eitaa logo
مشاعره
461 دنبال‌کننده
326 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش من باشی ، بمانم تا ابد در قلب تو جمله ی بالا دعای آخر سال من است!
بی‌واسطه روزی هوس دیدن ما کن کندر دل ما جز هوست نیست هوایی
کجا به دست محبت شده‌ست خاری گل زمانه‌ای‌ست که هرکس وفا کند خوار است
به خلوتی که سخن می‌شود حجاب آنجا حدیث دل به زبانِ نگاه می‌گویم
نَفَس به یادِ دمی می‌زنم که مرگ درآید مگر به گوشِ گران بشنوم صدای علی را
دُنیـٰا امان نَداد به دَستت بیاورم هِی خواستم نَقشه بِچینم،به باد رَفت
"وابستگی" تلخ است هنگامی که می فهمی آنقدرهایی که خودش میگفت "تنها نیست"
به خلوتی که سخن می‌شود حجاب آنجا حدیث دل به زبانِ نگاه می‌گویم
سحر هشتم و حرفی به رضا جان دارم از تو من یک سفر کرب و بلا میخواهم
ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی چون فاصله‌ی بیت بُود فاصله‌ی ما
نظر به سوره نور است و دل به آیه فتح به فال روی تو چون وا کنند قرآن را
مرا با عشق باکی از گزند زندگانی نیست که هرگز اسکناس لای قرآن تا نخواهد خورد
چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل آن نگارین همه رنگ و همه بو می‌بینم
تـجـارتخانه هــای مـکـه از امـوال او پــر بــود ولی او با خدای خود فقط میل تجارت داشت
شکست شیشه‌ی دل را مگو صدایی نیست که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
عیدِ ما دل‌شدگان، لحظهٔ دیدار شماست سالِ ما ساعتِ تحویلِ خودش را دارد
آلوده اش به بوی گل و یاسمن مساز مغزی که از شمیم محبت معطر است
مرا ز شوق ، عزیزم دوباره خواهی کشت بر این جنازه نمازی اگر اقامه کنی
دکترم تجویز کرده دیدنِ روی تو را قرصِ ماهِ من بیا از وقتِ دارو نگذرد
هر دو دستم به سر است از غم او، نتوانم که به تن پیرهنِ صبر و سکون درپوشم
فکر کن حبس ابد باشی و یکبار فقط به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد
به جستجوی یک نشان برای اندکی زمان نشسته‌ام به راه تو، نیامدی ، ندیده‌ای...!
شبی پرسیدم از دلبر،چه فن در عاشقی خوش تر؟ فشاند آن زلف چون عنبر به رخ یعنی "پریشانی"
با ترس و لرز ، حرفِ دلم را زدم به تو من دال و واو و سین و تِ دارم تو را،بفهم!
اتفاقی عاشقم شد، ناگهانی دل برید باد با خود می‌برد احساسِ بادآورده را
چند روز است که در روزه ی دیدار توام پر کن این فاصله ها را که دم افطار است
برای چشم تو باید کتاب و دیوان گفت نمی‌شود که تو یک بیت مختصر باشی
چون که می‌دانی کی‌ام دل راحت از ما کنده‌ای آدم ســاده سـریع‌تـــر خام یـــک حسرت شـــود
عافیت را لمس کردم غیر تو معنا نداشت تندرستی بی‌تو انگاری خود بیماری است