🌾در #آستانه پاییز 🍁۱۳۳۴📅 به دنیا آمد با تقدیری پر #شجاعت
🍂در سال ۵۵ که به #سربازی رفت، به فرمان حضرت روح الله از پادگان #گریخت و شد قطره ای در دریای انقلاب سبز🍀ِ پوش سپاه که شد انگار بارِ دِین و #مسئولیتش بیشتر شد!
اولین ماموریتش؛ حراست از بیتِ امام بود.لحظه ای آرام نبود.#همیشه در تکاپو برای مفید بودن؛
🍀 برای پریدن پای در غائله #کردستان نهاد تا ضدانقلاب را ساکت کند۱همپای #جهانآرا در #خرمشهر میگشت و شناسایی میکردسپس در #بازی_دراز جانشین فرمانده عملیات شد.دستش را در #ارتفاعات بازی دراز جا گذاشت و طواف خانه🏡 محبوب را با دستِ دل❤️ انجام داد
🍁ردپای #علیرضا در جای جای جبهه و جنگ☄ دیده میشودعملیاتهای زیادی علیرضا را همراه داشته و زمین های بسیاری خاکِ #پوتینش را به چشم سرمه کرده اند.فتحالمبین،الی #بیت_المقدس و آزادسازی خرمشهر حضور اورا با چشم دیدند
🍂حتی خاکِ #لبنان طعم حضورش را چشیده و پس از بازگشتش، در #والفجر۱ مجروحیت دوباره به آغوش کشید
والفجر۲ اما زمان بال #گشودن بود
وقتش رسیده بود تا #حاج_عمران سکوی پروازش شودپرواز🕊 کرد به سوی #آسمان🌫بعضیها متولد میشوند برای جاودانگی ،برای #شهادت
میلادت مبارک جاودانه در تاریخ
#شهید_علیرضا_موحد_دانش🌷
🍃🌹شادی روح شهدا
#صلوات
•┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈• @moridanoshohada
•┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈•
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:2⃣2⃣
🍃فردای آن روز بازرگان اورا خواست و با لبخند گفت: #مصطفی خودش کسی را فرستاده دنبالتان . گفته غاده بیاید .غاده گل از گلش شکفت .از اول می دانست که محال است #مصطفی بداند او اینجا است و نگذارد بیاید ، حتی اگر جنگ باشد .#مصطفی راضی است او برود "پاوه" و آن قدر عزیز و عاقل است که "محسن الهی" را دنبال او فرستاده ،محسن را از #لبنان از آن وقت که به موسسه آمد و مدتی تعلیم دید ، می شناخت .
🍃البته من وقتی رسیدم پاوه ، آن جا از محاصره در آمده و آزاد شده بود. #مصطفی هم نبود.او را روز بعد دیدم . وقتی آمد همان لباس جنگی تنش بود و خاک آلود ، یاد لبنان افتادم.من فکر میکردم کلاشینکف ولباس جنگی #مصطفی در ایران دیگر تمام شد ،ولی دیدم همان طور است ، لبنانی دیگر . #مصطفی به من گفت: می خواهم در کردستان بمانم تا مسئله را ختم کنم و دنبالتان فرستادم چون در تهران خانه نداریم و شما اینجا نزدیک من باشید بهتر است.از من خواست مراقب باشم و جریان را بنویسم مخصوصاً برای روزنامه های کشورهای عرب .#مصطفی می گفت و من می نوشتم .
🍃نزدیک یک ماه در کردستان با او بودم .از پاوه به سقز ، از سقز به میاندوآب ، نوسود ، مریوان و سردشت .#مصطفی بیشتر اوقات در #عملیات بود و من بیشتر اوقات ، تنها .زبان که بلد نبودم .قدم میزدم تا بیاید . گاهی با خلبانان صحبت می کردم ، چون انگلیسی بلد بودند ...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه #شهدا🍃
#صلوات
@moridanoshohada❤️🇮🇷
بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:3⃣2⃣
🍃در "نوسود" که بودیم من بیشتر یاد لبنان می افتادم ، یاد خاطراتم ، طبیعت زیبایی دارد نوسود ، و کوههایش بخصوص من را یاد #لبنان می انداخت .من و #مصطفی در این طبیعت قدم میزدیم و #مصطفی برای من درباره این جریان صحبت می کرد، درباره کردها و اینکه خودمختاری می خواهند ،من پرسیدم: چرا خود مختاری نمیدهید ؟#مصطفی عصبانی شد و گفت: عصر ما عصر قومیت نیست .حتی اگر فارس بخواهد برای خودش کشوری درست کند ، من ضد آنها خواهم بود .
🍃در #اسلام فرقی بین عرب و عجم و بلوچ و کرد نیست .مهم این است ، این کشور پرچم #اسلام داشته باشد .البته ما بیشتر روزهای کردستان را در مریوان بودیم .آن جا هم هیچ چیز نبود .من حتی جایی که بتوانم بخوابم نداشتم .همه اش #ارتش بود و پادگان نظامی و تعدادی خانه های نیمه ساز که بیشتر اتاقک بود تا خانه .در این اتاق ها روی خاک می خوابیدیم ،خیلی وقتها گرسنه می ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر. خیلی سختی کشیدم .یک روز بعداز ظهر تنها بودم ،روی خاک نشسته بودم و اشک می ریختم .
🍃غاده تا آن جا که می توانست نمی گذاشت که #مصطفی اشکش را ببیند ،اما آن روز #مصطفی یکدفعه سر رسید و دید او دارد گریه می کند.آمد جلو دو زانو نشست شروع کرد به عذر خواهی .گفت: من می دانم زندگی تو نباید اینطور باشد . تو فکر نمی کردی به این روز بیفتی .اگر خواستی می توانی برگردی تهران . ولی من نمی توانم ، این راه من است ، خطری برای خود انقلاب است .امام دستورداده که کردستان پاک سازی شود و من تا آخر با همه وجودم می ایستم. غاده ملتمسانه گفت: بیایید برگردیم ، من نمی توانم اینجا بمانم .
🍃#مصطفی گفت: تو آزادی ، می توانی برگردی تهران. چشمهایش پرآب شد گفت: می دانی که بدون شما نمی توانم برگردم .این جا هم کسی را نمی شناسم با کسی نمی توانم صحبت کنم . خیلی وقتها با همه وجود منتظر مینشینم که کی می آیید و آن وقت دو روز از شما هیچ خبری نمی شود. #مصطفی هنوز کف دستهایش روی زانوهایش بود ، انگار تشهد بخواند ،
گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر خدا بمانید ، نه به خاطر من ...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه #شهدا🍃
#صلوات
@moridanoshohada❤️🇮🇷
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:5⃣2⃣
🍃فکر می کردم آن اشک های من در تنهایی در کردستان نتیجه داده .من آن جا واقعاً با همه وجودم دعا می کردم که دیگر جنگ تمام شود . دیگر من خسته شده ام . دلم برای #مصطفی هم می سوخت.من نمی توانستم از او دور بشوم و با این حال حق من بود که زندگی با آرامش داشته باشم .فکر می کردم خدا دعایم را اجابت خواهد کرد و در #لبنان و #ایران جنگ تمام خواهد شد.خبر حمله ی عراق برایم یک ضربه بود.می دانستم اولین کسی که خودش را برساند آن جا #مصطفی است.فرودگاه بسته شده بود و من خیلی دست و پا می زدم که هرچه سریعتر خودم را برسانم به ایران .بالاخره از طریق هواپیمای نظامی وارد ایران شدم .در تهران گفتند که #مصطفی اهواز است و من همراه عده ای با یک هواپیمای 130c راهی اهواز شدیم .
🍃در دلش آشوب بود،#مصطفی کجا است ؟ سالم است ؟ آیا دوباره چشمش بصورت نازنین #مصطفی می افتد ؟موتور هواپیما که آتش گرفته بود و وحشت و هیاهوی اطرافیان ، پریشانیش را بیشتر می کرد .
🍃 آخرین نامه #مصطفی را بازکرد و شروع کرد به خواندن :"من در ایران هستم ولی قلبم با تو در جنوب است ، در موسسه ، در "صور" .من با تو احساس می کنم ، فریاد می زنم ، می سوزم و با تو می دوم زیر بمباران و آتش .من احساس می کنم با تو بسوی مرگ می روم ، بسوی #شهادت ، بسوی لقای خدا با کرامت .من احساس می کنم در هر لحظه با تو هستم حتی هنگام #شهادت .حتی روز آخر در مقابل خدا .وقتی مصیبت روی وجود شما سیطره می کند،دستتان را روی دستم بگیرید و احساس کنید که وجودم در وجودتان ذوب می شود.
#عشق را در وجودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید.عشق که مصیبت را به لذت تبدیل می کند، مرگ را به بقا و ترس را به شجاعت "
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه #شهدا🍃
#صلوات
@moridanoshohada❤️🇮🇷
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:8⃣3⃣ (اخر)
🍃این که خواب مجسمه #چمران را دیدم این است که،گاهی فکر می کنم اگر تمام ایران را به اسم #چمران می کردند این دلم را خنک می کند؟آیا این ، یک لحظه از لبخند #مصطفی، از دست دادن محبت #مصطفی را جبران می کند؟ هرگز !اما وقتی دانشگاه #شهید_چمران مثل چمران را بپروراند، چرا .#مصطفی کسی نیست که مجسمه اش را بسازند و بگذرند .این یک چیز مرده است و #مصطفی زنده است .
در فطرت آدم ها و در قلب آن ها است . آدم ها بین خیر و شر درگیرند و باید کسی دستشان را بگیرد ، همانطور که خدا این مرد را فرستاد تا مرا دستگیری کند.
🍃در تهران که تنها بودم نگاه می کردم به زندگی که گذشت و عبور کرد .من کجا ؟ ایران کجا؟ من دختر "جبل عامل"و جنوب #لبنان ؟ من همیشه می گفتم اگر مرا از "جبل عامل" بیرون ببرند میمیرم ، مثل ماهی که بیفتد بیرون آب . زندگی خارج جنوب لبنان وشهر "صور" در تصور من نمی آمد.به #مصطفی می گفتم: اگر می دانستم انقلاب پیروز می شود و قرار به برگشت ما به ایران و ترک "جبل عامل" است نمی دانم قبول می کردم این ازدواج را یا نه . اما آمدم و #مصطفی حتی شناسنامه ام را به نام "غاده چمران" گرفت که در دار اسلام بمانم و برنگردم و من ،مخصوصاً وقتی در مشهد هستم احساس می کنم خدا به واسطه این مردم دست مرا گرفت ، حجت را برمن تمام کرد و ازمیان آتشی که داشتم می سوختم بیرون کشید .
🍃پــــــــــایـــــان🍃
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه #شهدا🍃
#صلوات
@moridanoshohada❤️🇮🇷
49.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 در #کربلا غوغا بود...
🎥 اجرای سرود #سلام_فرمانده
در بین الحرمین
👈با حضور حاج ابوذر روحی و مطرح ترین خوانندگان این سرود در #عراق و #لبنان
📆 جمعه ۳۱تیر ماه¹⁴⁰¹
#لبیک_یا_حسین
#لبیک_یا_مهدی
#سلام_فرمانده
@moridanoshohada❤️
هدایت شده از کانال رسمی حاج امیر عباسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎤🎥 باید که مسلح بشود اسلحه دین.......
#لبنان 🇱🇧
#فلسطین 🇵🇸
#حاج_امیر_عباسی
🔴 #پیشنهاد_دانلود
✅ با تشکر از گروه رسانه ای هیئت دختران انقلاب🙏
🔻کانال رسمی حاج امیر عباسی🔻
✅ @amirabbasi_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بانویی که در شیراز به دنیا آمد و در #لبنان #شهید شد را بهتر بشناسیم.
#شهیده_معصومه_کرباسی
#دخترها_هم_شهید_میشوند
🕊یاد #شهدا با ذکر #صلوات🕊
@moridanoshohada❤️