eitaa logo
مشاعره
471 دنبال‌کننده
334 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که دلتنگی، دلم را با خودش برد فنجانی از شعـر و غزل را سر کشیدم
چایی نشد فدای سرت قهوه دم بکن تنها بهانه‌ای است که هم‌صحبتت شوم
دوست‌ترت دارم از هر‌چه دوست ای تو به من از خود من خویش‌تر
من از مردن نمیترسم همه ترسم ازین باشد که بعد من کسی نتوان دراین حد عاشقت باشد
ما بوی پیرهن را، در جان ذخیره داریم شاید نیاید از مصر ، هر روز کاروانی
خواستم تا چای با طعم لبانت دم کنم با نگاهت، قهوه کردی چای شیرین مرا
ایمان وکفر من همه رخسار و زلف توست در بند کفر مانده و ایمانم آرزوست
درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من  داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
تویی در دیده‌ام چون نور و محرومم ز دیدارت نمی‌دانم ز نزدیکی کنم فریاد، یا دوری
من نگاه از مردم این شهر می‌دزدم ولی آن‌که را سیری ندارم از تماشایش تویی