eitaa logo
مشاعره
453 دنبال‌کننده
323 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حُسن گویَند که چُون دیده شَوَد ؛ دِل بِرُبایَد تو بِدین حُسن ، دِل اَز دیده و نادیده رُبایی
حرفِ ناگفته زیادست... ولی میگذریم آمد و بُرد و زَد و خورد... حلالش باشد!
حال مرا هر کس که می‌پرسد بگو خوب است اشکش روان، اندوه جاری، زخم‌ها کاری‌ست
حریم خلوت دل را ز غیر دوست خالی کن که سلطان در حرم می‌باید و خیل و حَشَم بیرون
حضور توست که دلخواه کرده شعرم را وگرنه آینه در ذات خود پری رو نیست
حاج قاسم چقَدَر خوب در آغوش کشید هر که سودای شهادت به سرش بود هنوز
حُسنِ خُلقی ز خدا می‌طلبم خویِ تو را تا دگر خاطرِ ما از تو پریشان نشود
حرف بسیار است اما فرق دارد شعر من شرح حال یک جوان پیر چیز دیگریست
حرف خود شیفتگی نیست، ولی پای غمت چون من انگشت شمار است،ببین کی گفتم!
حال ما را که نرفتیم شب جمعه نپرس دلِ ناقابلِ ما تنگ شدن را بلد است
حق داشتی مرا نشناسی ، به هر طریق من همچنان همانم و دنیا عوض شده‌ست
حال و هوای عاشقان،هیچ ندیده عاقلان سنگ نخورده غصه ی آینه ی شکسته را
حال آن خسته چه باشد كه طبيبش بزند زخم و بر زخم نمک پاشَد و مرهم بِبَرد
حالا که سر چرخانده‌ام در باد می‌بینم پشت سرم شهری است از هر روشنی خالی
حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟
حرف حق خوب‌ست اما صرفه در گفتار نیست کرد آخر در جهان منصور را بر دار حرف
حال دلِ صد پاره که در نامه نوشتیم در یار اثر کرده که ناخوانده، دریده است!
حافظ اگر قدم زنی در رَهِ خاندان به صِدق بدرقهٔ رَهَت شود همَّتِ شَحنِهٔ نجف
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق من همچنان همانم و دنیا عوض شده‌ست
حال دل می بینم و بر خود ترحم میکنم همچو بیماری که بیند رنج بیماری دگر
حک نمودم روی قلبم یا رئوف و یا رضا مشکل قلب گدا را زود درمان می‌کند
حُسن اندامت نمی‌گویم به شرح خود حکایت می‌کند پیراهنت
حسرت زلف توام بود شکستم دادند وصل میخواستم آیینه به دستم دادند