eitaa logo
علی‌ اصغر‌ مرتضایی‌راد
1.6هزار دنبال‌کننده
170 عکس
53 ویدیو
9 فایل
صفحه رسمی علی اصغر مرتضایی‌راد ارتباط با ادمین؛ @h_honar_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
💢مسیر طی شده، و امتداد مسیر 🔻نفس تازه کردیم... قرارمان این بود که فرهنگ سیاسی را تغییر دهیم. نه زیر بار میثاقی رفتیم، نه سلبریتی‌ای از ما حمایت کرد؛ نه کسی به نفعمان کنار رفت و نه مجموعه و شخصیت بزرگی پای کارمان آمد. حتی آنجا هم که خودمان به دنبال حمایت این و آن رفتیم، خدا طوری قاعده بازی را چید که به ما بفهماند خودش همه کاره است. خدا کاری کرد که رای ما خالص خالص باشد. مایی که می‌گویم مای گفتمانی است، و الا چه کسی جوان ۳۱ ساله گمنام ساکن اسدآباد را می‌‌شناخت؟! رای ما نتیجه قدم‌های یخ زده بچه‌هایی بود که شب‌ها زیر بارش برف خانه به خانه تراکت پخش کردند. رای ما نتیجه دعای مادر شهید و لبخند پدر شهید بود. رای ما نتیجه احیای فرهنگ اخلاقی و معنویت سیاسی در انتخابات بود. رای ما نتیجه گفتگوی نفر به نفر با مردم میدان و اعتماد به آن‌ها بود. رای ما نتیجه باور به توان جوانان و احیای امید در دل آن‌ها بود. رای ما نتیجه سردست گرفتن گفتمان انقلاب و آرمان‌هایش بود بدون لکنت و ترس بود؛ چیزی که باور داشتیم مردم به آن ایمان دارند. ما به جای دوپینگ‌های شب انتخاباتی، برای رایمان جنگیدیم. الحمدلله در این فضای دلنشین نفس تازه کردیم. 🔻قله در پیش است... حالا این ماییم و ظرفیت‌های آزاد شده و فعال؛ تیم تخصصی‌ای که سال‌ها در پی اش بودیم دور هم جمع شدند؛ نخبگان یزدی از سراسر کشور گرد آمدند و با اندیشکده‌های کشوری ارتباط گرفتیم. شرکت‌ها و مجموعه‌های دانش بنیان را شناختیم با آنها مرتبط شدیم. بهترین‌های هنر و رسانه استان را حول یک گفتمان مشترک گرد آوردیم و فعال کردیم. ظرفیت بانوان نخبه طلبه، دانشجو و مبلغ را شناسایی کرده و پای کار آوردیم. ظرفیت بخش مهمی از فعالین محلات و فعالین فرهنگی و اجتماعی را شناسایی کرده و به آن‌ها وصل شدیم. شناختمان در مورد مسائل، ظرفیت‌ها و تهدیدها در استان و مناطق مختلف کامل‌تر از قبل شد. در کنار همه این‌ها تجربه فوق‌العاده ای در مدل ارتباط با مردم و کنش‌های اجتماعی و فرهنگی کسب کردیم. و مهم‌تر از همه بدنه اجتماعی چند هزار نفری که برای گفتمان ایجاد شد و به آن رای داد،؛ بدنه‌ای که در تدوام گفتمان‌سازی، مطالبه گری و حل مسائل استان و کشور پشتوانه این ما خواهد بود. اگر می‌خواستیم این ظرفیت‌ها را به طور طبیعی حول یک محور جمع کنیم شاید سال‌ها طول می‌کشید، اما انتخابات برای ما در حکم یک شتاب‌دهنده بود و این اتفاقات بزرگ در کمتر از چند ماه برایمان رقم خورد. شاکر این نعمت بزرگیم، نه فقط در کلام بلکه در عمل. شکر عملی ما ادامه دادن مسیر با این ظرفیت‌های عظیم است. پس کار ما تمام نشده، بلکه کار ما تازه شروع شده‌است. در مسیر قله نفس تازه کردیم و حالا وقت حرکت است، پس؛ بسم‌الله الرحمن الرحیم... علی‌اصغر مرتضایی راد ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ 🌐 پایگاه اطلاع رسانی علی اصغر مرتضایی‌راد 🔰@mortezaeirad_ir
سلام از همون اول قرارمون بر این بود که وام‌دار شخص یا جریان خاصی نشیم؛ برای همین سعی کردیم با کمک‌های مردمی هزینه‌های ستاد رو تامین کنیم. مردم هم لطف داشتن و سنگ تموم گذاشتن. ما هم سعی کردیم با مردم روراست باشیم و هزینه‌ها رو شب انتخابات اعلام کنیم؛ حالا و با تموم شدن انتخابات مقداری از بدهی‌های ستاد باقی مونده که یه همت دیگه می‌طلبه. مبلغش حدود ۴۵ میلیون هست. یه بسم الله دیگه بگین و کمک کنید تا این هزینه باقی ‌مونده هم تامین بشه. لطفا کمک‌های مالی خود را به شماره کارت زیر واریز کنید. 6063731009098725 IR050600761170001756214001 هزینه‌های مازاد صرف امور خیریه و فرهنگی خواهد شد. این پیام را به افرادی که دغدغه ترویج گفتمان انقلاب دارند ارسال کنید. @mortezaeirad_ir
قبلا استاد بنا بود؛ از سه سال قبل به خاطر بیماری، در رستورانی مشغول کارگری می‌شود؛ حقوق چندانی نداشته و چرخ زندگی‌اش با همان مقدار اندک و کمک‌های خیری می‌چرخید. اخیرا دچار سردردهای عجیب شده بود؛ همسرش او را به بیمارستان می‌برد؛ می‌گویند تومور مغزی است و هرچه سریع‌تر باید برای عمل به تهران برود. اوضاع مرد وخیم بوده و بیمارستان‌های دولتی تهران قبولش نمی‌کنند؛ مجبور می‌شوند در بیمارستان خصوصی بستری و عملش کنند. الحمدلله از مرگ نجات پیدا‌ می‌کند؛ امروز قرار است ترخیص شود، اما آن‌ها مانده‌اند و هزینه حدود ۳۵۰ میلیونی بیمارستان. در این ساعات پایانی سال، به نیت سلامتی و ظهور امام زمان، بسم الله بگویید و هرچه در توان دارید به این خانواده محروم کمک کنید. از واریز هر مبلغی، حتی اندک هم دریغ نکنید؛ حتما این پیام را برای چند نفر از نزدیکان و آشنایان ارسال کنید. 6273811619692053 IR450630105170209672802001 شماره‌کارت و شبا به نام علی‌اصغر مرتضایی‌راد. اگر سوالی داشتید به آی‌دی بنده در ایتا پیام بدهید. @mortezaeirad_pv @noghtewirgool
⭕️ تجمع مردم یزد در محکومیت جنایات امروز رژیم صهیونیستی 🔹 برای محکومیت حمله امروز رژیم‌صهیونیستی به سفارت ایران در دمشق و شهادت سرداران سپاه پاسداران و مطالبه‌ی اقدام فوری 🔹زمان تجمع: امشب( دوشنبه) ۱۳ فروردین 🔹محل تجمع :چهار راه شهدا، حسینیه امیرچقماق امشب ساعت ۲۲:۳۰ در میدان امیرچقماق @mortezaeirad_ir
شهید سید مرتضی آوینی: "شهادت لباس تک سایزی است که باید تن آدمی به اندازۀ آن درآید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می کنی، مطمئن باش." چقدر این لباس آسمانی به شما می‌آید رفقا، برای ما کهنه‌پوشان زمینی دعا کنید. @mortezaeirad_ir
برای که در سوگ حماسی فرزندان شهیدش، به اقامه عزا ایستاد؛ اِحیا گرفت و لایق این جام باده شد هرچند زنده بود، ولی باز زاده شد تقدیر یزد در شب سوم نوشته شد یک شبه شد @mortezaeirad_ir
نمی دونم پهبادها تا چند ساعت، یا چند دقیقه دیگه به هدف می‌رسن و مرحله بعدی عملیات کی شروع میشه، فقط می‌دونم مفیدترین کاری که الان در کنار چک‌ کردن لحظه‌ای اخبار‌ می‌تونیم انجام بدیم، گرفتن ختم صلوات و دعا برای به هدف‌ نشستن گلوله‌ها و موشک‌هاست. @mortezaeirad_ir
خدایا تو را شاکریم که ما را در عصر حضرت‌ امام روح الله‌الموسوی الخمینی، در دوران زعامت حضرت امام سیدعلی الحسینی‌الخامنه‌ای‌ آفریدی و در مملکت پاک ایران و زیر پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی قرار دادی. @mortezaeirad_ir
چنین گفت آقا: "توفیق در وحدت کلمه است" و ما امشب یک عملیات بزرگ وحدت کلمه داشتیم: کلمه‌ای که از زبان پهبادها و موشک‌ها جاری شد؛ کلمه‌ای که در بیانیه‌های سپاه به تحریر در آمد؛ کلمه‌ای که دیپلمات‌ها بر آن پافشاری کردند؛ کلمه‌ای که رسانه‌ها با آن موج ایجاد کردند؛ و کلمه‌ای که مردم نیمه‌شب در میادین و خیابان‌ها فریاد زدند. همه یکی بود... @mortezaeirad_ir
همانطور که حمایت مردم سوخت موشک‌ها بود، خوشحالی و حمایت مردم، سامانه بازدارنده تدافعی علیه جنگ رسانه‌ای دشمن خواهد بود‌. امروز این پیروزی بزرگ را، باشکوه جشن بگیریم و شادی و حمایت مردم را با کمیت و کیفیت بالا روایت کنیم. @mortezaeirad_ir
تجمع مردم دارالعباده یزد در اعلام حمایت از پاسخ مقتدرانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جنایات رژیم صهیونیستی امروز ساعت ۱۶، گلزار شهدای خلدبرین، در جوار مزار شهید سیدرضا میرحسینی، نخبه موشکی یزد و از یاران شهید طهرانی مقدم @mortezaeirad_ir
📢حسینیه هنر یزد منتشر کرد 📚سلوی خاطرات شفاهی سلوی فلسفی معلم پرورشی دهه ۶۰ یزد 🔸محقق: سمانه سنایی 📝نویسنده زینب کشاورز جهت تهیه کتاب با شماره زیر تماس بگیرید: ☎️۰۹۱۳۴۵۷۶۹۸۳ 🆔@yazde_ghahraman
⭕سلام، چهارشنبه این هفته یادواره شهدای دانش‌آموز یا همون همکلاسی آسمانیه که هر سال بچه‌های انجمن اسلامی دانش‌آموزان یزد برگزار میکنن. دو تا درخواست ازتون دارم که اگه انجام بدین هم خدا راضیه، هم ان‌شاالله شهدا شفیعتون خواهند شد و هم باعث دلگرمی و انگیزه دانش‌آموزایی میشه که بانی و برگزار کننده مراسمن؛ اول این که حتما سعی کنید توی این محفل باصفا شرکت کنید. دوم هم این که بچه‌ها قرار گذاشتن بعد مراسم از مهمونای شهدا پذیرایی کنن. هر مقدار که براتون مقدوره لطفا کمکشون کنید. اقلام خوراکی لازم: ۵ گونی برنج روغن ۳ تا ۵کیلویی سویا ۱۰ کیلو یا مرغ ۱۸ کیلو پیاز ۱۰ کیلو یا بیشتر هویج ۳ کیلو ۴کیلو رب گوجه جهت هماهنگی تحویل اقلام با شماره زیر تماس بگیرید:
۰۹۱۰۹۱۶۴۶۹۲
کمک‌های مالیتون رو هم به کارت زیر واریز کنید.
۶۱۰۴۳۳۷۸۸۳۳۶۵۲۴۷
بنام حسین میرشریف هزینه یا اقلام اضافی صرف امور فرهنگی، تربیتی یا خیریه میشه. یاعلی @noghtewirgool
⭕"خون شریکی ۲" منتشر شد 🔰یادداشت‌های رسانه‌ای مرحوم محمد‌سرور رجایی ملقب به آوینی افغانستان 📌به کوشش: علی‌اصغر مرتضایی‌راد، پژمان عرب، علی ناصری 🔺️مرحوم محمدسرور رجایی، بیست سال آخر عمر با برکتش را صرف جمع‌آوری اطلاعات و خاطرات مربوط به شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی دفاع مقدس کرد. «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس، «ماموریت خدا» هفت روایت از احمدرضا سعیدی شهید ایرانی جهاد اسلامی افغانستان و کتاب «در آغوش قلب‌ها» اشعار و خاطرات مردم افغانستان از امام خمینی آثار منتشرشده از مرحوم رجایی است. کتاب خاطرات «شهید دکتر سیدعلی شاه موسوی گردیزی» از فرماندهان جهادی افغانستان که به‌دست داعش ترور شد دیگر محصول تلاش‌های محمدسرور رجایی است که بزودی منتشر می‌شود. دبیری چند دوره جشنواره «قند پارسی»، جشنواره خانه ادبیات افغانستان و انتشار مجله باغ ویژه کودکان افغانستانی نیز از دیگر فعالیت‌های وی در این سال‌ها بود. مرحوم رجایی از اعضای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و نیز عضو هیأت تحریریه مجله‌های سوره و راه بود و ده‌ها مقاله یادداشت و گزارش درباره روابط فرهنگی ایران و افغانستان از او به یادگار مانده است. 🆔 @yazde_ghahraman
🔴آیین رونمایی از کتاب «خون شریکی2»؛ یادداشت‌های رسانه‌ای محمدسرور رجایی ⭕️با حضور: 🔺خانواده مرحوم محمدسرور رجایی(نویسنده و شاعر افغانستانی) 🔺علی اصغر مرتضایی‌راد؛ از محققان کتاب 🔺پژمان عرب؛ از محققان کتاب محمدصادق افشاری، مجری‎‌کارشناس 🔷پنجشنبه 27 اردیبهشت؛ ساعت 14 💠غرفه انتشارات راه‌یار(شبستان؛ راهروی21، غرفه502) 🌱 منتظر حضور گرمتان در غرفه انتشارات راه‌یار هستیم 📆 ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ 📍 تهران، مصلی امام خمینی، راهروی ۲۱، شماره ۵۰۲ 🖥 و همزمان در بخش مجازی نمایشگاه: 🔗 B2n.ir/u43943 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 raheyarpub.ir@Raheyarpub 🆔 @yazde_ghahraman
عجب سناریویی چیده کارگردان عالم؛ شب میلاد امام رضا، خادم الرضا میان مه غیب می‌شود. نامش در دنیا به زبان‌ها می‌افتد و موافق و مخالف برای نجاتش دعا می‌کنند. شایعات توطئه مطرح می‌شود، ولی ضریب نمی‌گیرد. همه درگیر عملیات نجاتند و تعلیق در اوج است. امید که پایان فیلمنامه شیرین باشد... @mortezaeirad_ir
⭕چقدر شبیه همیم رفته بودیم برای یک مراسم زنانهٔ جشن میلاد امام رضا(ع). بیرون مراسم در محوطهٔ مجتمع نشسته بودیم که خبر سانحه برای هلی‌کوپتر رییس‌جمهور منتشر شد. مرد بغل دستی‌ام پک محکمی به سیگارش زد و‌ گفت: «طوریش نشده. نگران نباش.» بعد بدون مقدمه ادامه داد و با نیشخند گفت: «دیگه وضع مملکت از این بدتر هم نمیشه. شاه هم بیاد نمی‌تونه درستش کنه. حتی شاه.» مجتبی آمد وسط بحث و گفت: «شاه همین که بحرین رو مفت و مجانی داد، برای هفت پشتمون بسه.» حوصله بحث نداشتم. قلبم تیر می‌کشید و دست چپم درد می‌کرد. به مجتبی گفتم: «بلند شو بریم یه دوری بزنیم.» سوار ماشین شدیم و از محوطهٔ مجتمع بیرون زدیم. توی این فرصت چند خبر نگران‌کننده منتشر شد از جمله خبر فِیک برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی. وقتی برگشتیم نگرانی را توی صورت مرد سیگاری می‌دیدم. از خوشحالی و نیشخند هم اثری در چهره‌اش نبود: «ایشالا که زودتر پیدا میشه. نگران نباشید. منم وقتی خبر جلسه شورای امنیت رو شنیدم نگران شدم.» یک‌دفعه حالم تغییر کرد. منی که برای نبودن پیشش سوار ماشین شده بودم، حالا انگار قلبم به او نزدیک‌تر شده بود. دیدم چه‌قدر ما ایرانی‌ها در حوادث و ناراحتی‌ها شبیه به هم می‌شویم. چه‌قدر انسجاممان زیاد می‌شود. چه‌قدر هوای همدیگر را داریم. ایرانی‌ها را باید در همین اتفاقات شناخت. در سوگ حاج قاسم. در وعده صادق. در نگرانی برای رییس‌جمهوری که شاید نه در انتخاباتش شرکت کرده باشند و نه به او رای داده باشند. ✍محمدحسین عظیمی @ravina_ir 🌱@mortezaeirad_ir
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ، إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ. سلام بر ابراهیم، اینگونه محسنین را پاداش می‌دهیم، درحقیقت او از بندگان مومن ما بود. @mortezaeirad_ir
صل علی محمّد، خادم ملت رفت و دیگر نیامد... @mortezaeirad_ir
⭕رییسی بهشتی شد یک سالی از انتخابات ریاست‌جمهوری می‌گذشت. ترم دو هم تازه تمام شده بود. تابستان بود و دورِ دوره‌های تشکیلاتی، داغ! در خلال یکی از این دوره‌ها، فرصتی شد تا حاج آقا را زیارت کنیم. آن موقع هنوز تولیت آستان قدس رضوی با ایشان بود. همین که فهمیدم بچه‌های دوره با ایشان جلسه دارند، با خود گفتم فرصت خیلی خوبی است تا جواب سوال‌هایم را بگیرم. انتظار جلسه سی چهل نفره داشتم. تیرم به سنگ خورد. جلسه جهادی‌های خراسان بود. سیصد تا چهارصد نفر حاضر بودند. حاج آقا و حداد عادل سخنرانی کردند و نماز را به امامت ایشان خواندیم. بعد از نماز، درست در همین حین که کاملا از جواب گرفتن در این شلوغی نا امید بودم، دیدم حاج آقا ایستاده مشغول پاسخگویی هستند. دو سه ردیف آدم بیشتر دورشان نبود. قدری نزدیک شدم. دغدغه‌ها، از جنس دغدغه‌های بچه‌های جهادی بود. دیدم فرصت مناسب طرح پرسش‌های من نیست. قیدش را زدم و قدری دور شدم، ولی دلم رضا نداد. معلوم نبود دیگر بتوانم حاج آقا را ببینم! برگشتم و خودم را در حلقه وسط انداختم. با لهجه یزدی گفتم: «سلام حاج آقای رییسی! من به عنوان یک جوونی که پارسال تو ستاد شما فعالیت داشته و طرفدار شما بوده...» حاج آقا لبخند می‌زد و گوش می‌داد. نمی‌دانم لبخندش به خاطر لهجه بود یا مدل وسط پریدن من! ولی ادامه‌اش را که شنید، لبخندش خشکید! «آقای رییسی من واقعا می‌خوام بدونم سال شصت و هفت خطایی رخ داده؟ حق و ناحقی شده یا نه؟» همهمه شد. سوالم در پرسش‌های دیگران گم شد. قدری منتظر ماندم. دیدم حاجی به سمت در خروجی حرکت کرد. خشکیدگی لبخند حاجی را تحلیل می‌کردم و از گرفتن جواب دل کنده بودم. نتوانستم خودم را قانع کنم که یک بار دیگر نپرسم! چند متر مانده بود به در، حاجی مجددا شروع کرد به پاسخگویی به تعدادی از سوالات. مجددا خود را وسط انداخته و گفتم: «حاج آقا من جوابم را نگرفتم!» حاج آقا گفت: «بعدا بیا جوابت را می‌دهم!» با خود گفتم کجا بیایم؟! این چه پیچاندنی است؟! من که دیگر نمی‌توانم شما را ببینم! حاج آقا به سمت در خروج رفت. برای جلسه بعدی عجله داشت. سرم را برگرداندم که بروم، یک دفعه حاجی برگشت: «اون جوون یزدی که سوال داشت کجاست؟» صدایم زدند. حاج آقا داخل چارچوب در هم به سوالات ملت جواب می‌داد. رفتم کنار حاج آقا ایستادم. یکی از داخل در دستم را گرفت و می‌کشید: «بیا تو! بیا تو!» قدری که از چارچوب رد شدم، محافظ دیگری آن دستم را گرفته بود و می‌کشید: «اول حاج آقا!» خلاصه بعد از لحظاتی در سالن جلسات، من بودم و حاج آقا! با اینکه عجله داشت، یک ربع، بیست دقیقه نشست و جوابم را داد. منطقی بود. جواب شبهه سه چهار ساله‌ام را گرفتم. آخرش هم گفت: «خدا نگذرد از این‌ها که مغز جوونای ما رو این‌جوری به کار می‌گیرند. من مطمئنم که چوبش را خواهند خورد.» دانستم که خشکیدن خنده بر لب سید از بی‌اخلاقی‌های انتخاباتی بود. خدا رحمتش کند! عاقبت به خیر شد. او بهشتی شد. مثل استادش! هر دو سوختند؛ هم در حیات، هم در ممات. ان‌شاءالله دست ما را هم بگیرد. آمین! ✍محمدحسین قانع @ghane1998 🌱@mortezaeirad_ir
در دارالعباده یزد سنت این است که فقط برای سوگ‌های عظیم، مثل محرم، نخل را سیاه‌پوش می‌کنند؛ سید تو چه کردی با این مردم که در عزایت رخت سیاه بر تن نخل‌ها کرده‌اند. @mortezaeirad_ir