✍ مـــتــــــن شــــــعـــــــــر خدمت شما🌸
هر قسمت که خودتون باهاش راحت ترید رو انتخاب کنید و اون قسمت رو همخوانی کنید☘ 🔽
رفــــیـــ💔ـــق شــــهـــیــ🌹🕊🌹ــــدم🕊🌹
❁〰🕊❀🌹❀〰❁
جون میذارم برا کشورم، من رگ و خونم #ایرانیه
اینکه می بینی چند بچه نیست، نسل #قاسم_سلیمانیه
این که می بینی چند بچه نیست، نسل #قاسم_سلیمانیه
#لاله آلاله ریخت رو زمین، تا تو دنیا شدیم رو سفید
واسه هر کرسی مملکت، دادیم هفتاد و دو تا #شهید
واسه هر کرسی مملکت، دادیم هفتاد و دو تا #شهید
✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
أینَ عمّار؟ أینَ عمّار؟ أینَ عمّار؟
منم #عمّار، یه عمّار #ایرانی از نسل #سلیمانی
منم میرزا، همون کوه غیرت #میرزا_کوچک_گیلانی
منم #سلمان، همون سلمانٌ مِنّا از تبار #ایرانی
✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
منم #علی_لندی، منم #حسین_فهمیده
یک دهه هشتادی که #حاج_قاسمو دیده
یک دهه ی نودی که الگوش یک #شهیده
✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
#حاج_قاسم یادم داد؛ اگه عشق باشه راحته عاشقی
حاج قاسم یادم داد؛ باید جون گذاشت بابت عاشقی
حاج قاسم یادم داد؛ یک و بیست بشه #ساعت_عاشقی
✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
رفیق #شهیدم، بهشت رو تو چشمِ تو دیدم
دفتری که عکس تو رو داشت خریدم
رفیق #شهیدم، غرق شور و شِینیم
با پرواز تو زیر دِینیم
ما ملت امام حسینیم
#رفیق_شهیدم،
[ای مرد غیور، رو منم حساب کن
واسه ی ظهور رو منم حساب کن]2
اصلاً همه جور رو منم حساب کن
@moridanoshohada🇮🇷
1_1575964259.mp3
2.71M
🎼 صوت سرود بسیار زیبای
رفـیــ💔ــق شــهـــ🌹🕊🌹ــــیـدم☝️
حـاج ابــــوذر روحــــی♥️
تقدیم شما عزیزان میگردد
@moridanoshohada💐
۸ شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع تسلیت باد.🏴
#امام_حسن_مجتبی علیه السلام
#امام_علی_بن_الحسین علیه السلام
#امام_محمد_باقر علیه السلام
#امام_جعفر_صادق علیه السلام
@moridanoshohada🖤❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜
"یک دهه نودی ،که الگوش یک #شهیده"
✅اولین شرکت کننده دهه نودی⬇️
{ علیرضا ورزاوند }◇{#کد1⃣0⃣2⃣ }
رفـیــ💔ــق شــهـــ🌹🕊🌹ــــیـد :
#شهید_محمد_علی_عسگری
@moridanoshohada🇮🇷💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفـیــ💔ــق شــهـــ🌹🕊🌹ــــیـدم ؛
#شهید_محمد_علی_عسگری⚘
ارسالی از کاربران کانال😍
@moridanoshoha🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜🌿⚜
"#لاله، آلاله ریخت رو زمین...."
✅دومین شرکت کننده دهه نودی⬇️
{ حسنیه گندمی}◇{#کد2⃣0⃣2⃣ }
رفـیــ💔ــق شــهـــ🌹🕊🌹ــــیـد :
#شهید_مهدی_رضایی
@moridanoshohada🇮🇷💠
💠 بسم الله الــرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت۱)
ذی حجه ۱۲۸۵/ سید حسین قاضی طباطبایی🦋
🌿عاقبت از میان رستخیز هستی ها، گردباد تقدیر ها، مسافری کوچک، اما عظیم را از مکنون مکتوم عالم غیب در آغوش خویش یافتم. #مسافری که ۹ ماه و ۹ روز صبح و شب در انتظار به دنیا آمدنش بودم. کودکی که فریاد قابله ها خبر از پسر بودنش می داد. مادرش را دیدم که از به دنیا آمدن او اوج لبخند بر لبهایش خودنمایی می کرد و پسرش را که هشتاد و یک سال بعد در هنگامه وفاتش کنار قبری عمیق در وادی السلام میگریست.
🌿پدر شدن آن حقیقتی است که فرصت تجلی رؤیت خویشتن در چشمان دیگر را به انسان میبخشد. ترنم گوشنواز
#لا_اله_الا_الله گریه هایش جانم را مدهوش خویش می کرد. اما چشمهایش همچون جوانی من، آیههای خواهش ساییده شدن به خاک #نجف را تلاوت میکرد؛ همان تراوشات، همان نغمهها و همان بهانهها، اما در مقیاس بیکران که نظیر آن را ندیده بودم. نامش را #سیدعلی گذاشتم تا مقصدش حقیقت مسمایش باشد.
🌿در پیش چشمانم به سرعت قد میکشید و بازی های کودکانهاش، چون برق تبدیل به درنگهای حکیمانه در مَدرسها و مجامع علمی تبریز شد. آن چهره معصومه کودکانه به مردی با محاسنی مشکی رنگ و ابروانی به هم پیوسته تبدیل شد که ارادهای نافذ را به نمایش میگذاشت. تا توانستم او را زبده و آبدیده پرورش دادم.
✍ نوشتـه محمدهادی اصفهانی
📗 انتشـارات فیض فرزان
ادامه دارد.....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
"انا لله وانا الیه راجعون"
باخبر شدیم ،"ابوالشهید"؛ آقای حاج شیخ اسدالله بابایی پدر بزرگوار شهید عزیز
#شهید_محمد_بابایی در جوار رحمت الهی آرام گرفته اند ، این غم بزرگ را تسلیت عرض نموده واز خداوند متعال علُّو درجات برای ایشان وصبر جمیل برای خانواده محترم ایشان مسئلت داریم.
•-------••🍂🔷🍂••-------•
@moridanoshohada
•-------••🍂🔷🍂••-------•
مردانه بمیرند زنانی که به سختی
پیغام #شرف را به جهانی برسانند
#شهیده_شیرین_نصري_ابوعاقله
متولد ۳ ژانویه ۱۹۷۱ – و شهیده ۱۱ مه ۲۰۲۲
وی خبرنگار شبکه الجزیره، روزنامهنگار
و گزارشگر اهل فلسطین بود.
ابوعاقله، در حال گزارش حمله اسرائیل در شهر جنین در کرانه باختری به ضرب گلوله به #شهادت رسید.،سفیر آمریکا دراسرائیل با توجه به این که شیرین ابوعاقله دارای تابعیت آمریکا بود، خواهان انجام تحقیقات در رابطه با نحوه مرگ وی شد.
#دختر_ها_هم_شهید_میشوند
#شهیده
➖➖...🍃🌷🍃...➖➖
@moridanoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تو از دور سلام✋🏻
❤️«السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیهالسلام السلام علیک و رحمة الله و برکاته»
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله ❤️
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── @moridanoshohada
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💠بسم الله الزحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
(قسمت ۲)
۱۳۱۱/سید علی قاضی🦋
🌿درخشش آفتاب سوزان بیابان، کم کم رو به کاستی می گذاشت. بیابانی وسیع در پیش چشم می دیدم؛ راهی دراز در مسیر تبریز به #نجف_اشرف که انتهای آن کوههای عظیم قد علم کرده بودند.. من بودم و درد پای راه و هزار و یک اندیشه کوچک و بزرگ که درونم را به شلوغی کشانده بود.
🌿در اندیشه بودم که نگاهم به دامنه تپهای افتاد. کاروانسرای قدیمی، امید برای اقامت شبانه را در دل زنده میکرد. به راستی این من بودم که تکاپوی دامنگیر را در وجود خویش احساس میکردم من برای ایستادن عازم نگشتم و بیتاب و رنجور رسیدن به آن دیار شگفت انگیز بودم. چه میکردم نوری مرا میکشید و از خود بیخود میکرد چقدر پدر برای من زحمت کشید؛ چقدر دوست داشت کنارش باشم و #مسجد و محراب تبریز را آباد کنم.
🌿با صدای شیهه، افسار اسب در دستانم کشیده شد و مرا از سیطره افکار بیرون آورد. صورتم را برگرداندم و به بالای اسب نگاه کردم چشمانم با چشمان همسرم رخشنده تلاقی کرد. صلابتی عظیم و قلبی مصمم در صورتش پیدا بود. لبخند و آرامش استواری و انگیزهای بیمثال را در این سفر و در این راه به ارمغان میآورد؛ اما از آنجا که سه دختر بچه قد و نیم قد را مادری میکرد آثار خستگی از چهرهاش هویدا بود. هر گاه به سیمای او نگاه میکردم، زنی را میدیدم که با آن مال و منال و جاه و جلال خانوادهاش معامله بزرگ با خدا کرده بود و جهادی طاقت فرسا در پیش داشت.
🌿پدر سالها به من سخت می گرفت و میخواست بار علمیام را در تبریز برداشته باشم و سپس عازم عراق شوم. گویا خود میدانست که در سرم اندیشه جلای وطن را می پرورانم. مجبور شدم حاشیهای بر کتاب ارشاد #شیخ_مفید بنویسم تا به او نشان دهم از نظر علمی به کرسیهای عمیق تر و گسترده تری از دروس حوزوی احتیاج دارم. #رخشنده، خواهر میرزا باقر آقای قاضی را به همسری گرفتم. در اصل به برکت او و خانواده و کاروانشان بود که روزی پدر صدایم زد و تقاضای مردم برای روحانی شدن برای کاروان عازم #نجف را مطرح کرد و پس از مدت کوتاهی مرا با هزار امید و چشمانی پر مهر، با کاروانی که عمده افرادش را ثروتمندان تبریز تشکیل میدادند، به عنوان روحانی قافله روانه ی نجف اشرف کرد.
ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
💠بسم الله الرحمن الرحیم
💫 *#خلاصه_کتـاب کهکشان نیستی*
( قسمت ۳)
۱۳۱۱/رخشنده سادات 🦋
🌿چه مهتابی، ماه چه درخششی داشت. از دریچه اتاقک یک کاروانسرا در نزدیکی #بین_الحرمین نور مهتاب، صورتم را نوازش می داد. هنوز خسته راه بودم باورم نمیشد که #کربلا و #سید_الشهدا و #علمدارش را زیارت کرده باشم، من کجا، کربلا کجا و تبریز کجا!
🌿فردا غروب پس از هشتاد و یک روز از #کربلا عازم دیار سلطان #نجف میشدیم. به سیدعلی و دختر ها نگاه می کردم که دور و برش روی زمین خوابیده بودند، حال او را نمی فهمیدم؛ خوشحال بود که به مرادش میرسید اما چرا غصه داشت؟ چرا مضطرب بود؟ حالا که نزدیک به ۱۴ فرسخی #نجف بودیم، باز هم آثار غصه را در چهرهاش میدیدم.
🌿یاد روز خواستگاری افتادم؛ لبخند شیرینش از پیش چشمانم محو نمیشد. مردی که نمیدانستم در پیچ و تاب روحش آتشی زیر خاکستر #عشق نهفته است. کم کم دلم برای تبریز تنگ شده بود اما همیشه برق نگاه محبت آمیز و نهاد پاک #سیدعلی برای ماندن در کنارش مجابم میکرد. مردها مثل کودکان اند اما باید کنارشان باشی. حتی اگر بنا بود از دنیا و دارایی هایم دست بکشم، او را میخواستم و در کنارش آرام بودم.
او چیزی کم نداشت اهل فکر و ذکر و درس و تقوا بود و از همه مهمتر، من را دوست می داشت و در محبت کردن کم نمی گذاشت. محبت خوب است؛ اما تا آدمش که باشد زمانی دلی تو را دوست دارد که قد خواسته هایش به اندازه همین دنیاست، و زمانی قلبی دوستدار توست که زلال و آسمانی شده است.
🌿خاک #کربلا چه بهت آور بود؛ از سویی انگار وسط #بهشت نشسته ای و از سوی دیگر انگار کوه غم روی دوش هایت سنگینی میکند. اما شنیده بودم #نجف طور دیگری است؛ سبک و آرام، انگار در خانه پدری ات نشسته ای و در خنکای نسیم محبت، آرام می شوی. هیچ وقت گمان نمیکردم که #نجف برای من آخرین مقصد باشد و دیگر تبریز را نخواهم دید.
🌿در این فکرها غوطه ور بودم که صدای #سیدعلی آمد: "رخشنده سادات بیداری؟" گفتم:" خواب بودم، اما بیدار شدم، کمی دلشوره دارم!" گفت:" چرا عزیز من؟" گفتم:" تو مگه دلت نمیخواست به این سفر بیاییم؟ پس چرا هنوز دلت غمگین است؟" #سیدعلی نگاهم کرد و چشمانش پر از اشک شده بود. به سمتم آمد و دستانش را دراز کرد و دستم را در دستش گرفت و گفت: "من شیفته این خاکم نمیتوانم و نمیخواهم به تبریز برگردم. میخواهم همینجا بمانم. اگر برگردم تلف می شوم" متحیر نگاهش کردم.نمیدانستم چنین قصدی دارد،با این احوال گفتم :
"سیدعلی! تو هر جا باشی من کنارت هستم".
🌿#سیدعلی نگاهم کرد و با اشک خوشحالی گفت: "نمی دانی چه آرامشی به قلبم دادی و تا چه اندازه خوشحالم کردی. اما پدر راضی نمیشود در نجف بمانم". درمانده شدم اما نمیدانم باید چه کنم؟ سرم را به سوی حرم #سید_الشهدا (علیه السلام) برگرداندم و با اعتماد کامل گفتم: "از این آقا میخواهیم همه چیز را برای ما درست کند". انگار روح تازهای در جانش دمیده شده بود، نگاهم کرد صورتش را نزدیک آورد و پیشانی ام را بوسید و گفت:" از اینکه همسری مثل تو دارم خدا را شکر میکنم". بلند شد به سوی بارگاه قمربنی هاشم (علیه السلام) به راه افتاد تا او را واسطه کند که سالار #شهیدان برای باقی ماندن مان در #نجف_اشرف، قلب مولی الموحدین #علی (علیه السلام) را راضی گرداند.
✍ادامه دارد....
🍃❤️🍃〰〰〰〰〰
@moridanoshohada
〰〰〰〰〰🍃❤️🍃