💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت ۶۴)
محمدتقی بهجت / ۱۳۵۵ ق🦋
یا صاحبی السجن ا ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار
🌿برادران طباطبایی که حلقه اتصال من به استادم #سیدعلی_قاضی بودند به علت فقر بیش از حد و نرسیدن منفعت زمینهای تبریزشان مجبور به ترک #نجف شدند. با اینکه با دستور استاد رفته بودند اما دوریشان برایش سخت بود. به خاطر سختگیری های رضاخان در مرز و قطع راه انتقال ارز به عراق در ۱۲ سال شاید ده ایرانی توانسته بودند به #نجف بیایند و حلقه شاگردان استاد هرروز پراکنده تر میشد.#سیدابوالحسن_اصفهانی که انسان بزرگ و با تقوایی بود تشخیص داده بود که حوزه #نجف فقط منحصر به علوم فقهی و اصولی باشد و عملا علمای سایر فنون به انزوا رفته بودند. در این بین عده ای از طلاب هم جوی علیه استاد راه انداختند که او صوفی است و به در خانه اش سنگ میزدند در حالی که میدانستم او از صوفیه متنفر است. اما اگر کسی اسمی از #صدرالمتالهین با مولوی و حافظ میآورد عده ای منحرف خطابش میکردند حال آنکه استاد میگفت انسان بدون #ولایت_اهل_بیت محال است راه به #توحید حق تعالی ببرد. پس اینان یا کلامشان تحریف شده یا تقیه کرده اند.
🌿استاد شهریه حوزه را قبول نمیکرد و میگفت باید بر اساس نظم و برنامه باشد.
#سیدابوالحسن برای یکپارچگی حوزه به استاد پیام داده بود که با شاگردان اندکش در درس فقه او شرکت کند تا وحدت کلمه حاصل شود. استاد ابایی نداشت اما چنین جواب داد:
«امروز درس فقه شما برای مرکز زعامت و حوزهٔ مبارک است و در واقع اعلام مرکزیت اجتماعی شماست... بدون آنکه شما و اطرافیان شما چیزی از آن برداشت کنید. لذا من صحیح نمیدانم در هیاهو داخل شوم و الا مگر ما برای مباحثه مسایل فقهی در مدرسه قوام حاضر نمیشدیم؟»
🌿اطرافیان #سیدابوالحسن چنان به استاد فشار آوردند که حتی بیرون از خانه اجازه اقامه #نماز نداشت و هرکس در درس او حاضر میشد از تمام امکانات طلاب محروم میشد واین مساله بودکه باعث خانه نشینی این عارف بزرگ شد.
🌿استاد به من پیشنهاد داد روزها خدمتش برسم تا درس خارج صلات بگوید. دو سه روزی رفتم ولی هر روز استاد با قرائت اولین روایت چنان گریه میکرد که درس از ساحت خود خارج میشد. احساس کردم این درس به کار علمی من نمیآید پس ترک کردم. اما بعدها شدیدا پشیمان شدم که درسهای استاد را اگر بخواهم قیمت گذاری کنم حداقل هرکدام صدهزار تومان می ارزد. استاد مرا دستور به سکوت داده بود این دستور جبران ترک
#نماز_شب به دستور پدرم را میکرد
🌿به پدرم خبر رسانده بودند که من با یک صوفی در ارتباط هستم لذا پدرم مرا از خواندن #نماز_شب منع کرده بود.
اما استاد اعجوبه ای بود بیرون از زمان و مکان. او را در همه احوال حتی وقتی ایران بودم ناظر و مواظب احوال خویش میدیدم.یادم هست پسر جوان هندی عاشق دختر شیعه شده بود و قول داده بود اگر ازدواج کنند شیعه شود. نزد استاد رفته بودند. استاد گفته بود اگر موضوع شیعه شدنش را در فلان مجله هندی انگلیسی زبان افشا میکند قبول کنید. که البته جوان قبول نکرده بود. ولی برایمان جالب بود استاد که حتی روزنامه های #نجف را نمیخواند چطور نام آن مجله را میدانست.
🌿اما متاسفانه قدر او مجهول ماند و هرکس به درس او میرفت انگشت نما بود و مورد تمسخر و تهدید. به طوری که برای رفتن به خانه اش باید کشیک میدادی تا کسی رد نشود. اینها باعث شد ارتباط حضوری ام با استاد کم شود.و گاه سوالاتم را کتبی از طریق
#شیخ_عباس_قوچانی به دست استاد میرساندم. اما هیچ گاه سوالاتم بی پاسخ نماند. حتی در جلسات حضوری اگر سوالی در ذهنم میامد او بی پاسخ نمیگذاشت.
🌿در پایان عمر استاد سه حلقه شاگرد دورش بودند. حلقه اول شاگردان قدیمی مانند #مسقطی و #علی_محمد_بروجردی و
#سیدهاشم_حداد و #میرزا_ابراهیم_عرب. حلقه دوم شاخص هایی مثل #طباطبایی ها و #شیخ_محمدتقی_آملی.
حلقه سوم #سیدعبدالکریم_کشمیری و #نجابت و #سیدعباس_کاشانی و
#میرزاابراهیم_شریف_سیستانی که داماد استاد هم شده بود
توصیههای استاد به حلقه اول و دوم حول مسایل معرفت النفس بود اما دوره سوم که بسیار اندک بودند با قوت و نفس الهی در باطن عالم سیر انفسی میداد.
دیگر ظهور بیرونی زیاد نداشت و به جلسات خلوت اکتفا میکرد. اواخر عمر بیشتر به انجام واجبات و ترک محرمات گسیل میداد و میگفت « اگر کسی #نماز اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند»
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃