eitaa logo
مروج توحید
7.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
437 ویدیو
12 فایل
نشر سلسله جلسات سخنرانی علامه حمیدرضا مروجی سبزواری کانال تلگرام 👇 t.me/moravej_tohid کانال آپارات https://www.aparat.com/moravej_tohid_archive دانلود و نصب اپلیکیشن مروج توحید www.moravejtohid.com/app
مشاهده در ایتا
دانلود
ملاک دوست یابی.mp3
3.99M
در محضر فرقان ۲۷، ۲۸، و ۲۹: وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسات تفسیر حدیث معراج
فقه استدلالی جلسه ۷۰.mp3
6.78M
🎙 جلسه هفتادم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohidدر محضر فرقان ۲۷، ۲۸، و ۲۹: وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسات تفسیر حدیث معراج
💎📖💎📖💎📖💎📖💎 در ابتدای دفتر اول مثنوی، مولانا هم در ابتدای وادی فقر است، سینه‌اش شرحه شرحه شده از فراق. برای همین است که محور دفتر اول و اساس آن بر ذکر همین مطلب است که انسان باید به مقام فقر برسد. انسان از خودش باید خالی شود. از صفات بشری باید تهی گردد و مولوی در این دفتر می‌خواهد خواننده را با خود همراه سازد. خودش به مقام فقر رسیده و یک نی میان تهی گشته، و می‌خواهد خواننده را هم به مرتبۀ خود برساند. لذا در داستان پادشاه و کنیزک می‌گوید که ای خوانندۀ مثنوی دل بر عشق‌های دنیوی مبند که این عشق‌ها عاقبت ننگی هستند. ما این داستان را مفصل شرح خواهیم کرد و اساس آن بر همین است که انسانی که در مرتبۀ نفس حیوانی است، این نفس را نابود سازد و رو به سوی روح آورد و با کمک اولیاء خدا زندان روح را بشکند و روح را آزاد ساخته و در نتیجه ببیند خودش را که چگونه خالی است و هیچ ندارد و هر چه که از دنیا جمع کرده بود و معتقد بود که دارد، همۀ آن‌ها سرابی بیش نبوده‌اند و امروز بر او معلوم گشته که نادار است و فقیری بیش نیست. باز که به خویشتن نگاه کند خود را روح خدا، نفخۀ خدا و پاره‌ای از وجود خدا بیند که از اصل خود دور افتاده و لذا فراق خود را احساس کند و خلاصه می‌خواهد خواننده را مثل خودش نی کند و لا کند. و یا در همین دفتر اول، داستان شیطان را می‌آورد که در مقابل آدم خود را دید و گفت من بهتر از آدم هستم، و از طرفی دیگر گمراهی خود را به خدا نسبت داد و گفت: «بما اغویتنی». اما آدم خود را ذلیل دید و فعل خوردن میوه را به خود نسبت داد و توبه کرد. در نتیجه شیطان که خود را در مقابل آدم و خدا دید، ذلیل شد و رانده گشت و آدم برگزیده شد و مقرب شد. همین طور در دفترهای بعد، به تناسب این که در وادی فقر پیش می‌رود و به مرتبۀ اطلاق و فنا نزدیک‌تر می‌شود محتوای مطالب دقیق‌تر و سنگین‌تر می‌شود تا آن جا که در دفتر پنجم مطالب عرفانی و ریزه‌کاری‌های سلوک دقیق‌تر و پیچیده‌تر شده و حتی بعضی از اعاظم اهل الله همچون علامۀ بی بدیل سید محمد حسین طباطبایی قدّس الله سرّه القدوس دفتر پنجم را برای اخص تلامذۀ خود تدریس می‌نموده است و قطعا این دفتر پنجم را باید نزدیک عارف راه پیموده و به مقصد رسیده خواند و تعلیم گرفت. اما در دفتر ششم دیگر به آخر مراتب اطلاق و فنا می‌رسد و در نیستان اطلاق که سر منزل اصلی خودش بوده فانی شده و لذا دفتر ششم ناقص ماند و آخرین داستان مثنوی که داستان آن سه پسر پادشاه است ناتمام ماند و بدین وسیله مثنوی بطور ناقص رها شد، و این حکایت از آن دارد که مولانا به آخر سفر دوم رسید و در نیستان علم خدا فانی گشته و عقلش در این دریا مضمحل گشت و در نتیجه زبانش بند آمد. اینک آن عبد، خودش مولا شده بود، و آن فقیر، غنی شده بود، و آن مقید، مطلق گشته بود و بدین ترتیب سفر دومش را تمام کرد. اما آیا از این سفر بیرون آمد و سفر سوم را که سفر از فنا به بقاست و از آن بیهوشی به هشیاری، و از سکر به صحو است آغاز کرده بود؟ این مطلبی است که بعد در موردش صحبت خواهیم کرد به عون خداوند متعال. 💎📖💎📖💎📖💎📖💎 🆔 @moravej_tohid
یا موسی بن جعفر ( ۱ ) 1.mp3
9.68M
شهادت امام کاظم " علیه السلام " تسلیت باد🥀 در محضر روضه کمتر شنیده شده از علامه حمیدرضا مروجی سبزواری 🆔 @moravej_tohid
ادب عبودیت....mp3
6.81M
...تا ادب را به جا نیاوری " ادب عبودیت را " به هیچ جا نمیرسی... معمولاً کسانی که وارد سلوک میشدند ، یک مدتی را میرفته اند و مجاور میشدند ( در یکی از اماکن مقدسه و یا مکه و یا کربلا و یا نجف... )... خدمت دوستان عرض کرده ام ، گفته ام بالاخره هر دوهفته یکبار حتماً به مشهد تشریف ببرید ( از این مسئله غفلت نکنید ) ، باید انسان خودش را در پرتو نور قرار بدهد ، به هر حال مرکز انوار آنجاهاست... اینها می رفته اند و چندین سال را در آنجاها مجاور میشده اند ( به خاطر اینکه از آن انوار استفاده بکنند )... خود نور امام رضا " علیه السلام "... غیر از زیارت کردن ۲_۳ ساعتی را در حرم بنشینید ، تفکر کنید... تا یک فاصله خاصی حرم هست ( تا یک شعاع خاصی حرم هست ) ، از آنجا به بعد ( تا ۴ فرسخی ) یک دایره ۴ فرسخی بکشید " تا آنجا حرم هست..‌. ادب ، نه ادبی که بین مردم هست... خودتان هم به خودتان احترام بگذارید... انسان باید با خلق خدا هم ادب را داشته باشد... بالاخره اینها بندگان خدا هستند ، خلق خدا هستند... یک چنین علمی خیلی لطیف هست "زود رنج هست" اگر انسان یک مقدار ادب را رعایت نکند... از این مجالس مگر... @moravej_tohid
... یعنی خود دعا یک مصداق عبودیت هست ، عبد باید دعا کند ، عبد همیشه خواهش دارد ، عبد همینست دیگر ، عبد یعنی چه ؟ عبد یعنی سراسر نیاز ، سراسر حاجت ، سراسر فقر ... برگرفته از جلسه ۵۷ منازل_السائرین ------------------------------------------ ... اصل دعا به تنهایی هست ، مانند واجبات نیست ، واجبات را به جماعت میخوانند ، اما مستحبات و دعاها را باید در تنهایی خواند . دعا یک ارتباط عاشقانه ای بین انسان و خداست که ... برگرفته از جلسه ۲۶ منطق_الطیر @moravej_tohid
توحید صدوق جلسه ۶۴.mp3
23.26M
🎙 جلسه شصت و چهارم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع، مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
... یک سری افراد بودند که پای درس ایشان می رفته اند که اینها مجذوبین درس ایشان بوده اند ..‌. چه آتشی بوده این انسان که وقتی به جان بعضی ها می افتاده ... آن درویش می آمده سرش را بر روی زانوی حاجی میگذاشته ... میرود بالای پشت بام ... خودش را پرتاب میکند و یا آن سید عبدالغفور جهرمی خودش را آتش میزند ...یک شاعر هم بوده ... میرود در تبریز با تیغ خودش را میکشد ... یک شاعر دیگر هم بوده ، او هم بنده خدا دربه در میشود ، میرود در جنگلهای مازندان دربه در میشود و دیگر پیدایش نمیکنند ، یک میرزا حسن قزوینی هم بوده که در دریا خودش را غرق میکند ، اینها همه ... ... این انسان چه بوده ، عجیب بوده ، چه آتشی بوده که وقتی به جان اینها می افتاده ، اینها اصلاً نمی فهمیده اند ... برگرفته از جلسه ۱۶ مثنوی @moravej_tohid
تبعیت از رسول خدا ۱.m4a
18.36M
تبعیت از رسول خدا ۱ - حقیقت ولایت عرفان یعنی اتصال روحانی خدا چه کسانی را دوست دارد ؟! عشق محصول اتصال وجودی است عالم در حال تکمیل شدن است زمین امروز ما، زمین صد سال قبل نیست عالم در یک حرکت جوهری در حال کامل شدن است عالم آفرینش چون مادری است که هرچه کامل تر و قوی تر شود نوزادان قوی تری متولد می ‌کند. در یک مقطعی از زمان عالم آفرینش به اوج قدرت و کمال خودش رسید. از اول تا آخر فقط یک نفر در عالم پیدا شد که … 🆔 @Moravej_tohid
جریان عرفان در شیعه....mp3
15.83M
...جامع الاسرار از مرحوم سید حیدر آملی ، از کتابهای خیلی عمیق و ریشه دار در علم توحید " یعنی میشود گفت این کتاب از گنج های شیعه... ...سید حیدر آملی هم رسماً شیعه هست و هم در علم توحید به سبک ابن عربی نگارش... یعنی توحید ابن عربی را پیاده کرده است ، چون در مشرب های توحیدی... ما خدمت شما ۳ مشرب از مشرب های توحیدی را معرفی کردیم ، یکی مشرب مشائین و متکلمین اولیه که بنا بر کثرت وجود هست ، یکی مشرب صدرالمتألهین شیرازی هست که بنا بر وحدت وجود هست و یکی هم مشرب عرفا هست که بنابر بر وحدت موجود هست(که یک موجود بیشتر در عالَم نیست که او هم خداست ، همان وجود مطلق)که... البته این حرف نه اینکه مال عرفای اسلام باشد و یا مال ابن عربی باشد ، این از خیلی قدیم... ...اما اول کسی که شیعه هست(و نمیشود بحثی در این کرد)این بحث را مطرح کرد ، مرحوم سید حیدر آملی هست که در همین جامع الاسرار بحث وحدت موجود را دیگر علناً مطرح کرد و... در شیعه هر چه در مورد ابن عربی بگوئیم ، دیگر در اینجا... مضافاً بر اینکه سید حیدر آملی یک خصوصیت دیگری هم که داشت(فقیه هم بود)... جلسه اول شرح_جامع_الاسرار @moravej_tohid
💎📖💎📖💎📖💎📖💎 اشتباه است اگر گمان کنیم مولوی هفتصد سال پیش کتابی را نوشت و از دنیا رفت و امروز ما هستیم و چندین هزار بیت شعر که در بحر سروده شده‌اند، و دیگر هیچ. چنان‌که اشتباه است اگر گمان کنیم رسول خدا (ص) هزار و چهارصد سال پیش قرآن را آورد و با ارتحالش از این دنیا، وجودش از بین ما جمع شد و پر کشید و رفت و امروز ما هستیم و کتابی با شش هزار آیه. بله مسلّماً و قطعاً روح رسول عزیز در باطن این کتاب حضور دارد و انسان خوشبخت و بختیار اوست که هرگاه قرآن را می‌گشاید روح آن عزیز و آن سرور با او صحبت کند و آیات قرآن را از او بشنود. رسول خدا به دو جور قرآن را برای مردم قرائت می‌کرد؛ یکی با همین زبان معمولی، و دیگری با زبان قلبش. آن‌گاه اکثر و کثیر مردم آیاتی را از ایشان می‌شنیدند که ایشان با زبان معمولی خود تلاوت می‌کرد، و اگر در میان همۀ مردمان آن روز پنج یا ده یا پانزده و یا نهایتاً بیست نفر پیدا می‌شدند که قرآن را با گوش قلب خود، از زبان قلب ایشان می‌شنیدند. البته آن زبان معمولی که تکه گوشتی است در دهان در هزار و چهارصد سال پیش خاموش شد و دیگر نطقی نکرد، اما زبان روح ایشان همچنان زنده است و مرتب دارد آیات قرآن را تلاوت می‌کند و امروز هم افراد اقل و قلیلی هستند که دارند با گوش قلب خود از زبان روح ایشان می‌شنوند، و این‌ها هستند که از سعادت واقعی برخوردارند. این‌هایی که امروز هم که قرآن می‌خوانند اگرچه زبانشان آیات را تلاوت می‌کند، گوش قلب‌هاشان بر دهان روح آن عزیز است و همان آیاتی را که با زبانشان تلاوت می‌کنند با گوش قلبشان از زبان روح ایشان می‌شنوند. بلاتشبیه، و بدون این‌که ذرّه‌ای قصد تشبیه مثنوی را با قرآن داشته باشیم، چراکه او کلام خداست که از زبان پیامبرش که زبان او زبان خداست و صاحب ولایت مطلقه است جاری و صادر شده است، و این از زبان یک ولیّ خداست و صاحب ولایت مقیده است جاری و صادر شده، و هرگاه محدود را در مقابل نامحدود بگذاری و و مقید را در مقابل مطلق بنهی این محدود و مقید تبدیل به صفر می‌گردد (این یک قاعدۀ ریاضی هم هست که هر عددی که در مقابل بی‌نهایت قرار می‌گیرد، صفر می‌شود و ارزش عددی او برابر صفر می‌گردد) . ولی به هرحال مثنوی نیز از جهتی که محصول کشف است، با قرآن سنخیت دارد با این تفاوت که قرآن کشف تام ولیّ مطلق است، و مثنوی کشف ناقص ولیّ مقید است. بنابراین مولوی مثنوی را با دو زبان سروده، یکی همین زبان معمولی که گوشت پاره است در دهان، و دیگری با زبان روحش. آن‌چه بر زبان معمولی او جاری شد همین ابیات است که در دسترس هرکسی هست حتی آدم کافر. آن زبان در سال ۶۷۲ قمری بسته شد و از نطق افتاد، اما زبان روح او همچنان باز است و ناطق و گویا است. چرا که اسرار و حکمت‌هایی که در مثنوی وجود دارد از لوح محفوظ بر روح مولانا نازل می‌شد و زبان روح آن‌ها را می‌گفت و تنزل می‌داد بر زبان جسم و این مثنوی پدید آمد. پس آن‌چه را که زبان جسمانی مولوی بیان می‌کرد ترجمان آن چیزهایی بود که زبان روح بیان می‌کرد. چون روح آدمی حقیقتی است ماورای زمان و مکان، پس منحصر در قرن هشتم نیست و این زبان فقط در مدت پانزده سال که مولوی مشغول سرودن مثنوی بوده فعال نبوده، بلکه زبان روح تا ابد ناطق است و لذا امروز هم همان زبان دارد می‌سراید و دارد آن اسرار و حکمت‌ها را بیان می‌کند. منتهی چه کسی می‌تواند بیانات روح مولانا را بشنود، مسلّما کسی که خودش به مقام روح رسیده باشد و گوش روحش باز شده باشد و مولانا به چنین کسی می‌گوید: بشنـــو! 💎📖💎📖💎📖💎📖💎 🆔 @moravej_tohid
منازل السائرین جلسه ۷۴.mp3
32.19M
🎙 جلسه هفتاد و چهارم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
هوالحکیم ☆مراتب ساقی گری ☆واسطه های فیض ... ساقی در مرتبه اول خداوند هست که فرمود : سوره انسان ، آیه ۲۱ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً که خداوند در این آیه خودش را به عنوان ساقی معرفی میکند " سَقاهُمْ " ، یعنی خداوند ساقی گری کرد ، یعنی چشاند ، خود ساقی هم به معنای چشاننده هست ، یعنی کسی که به کسی آب میدهد و یا شراب میدهد ، این را ساقی میگویند ، سقّا هم از همین ماده هست . لذا اصل ، اولاً و بالذات ساقی ، خداست ، منتها در مرتبه بعد انسانهایی هست که خداوند تجلیاتش را از راه آنها به جانهای ناقص میرساند و آنها را کاملشان میکند " تکمیلشان میکند " که معروفند به پیران طریقت ، مشایخ طریقت و امثال اینها ، که وجود اینها انگار آیینه ای هست که تجلی را ضعیفش میکند ، چون تجلی بخواهد مستقیماً از خداوند بر جان ناقص وارد بشود ، آن را ... خود مولانا هم میگوید : پس به هر دوری ولییی قائم هست آزمایش تا قیامت دائم هست که میگوید بین مهدی و ما هفتصد پرده هست ، منظورش از پرده ( یعنی انسان ) ، فرض کنید که مثلاً درجه وجودی امام مهدی " علیه السلام " را ۱۰۰ بگیریم ، یک نفر مادون ایشان هست که ۹۹ درجه وجودی دارد ، یکی ۹۸ ، یکی ۹۷ و همینطور تا یک . حالا ایشان میگوید ۷۰۰ ، ایشان را ۷۰۰ بگیرید ، مادونش ۶۹۹ ، ۶۹۸ و همینطور . آنوقت هر انسانی که او استعداد برای سلوک داشته باشد ، او با توجه به ظرفیت وجودیش با یکی از این ۷۰۰ مرتبه اتصال پیدا میکند . مثلاً یکی هست ظرف وجودیش ۱۰ هست ، این با آن ولییی که از ۱۰ درجه وجودی برخوردار هست ، با او تماس میگیرد و آن تجلیات مهدوی را از وجود او میگیرد ، یعنی ۶۹۰ مرتبه ضعیف میشود تا به جان او برسد . یک مثالی هم همانجا میزند ، سبزی را مستقیم روی آتش بگیری میسوزد و یا گوشت را مستقیم روی آتش بگیری میسوزد ، شما میایی و حجاب قرار میدهی ، یعنی در داخل یک دیگ میندازی و آب هم میریزی ، یعنی ۳ تا حجاب هست ، یکی حجاب هوا ( فاصله ای که بین آتش و دیگ هست ، اینجا آتش تا به دیگ برسد ضعیف میشود ) یکی هم حجاب خود دیگ و یکی هم حجاب آب هست ، از ۳ تا حجاب آتش به این دیگ میرسد و این گوشت را میپزد . میگوید انسانها هم اینطور هستند ، نمی توانند تجلیات امام را ... که امام مثلاً ۷۰۰ درجه وجودی ، وجود دارد ، او اگر بخواهد مستقیم بر یک نفر ... بله ، آن کسی که ۶۹۹ هست ، او مستقیم از مهدی تجلیات را میگیرد ، اما کسی در ۶۹۸ هست ، باید حتماً واسطه باشد ، اویی که ۱۰ درجه وجود دارد ، حتماً باید ۶۹۰ درجه واسطه باشد ، یعنی ایشان تجلیاتش را به شخص بعدی میفرستد و بعدی به بعدی و همینطور میاید تا ضعیف میشود ۱۰ درجه و از او وارد وجود این آدم میشود . اینست که هر کسی نمی تواند مستقیم تجلیات را از خداوند بگیرد ( میسوزد ) ، اینست که باید ضعیف بشود . ساقی بعد از خدا اولیایی هستند که خداوند از طریق اینها تجلیاتش را بر جانهای ناقص ( ولی البته مستعد ، مستعد سلوک ، مستعد سیر قلبی ، سیر انفسی ) وارد میکند و اینها را کم کم ، همینطور هِی بالا میاوردشان تا خلاصه به اصل مطلب برساندشان ( اینها را تحویل امام بدهد ) تا مرحله استبصار اینها را برساند ( مستبصر بشوند ) ، چشمشان به امام بیفتد ( نه امام بیرونی ) یعنی آن نور امام که در باطن همه ما هست و انسان در قلبش ببیند که نور مهدی از شرق قلب او طلوع کرد ( اینجا دیگر کار ولی تمام میشود ) دیگر دستش را به دست امام میدهد ، دیگر همینطور " او که میرفت ، مرا هم به دل دریا برد " ، آن رودخانه با عظمت امام که دارد به سوی دریا میرود . اینست که ساقی منظور چنین کسانی هستند ، اگر میگوید مُغ ، اگر میگوید مثلاً پیر مغان ( همینجا هم میگوید ) ، اینها همه بر روی همین هست ، همین اولیایی هستند که اینها واسطه در فیض هستند .‌.. برگرفته از جلسات تفسیر_حافظ @moravej_tohid
کرامات بر روی حساب....mp3
4.75M
...چون اینها خویِ خدایی دارند ، مثلاً اینکه میتواند طی الارض بکند و به مکه (حج) برود ، اما اینکار را نمیکند ، میرود ثبت نام میکند "صبر میکند" تا نوبتش بشود . اینست که کار باید از مجرای علت و معلولی خودش جلو برود ، بسیاری از اولیاء خدا قدرت هایی دارند ، منتها ظهور نمیدهند (استفاده هم نمیکنند) ، بنا نیست که استفاده بکنند ، مگر خود امام حسین... ...خلاصه همه عالم در اختیار آنهاست ، بالاخره مسئله "رد الشمس" مسئله کوچکی نیست... شما دقت بفرمائید که خورشید برگردد ، میدانید تمام محاسبات منظومه شمسی... ...قابل توجه بعضی ها که خیلی دقت میکنند که این خلاف شرع نیست که حضرت نمازش را نخواند (نخواند دیگر) به خاطر اینکه حضرت رسول سرش بر روی زانویش بود... رویشان نمیشود ، وگر نه میگویند حضرت علی هم خلاف شرع کرد" بعضی ها خیلی در این مسائل دقت دارند"... ...بنابراین این انسانها این قدرت ها را دارند ، اینطور میتوانند در عالم هستی تصرفات عجیب بکنند "اما نمیکنند" ، قرار نیست که... ...اگر ما میبینیم که در بعضی جاها معجزاتی از اینها صادر میشد ، این به خاطر این بود که... برگرفته از جلسه ۱۰ خلقت_آدم @moravej_tohid
💎📖💎📖💎📖💎📖💎 پیش از این در این‌باره بحث شد که در دفتر پنجم و ششم، مولانا در آخر مراتب اطلاق و فنا بوده است، اما آیا از این سفر بیرون آمد و سفر سوم را که سفر از فنا به بقاست، آغاز کرده بود؟ اگر ما از مثنوی فاصله بگیریم و به دیوان غزلیات مولانا نزدیک شویم، ناگاه مواجه می‌شویم با یک شخصیت پر شور و پرهیجان که چنان در تحت جذبات ربوبی از خود بیخود می‌شود که مرتب مجالس سماع تشکیل می‌دهد و بی اعتنا به متعصبان و متشرعان، قوالان و نوازندگان را به مجلس خود می‌خواند و به پایکوبی و دست افشانی می‌پردازد. این حالات به حالات یک آدم در فراق مانده نمی‌ماند. ثانیاً غزلیات او دارای یک ریتم شاد و مهیج است و انسان را به وجد و سرور می‌آورد، درست برخلاف غزلیات حافظ و سعدی که همواره بوی فراق از آنها می‌آید. ثالثاً در غزلیاتش، به نمونه‌هایی برمی‌خوریم که تصریح دارد بر این‌که سفر سوم را طی کرده و از فنا به در آمده و از بیهوشی به هوش آمده و اکنون در طی سفر چهارم است و از نزد حق، با وجودی به اندازۀ حق باز گشته و آمده تا دیگران را نیز در رسیدن به چنین شخصیتی یاری کند. نمونه‌ای از این اشعار که قبلا نیز ذکر کردیم و با عبارت باز آمدم شروع می شد؛ باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم چندین هزاران سال شد تا من بگفتار آمدم ... در این‌جا صریحاً اشاره می‌کند به این‌که باز آمدم. انسان دوبار از سوی خدا به این دنیا می‌آید. بار اول مربوط به همۀ موجودات است که خداوند آنها را از مقام عرش یا همان علم خود تنزل داده و به این دنیا می‌آورد. این را نمی‌گویند باز آمدم. زیرا این کلمه را در جایی بکار می‌برند که انسان از این‌جا به پیش خدا رفته و دوباره آمده باشد. بلکه یک آمدن دیگر هست که مخصوص سالکان است. آن‌ها که سفر اول و دوم را طی کرده و به خدا رسیدند و صاحب ولایت شدند و حالا در سفری دیگر «باز می‌آیند» تا انسان‌ها را یاری کنند، و برای همین می‌گوید بهر تو غمخوار آمدم. و یا در این جا مولانا صریحاً مقام ولایت خود را بیان می‌کند: ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم ای مطربان ای مطربان دفّ شما پر زر کنم ای تشنگان ای تشنگان امروز سقّایی کنم وین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنم ای بی‌کسان ای بی‌کسان جاء الفرج جاء الفرج هر خستۀ غمدیده را سلطان کنم سنجر کنم ای کیمیای کیمیا در من نگر زیرا که من صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم ای کافران ای کافران قفل شما را وا کنم زیرا که مطلق حاکمم مؤمن کنم کافر کنم تو نطفه بودی خون شدی وانگه چنین موزون شدی سوی من آ سوی من آ تا زینت نیکوتر کنم من غصه را شادی کنم گمراه را هادی کنم من گرگ را یوسف کنم من زهر را شکّر کنم تا این‌جا سه مؤید آوردیم بر این‌که مولانا قطعاً در سفر چهارم بوده است. او به مقام فنا رسیده و در آن‌جا به اسرار عالم اسماء، عالم ربوبیت، عالم الوهیت، و عالم هوهویت دست یافته است. ما مؤید چهارمی هم داریم بر این‌که مولانا یک عارف کامل بوده نه ناقص. کسی که در عالم فنا بماند ناقص است و اجازۀ تربیت مرید ندارد و شیخش به او چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. اما می‌بینیم که او خود مریدانی داشته مثل صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلپی. پس معلوم می‌شود که او از فنا بیرون آمده و پس از به خود آمدن بسوی خلق برگشته و با هشیاری کامل به تربیت شاگرد پرداخته است. 💎📖💎📖💎📖💎📖💎 🆔 @moravej_tohid
ندای درون انسان.mp3
2.21M
در محضر در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسات تفسیر منازل السائرین
...سالک موفق کسی هست که به آن عین ثابتش دست پیدا بکند ، به آن نسخه اصلی دست پیدا بکند ، وقتی دست پیدا کرد کارش راحت میشود . به عبارت دیگر بتواند به سِرُّالْقَدَر خودش دست پیدا بکند ( البته این زحمت میخواهد ، خیلی خلوت میخواهد ، مجاهدت میخواهد ، ریاضت میخواهد ) که اینقدر انسان حجاب ها را کنار بزند که روح پرواز بکند و برود به آن نسخله اصلی وجودش دست پیدا بکند .. استاد واقعی هم چنین استادی هست که بتواند سِرُّالْقَدَر شاگرد خودش را بفهمد و در همان مسیری که باید سلوکش ادامه پیدا بکند ، در همان مسیر هدایتش بکند . البته اینها آدم های قوی هستند ( کبریت احمر ) هستند .. که به عین ثابت ، به سِرُّالْقَدَر شاگرد خودش بتواند دست پیدا بکند ... برگرفته از جلسه ۳۶ منازل_السائرین @moravej_tohid
خلقت آدم جلسه ۲۲.mp3
20.05M
🎙 جلسه بیست و دوم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
دو بُعد موجودات عالم....mp3
10.14M
...همه موجودات اینطور هستند ، هر کدام از ما که اینجا هستیم یک سیم باطنی داریم که ما را به خدا وصل کرده... ... منتها به درخت که رسیده است یکطور ظهور داده است ، به ستاره یکطور ، به فرش یکطور... ...آن اَمری هم که در باطن عالم جاری هست ، اسم هایش فرق میکند ، یکجا قرآن گفته است " ملکوت السماوات والارض " ، یکجا گفته است " غیب السماوات و الارض " ، یکجا گفته است " نورالسماوات والارض " ، یکجا فرموده است " امر السماوات والارض " یکجا فرموده است " نورالسماوات والارض "... ...آن بحث وحدت وجودی که فلاسفه میگویند و خیلی ها هم از این وحشت دارند ( خیلی ها هم به خاطر همین مسئله وحدت وجود خیلی ها را تکفیر میکنند ) همین حقیقت قرآنی بیشتر نیست ، قرآن دارد داد میزند " وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَة "... ...این آیهء " «أَللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْض " خیلی آیهء عجیبی هست ، این از آن آیات کلیدی هست که در... ...در قرآن صراحت دارد به اینکه موجودات از دو بُعد ظاهر و باطن تشکیل شده اند ، البته ظاهرهایشان فرق میکند ، ظاهر انسان و مورچه و میکائیل و... برگرفته از جلسه ۱ مقام_نورانیت_امام @moravej_tohid
مقام صفای قلب.mp3
5.71M
...بنابراین یک منِ کاذب ، یک منِ دنیایی... این من در کجا ، در کدام قسمت از وجود انسان تشکیل میشود ؟ بر روی قلب انسان تشکیل میشود ، قلب آن منطقه ای هست که خدا بین هست ، آن منطقه ای هست که ادراک خدا میکند(لطیف ترین منطقه وجودی انسان)روی آن من ، روی آن قلب یا روی آن روح انسان که روح نفخه الهی هست ، روح نسیم الهی هست در وجود انسان ، آن روح " منِ حقیقی"هست..."منِ واقعی" آن روح هست ، انسان واقعی آن روح هست ، منتها این منِ کاذب میاید و بر روی این روح قرار میگیرد ، آنوقت این میشود حجاب روح ، یعنی... ...هستند ، بودند و دیدم خودم ، انسانهایی را که به اینجا رسیدند که اینها غذا نمیخوردند... عرض کردم این مسئله را دیدم... اگر انسان به آنجا برسد دیگر از مردار خواری راحت میشود ، از اینکه نان بخورد ، از اینکه گوشت... دیگر راحت میشود ، از آنجا... زفلک قوت بگیرم... منتها چیزی که هست انسان باید از وجود دنیاییش بمیرد"موتو ان تموتو... ...اگر انسان توانست این را ویرانش بکند ، با یک تیشه بردارد به جان این منِ دنیایی بیفتد ، به جان این منِ مجازی و کاذب و دروغین... برگرفته از جلسه ۱۱ اسرار_حج @moravej_tohid
موانع عبادت جلسه ۱۷.mp3
33.58M
🎙 جلسه هفدهم در محضر هرگونه استفاده، کپی و نطق برداری از تفاسیر حضرت استاد بدون ذکر منبع مورد رضایت ایشان نمی باشد. 🆔 @moravej_tohid
شاه خراسانیم.mp3
2.46M
آن دَمِ زندانیم ، بازدم جان شده ؛ از قفسِ سینه ها ، همچون آه آمدم پیرهنِ یوسفم ، یا کفنِ یوسفم ؟ بوی تنِ یوسفم کز دلِ چاه آمدم شاه پناهم بیده ، خسته ی راه آمدم … آه… نگاهم مکن ؛ غرقِ گناه آمدم راهِ خراسان چنین ، ماه خراسان چنان شاهِ خراسان ببین ، بَهرِ پناه آمدم شاه خراسانی ام ؛ رستم دستانی ام … دست مرا رد مکن ، بر در شاه آمدم شاه پناهم بیده ، خسته ی راه آمدم… آه… نگاهم مکن ؛ غرقِ گناه آمدم شافی دارالشفا ، پنجره فولاد کو ؟ در طلبِ شاخه ای ، مهر گیاه آمدم مشهدِ مشهودِ من ، حضرت محمود من طالعِ مسعود من ، نامه سیاه آمدم شاه خراسانی ام ، دست مرا رد مکن … بر در شاه آمدم شاه پناهم بیده ، خسته ی راه آمدم … آه… نگاهم مکن ؛ غرقِ گناه آمدم @moravej_tohid
... البته این اولیاء یک خصوصیتی هم که دارند ، اینست که از خلق آزادند ( راحتند ، هیچ کاری به خلق ندارند ) . قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِی أیْدِی النّاسِ هیچ گاه حاجت به نزد مردم نمیبرند و این از کرامات انسان هست که اگر بتواند " توکل و تفویض " ، مرتبه بالاتر از توکل ، تفویض هست که به کلی کارش را به خدا واگذار کند و از هیچ کس طمعی نداشته باشد ، از هیچ کس حاجتی نخواهد و ... همینکه انسان حاجت برد پیش کسی کرامتش شکسته میشود ، بنابراین همینکه خودش را خوار کرد ، ذلیل کرد ... ... همه را از خدا بخواهد ، که اگر انسان واقعاً با قدم توکل در این راه حرکت کند ، هر چه که نیاز داشته باشد برایش میرسد ، بدون اینکه خودش را در میان مردم خوار و ذلیل کند . لذا این انسان آزاد زندگی میکند ، او دیگر در بند نیست ، او دیگر وابسته به کسی نیست ، آدم هایی در بند هستند ، آدم هایی اسیرند ، حبسند که اینها دنیا را میبینند ، برای رسیدن به دنیا حاضرند به هر کاری تن بدهند " چاپلوسی کنند ، خواهش ، تمنا ، خودشان را ذلیل کنند ... فقط ذلت در مقابل خدا ، انکسار در مقابل خدا ... برگرفته از جلسه ۴ منطق_الطیر @moravej_tohid
اصلِ اصلِ دین.mp3
1.32M
در محضر ای دریغا عرصهٔ افهام خلق سخت تنگ آمد ندارد خلق حلق 🆔 @moravej_tohid برگرفته از جلسات تفسیر مثنوی