✨تربیت فرزند✨
🔶چرا کودک، وسایلش را به بقیه نمیدهد؟؟
🟪کودک تا قبل از سه سالگی، وسایلش را مانند اعضای بدنش میداند و هرگز نمیپذیرد دیگران را سهیم کند و نباید از او انتظار داشت دستش یا پایش را به کسی بدهد!! تا سه سالگی به او نگویید:
وسایلت رو به .... بده...
پس کودک اگر تمایل داشت، وسایلش را به دیگران میدهد وگرنه او را مجبور نکنید و در چنین مواردی حواس بچه کوچکتر را پرت کنید.
این یکی از دلایلیست که میگوییم کودک پس از سه سالگی وارد مهد شود.
🔴حدود چهارسالگی میتواند وسایلی که مربوط به خودش نیست، ولی اجازه استفاده از آنها را دارد، با دیگران به اشتراک بگذارد.(مثل تلویزیون، تلفن)
🔷در پنج سالگی علاقه به اشتراک گذاشتن پیدا میکند و اسباب بازیهایش را به دوستانش میدهد.
پس صبور باشید و فرزندتان را درک کنید.
#فرزندپروری
https://eitaa.com/moshaverehtolue
❤️❤️❤️
🔴 کوک کردن زندگی
💠 یک اسباب بازی کوکی زمانی تحرّک دارد که او را کوک کنند. به هر اندازه که کوک شود حرکت میکند. و جالب این است تا وقتی این اسباب بازی کوک نیست کسی به او توجه و اعتنایی ندارد چون راکد و بیتحرّک است اما وقتی کوک میشود، خودِ کوککننده به آن خیره شده و از حرکت آن لذّت میبرد.
💠 زن و مرد برای تحرّک و نشاط در خانه باید ساز یکدیگر را کوک کنند. وقتی سازتان کوک باشد مورد توجه و محبّت بیشتر همسر قرار میگیرید. در واقع عامل لذّت بردن از زندگی و همسرتان به دست خودتان است.
💠 راه خوب کوک کردنِ همسر، محبّت ویژه و احترام خاص به همسر با در نظر گرفتن قلقها، نیازها و توقّعات منطقی اوست.
💠 نگذارید همسرتان سرد و بیتحرّک شود دوباره او را کوک کنید تا زندگی واقعی جریان داشته باشد و به زندگی شما ریتم زیبا دهد.
#خانواده_موفق
https://eitaa.com/moshaverehtolue
❤️❤️❤️
«گرگ ها در لباس بره در کمین اند مراقب خودتون باشید»
#خانواده_موفق
https://eitaa.com/moshaverehtolue
❤️❤️❤️
🌺🌺🌺
به جای تذکر و امر و نهی های پی در پی در خانه، فرزند خود را به همکاری دعوت کنید.
مثلا وقتی که اتاق او به هم ریخته می بینید یا می بینید که کف اتاق را رنگی کرده است به جای اینکه به او بگویید؛ "چه کسی این همه ریخت و پاش کرده؟!" یا "چه کسی این رنگ ها را کف اتاق مالیده؟!" می توانید این گونه مطرح کنید. 👇
1. مشکل را تشریح کنید.
"میبینم که کف اتاق پر از رنگ شده!"
2. آگاهی بدهید.
"پاک کردن رنگ قبل از اینکه خشک شود آسان تر است.
3. یک راهی را پیشنهاد کنید.
"می شود آن را با تکه ای پارچه یا اسفنج خیس تمیز کرد.
4. با یک کلمه یا حالت آن را ادا کنید.
"رنگ"
5. احساس خود را بروز دهید:
" دوست ندارم کف زمین را پوشیده از رنگ ببینم"
6. نوشته ای ارائه دهید:
" قابل توجه نقاشان، لطفاً قبل از ترک اتاق کف زمین را به حالت اول خود در آورید .
#فرزندپروری
https://eitaa.com/moshaverehtolue
❤️❤️❤️
خوشبختی سه قانون دارد :
فراموش کردن تلخیهای دیروز
غنیمت شمردن شیرینیهای امروز
امیدواری به فرصتهای فردا ...
حال دلتون خووووب
https://eitaa.com/moshaverehtolue
❤️❤️❤️
🌷🌷🌷
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ؛
ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﯽ ﻣﯽﺳﺎﺯﯼ...
ﻭ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺗﻮ ﻣﻮﺟﯽ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺐ...!
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ؛
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﺩ،
ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ...!
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ
ﯾﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ!
ﻣﮕﺬﺍﺭ ﻣﻮﺝ ﮐﻼﻣﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﮕﻮ...!
ﺍﮔﺮﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺑﮕﻮ!
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﯾﻦﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﯼ!
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪﯼ ﺧﺸﻢ!
ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ...
ﻫﻤﻪ ﺁن ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺴﺘﯽ!
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻓﻘﻂ خوبیهایت ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ...
مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ
#مشاوره
#تفکر
#ارتباط_کلامی
https://eitaa.com/moshaverehtolue
❤️❤️❤️
داستانك :
🔵صداى ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزديك آن خانه مىگذشت، مىتوانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و ميگسارى پهن بود و جام «مى» بود كه پياپى نوشيده مىشد. كنيزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبهها را در دست گرفته از خانه بيرون آمده بود تا آنها را در كنارى بريزد. در همين لحظه مردى كه آثار عبادت زياد از چهرهاش نمايان بود و پيشانىاش از سجدههاى طولانى حكايت مىكرد از آنجا مىگذشت، از آن كنيزك پرسيد:
«صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟».
- آزاد.
- معلوم است كه آزاد است. اگر بنده مىبود پرواى صاحب و مالك و خداوندگار خويش را مىداشت و اين بساط را پهن نمىكرد.
ردوبدل شدن اين سخنان بين كنيزك و آن مرد موجب شد كه كنيزك مكث زيادترى در بيرون خانه بكند. هنگامى كه به خانه برگشت اربابش پرسيد: «چرا اين قدر ديگر آمدى؟».
كنيزك ماجرا را تعريف كرد و گفت: «مردى با چنين وضع و هيئت مىگذشت و چنان پرسشى كرد و من چنين پاسخى دادم.»
شنيدن اين ماجرا او را چند لحظه در انديشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده مىبود از صاحب اختيار خود پروا مىكرد) مثل تير بر قلبش نشست. بى اختيار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشيدن نداد. با پاى برهنه به دنبال گوينده سخن رفت. دويد تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و ديگر به افتخار آن روز كه با پاى برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد. او كه تا آن روز به «بشربن حارث بن عبد الرحمن مروزى» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافى» يعنى «پابرهنه» يافت و به «بشر حافى» معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پيمان خويش وفادار ماند، ديگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عياشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهيزكار و خداپرست درآمد
[منبع :مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى (داستان راستان)جلد 18 صفحه 286 ]
#توبه
https://eitaa.com/moshaverehtolue
❤️❤️❤️