیگر حق است. (جهنمی ها با هم دعوا دارند.) 🔸در این دنیا هم، وقتی که می بینید آدم ها با هم دعوا دارند، یعنی طبیعت جهنمی دارند. 🔸هر وقت دیدید یک زن و شوهر در خانه دعوا کردند، از جهنم در درون اینها اثری هست. اگر واقعاً یکی از این دو طرف بهشتی باشد، دیگر دعوا نمی شود. 🔸فحش دادن، حرف بد زدن کار انسان نیست. زبان انسان اشرف از این است که بخواهد حرف زشت بزند. زبان انسان، مخصوص ذکر گفتن خداست. 🔸کسی که طبیعت بهشتی دارد نرم و راحت است. 🔸زیاده طلبی مال جهنم است. https://eitaa.com/moravej_tohid/3444🆔 @moravej_tohid
🎙 جلسه نوزدهم در محضر 🔸 دقیقه ۲ روايت ها دلالت بر اهمیت زیاد نافله ی عشاء دارد، اما چرا رسول خدا(ص) وُتیره را نمی خواند..... ✨ سرّش هم اين است که نماز وُتیره، بدل از نماز وََتر است. یعنی به این معنا که اگر کسی نماز وترش را فراموش کرد (که جزء نمازهای شب است )، نماز وتیره بدل از آن (نماز )حساب می شود. ✨ رسول خدا(ص)به همان علم نبوتش می دانسته که من امشب را موفق می شوم که نماز شب را بخوانم. 🔸 دقیقه ۶ بعضی از فقها خيال کردند، که نماز وُتیره مثل نماز های دیگر است، نمازهای نافله دیگر را هم می شود نشسته خواند و هم ایستاده خواند. منتهی‌ اگر کسی خواست، مثلأ نافله صبح را نشسته بخواند، بايد چهار رکعت بخواند، چون‌ هر رکعت ایستاده، دو رکعت نشسته حساب می شود..... 🔸 دقیقه ۸ امام صادق(ع): دو رکعت بعد از نماز عشاء خوانده می‌شود که در آن صد آيه می خوانند. حالا می خواهد ایستاده يا نشسته باشد، ایستاده اش بهتر است. 🔸 دقیقه ۹ امام باقر(ع) نشسته می خواند، امام صادق(ع) می فرمود، من ایستاده می خوانم. دليلش هم اين است که امام باقر(ع) هم سنّش بالا بود و هم وزن‌شان خیلی زیاد بود، به‌ این‌ خاطر ایشان نماز نافله ی عشاء را نشسته می خواند، اما امام صادق(ع) می‌فرماید: من اين مشکل را ندارم، ایستاده می خوانم. بنابراین هر دو (ایستاده و نشسته )می شود. اما، این طوری نیست، به‌ خاطر اینکه روايت های زیادی هست، تأکید می‌کنند که نماز نافله ی عشاء بايد حتما نشسته خوانده شود، اين وقت ها انسان بین ایستاده و نشسته مخیر نیست،حالا چرا در این روایات فرمودند که پدرم نشسته می خواند، من ایستاده می خوانم؟ ( اینها بين دو سنخ روایات اشتباه کردند.) ببینید بعد از نماز عشاء دو تا نماز مستحب است (نه دو رکعت ) يکی همين نافله است که این را باید نشسته خواند، بحثی نیست. اما، يک نماز دیگر هم هست که آن‌ نماز اين جوری هست. 🔸 دقیقه ۱۱ يک نماز دیگر هم هست ،که اين اصلا جزء نوافل نیست، جزء ۵۰ رکعت نماز، اصلا نیست. نه جزء فرائض هست، نه جزء نوافل هست. این مستحب است که بعد از نماز عشاء خوانده شود که در رکعت اول و دوم بعد از سوره حمد، صد آيه از قرآن بايد خوانده شود. این يک نماز جداگانه است، این غیر از نافله ی عشاء است، این را هم می شود نشسته خواند و هم می شود ایستاده خواند، فرقی نمی کند، البته قیام افضل است، این را با نماز نافله ی عشاء اشتباه کردند. 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3830
🎙 جلسه بیست و چهارم در محضر 🔸 دقیقه ۲ گناهش اين بود که صدق در عشق نداشت. 🔸 دقیقه ۴ عاشق همیشه راضی است. عاشق اصلا خواست ندارد، خواست او خواست معشوق است. ✨ همين که‌ ناراحت است، یعنی که فنا نیست. ✨ يک ذره انسان در درونش احساس کند، غیر از آنچه که برایش پیش آمده، می خواهد، یعنی من در باطن از این اتقاق خوشم نمی آید، ولی می گويم: چون‌ خدا خواسته، به خاطر خواست او قبول می کنم‌، نه، اين نه، اصلا انسان بايد در درون خودش کوچکترین کدورتی نداشته باشد، اصلا خواست نداشته باشد. 🔸 دقیقه ۷ فقيه می خواهد، با عمل به خدا برسد. ( عمل صالح ) زاهد می خواهد با عبادت به‌ خدا برسد. فیلسوف می خواهد با استدلال و عقل‌ به‌ خدا برسد، اما عارف می خواهد با عشق به خدا برسد. 🔸 دقیقه ۹ وجودش را از خود دروغین و مجازی خالی کند تا آن خود الهی در درونش بیاید. 🔸 دقیقه ۱۰ هنوز توجه به خودت داری، میل به خودت داری، این که نمی شود، خدا غيور است، معشوق غيور است. 🔸 دقیقه ۱۶ عاشق کسی است که می گوید: می خواهم وجود را خالص ببينم، وجود را بدون قیود و اسماء و اعیان ببينم. ✨ لذا روی این مسئله هست که اگر يک ذره انسان صدق نداشته باشد، يک ذره اخلاص نداشته باشد، بعد خدا به‌ شدت‌ مجازاتش می کند، لذا این را دقت‌ بفرماييد: صدق در عشق، اخلاص در عشق، نمی شود که آدم علاقه‌ی به‌ دنيا هم داشته باشد، محبت دنيا هم داشته باشد، محبت‌ خودش را هم داشته باشد، بعد بگويد: خدایا!می خواهم، محبت تو را هم داشته باشم. آن هم محبت آن مرتبه ی اطلاقی وجود، آنجا می خواهم خدا را ببينم. 🔸 دقیقه ۱۹ صدق و اخلاص عاشق صادق کسی است که به کم کردن تعلقات و میل ها شروع کند. 🔸 دقیقه ۲۰ اشکال مرغی ديگر: نَفسم دشمن من است. 🔸 دقیقه ۲۲ ما خودمان‌ را دوست داريم، یعنی می خواهیم خودمان را در نظر مردم جلوه‌ دهيم. ✨ علامت‌ زهد را قرآن معرفی کرده که " لکیلا تاسوا علی ما فاتاکم ولا تفرحوا بما آتاکم " (آيه ۲۳،حدید) که اگر دنيا به سوی آنها آمد، خوشحال نشوند و اگر دنیا از دستشان رفت، غمگین نشوند، این علامت‌ زهد قلبي است. 🔸 دقیقه ۲۴ يک علامت‌ ديگر زهد قلبي این است که انسان از مدح و ذم مردم‌ تأثیر نمی پذیرد . 🔸 دقیقه ۲۶ این نفس‌ بتی است که می خواهد او را بپرستند. انسان چه کسانی را می پرستد؟موجود کامل را، موجود صمد را می پرستد. یعنی موجودی که کمال دارد، بنابراین می خواهد مرتب کمالاتش را به مردم نشان دهد که او را بپرستند. ✨ علمای ما دقت داشتند، بزرگان ما دقت داشتند ،طوری نباشد که‌ در معرض تعریف مردم‌ قرار گیرند. 🔸 دقیقه ۲۹ فرقه ی ملامتیه 🔸 دقیقه ۳۲ بايد برسيد به جايي که اگر همه شما را فحش دادند، اصلا تغییر در شما ایجاد نشود. ✨ غذای نفس‌ دنياست، از دنیا هر چه به نفس من برسد، پرورده می‌شود، می خواهد پول باشد، مقام باشد، منصب باشد، نفس‌ پرورده می شود، یکی هم مدح است،که غذای نفس‌ است. 🔸 دقیقه ۴۰ کفر یعنی پوشیدن، اين حق را پوشانده، خدا را پوشانده، خودش را جلوه‌ داده، خودش را در معرض قرار داده‌، ما الان از صبح تا شب‌ به دنبال اطاعت خدا هستيم يا اطاعت نفسمان؟! اين نفس هم خودپرست است و خدا را نمی بیند. 🔸 دقیقه ۴۱ این نفس‌ از راه شهوت و غضب، قوت می گیرد. ✨ اگر هیچی نگویی سکوت‌ کنی، اين نفس‌ ضعيف می‌شود، اما نمی‌تواند و می گوید: هر جوری که هست، باید اين غضبی که‌ در من جمع شده خالی کنم، در آن کسی که اين ناروایی را در حق من داشته است. يکی هم شهوت، (میل، اشتها) یعنی هرچه که‌ میل دارد به آن بدهند. 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3832
اهمیت واجبات و مستحبات.mp3
3.23M
اهمیت واجبات و مستحبات فقه ما ، در واقع یک سری اوامر و نواهی حبی هستند. ✨ اصلا فقه ما يک دوره عشق است. يک وقت این مسائل راهزن نشود که فقه ظاهر شریعت است. 🌷 💿 جلسه بیست و یک منطق الطیر https://eitaa.com/moravej_tohid/3388 🆔 @moravej_tohid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  🌿 در نامه حضرت مهدى عليه السلام آمده است:   ✨ وَ فى تَوقيعِهِ عليه السلام: وَ أمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإنَّهُ اِلىَ اللّه ِ وَ كَـذِبَ الْوَقـّاتـُونَ.  اما ظهـور فـرج مربوط به خــداست و وقت تعيين كنندگان دروغ گفته اند. 📚[بحارالانوار 53: 181.] 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3835
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 السلام ای روضه خوان فاطمه(س) هستی و آرام جان فاطمه(س) 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3836
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هوالحکیم قسمت_سیزدهم بسمه تعالی 📓آشنایی بیشتر با زندگی استاد «... تا اینکه دست تقدیر الهی در سال ۶۱ مرا از سبزوار بیرون کشید و برای تحصیل در حوزه از این شهر خارج شدم و به دلایلی ابتدا به تهران و حوزه‌ی علمیه‌ی چیذر تجریش رفتم و یک سال در آنجا ماندم و در مهرماه ۶۲ عاقبت به قم مقدسه رفتم و بزرگترین انگیزه‌ی من از رفتن به قم دست یافتن به حکمت علمی و عملی بود، و دست یافتن به اساتیدی که بتوانم نزد آن‌ها فلسفه‌ی الهی و عرفان نظری را بخوانم، و دیگر، دست یافتن به استادی و پیری که حاضر شود مرا به شاگردی بپذیرد و درِ خانه‌اش را به رویم بگشاید و مرا به خود راه دهد و قلب مرا از سیاه‌چال ظلمانی طبیعت وجودم خارج نموده و آن را به مراتب نوری وجودم عروج دهد. بسیار سرگشته بودم، چه در سبزوار و یا تهران و اکنون هم که به قم آمده بودم، روحم دچار آوارگی و سرگشتگی عجیبی بود. با آنکه سن من در آن زمان‌ها حدود نوزده یا بیست و بیست‌و‌یک بیشتر نبود اما هیچ دلخوشی نداشتم. هم‌سن‌وسال‌های من عصرها که می‌شد در خیابان‌ها و پارک‌ها پرسه می‌زدند و یا به مسافرت می‌رفتند ولی من اصلاً دل و دماغ همراهی با آن‌ها را نداشتم و اصلا با آن‌ها رفت‌وآمد نمی‌کردم. تنها بودم و تنها. بیشتر، عصرها و دم غروب که می‌شد در خیابان‌های خلوت به‌ تنهایی پرسه می‌زدم و مثل آدمی که بزرگترین چیز زندگیش را گم کرده و از یافتن آن مأیوس شده، بی‌هدف پرسه می‌زدم و با خود می‌اندیشیدم که آیا کسی هست که این گمشده‌ی مرا دوباره به من برگرداند؟ آنچه را گم کرده بودم در واقع «خودِ» من بود و احساس می‌کردم در یک «خود» کاذب و کاغذی یا پوشالی زندگی می‌کنم و این «خود»، آن «خود» واقعی من نیست. آن «خود»ی که بنابر فرموده‌ی قرآن: «و أشهدهم علی أنفسهم الستُ بربکم» هرگاه به آن «خود» و آن «من» نگاه می‌کنم رب خودم را ببینم، و «خود» را رب ببینم. آن «خود» یک «خود» جوهری و نوری و حقیقی و ربوبی و الوهی است، و آن «خود» کجا و این «خود»ی که الان در آن زندگی می‌کنم کجا؟ خودی با یک مشت علایق حیوانی که اگر کوچک‌ترین خللی در آب و غذا و خوابش پیش آید مریض می‌شود و از اِستوا و اعتدال وجودی خارج می‌گردد من این خود را و این من را نمی‌خواهم. آن خود را و آن من را می‌خواهم و می‌دانم که آن خود در جایی و در زاویه‌ای از همین خود گم شده و آن خود جوهری در جایی و در زاویه‌ای از این خود عَرَضی گم شده، و گوهری در میان بیابانی پر ظلمت، در گوشه‌ای نهان گردیده، و به دنبال خضری بودم که در این ظلمات، بلدِ راه من باشد و دست مرا بگیرد و مرا به آن گوهر برساند. به دنبال ابراهیمی بودم که تبری بردارد و این خودی که اگرچه از جنس پوشال بود ولی از بس که دنیا در آن نفوذ کرده هم‌اکنون از سنگ سخت‌تر شده -مانند پوشال‌هایی که در کولرهای آبی تعبیه شده و اگر چند سالی عوض نشوند املاح آب‌هایی که به درون آن‌ها می‌ریزند آن‌ها را سخت و همچون سنگ می‌کنند- این ابراهیم با آن تبر خود، این من را بشکند و آن «خود» حقیقی و آن منِ جوهری را آزاد نماید ...» ◀️ ادامه دارد... 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3837 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هوالحکیم قسمت_چهاردهم بسمه تعالی 📓آشنایی بیشتر با زندگی استاد «... گفتم که سال ۶۱ را در تهران و در حوزه‌ی علمیه‌ی چیذر گذراندم. چیذر از روستاهای قدیم تهران بوده که البته با روستاهای هم‌جوارش مثل قیطریه از زمان پهلوی دوم در اثر گسترش تهران، به شهر متصل شده بودند و نزدیک تجریش قرار داشتند. اما در آن زمان، یعنی چهل سال قبل هنوز باغ‌ها و کوچه باغ‌هایی بودند دست نخورده که همان ترکیب نخست خویش در زمان قاجاریه را حفظ کرده بودند. غروب‌ها در این کوچه‌ها قدم می‌زدم و سعی می‌کردم به یاد آورم وضعیت آن محل را در حالی‌که در حدود یکصد‌و‌پنجاه سال پیش به صورت روستایی بود. درخت‌هایی بلند از میان باغ‌های دو طرف کوچه سر به هم آورده بودند و چنین برایم کشف می‌شد که در میان اسماءالله دارم قدم می‌زنم، و آن‌قدر حواسم را جمع می‌کردم که با عبور از میان دیوارها و درخت‌ها و خانه‌های قدیمی با شیروانی‌هایی کهنه و رنگ‌و‌رو رفته، کلاغ‌ها و صدای آن‌ها در غروب‌های زمستان، و اگر برفی باریده بود یا نم‌نم بارانی می‌آمد، و آخرین رهگذرهایی که به عزم رفتن به خانه نان یا چیز دیگر در دست داشتند، که این‌ها برایم به صورت باطن و حقیقتشان که اسماءالله باشد تجلی می‌کردند، بتوانم باطن باطنشان را که «هو» است پیدا کنم. آری چه بسیار غروب‌ها که از درس‌های رسمی و کسبی خسته می‌شدم ،که این درس‌ها را باید از کتاب و استاد بیاموزی و با عقل جزئی خود آن‌ها را فرا بگیری، در میان این محله‌های قدیمی و این کوچه‌هایی که تمدن و تجدد آن‌ها را فراموش کرده است و هنوز غول‌های آهنین بیل‌های مکانیکی به جان آن‌ها نیفتاده‌اند، به دنبال علمی دیگر به راه می‌افتادم که استاد آن اولیاء خداست و کلاس درس آن‌ها، همین آیات آفاقی هستند و فراگیری آن با قلب است که کدبانوی وجود انسان است، نه با عقل جزئی که کدخدای وجود آدمی است. هرچند به ولیّی از اولیای خدا دست پیدا نکرده بودم اما یقین داشتم که به او دست پیدا خواهم کرد. زیرا همین کشش‌ها و جذبه‌ها و سوز و گدازها که شبانه‌روز مرا رها نمی‌کردند، و همین که قلبم در فضاهای خاصی که قرار می‌گرفت باز می‌شد و حقایقی بر آن اشراق می‌گردید، همین نشانه‌ی آن بود که در حوزه‌ی جذب و مغناطیس و روحانیت ولیّی از اولیای حق قرار گرفته‌ام و اوست که مدام دارد مرا به سوی خودش می‌کشد و چنین مرا بی‌تاب و دربه‌در و درمانده کرده است. اما دریغ که هنوز به جسمانیت او دسترسی نداشتم و این چیزی بود که به شدت مرا آزار می‌داد و این طرف و آن طرف می‌کشاند ...» ◀️ ادامه دارد... 🆔 @moravej_tohid https://eitaa.com/moravej_tohid/3838 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿