eitaa logo
مریدان الشهدا دعای کمیل امامه تاسیس۱۳۷۵
129 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
804 ویدیو
5 فایل
جهت ارسال عکس،مطلب وهرگونه نظر وپیشنهاد با مادر ارتباط باشید مدیریت @Alamdar83_313 ⚘کپی مطالب باذکر "صلوات" بلامانع است⚘ تاسیس کانال ۳ مرداد ۱۳۹۸ شبهای جمعه فصل تابستان،مزار شهدای گرانقدر روستای امامه بالا،ساعت ۲۲
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌾در پاییز 🍁۱۳۳۴📅 به دنیا آمد با تقدیری پر 🍂در سال ۵۵ که به رفت، به فرمان حضرت روح الله از پادگان و شد قطره ای در دریای انقلاب سبز🍀ِ پوش سپاه که شد انگار بارِ دِین و بیشتر شد! اولین ماموریتش؛ حراست از بیتِ امام بود.لحظه ای آرام نبود. در تکاپو برای مفید بودن؛ 🍀 برای پریدن پای در غائله نهاد تا ضدانقلاب را ساکت کند۱همپای در می‌گشت و شناسایی می‌کردسپس در جانشین فرمانده عملیات شد.دستش را در بازی دراز جا گذاشت و طواف خانه🏡 محبوب را با دستِ دل❤️ انجام داد 🍁ردپای در جای جای جبهه و جنگ☄ دیده می‌شودعملیات‌های زیادی علیرضا را همراه داشته و زمین های بسیاری خاکِ را به چشم سرمه کرده اند.فتح‌المبین،الی ‌ و آزادسازی خرمشهر حضور اورا با چشم دیدند 🍂حتی خاکِ طعم حضورش را چشیده و پس از بازگشتش، در ۱ مجروحیت دوباره به آغوش کشید والفجر۲ اما زمان بال بود وقتش رسیده بود تا سکوی پروازش شودپرواز🕊 کرد به سوی 🌫بعضی‌ها متولد می‌شوند برای جاودانگی ،برای میلادت مبارک جاودانه در تاریخ 🌷 🍃🌹شادی روح شهدا •┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈• @moridanoshohada •┈••✾•🍃💠🍃•✾•┈•
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 بہ روایت غاده جابر قسمت:2⃣2⃣ 🍃فردای آن روز بازرگان اورا خواست و با لبخند گفت: خودش کسی را فرستاده دنبالتان . گفته غاده بیاید .غاده گل از گلش شکفت .از اول می دانست که محال است بداند او اینجا است و نگذارد بیاید ، حتی اگر جنگ باشد . راضی است او برود "پاوه" و آن قدر عزیز و عاقل است که "محسن الهی" را دنبال او فرستاده ،محسن را از از آن وقت که به موسسه آمد و مدتی تعلیم دید ، می شناخت . 🍃البته من وقتی رسیدم پاوه ، آن جا از محاصره در آمده و آزاد شده بود. هم نبود.او را روز بعد دیدم . وقتی آمد همان لباس جنگی تنش بود و خاک آلود ، یاد لبنان افتادم.من فکر میکردم کلاشینکف ولباس جنگی در ایران دیگر تمام شد ،ولی دیدم همان طور است ، لبنانی دیگر . به من گفت: می خواهم در کردستان بمانم تا مسئله را ختم کنم و دنبالتان فرستادم چون در تهران خانه نداریم و شما اینجا نزدیک من باشید بهتر است.از من خواست مراقب باشم و جریان را بنویسم مخصوصاً برای روزنامه های کشورهای عرب . می گفت و من می نوشتم . 🍃نزدیک یک ماه در کردستان با او بودم .از پاوه به سقز ، از سقز به میاندوآب ، نوسود ، مریوان و سردشت . بیشتر اوقات در بود و من بیشتر اوقات ، تنها .زبان که بلد نبودم .قدم میزدم تا بیاید . گاهی با خلبانان صحبت می کردم ، چون انگلیسی بلد بودند ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه 🍃 @moridanoshohada❤️🇮🇷
بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 بہ روایت غاده جابر قسمت:3⃣2⃣ 🍃در "نوسود" که بودیم من بیشتر یاد لبنان می افتادم ، یاد خاطراتم ، طبیعت زیبایی دارد نوسود ، و کوههایش بخصوص من را یاد می انداخت .من و در این طبیعت قدم می‌زدیم و برای من درباره این جریان صحبت می کرد، درباره کردها و اینکه خودمختاری می خواهند ،من پرسیدم: چرا خود مختاری نمی‌دهید ؟ عصبانی شد و گفت: عصر ما عصر قومیت نیست .حتی اگر فارس بخواهد برای خودش کشوری درست کند ، من ضد آنها خواهم بود . 🍃در فرقی بین عرب و عجم و بلوچ و کرد نیست .مهم این است ، این کشور پرچم داشته باشد .البته ما بیشتر روزهای کردستان را در مریوان بودیم .آن جا هم هیچ چیز نبود .من حتی جایی که بتوانم بخوابم نداشتم .همه اش بود و پادگان نظامی و تعدادی خانه های نیمه ساز که بیشتر اتاقک بود تا خانه .در این اتاق ها روی خاک می خوابیدیم ،خیلی وقتها گرسنه می ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر. خیلی سختی کشیدم .یک روز بعداز ظهر تنها بودم ،روی خاک نشسته بودم و اشک می ریختم . 🍃غاده تا آن جا که می توانست نمی گذاشت که اشکش را ببیند ،اما آن روز یکدفعه سر رسید و دید او دارد گریه می کند.آمد جلو دو زانو نشست شروع کرد به عذر خواهی .گفت: من می دانم زندگی تو نباید اینطور باشد . تو فکر نمی کردی به این روز بیفتی .اگر خواستی می توانی برگردی تهران . ولی من نمی توانم ، این راه من است ، خطری برای خود انقلاب است .امام دستورداده که کردستان پاک سازی شود و من تا آخر با همه وجودم می ایستم. غاده ملتمسانه گفت: بیایید برگردیم ، من نمی توانم اینجا بمانم . 🍃 گفت: تو آزادی ، می توانی برگردی تهران. چشمهایش پرآب شد گفت: می دانی که بدون شما نمی توانم برگردم .این جا هم کسی را نمی شناسم با کسی نمی توانم صحبت کنم . خیلی وقتها با همه وجود منتظر می‌نشینم که کی می آیید و آن وقت دو روز از شما هیچ خبری نمی شود. هنوز کف دستهایش روی زانوهایش بود ، انگار تشهد بخواند ، گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر خدا بمانید ، نه به خاطر من ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه 🍃 @moridanoshohada❤️🇮🇷
‍ 💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 بہ روایت غاده جابر قسمت:5⃣2⃣ 🍃فکر می کردم آن اشک های من در تنهایی در کردستان نتیجه داده .من آن جا واقعاً با همه وجودم دعا می کردم که دیگر جنگ تمام شود . دیگر من خسته شده ام . دلم برای هم می سوخت.من نمی توانستم از او دور بشوم و با این حال حق من بود که زندگی با آرامش داشته باشم .فکر می کردم خدا دعایم را اجابت خواهد کرد و در و جنگ تمام خواهد شد.خبر حمله ی عراق برایم یک ضربه بود.می دانستم اولین کسی که خودش را برساند آن جا است.فرودگاه بسته شده بود و من خیلی دست و پا می زدم که هرچه سریعتر خودم را برسانم به ایران .بالاخره از طریق هواپیمای نظامی وارد ایران شدم .در تهران گفتند که اهواز است و من همراه عده ای با یک هواپیمای 130c راهی اهواز شدیم . 🍃در دلش آشوب بود، کجا است ؟ سالم است ؟ آیا دوباره چشمش بصورت نازنین می افتد ؟موتور هواپیما که آتش گرفته بود و وحشت و هیاهوی اطرافیان ، پریشانیش را بیشتر می کرد . 🍃 آخرین نامه را بازکرد و شروع کرد به خواندن :"من در ایران هستم ولی قلبم با تو در جنوب است ، در موسسه ، در "صور" .من با تو احساس می کنم ، فریاد می زنم ، می سوزم و با تو می دوم زیر بمباران و آتش .من احساس می کنم با تو بسوی مرگ می روم ، بسوی ، بسوی لقای خدا با کرامت .من احساس می کنم در هر لحظه با تو هستم حتی هنگام .حتی روز آخر در مقابل خدا .وقتی مصیبت روی وجود شما سیطره می کند،دستتان را روی دستم بگیرید و احساس کنید که وجودم در وجودتان ذوب می شود. را در وجودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید.عشق که مصیبت را به لذت تبدیل می کند، مرگ را به بقا و ترس را به شجاعت " ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه 🍃 @moridanoshohada❤️🇮🇷
‍ 💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 بہ روایت غاده جابر قسمت:8⃣3⃣ (اخر) 🍃این که خواب مجسمه را دیدم این است که،گاهی فکر می کنم اگر تمام ایران را به اسم می کردند این دلم را خنک می کند؟آیا این ، یک لحظه از لبخند ، از دست دادن محبت را جبران می کند؟ هرگز !اما وقتی دانشگاه مثل چمران را بپروراند، چرا . کسی نیست که مجسمه اش را بسازند و بگذرند .این یک چیز مرده است و زنده است . در فطرت آدم ها و در قلب آن ها است . آدم ها بین خیر و شر درگیرند و باید کسی دستشان را بگیرد ، همانطور که خدا این مرد را فرستاد تا مرا دستگیری کند. 🍃در تهران که تنها بودم نگاه می کردم به زندگی که گذشت و عبور کرد .من کجا ؟ ایران کجا؟ من دختر "جبل عامل"و جنوب ؟ من همیشه می گفتم اگر مرا از "جبل عامل" بیرون ببرند می‌میرم ، مثل ماهی که بیفتد بیرون آب . زندگی خارج جنوب لبنان وشهر "صور" در تصور من نمی آمد.به می گفتم: اگر می دانستم انقلاب پیروز می شود و قرار به برگشت ما به ایران و ترک "جبل عامل" است نمی دانم قبول می کردم این ازدواج را یا نه . اما آمدم و حتی شناسنامه ام را به نام "غاده چمران" گرفت که در دار اسلام بمانم و برنگردم و من ،مخصوصاً وقتی در مشهد هستم احساس می کنم خدا به واسطه این مردم دست مرا گرفت ، حجت را برمن تمام کرد و ازمیان آتشی که داشتم می سوختم بیرون کشید . 🍃پــــــــــایـــــان🍃 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه 🍃 @moridanoshohada❤️🇮🇷
49.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 در غوغا بود... 🎥 اجرای سرود در بین الحرمین 👈با حضور حاج ابوذر روحی و مطرح ترین خوانندگان این سرود در و 📆 جمعه ۳۱تیر ماه¹⁴⁰¹ @moridanoshohada❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎤🎥 باید که مسلح بشود اسلحه دین....... 🇱🇧 🇵🇸 🔴 ✅ با تشکر از گروه رسانه ای هیئت دختران انقلاب🙏 🔻کانال رسمی حاج امیر عباسی🔻 ✅ @amirabbasi_net