eitaa logo
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
5.9هزار دنبال‌کننده
412 عکس
242 ویدیو
37 فایل
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَيكَ يَا صَاحِبَ المُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ 🚩 📎 پایگاه علمی - پژوهشی #مقتل و #مقتل_شناسی 📎 اِحیاء تراث شیعی و نسخ خطی 📌 ارتباط با ادمین: 🆔 @mosibatoratebah_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ روضه ی مأثور اسارت ⬅️الإقبال عن كتاب المصابيح بإسناده عن جعفر بن مُحَ سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ ، فَقالَ : حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ  بِغَيرِ وِطاءٍ ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اُكُفٍ  ، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ ،◀️◀️ إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ ،▶️▶️ حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ : يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعونِ ⬅️⬅️الإقبال ـ به نقل از كتاب المصابيح ، به سندش از امام صادق: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم . فرمود : «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز ، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان ، پشت سرِ من بر اَسترانى بدون پالان ، سوار بودند . كسانى كه ما را مى بردند ، از پشت سر و گرداگردمان ، با نيزه ، ما را احاطه كرده بودند و آزار مى دادند . اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مى چكيد ، با نيزه به سرش مى كوبيدند ، تا آن كه وارد شام شديم . جارچى جار زد : اى شاميان ! اينان ، اسيران اهل بيتِ ملعون اند» 📖📖الإقبال : ج 3 ص 89 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 154 ح 3 . @maghtal61
❓❓❓س 1446: در بعضی از هیأت‏های مذهبی مصیبت‏هایی خوانده می‏شود که مستند به مقتل معتبری نیست و از هیچ عالم یا مرجعی هم شنیده نشده است و هنگامی که از خواننده مصیبت از منبع آن سؤال می‏شود، پاسخ می‏دهند که اهل بیت(علیهم‌السلام) اینگونه به ما فهمانده‏اند و یا ما را راهنمایی کرده‏اند و واقعه کربلا فقط در مقاتل نیست و منبع آن هم فقط گفته‏های علما نمی‏باشد بلکه گاهی بعضی از امور برای مدّاح یا خطیب حسینی از راه الهام و مکاشفه مکشوف می‏شود، سؤال من این است که آیا نقل وقایع از این طریق صحیح است یا خیر؟ و در صورتی که صحیح نباشد، تکلیف شنوندگان چیست؟ 📝📝ج: نقل مطالب به‌صورت مزبور بدون اينکه مستند به روايتی باشد و يا در تاريخ ثابت شده باشد، وجه شرعی ندارد مگر آنکه نقل آن به عنوان بيان حال به حسب برداشت متکلّم بوده و علم به خلاف بودن آن، نداشته باشد و تکليف شنوندگان نهی از منکر است به شرطی که موضوع و شرايط آن نزد آنان ثابت شده باشد.
✅حضرت رباب بخش اول 📝شناسنامه: 🔻وُصفت الرّباب بأنّها امرأة جمیلة عاقلة فاضلة شاعرة، وهی امّ سکینة وعبدالله وى را زنى زیبارو، خردمند، بافضیلت و شاعر، توصیف کرده‏اند. رَباب، مادر سَکینه و عبد اللّه است 📖الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج ۱ ص 4 🔻تاریخ دمشق: رَباب کَلبى، دختر امرؤ القیس بن عَدىّ بن اوس بن جابر بن کعب بن عُلَیم بن هُبَل بن عبد اللّه بن کِنانه، همسر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام و مادر دخترش سَکینه، در میان آن دسته از خاندان حسین علیه السلام است که پس از شهادتش، در دمشق، بر یزید، وارد شدند و حسین علیه السلام در یکى از شعرهایش از او یاد کرده است. ⬅️خواستگاری: عوف بن خارجه مى‏گوید: در روزگار خلافت عمر بن خطّاب، نزدش بودم که مردى گردن‏کج، از میان مردم، عبور کرد و به سوى عمر آمد و پیش رویش ایستاد و به او با عنوان خلیفه، سلام داد. عمر گفت: تو کیستى؟ گفت: مردى مسیحى! من، امرؤ القیس پسر عَدىّ کلبى هستم. عمر، او را نشناخت. مردى از میان جماعت به او گفت که این، از قبیله بکر بن وائل است که در جنگ جاهلىِ فَلَج، بر آنان هجوم آورده است. عمر گفت: چه مى‏خواهى؟ گفت: مى‏خواهم مسلمان شوم. عمر، اسلام را بر او عرضه داشت و وى، پذیرفت. سپس عمر، نیزه‏اى خواست و پرچم امارت بر مسلمانانِ قبیله قُضاعه را بر آن بست و به او سپرد. این پیرمرد، باز گشت، در حالى که پرچم بر بالاى سرش به اهتزار در آمده بود و تا آن هنگام، ندیده بودم مردى که یک سجده هم نکرده، امیر گروهى از مسلمانان شود. على بن ابى طالب علیه السلام به همراه دو پسرش، حسن و حسین، از آن مجلس برخاستند و خود را به او رساندند. على علیه السلام سرِ او را گرفت (او را به سوى خود، متوجّه کرد) و فرمود: «من، على بن ابى طالب، پسرعمو و داماد پیامبر خدایم و این دو، پسران من از دختر او هستند. ما مى‏خواهیم داماد تو شویم. به ما همسر بده». امرؤ القیس گفت: اى على! مُحَیّاه دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسن! سَلمى دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسین! رَباب دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم. ◀️ رَباب، همان است که حسین علیه السلام در حقّش چنین سروده است: لَعَمرُکَ إنَّنی لَاحِبُّ دارا تَحُلُّ بِها سُکَینَةُ وَالرَّبابُ‏ احِبُّهُما و أبذُلُ بَعدُ مالی ولَیس لِلائِمی فیها عِتابُ‏ ولَستُ لَهُم وإن عَتَبوا مُطیعا حَیاتی أو یُغَیِّبَنِی التُّرابُ‏ به جانت سوگند، من، سرایى را دوست دارم‏ که سَکینه و رَباب در آن، جاى دارند. دوستشان دارم و دارایى‏ام را مى‏دهم‏ وسرزنشگرم را یاراى سرزنش نیست. و هر چند[مرا]سرزنش کنند، مطیع آنان نیستم‏ در طول زندگى‏ام تا آن گاه که خاک، مرا پنهان کند. ⏪وهِیَ الَّتی أقامَت عَلى قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام حَولًا،⏩ ثُمَّ قالَت: إلَى الحَولِ ثُمَّ اسمُ السَّلامِ عَلَیکُما ومَن یَبکِ حَولًا کامِلًا فَقَدِ اعتَذَر او کسى است که یک سال بر مزار حسین علیه السلام، اقامت[و عزادارى‏]کرد و سپس سرود: تا یک سال، مى‏گِریم و سپس، شما دو تن را بدرود مى‏گویم‏ و البته هر کس یک سال کامل بگرید، عذر مقبولى[براى رفتن‏]آورده است. ظاهرا مقصودش از دو تن، امام حسین علیه السلام و فرزندش عبداللّه[على اصغر]باشند چون حسین علیه السلام وفات کرد، به خواستگارى رَباب آمدند و پافشارى کردند؛ امّا او گفت: «پدرْشوهر دیگرى جز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بر نمى‏گزینم» و دیگر ازدواج نکرد و پس از حسین علیه السلام، یک سال بدون سقف و سایه‏بان، زندگى کرد تا آن جا که فرسوده شد و از افسردگى، جان داد. او از زیباترین و عاقل‏ترینْ زنان بود. @maghtal61 📖 تاریخ دمشق: ج ۶۹ ص ۱۲۰
✅حضرت رباب بخش دوم 🏴🏴مراثی حضرت رباب 1⃣الأغانی عن عوانة: رَثَتِ الرَّبابُ بِنتُ امرِئِ القَیسِ امُّ سُکَینَةَ بِنتِ الحُسَینِ علیه السلام، زَوجَهَا الحُسَینَ علیه السلام حینَ قُتِلَ، فَقالَت: إنَّ الَّذی کانَ نورا یُستَضاءُ بِهِ بِکَربَلاءَ قَتیلٌ غَیرُ مَدفونِ‏ سِبطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللّهُ صالِحَةً عَنّا، وجُنِّبتَ خُسرانَ المَوازینِ‏ قَد کُنتَ لی جَبَلًا صَعبا ألوذُ بِهِ وکُنتَ تَصحَبُنا بِالرُّحمِ وَالدّینِ‏ مَن لِلیَتامى ومَن لِلسّائِلینَ ومَن یُغنی ویَأوی إلَیهِ کُلُّ مِسکینِ‏ وَاللّهِ لا أبتَغی صِهراً بِصِهرِکُم حَتّى اغَیَّبَ بَینَ الرَّملِ وَالطّینِ الأغانى به نقل از عوانه: رَباب، دختر امرؤ القیس و مادر سَکینه، دختر حسین علیه السلام، بر شهادت همسرش حسین علیه السلام، چنین مرثیه خواند: آن که نورى پرتوافشان بوده است‏ اکنون، کشته دفن‏ناشده کربلاست‏ نواده پیامبر! خدا تو را از سوى ما جزاى نیکو دهد[تو]از زیان وزن اعمال[در قیامت‏]، دور گشته‏اى. تو براى من کوهى سخت بودى که به آن‏پناه مى‏بردم‏ و تو با رحمت و دیندارى، با ما مصاحبت مى‏کردى. [پس از تو]چه کسى براى یتیمان باشد و چه کسى براى درخواست کنندگان‏و چه کسى نیاز را برطرف کند و مسکینان، به او پناه برند؟ به خدا سوگند، پس از تو با هیچ کس دیگرى ازدواج نخواهم کرد تا آن که میان شن و گِل، مدفون و ناپیدا شوم. 📖الأغانی: ج ۱۶ ص ۱۴۹ @maghtal61
✅حضرت رباب بخش دوم ⬅️⬅️این واقعه در مجلس ابن زیاد ملعون گویا واقع شده است. 🏴🏴مراثى حضرت رباب إنَّ الرَّبابَ بِنتَ امرِئِ القَیسِ زَوجَةَ الحُسَینِ علیه السلام أخَذَتِ الرَّأسَ ووَضَعَتهُ فی حِجرِها، وقَبَّلَتهُ وقالَت: ✳️واحُسَینا فَلا نَسیتُ حُسَینا أقصَدَتهُ أسِنَّةُ الأَعداءِ غَادَروهُ بِکَربَلاءَ صَریعا لا سَقَى اللّهُ جانِبَی کَربَلاءِ تذکرة الخواصّ: رَباب، دختر امرؤ القیس و همسر حسین علیه السلام، سر ایشان را به دامن گرفت و آن را بوسید و خواند: وا حُسَینا![هیچ گاه‏]حسین را از یاد نخواهم برد که نیزه‏هاى دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند خداوند، کران تا کرانِ کربلا را سیراب نکند! تذکرة الخواص ص260 ✳️اين عبارت منشأ شعار ابدوالله ماننسی حسینا شده است. @maghtal61
✅در قرن دهم یکی از نوادگان حبیب بن مظاهر،درنجف به دنیا می آید،او که از مراجع تقلید نجف بوده مقتلی مینویسد. با شرح حال ایشان تا ساعتی دیگر در کانال مقتل الحسین و اصحابه همراه باشید. @maghtal61
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
✅در قرن دهم یکی از نوادگان حبیب بن مظاهر،درنجف به دنیا می آید،او که از مراجع تقلید نجف بوده مقتلی می
📝📝فخرالدین طریحی فخرالدین بن محمدعلی طُریحی (۹۷۹ـ۱۰۸۵ یا ۱۰۸۷ق)، از مفسران قرآن کریم و عالمان دینی امامیه در قرن یازدهم و مؤلف کتاب مجمع البحرین. او نخستین عالم شیعی است که در توضیح واژگان مشکل قرآن و حدیث، کتاب نوشت. خانوادۀ طریحی از خاندانهای کهن و مشهور نجف بودند که بنا بر نام جدّ اعلایشان، طُریح، به طُریحی شهرت یافتند. نسب این خاندان به حَبیب بن مُظاهر اسدی، صحابی مشهور امام علی و امام حسین علیهما السلام، می‌رسد. ظاهراً این خاندان پس از تخریب کوفه، و در قرن ششم به نجف اشرف رفته‌اند. 🖌شخصیت حدیثی نام طریحی در سند اجازه‌نامه‌های روایتی آمده و خود او نیز دارای اجازۀ روایت و سماع بوده و به برخی از شاگردانش اجازۀ روایت داده است 🔖یکی از آثار مشهور طریحی در علم تألیف شده است. از این اثر با عناوین گوناگونی یاد شده است، ازجمله جامع المقال فی تمییز المشترکة من الرجال، جامع المقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال و تمییز المشترکات منهم، و تمییز المتشابه من أسماء الرجال. طریحی این کتاب را در ۱۲باب، درسال ۱۰۵۳ق تألیف کرده، که ظاهراً متن اصلی کتاب است. 📖📖📖اثر دیگر طریحی المُنتخب فی جمع المَراثی والخُطَب است، مشتمل بر مرثیه‌ها و خطبه‌هایی در رثای اهل بیت علیهم السلام. مجموعه‌ای از اشعار خود طریحی در این مجموعه نیز آمده است.به نوشتۀ حر عاملی، طریحی اثر دیگری با نام المَقتل نیز داشته است، اما افندی این دو را یک کتاب دانسته است. این کتاب که با عناوینی همچون مجالس الطریحی و المجالس الفخریة نیز از آن یاد شده است، نخستین بار در ۱۳۰۷ش در حاشیۀ مَقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی در تهران چاپ شد. جزء اول و دوم آن نیز، جداگانه، بارها به چاپ رسیده است. @maghtal61
ِ ◀️المناقب لابن شهرآشوب عن الرضا عن آبائه عليهم الس قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّ أن يَنظُرَ إلى أحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلى أهلِ السَّماءِ ، فَليَنظُر إلَى الحُسَينِ 📖 المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 73 ، بحارالأنوار : ج 43 ص 297 ح 59 المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از امام رضا ، از پدرانش عليهم السلام ازرسول خدا نقل فرمودند: هر كس دوست دارد به كسى بنگرد كه محبوب ترينِ زمينيان نزد آسمانيان است ، به حسين بنگرد . @maghtal61
✅ثواب اشک بر حسين محدود نيست و زوال نمى پذيرد. ملاحظه اين معنا كه بر گريه امام حسين عليه السلام ثوابى مترتب مى شود حدى ندارد - و البته آنچه حدى ندارد زوال و نيستى نمى پذيرد؛ بنابراين هر قدر از آن بردارند، كم نخواهد شد . 📖مقدمه کتاب خصائص الحسینیه @maghtal61
✅یزید بن ثبیط (امیر بصراوی) ◀️وقتی به ابن زیاد خبر رسید که حسین علیه السلام آهنگ عراق دارد به کارگزار خود در بصره فرمان داد که دیده بان بگمارد و راه را به کسی که می آید و می رود بگیرد. ابن ثبیط تصمیم گرفت که به قصد حسین علیه السلام از بصره خارج شود. 10 پسر داشت که آن ها را دعوت کرد که همراه او شوند. و فرمود: کدام یک از شما با من پیشاپیش بیرون خواهد آمد؟ دو نفر از آن ها عبدالله و عبیدالله دعوت او را پذیرفتند. راه بیابان در پیش گرفت تا خود را به حسین علیه السلام رسانید. 📖اعیان الشیعه 10/305 از تلخیص عنصر شجاعت ص 86 هوای کعبه چنان می دواندم به نشاط که خارهای مغیلان حریر می آید حسین علیه السلام در مکه در منطقه بطحاء منزل گرفته بود وی پس از استراحت در بنه ی خویش آهنگ دیدار امام حسین علیه السلام را نمود. به قصد حضرت او بیرون آمده به کوی حسین علیه السلام روان شد. از طرف دیگر امام هم از آمدن او خبر یافته و در جستجوی او در بنه و آسایشگاه او وارد شده بود و آن جا به انتظار او نزول اجلال کرد. به عرض او رساندند که وی به سوی منزل شما رفته است ابن ثبیط به منزل حضرت رفت که رسید و شنید که آن حضرت به سراغ او بیرون رفته است، به منزل خود بازگشت. وقتی امام را در منزل خویش دید این آیه را تلاوت کرد "فبفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" سوره ی یونس آیه 58 به فضل خدا و از رحمت او است باید که بر چنین فضلی شاد بود. باور از بخت ندارم که تو مهمان منی خیمه ی سلطنت آن گاه سرای درویش سپس سلام کرد و روبروی آن حضرت نشست بعد به قصد خویش که برای آن آمده بود امام را خبر کرد حسین درباره ی او دعای خیر کرد. سپس بنه و خرگاهش را ضمیمه ی خرگاه حضرت نمود. 📖عنصر شجاعت ج1 با تلخیص @maghtal61
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
✅یزید بن ثبیط (امیر بصراوی) ◀️وقتی به ابن زیاد خبر رسید که حسین علیه السلام آهنگ عراق دارد به کارگ
✅بعضی از خصوصیات کتاب المنتخب مرحوم طریحی 1⃣مرحوم مقرم معتقد است در کتاب المنتخب مرحوم طریحی دست برده اند‼️ ◀️فخرالدین طریحی در کتاب واقعۀ المنتخب فی جمع المراثی و الخطب داستان عروسی قاسم را نقل کرده است، اما مقرم این جمله را از آن طریحی نمی‌داند و می‌گوید: شیخ فخرالدین طریحی با آن عظمت و جلالت در علم، امکان ندارد که چنین داستانی را نوشته باشد و بر کسی روا نیست که در حق او این خرافه را تصور کند. در کتاب او، منتخب، دست برده‌اند و این افسانه را داخل آن کرده‌اند؛ طریحی آن کس را هیچ وقت نخواهد بخشید. 2⃣ قابل توجّه است که این متن، نخستین منبع شناخته‏شده‏اى است که «حضرت رقیه»را سه‏ساله معرّفى کرده است. همچنین، نخستین منبعى است که به تفصیل، سخن گفتن وى را با امام علیه السلام مطرح کرده است؛ ⬅️ امّا چیزى در باره نام او نمى‏گوید. ◀️شرح روضه ... فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبيك. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهي تقول: ◀️يا أبتاه ! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ يا أبتاه ! مَن بقي بعدك نرجوه ؟ يا أبتاه ! مَن لليتيمة حتّى تكبر ؟ يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟ يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟ يا أبتاه ! مَن للضائعات الغريبات ؟ يا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واخيبتنا ! يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واغربتنا ! يا أبتاه ! ليتني كنت الفدى ، يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا . يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء . ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّريف , وبكت بُكاءاً شديداً حتّى غشي عليها ، فلمّا حرّكوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنيا وقتي سر بريده امام حسين را براي رقيه سلام الله عليها آوردند گفت اين سر كيست؟ به او گفتند: سر پدرت حسين است. سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه هاي سوزناك خود خطاب به سر چنين گفت: پدر چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر دختر يتيم تو به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بي پوشش چه كنند؟ پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟ پدر جان چه كسي چشمان گريان را چاره ساز است؟ پدر جان چه كسي يار و ياور غريبان بي پناه است؟ پدر جان چه كسي پريشان مويي ما را سامان مي بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه كسي با ماست؟ واي بر ما بعد از تو واي از غريبي! پدر جان كاش فدايت مي شدم. پدر جان اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم. سپس لب ها را بر لب هاي پدرش امام حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتي او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است. 📖 المنتخب في جمع المراثي و الخطب طريحي، ص 136 @maghtal61
✅روضه خوانی امام رضا برای حضرت سیدالشهداء الأمالي للصدوق عن إبراهيم بن أبي محمود عن الرضا ◀️إنَّ يَومَ الحُسَينِ عليه السلام أقرَحَ جُفونَنا ، وأسبَلَ دُموعَنا ، وأذَلَّ عَزيزَنا بِأَرضِ كَربٍ و بَلاءٍ ، أورَثَتنَا الكَربَ وَالبَلاءَ إلى يَومِ الاِنقِضاءِ ، فَعَلى مِثلِ الحُسَينِ عليه السلام فَليَبكِ الباكونَ ، فَإِنَّ البُكاءَ يَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ▶️ ◀️الأمالى ، صدوق ـ به نقل از ابراهيم بن ابى محمود ، از امام رضا عل: روز [شهادت ]حسين عليه السلام ، پلك هاى ما را زخمى كرد، و اشك هايمان را جارى نمود، و عزيز ما را در سرزمين اندوه و محنت ، خوار ساخت و براى ما اندوه و غم را تا روز قيامت ، بر جا گذاشت. پس گريه كنندگان بايد براى مانند حسين عليه السلام بگريند، كه گريه [بر او] ، گناهان بزرگ را مى زدايد. 📝الأمالي للصدوق : ص 190 ح 199 ، الإقبال : ج 3 ص 28 ، روضة الواعظين : ص 187 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 86 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 284 ح 17 @maghtal61
✅سخاوت وکرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام ⬅️المناقب لابن شهرآشوب عن شعیب بن عبد الرحمن الخزاعی: وُجِدَ عَلى ظَهرِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَومَ الطَّفِّ أثَرٌ، فَسَأَلوا زَینَ العابِدینَ علیه السلام عَن ذلِکَ، فَقالَ: هذا مِمّا کانَ یَنقُلُ الجِرابَ عَلى ظَهرِهِ إلى مَنازِلِ الأَرامِلِ وَالیَتامى وَالمَساکینِ. المناقب، ابن شهرآشوب به نقل از شعیب بن عبد الرحمن خُزاعى: در روز واقعه عاشورا، اثر چیزى را بر دوش حسین بن على علیه السلام یافتند و [علّت] آن را از امام زین العابدین علیه السلام جویا شدند. فرمود: «این، اثر انبانى است که بر دوش خویش مى‏کشید و براى بیوه‏زنان، یتیمان و بینوایان، [آذوقه] مى‏بُرد». 📖📖المناقب لابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۶۶، بحار الأنوار: ج ۴۴ ص ۱۹۰ ح ۳ @maghtal61
🏴🏴ورود به کربلا ❇️روضه خواندن حضرت اباعبدالله برای اهل بیت (ع) در لحظه ورود به کربلا ◀️حضرت در همان لحظه ورود به کربلا برای اهلبیتش روضه خوانده است فَجَمَعَ الحُسَينُ(ع) وَلَدَهُ وَ إِخوَتَهُ وَ أَهلِ بَيتِهِ ثُمَ نَظَرَ إِلَيهِم فَبَكَاء سَاعَتَا امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنها نگاه کرد و سپس ساعتی گریه کرد ثُمَ قَال؛ أَلَلهُمَ إِنَا عِترَةُ نَبِيِك مُحَمَّد(ص) و قَد اُخرِجَنَا و طُرِدنَا و اُزعِجَنَا عَن حَرَمِ جَدِنَا و تَعَدَت بَنُو اُمَيَة عَلَينَا ، اَلَلهُمَ فَخُذلَنَا بِحَقِنَا وَانصُرنَا عَلَي الْقَوْمِ الكَافِرِين. سپس فرمودند خدایا ما عترت رسول تو محمد(ص) هستیم، ما را از دیارمان اخراج کردند و از حرم جدمان راندند و طرد کردند و بنی امیه در حق ما ظلم کردند پس حق ما را بگیر. ❇️ورود امام حسین(ع) به کربلاء و از حركت ايستادن اسب حضرت جملات امام در معرفي كربلا ◀️امام با سپاهیان خود راه مى پیمودند تا آن که به سرزمین کربلا رسیدند، ناگهان اسب حضرت از حرکت ایستاد. امام(ع) از آن پیاده شد و سوار بر مرکب دیگر شد؛ ولى آن اسب نیز قدم از قدم برنداشت، اسب هاى متعدّدى عوض کرد، ولى هیچ یک حرکت نکردند. امام(ع) پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریّه. فرمود: آیا نام دیگرى دارد؟ گفتند: نینوا. فرمود: به جز اینها آن را چه مى نامند؟ گفتند: شاطى الفرات (ساحل فرات). فرمود: آیا باز هم نامى دارد؟ پاسخ دادند: کربلا. پس آهى کشید و فرمود: «اَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ»؛ (دشت اندوه و بلا) است. سپس افزود:  «قِفُوا وَ لا تَرْحَلُوا مِنْها، فَهاهُنا وَاللّهِ مَناخُ رِکابِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ سَفْکُ دِمایِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ تُزارُ قُبُورُنا، وَ بِهذِهِ التُّرْبَهِ وَعَدَنِی جَدِّی رَسُولُ اللّهِ وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِهِ»؛ همین جا توقّف کنید و از آن کوچ نکنید. پس به خدا سوگند! خوابگاه شتران ما و جاى ریخته شدن خونمان است. به  خدا سوگند! اینجا محلّ هتک حریم ما و کشته شدن مردان و ذبح کودکان ماست. به خدا سوگند! اینجا محل زيارت قبور ماست. جدّم رسول خدا مرا به این تربت نوید داده است که در فرموده او تخلّفى نیست. ❇️امام حسین(ع) و خبر از شهادتش ◀️امام(ع) در جمع مردم مکّه قبل از حرکت به سوى عراق خطبه اى خواند و چنین فرمود: « وَ خُیِّرَ لِی مِصْرَعٌ اَنَا لاقِیهِ، کَاَنّى بِاَوْصالی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواوِیسِ وَ کَرْبَلا، فَیَمْلانَّ مِنّی اَکْراشاً جَوْفاً وَ اَجْرَبَهً سَغَباً، لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ». براى من «شهادتگاهى» اختیار شده است که من به آن خواهم رسید. گویا مى بینم که گرگ هاى بیابان هاى عراق میان نواویس (قبرستان یهود در نزدیکى کربلا) و کربلا بند بند مرا جدا کرده و شکم ها و جیب هاى خالى خود را (با کشتن من و دریافت جوایز) پر مى کنند. از روزى که با دست قضا و قدر الهى نوشته شده، چاره اى نیست. @maghtal61
✅گریه کنندگان بر سیدالشهداء اهل شفاعت هستند و بخاطر آنها باران نازل می شود ⬅️كامل الزيارات عن مسمع بن عبد الملك عن أبي عبد ال كانَ الحُسَينُ عليه السلام مَعَ اُمِّهِ تَحمِلُهُ ، فَأَخَذَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : لَعَنَ اللّه ُ قاتِليكَ ، ولَعَنَ اللّه ُ سالِبيكَ ، وأهلَكَ اللّه ُ المُتَوازِرينَ عَلَيكَ ، وحَكَمَ اللّه ُ بَيني وبَينَ مَن أعانَ عَلَيكَ ! فَقالَت فاطِمَةُ : يا أبَه ، أيَّ شَيءٍ تَقولُ ؟ قالَ : يا بِنتاه ، ذَكَرتُ ما يُصيبُهُ بَعدي وبَعدَكِ مِنَ الأَذى وَالظُّلمِ وَالغَدرِ وَالبَغيِ ، وهُوَ يَومَئِذٍ في عُصبَةٍ كَأَنَّهُم نُجومُ السَّماءِ ، يَتَهادَونَ إلَى القَتلِ ، وكَأَنّي أنظُرُ إلى مُعَسكَرِهِم ، وإلى مَوضِعِ رِحالِهِم وتُربَتِهِم . فَقالَت : يا أبَه ، وأينَ هذَا المَوضِعُ الَّذي تَصِفُ ؟ قالَ : مَوضِعٌ يُقالُ لَهُ كَربَلاءُ ، وهِيَ ذاتُ كَربٍ وبَلاءٍ عَلَينا وعَلَى الاُمَّةِ ، يَخرُجُ عَلَيهِم شِرارُ اُمَّتي ، ولَو أنّ أحَدَهُم شَفَعَ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ما شُفِّعوا فيهِم ، وهُمُ المُخَلَّدونَ فِي النّارِ . قالَت : يا أبَه ، فَيُقتَلُ ؟ قالَ : نَعَم يا بِنتاه ، وما قُتِلَ قِتلَتَهُ أحَدٌ كانَ قَبلَهُ ، وتَبكيهِ السَّماواتُ وَالأَرضونَ ، وَالمَلائِكَةُ وَالوَحشُ وَالحيتانُ فِي البِحارِ وَالجِبالُ ، لَو يُؤذَنُ لَها ما بَقِيَ عَلَى الأَرضِ مُتَنَفِّسٌ ، ويَأتيهِ قَومٌ مِن مُحِبّينا ، لَيسَ فِي الأَرضِ أعلَمُ بِاللّه ِ ولا أقوَمُ بِحَقِّنا مِنهُم ، ولَيسَ عَلى ظَهرِ الأَرضِ أحَدٌ يَلتَفِتُ إلَيهِ غَيرُهُم ، اُولئِكَ مَصابيحُ في ظُلُماتِ الجَورِ ، وهُمُ الشُّفَعاءُ ، وهُم وارِدونَ حَوضي غَدا ، أعرِفُهُم إذا وَرَدوا عَلَيَّ بِسيماهُم ، وأهلُ كُلِّ دينٍ يَطلُبونَ أئِمَّتَهُم ، وهمُ يَطلُبونَنا ولا يَطلُبونَ غَيرَنا ، وهُم قِوامُ الأَرضِ ، بِهِم يَنزِلُ الغَيثُ . 📢📢كامل الزيارات ـ به نقل از مِسمَع بن عبد الملك ، از امام صادق عل: حسين عليه السلام در آغوش مادرش بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را گرفت و فرمود: «خدا ، قاتلان تو را لعنت كند! خدا ، غارت كنندگانِ تو را لعنت كند! خدا ، همكارى كنندگان بر ضدّ تو را لعنت كند! و خدا ميان من و هر كس كه بر ضدّ تو يارى دهد، حكم كند!» . فاطمه عليهاالسلام گفت: اى پدر! چه مى فرمايى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «دخترم! آنچه را پس از من و تو از آزار و ستم و خيانت و تجاوز به او مى رسد، ياد كردم .او در آن روز ، ميان يارانى به سانِ ستارگان آسمان است كه راه به شهادت مى برند و گويى لشكرشان و جايگاه اسباب و تربتشان را مى بينم» . فاطمه عليهاالسلام پرسيد: اى پدر! اين جايى كه توصيف مى كنى، كجاست؟ فرمود: «جايى كه كربلا ناميده مى شود و آن ، كرب (رنج) و بلا براى ما و امّت دارد. شروران امّتم ، بر آنان مى شورند و اگر همه آسمانيان و زمينيان ، يكى از آن شروران را شفاعت كنند، پذيرفته نمى شود و آنها در آتش دوزخ ، جاويدان خواهند بود» . فاطمه عليهاالسلام گفت: اى پدر! [آيا حسين] كشته مى شود؟ فرمود: «آرى، اى دخترم! و كسى، پيش از او، به سانِ او كشته نمى شود و آسمان ها و زمين ها بر او مى گريند و نيز فرشتگان و وحوش و ماهيان درياها و كوه ها كه اگر به آنها اذن داده شود، جاندارى را بر زمين ، باقى نمى گذارند ، و گروهى از دوستداران ما نزد او مى آيند كه در زمين از آنان ، عالم تر به خدا و پايدارتر به حقّ ما نيست و جز آنان ، كسى بر روى زمين به حسين، رو نمى كند . آنان چراغ هايى در دل تاريكى هاى ستم و شفيعان و درآيندگان بر من در حوض [كوثر ]هستند. چون در آيند ، من آنان را از چهره شان مى شناسم. گروندگان به هر دين، پيشوايان خود را مى جويند و آنان ما را و نه غير ما را مى جويند . آنان پايه هاى استوار زمين و سبب نزول باران اند» . 📖📖 كامل الزيارات : ص 144 ح 170 ، تفسير فرات : ص 171 ح 219 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 264 ح 22 @maghtal61
⬆️⬆️⬆️انصافا حدیث دلنشینه حتما مطالعه کنید.
✅معرفی کتاب کامل بهایی کتابی به زبان فارسی نوشته حسن بن علی طبری، مشهور به عمادالدین طبری عالم قرن هشتم، در موضوع امامت و تشیع. از آنجا که طبری این اثر را به بهاءالدین محمد جوینی والی اصفهان در زمان هولاکوخان مغول اهدا نموده، به کامل بهایی شهرت یافته است. ◀️ مؤلف در این کتاب به موضوعاتی مانند سقیفه، مطاعن دشمنان اهل بیت و مقتل حسین بن علی(ع) پرداخته است. نام دیگر این کتاب را کامل السقیفة گفته‌اند؛ زیرا درباره غصب خلافت و ماجراهای بعد از رحلت رسول خدا(ص) در سقیفه سخن می‌گوید. مؤلف در مقدمه می‌نویسد: کتاب مناقب الطاهرین در موضوع تولی بود و لازم بود درباره هم کتابی بنویسم و به استخاره نام آن را «‌الکامل البهایی فی السقیفة‌» گذاشتم. 🔆🔆کتاب کامل بهایی در شرایطی تالیف شده که با تسلط ایلخانان و گرایش برخی از آنان به تشیع یا دست کم تسامح مذهبی آنان، فرصتی برای شیعه پیدا شد تا به طرح برخی مطالب و تالیف کتاب‌هایی مانند آثار عمادالدین طبری بپردازند. این آثار با تعابیر خاصی از خلفا و دشمنان اهل بیت(ع) یاد می‌کنند. از آنجا كه كامل بهايى جنبه كلامى و رديه نويسى دارد، مؤلف مطالب زيادى از خود بيان كرده و مطالب منقول از ديگران را هم چندان مستند نكرده است. كتاب كامل بهايى به عنوان اثرى شناخته مى شود كه برخی مطالب را براى اولين بار مطرح كرده است، مانند: داستان دختر امام حسین(ع) يا فرار به قم و کاشان و داستان ارتباط او با حضرت علی(ع). 🏴🏴روضه حضرت رقیه در کامل بهایی ◀️در حاویه آمد که زنان خاندان نبوّت، در حالت اسیرى، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان، پوشیده مى‏داشتند و هر کودکى را وعده‏ها مى‏دادند که: پدر تو به فلان سفر رفته است[و]باز مى‏آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهارساله. شبى از خواب، بیدار شد و گفت: «پدر من حسین کجاست؟ این ساعت، او را به خواب دیدم سخت پریشان!». زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید، خفته بود. از خواب، بیدار شد و حال، تفحّص کرد. خبر بردند که حال، چنین است. آن لعین، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. مَلاعین، سر بیاورد و در کنار آن دختر چهارساله نهاد. پرسید: «این چیست؟». مَلاعین گفت: سرِ پدر توست. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق، تسلیم کرد. 📖کامل بهایی ج2 @maghtal61
◀️◀️حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاذٌ عَنْ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) وَ وَصَلَنَا وَ حَرُمَتْ غِيبَتُهُ وَ حَرُمَ لَحْمُهُ عَلَى النَّارِ محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حميرى، از پدرش، از على بن محمّد بن سالم، از محمّد بن خالد، از عبد اللّه بن حمّاد البصرى، از عبد اللّه بن عبد الرحمن اصم نقل كرده كه وى گفت:حديث گفت براى ما معاذ، از ابان، وى گفت:از او شنيدم كه مى‏گفت:حضرت ابو عبد اللّه عليه السّلام فرمودند:كسى كه به زيارت قبر حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام رود محققا به رسول خدا و به ما اهل بيت احسان نموده و غيبتش جايز نبوده و گوشتش بر آتش حرام است. 📖باب چهل وششم @maghtal61
🏴روضه درطور سينا ⬅️چندين بار در اين نقطه مجلس حسين برپا شد و در آن مجلس ذاكر مصيبت ، وحى از جانب خداوند جهانيان ، و شنونده موسى عليه السلام بود. يكى از اين مجالس آن بود كه ؛ يك نفر از بنى اسرائيل موسى عليه السلام را ديد كه با عجله و در حالى كه رنگش زرد شده ، شانه هايش مى لرزد و چشمانش گود افتاده ، مى رود؛ دانست كه براى مناجات با خدا دعوت شده است . آن شخص گفت : اى پيغمبر خدا! من گناه بزرگى مرتكب شده ام ، از پروردگارت درخواست كن ، از من درگذرد. وقتى موسى عليه السلام به مقامش رسيد و با خدا مناجات كرد؛ گفت : اى خدا! تو، قبل از اينكه من سخنى بگويم ، آگاه هستى ؛ فلان شخص مرتكب گناهى شده است و از تو درخواست عفو و بخشش دارد. خداوند فرمود: اى موسى ! هر كس كه از من طلب مغفرت نمايد، او را مى بخشم ، بجز قاتل حسين را. موسى پرسيد: اى خدا، اين حسين كيست ؟ فرمود: همان كسى است كه در كنار كوه طور ذكر آن بر تو رفت . پرسيد: چه كسى او را مى كشد؟ خداوند فرمود: عده اى باغى و طاغى از امت جدش او را در سرزمين كربلا مى كشند و اسبش ‍ مى گريزد و شيهه مى كشد و در شيهه خود مى گويد: وا مصيبت از ظلم امتى كه فرزند دختر پيامبر خود را كشتند. جسد او را بر روى رمل ها رها مى كنند، بدون اينكه غسل و كفن شده باشد و خيامش را غارت مى نمايند و زنانش را در شهرها به اسارت مى برند و يارانش را مى كشند و سر آنها را به همراه سر او بر نيزه ها مى كنند. اى موسى ! افراد خردسال او را تشنگى از پا در مى آورد و بزرگسالان او پوست بدنشان چين و چروك بر مى دارد؛ كمك مى طلبد، اما ياورى ندارد، در پى پناهگاهى مى گردد، اما ماءوايى ندارد. آنگاه موسى عليه السلام گريه كرد؛ و خداوند سبحان فرمود: اى موسى ! آگاه باش كه هر كس بر او گريه كند، يا بگرياند يا تباكى (تظاهر به گريه كند)، جسدش بر آتش حرام مى شود. @maghtal61
✅سر بریده فرزندش را به سمت دشمن پرتاب کرد،فرزندی که شعار امیری حسین ونعم الامیر یادگار اوست.فرزندی که چون سن وسال کمی داشت ننگ میدانستند سر بریده اش را برای جایزه گرفتن حمل کنند... ⬅️تا ساعتی دیگر شرح حال این شهید در مقتل الحسین و اصحابه @maghtal61
✅عمرو بن جناده مقتل الحسین خوارزمی می نویسد بعد از جناده انصاری که به شهادت رسید عمروبن جناده بیرون آمد ، جوانی بود که پدر او در معرکه شهید شده بود ولی مادرش نزد او بود. مادر به او گفت: فرزند عزیزم به میدان برو و پیش روی فرزند پیامبر خدا بجنگ تا کشته شوی. او گفت چنین می کنم. حسین فرمود: این جوانی است که پدرش شهید شده است . شاید مادرش راضی نباشد از اینکه او به میدان برود. جوان گفت: ای فرزند پیامبر خدا ، مادرم به من فرمان میدان رفتن داده است. و آن گاه به میدان رفت در حالی که می خواند امیری حسینٌ و نعم الامیر سرورُ فوادی البشیر النذیر علیٌ و فاطمه والده فهل تعلمون له من نظیر سپس جنگید تا به شهادت رسید. سرش را جدا کردند و به سوی لشکر حسین پرتاب کردند. مادرش سر را گرفت و گفت: آفرین ای پسرم عزیزم ای روشنی چشم و دل خوشی من ... سپس سر پسرش را به سوی مردی از دشمن پرتاب کرد و او را کشت. 📖مقتل الحسین خوارزمی @maghtal61
✅روضه حضرت رقیه سلام الله علیها مقتل الحسین بحر العلوم نقل نموده: یزیدبن معاویه فرمان داد که خاندان پیامبر و سلاله ی نبوت و رسالت و دختران علی و زهرا را در خرابه ای ساکن نمودند که از گرما و سرما آنان را حفظ نمی کرد. سقفی نداشت تا از حرارت خورشید بر سر آن ها سایه بیندازد . و خورشید در گرمای ظهر به آن ها می تابید تا جایی که صورت و پوست آن ها از شدت حرارت خورشید پوسته پوسته شده بود. مقتل الحسین بحر العلوم ص 294 به نقل از روضه الواعظین ص 192 طبع نجف بعضی از بزرگان نقل می کنند : حضرت ام کلثوم در مصیبت این طفل از بقیه زنان خانواده بیشتر بی تابی می نمود و بیشتر می گریست. و مدتی که در شام حضور داشتند حضرت ام کلثوم آرام نمی شدند. عقیله بنی هاشم حضرت زینب به ایشان فرمودند: ای خواهرم ! این بی تابی و گریه به خاطر چیست ؟ همه ی ما با رفتن این طفل مصیبت زده شده ایم و تنها تو مصیبت ندیده ای ؟ عرضه داشت : ای خواهر ! مرا سرزنش مکن. دیروز هنگام عصر در کنار این طفل در آستانه خرابه ایستاده بودم هنگامی که کودکان شامی از مکاتب خود به سمت خانه و به سوی خانواده هایشان باز می گشتند. بعضی از این کودکان ایستادند و کمی به ما نگاه کردند و سپس رفتند . این طفل به من گفت : ای عمه این بچه ها به کجا می روند ؟ به او گفتم : به سمت خانه ها و خانواده هایشان می روند. گفت : ای عمه ! برای ما مگر غیر از این خرابه منزل و پناهگاهی نیست ؟! و من ای خواهر هر گاه این سخن را یاد می کنم اشکهایم جاری می شود و دیگر آرام نمی گیرم. 📖مقتل الحسین بحر العلوم ص 296 @maghtal61
🏴🏴روضه خوانی حضرت زهرا برای حضرت سیدالشهداء در محشر: [ثواب الأعمال‏] ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ شَرِيكٍ يَرْفَعُهُ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا فِي لُمَةٍ [لُمَّةٍ] مِنْ نِسَائِهَا فَيُقَالُ لَهَا ادْخُلِي الْجَنَّةَ فَتَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّى أَعْلَمَ مَا صُنِعَ بِوُلْدِي مِنْ بَعْدِي فَيُقَالُ لَهَا ◀️انْظُرِي فِي قَلْبِ الْقِيَامَةِ فَتَنْظُرُ إِلَى الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَائِماً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ رَأْس▶️ فَتَصْرُخُ صَرْخَةً وَ أَصْرُخُ لِصُرَاخِهَا وَ تَصْرُخُ الْمَلَائِكَةُ لِصُرَاخِنَا وَ فی رِوایَةٍ أخری: وَ تُنادی وا وَلَداهُ، واثَمَرَةَ فُؤاداه فَيَغْضَبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا عِنْدَ ذَلِكَ  ◀️از پيامبر نقل است که فرمودند: «در روز قيامت فاطمه عليهاالسلام در ميان جمعي از زنان مي‌آيد. به ايشان گفته مي‌شود: وارد بهشت شو. مي‌فرمايد: داخل نمي‌شوم تا بدانم بعد از من با فرزندم چه کردند. پس به او گفته مي‌شود: به ميان محشر نگاه کن. پس نگاه مي‌کند به حسين که ايستاده درحالي‌که سر در بدن ندارد؛ پس فرياد مي‌کشد. من نيز با فرياد و شيون او فرياد مي‌کشم و ملائکه با او شيون مي‌کنند. (در روايتي آمده که ناله مي‌کند: اي پسرم! اي ميوۀ قلبم.) فرمود: در آن لحظه خداوند غضب مي‌کند. 📖بحارالأنوار ج : 43 ص : 223 @maghtal61
✅برای وصل وزیارت امام زمان هم زیارت سیدالشهدا را ترک نکرد 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🏴🏴در نجف اشرف آقاي سيد حسين شاهرودي رحمه الله می فرمود: 📢با مرحوم شيخ علي زاهد قدس سره پياده از مسجد سهله برمي گشتيم، عربي بما برخورد كرد، و از شيخ علي زاهد پرسيد: شيخنا، آيا صحيح است كسي كه چهل شب به مسجد سهله بيايد خدمت حضرت مهدي - ارواحنا فداه - مي رسد؟ ايشان فرمود: شكي در آن نيست. پرسيد: آيا شما به خدمت حضرت رسيده ايد؟ فرمود: من چهل شب موفق به آمدن مسجد نشدم. ◀️عرض كرد: چرا؟فرمود: چون بعضي از شبها مصادف با شب زيارتي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام مي شد و به كربلا مي رفتم و عمل مسجد ترك مي شد. گفت: براي اتمام چهل شب، زيارت امام حسين عليه السلام را ترك مي كرديد، كربلا كه جائي نمي رفت. شيخ علي زاهد فرمود: برايت قضيه اي را نقل كنم تا ببيني حق دارم زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكنم. فرمود: شخصي متدين و محترمي ساكن نجف اشرف بود، در اواخر همه ي املاك خود را فروخت و كربلا را مسكن گزيد. به او گفتند: همه دوست دارند در نجف اشرف بميرند، تو به كربلا آمدي! گفت: دستگاه اميرالمؤمنين عليه السلام فقط مرد قبول مي كند، (يعني افراد صالح و پاك كه علاقه به دنيا ندارند و آلوده به گناه نيستند در بارگاه علي عليه السلام راه دارند.) ولي در دستگاه امام حسين عليه السلام همه را قبول مي كنند؛ متقي و فاسق حتي يهود و نصاري هم در اين باب اوسع الهي راه دارند. خلاصه آن مرد در كربلا فوت كرد و در همانجا مدفون شد. در شب دفن او عده اي او را بخواب ديدند كه نقل كرده بود: چون مرا در قبر گذاشتند، نكيرين براي سؤال آمدند، بعد اعمال من را يكي به ديگري عرضه مي كرد. از نمازهاي من شروع كردند، ملك به آنها اشكال كرد و نپذيرفت و مي فهميدم كه راست مي گويند و براي خدا نبوده است. چون نماز من رد شد مأيوس شدم. بعد به همين صورت تمام اعمال مرا خدشه دار كردند و پذيرفته نشد، تا رسيد به اعمالي كه مربوط به امام حسين عليه السلام بود. گفت: به زيارت كربلا رفته، بدون حرفي قبول كردند. در مجلس روضه شركت كرده، قبول كردند. در فلان مجلس خدمتي به عزاداران كرده، قبول كردند و همينطور... من در قبر عصباني شدم و گفتم: اي ملك خدا، اين اعمال هم براي من است، چطور از بقيه چيزي قبول نشد و در اينها چيزي رد نشد! به من گفتند: «خاموش باش كه ما در دستگاه امام حسين عليه السلام وظيفه تحقيق نداريم، مأمور به ظاهريم». شيخ علي زاهد بعد فرمود: حالا من حق دارم زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكنم؟ آن عرب گفت: بلي حق با شماست. @maghtal61
✅با گریه بر سیدالشهدا به مقام صابرین رسید.. الخصال عن الفضل بن شاذان: سَمِعتُ الرِّضا علیه‌السلام یَقولُ: لَمّا أمَرَ اللّهُ عز و جل إبراهیمَ علیه‌السلام أن یَذبَحَ مَکانَ ابنِهِ إسماعیلَ الکَبشَ الَّذی أنزَلَهُ عَلَیهِ، تَمَنّى إبراهیمُ علیه‌السلام أن یَکونَ قَد ذَبَحَ ابنَهُ إسماعیلَ بِیَدِهِ، و أنَّهُ لَم یُؤمَر بِذَبحِ الکَبشِ مَکانَهُ، لِیَرجِعَ إلى قَلبِهِ ما یَرجِعُ إلى قَلبِ الوالِدِ الَّذی یَذبَحُ أعَزَّ وَلَدِهِ عَلَیهِ بِیَدِهِ، فَیَستَحِقَّ بِذلِکَ أرفَعَ دَرَجاتِ أهلِ الثَّوابِ عَلَى المَصائِبِ. فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَیهِ: یا إبراهیمُ! مَن أحَبُّ خَلقی إلَیکَ؟ فَقالَ: یا رَبِّ! ما خَلَقتَ خَلقا هُوَ أحَبُّ إلَیَّ مِن حَبیبِکَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَأَوحَى اللّهُ تَعالى إلَیهِ: أفَهُوَ أحَبُّ إلَیکَ أم نَفسُکَ؟ قالَ: بَل هُوَ أحَبُّ إلَیَّ مِن نَفسی. قالَ: فَوَلَدُهُ أحَبُّ إلَیکَ أم وَلَدُکَ؟ قالَ: بَل وَلَدُهُ. قالَ: فَذَبحُ وَلَدِهِ ظُلما عَلى أیدی أعدائِهِ أوجَعُ لِقَلبِکَ أو ذَبحُ وَلَدِکَ بِیَدِکَ فی طاعَتی؟ قالَ: یا رَبِّ! بَل ذَبحُ وَلَدِهِ ظُلما عَلى أیدی أعدائِهِ أوجَعُ لِقَلبی. قالَ: یا إبراهیمُ! فَإِنَّ طائِفَةً تَزعُمُ أنَّها مِن امَّةِ مُحَمَّدٍ سَتَقتُلُ الحُسَینَ ابنَهُ مِن بَعدِهِ ظُلما وعُدوانا کَما یُذبَحُ الکَبشُ، ویَستَوجِبونَ بِذلِکَ سَخَطی. فَجَزِعَ إبراهیمُ علیه‌السلام لِذلِکَ، وتَوَجَّعَ قَلبُهُ، و أقبَلَ یَبکی. فَأَوحَى اللّهُ عز و جل: یا إبراهیمُ! قَد فَدَیتُ جَزَعَکَ عَلَى ابنِکَ إسماعیلَ، لَو ذَبحتَهُ بِیَدِکَ بِجَزَعِکَ عَلَى الحُسَینِ وقَتلِهِ، و أوجَبتُ لَکَ أرفَعَ دَرَجاتِ أهلِ الثَّوابِ‏ عَلَى المَصائِبِ، وذلِکَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیم . الخصال به نقل از فضل بن شادان: از امام رضا علیه‌السلام شنیدم که مى‏فرمود: «وقتى خداوندت به ابراهیم علیه‌السلام دستور داد که به جاى اسماعیل، قوچى را که خداوند برایش فرستاده، سر ببُرد، ابراهیم آرزو کرد که کاش پسرش اسماعیل را با دست خود، سر مى‏برید و مأمور نشده بود که آن قوچ را به جاى پسرش سر ببرد تا به دلش چیزى باز گردد که به دل پدرى که عزیزترین فرزندش را با دست خود سر مى‏برد، باز مى‏گردد و با آن، استحقاق بالاترین درجه ثواب بر مصیبت را پیدا کند. خداوندت به او وحى کرد که: اى ابراهیم! محبوب‏ترین بنده‏ام در نزد تو کیست؟ گفت: پروردگارم! نزد من، آفریده‏اى محبوب‏تر از حبیبت محمّد صلى الله علیه و آله نیافریده‏اى. خداوند متعال به او وحى کرد: آیا او نزد تو محبوب‏تر است، یا خودت؟ گفت: او، نزد من، از خودم محبوب‏تر است. فرمود: فرزند او، پیش تو محبوب‏تر است، یا فرزند خودت؟ گفت: او. فرمود: سر بریده شدن فرزند او از سرِ ستم به دست دشمنانش، برایت دردناک‏تر است، یا سر بریده شدن فرزندت به دست خودت و در راه طاعت من؟ گفت: پروردگارا! سر بریده شدن فرزند او به دست دشمنانش، برایم دردآورتر است. فرمود: اى ابراهیم! گروهى که خود را امّت محمّد مى‏پندارند، پسرش حسین را پس از او، از سرِ ستم و دشمنى مى‏کشند، همان گونه که قوچ را سر مى‏برند و با این، گرفتار خشم من مى‏شوند. ابراهیم علیه السلام، به خاطر آن، بى‏تابى کرد و قلبش به درد آمد و شروع به گریستن کرد. خداوند، وحى فرستاد که: اى ابراهیم! من بى‏تابى‏ات را بر پسرت اسماعیل اگر او را با دست خود، سر مى‏بریدى، با بى‏تابى‏ات بر حسین و کشته شدنش، جایگزین کردم و بالاترین درجه دریافت کنندگان ثواب بر مصیبت‏ها را براى تو مقرّر نمودم. این، همان سخن خداوندت است که: «و او (اسماعیل) را با قربانى بزرگى، باز رهانیدیم»». @maghtal61