🌷روضه شب چهارم🌷
امشب شب چهارم ِ ما با حُر توبه كنیم. اونایی كه شرایط حُر رو دارند،حُر بشند امشب،آی رفیق بیا امشب از گناه آزاد بشو،
گفت ای عفو وکرامت ز ازل بنده ی تو
خصم شرمنده و دلباخته ی خنده ی تو
رحمت واسعه ی حق یم طوفنده ی تو
من کیم بنده ی درمانده ی شرمنده ی تو
سیدی حر سیه رو به شما پیوسته
این یزیدی به امام شهدا پیوسته
حر خودش رو شكست،سردار بود،یلی بود برا خودش
،دیدن كلاه و خود و عمامه رو برداشته،موهاش رو پریشون كرده،چكمه هاش رو گردنش انداخته،داره میآد،همچین كه رسید جلوی ابی عبدالله خودش رو انداخت رو پاش. ببین حر چه طور حرف زده:
شیشه ام آمده ام تا گهرم گردانی
پیش شمشیر بلایت سپرم گردانی
از کرامت بکشی زنده ترم گردانی
چون غبار ره خود دور سرم گردانی
خود حسین واسطه ی رحمت خداست،حالا حر دره خونه ی ابی عبدالله یه واسطه برده،ببین چه كرده حر،صدا كرد آقا:
آب بر کام من از تیغه ی شمشیر ببخش
حر خود را به علی اصغر بی شیر ببخش
من و به بچه ی بی شیرت ببخش آقاجان. حالا امام داره جوای حر رو میده،سر حر رو بالا گرفت. اِرفَع رَأسَك
تو یزیدی نه، کز آغاز زما بودی حرّ
این یه بیت خیلی آدم رو به هم می ریزه،میشه آقا به ما هم همین جوری بگه،آقا ما كه آب رو به روت نبستیم،ما كه دل زینب رو نلرزوندیم.ببین آقا به حر چی میگه:
تو یزیدی نه، کز آغاز زما بودی حرّ
سخت دلتنگ تو بودیم کجا بودی حرّ
حُر منتظرت بودم،چرا دیر اومدی؟زودتر از اینها منتظرت بودم، آقا میشه به منم یه جوری بگی منتظرم بودی بفهمم آقام حواسش به من هم بوده
راه گم کردی و از دوست جدا بودی حرّ
بر سر قافله خون خدا بودی حرّ
تا بیایی به سوی یار دعایت کردم
نه به یک بار که صد بار دعایت کردم
آقا مارو دعا كردی كه تو خیمه ی عزاییم
تو از امروز دگر حرّ فداکار منی
بلکه همسنگر عباس علمدار منی
تا ابد یار منی یار منی یار منی
من خریدار تو گشتم که خریدار منی
سر زده صبح سعادت به مبارک بادت
خلعت خون ،تن صدچاک، مبارک بادت
اذن میدان داد،وقتی سرش رو بلند كرد،آقا بهش گفت:حر می خوای جبران كنی،می خوای توبه ات قبول بشه بسم الله،میدان عمل آماده است
،روضه بخونم برات زود ببرمت سرغ اصل مطلب:رفت میدان،جنگید،وقتی افتاد روی خاك،ابی عبدالله دو تا مدال به حر داده،مدال اولی كه به حر داد این بود،آخه حضرت یه بار اسم مادر حر رو برده بود،نفرین كرده بود حر رو، فرموده بود:ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ مادرت به عزات بشینه. انگار می خواست از دل حر دربیاره،مدال اول رو بهش داد،وقتی سر خونیش رو بغل كرد،فرمود: أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً تو آزاده ای همون جور كه مادرت تو رو آزاده نام نهاده. اینجا اینجوری اسم مادرش رو آورد كه از دلش درآره،یه مدال بهش داد،
میدونی مدال بعدی چی بود؟دیدن ابی عبدالله یه دستمال از شال كمرش جدا كرد"اهل روضه كجاند؟از من جلوتر می ری من خیلی جلو نرم"دیدن با دستمال خودش سر حر رو بست،خوش به حالت حر،مدال از این بالاتر،خود حسین سرت رو با دستمال خودش بست
آخ دلم یه جایی رفته،كی با من میآد؟ من یه جمله بگم،اونی كه مریض دكتر جواب كرده داری،اونی كه مریض سرطانی داری.
یه جمله: اینجا ابی عبدالله با دستمال خودش سر این سردار رو بست،چون می شد سرش رو ببندی
،اما یه سردار كنار علقمه،چنان تیر سه شعبه،چنان عمود آهن، هر كاری كرد سر عباس رو ببنده،....امشب شبش نیست اما میگم:
سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل
دستت رو پایین نیار به عباس و به حسین:الهی العفو،الهی العفو
🌿حتی اگه شرایط رفتن به هیأت رو نداری خودت تو خونه بخون...🌿
#خانواده_موفق
#روضه_حر
#شب_چهارم
https://eitaa.com/moshaverehtolue
🖤🖤🖤