eitaa logo
مثله شدگان
40 دنبال‌کننده
972 عکس
47 ویدیو
0 فایل
رمان از زاده ذهن نویسنده هست ✍️ نویسنده و مدیر اصلی: @Shiva13824 ادمین کانالم: @God_my_love_11 📌✍️خوندن رمان بدون عضویت حرام 🥺 لطفاً 🙏 عضوشید لینک ناشناس رمان https://abzarek.ir/service-p/msg/1046682
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
❤️بهترین کانال برای سرگرمی❤️ اینجا کلیپ و پروف و اهنگ، کارتون هرچیزی که باعث میشه حوصلت سر نره هست😉🥰 پس بپره تو این لینکی که اینجا گذاشتم😘👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/xukdtjmko
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه عاشق کلیپ و عکس مذهبی هستی عضو شو❤️✨. رمان های مذهبی،غمگین،طنز،بسیجی،عاشقانه،هم کانالش داره😉. متن‌های‌قشنگ درمورد امام زمان(عج)🌸 دلتنگ حرم امام حسینی و نمیتونی بری کربلا بیا تو این کانال🖤! https://eitaa.com/ayes_entezar
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
-•مَجنوטּ‌الحُسِین•- اِمســٰال‌بــٰا‌عضو‌هــٰاے‌ڪ‌ــٰانال‌مجنوטּ‌‌الــٰحسین‌بــٰاحال‌و‌هواش‌میریم‌ڪربلــٰا....!🙂🖤 میریم‌پُشت‌ضریح🗣💔 مشتــٰاقت‌می‌کنه‌برای‌تصور‌کربلــٰا❤️‍🩹 به‌عشق‌امــٰــام‌حُسین‌برو‌تو‌کــٰـانـٰال🔈 ‌‌‌‌‌‌‌ •| ‌‌https://eitaa.com/joinchat/1431240876C3e1994ac26 برو‌تــٰا‌حال‌هوات‌حسینے‌بِشه✨🌙
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
😍❤️ رسول:میشه بدی من؟ عاطفه:موها درد بگیره... رسول:نه آروم شونه میکنم عاطفه:خیله خب باشه رسول:پس بیا اینجا پشت بهم بشین تا موهای خوشگلتو شونه کنم عاطفه:دیوونه رسول:خب دیوونه شماییم دیگه عاطفه:لوس رسول:😂بیا بشین عاطفه عاطفه:بزار واسه خودم آلوچه بیارم، فسقله دلش میخواد رسول:یعنی اون همه پول که من میدم به آلوچه، اگه جمع میکردم الان ثروتمند‌ترین آدم شهر بودیم عاطفه:وااا، من الان هوس آلوچه کردم خب رسول:باشه عزیزم،ببخشید بیا بشین عاطفه:اومدم، بعدش موهامو باز بزار رسول:اونم به روی تخم چشمام عاطفه:رسول؟ رسول:جان رسول؟ عاطفه:بیشتر منو دوست داری یا این بچه توی شکممُ؟ رسول:دوست داری کدومو بگم؟ عاطفه:معلومه خودمو رسول:بچه رو دوست دارم عاطفه:رسووول بخدا زنده‌ات نمیزارم رسول:صبر کن صبرکن، من بچه بدون تورو میخوام چیکار؟؟بچه رو دوست دارم چون تو دوستش داری، بچه دوست دارم چون.‌‌‌...❤️ https://eitaa.com/gahdo12 https://eitaa.com/gahdo12 رمان نعمت اللهی.. ماجرایی جذاب و خواندنی که بشدت پیشنهاد میکنم بخونید ❤️
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
بسم‌رب‌الشهادت :زهرا‌فاتح برداشتی آزاد از نظام ۱۴۰۱ دستش را گذاشت روی چانه ی به خون نشسته ام شروع کرد به فشاردادن چاقو را بالای سرش گرفت و با ضرب بدی فرود آورد سمت حدقه چشمم فقط نیم سانت با کور شدنم فاصله داشتم! با دست آزادم روی زمین دنبال شیعی تیز میگشتم تا از شَرَش خلاص شوم . با جسمی که به دستم برخورد کرد دندان های به خون نشسته ام را به نمایش گذاشتم : زیادم مطمئن نباش که به سهمت برسی. گلدان را چند بار کوبیدم به فرق سَرَش صدای آخَش درون گوش هایم پیچید و فضای اتاق را پر کرد عضلات‌ بدنش که شل شدند چاقو هم دیگر آن کارایی قبل را نداشت. جسد بی جانش را از خودم کندم با دستانم هلش دادم آن ور تر. چشمانم از ترس روی جنازه دو دو میزد. به‌زودی‌در‌کانال‌رقیه‌خاتون‹س› https://eitaa.com/Ruqiya_Khatoon_313
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
اینج‌ــٰآ‌ پـــاتوق‌ دختراے امــــٰآم زمانیھ🧕🏻🌱 مدیࢪشون خیلے با سلیــقہ هست✌️🏻✨ →♥🥺 https://eitaa.com/joinchat/463405496C04bf7840c2 قشنگ‌‌‌‌‌‌‌گ‌گ‌ تࢪین ڪانال مهدوے➺🌷☁️ تجمع‌ بــــٰانوان‌ مهدوۍ‌ با سلیقھ💆🏼‍♀🍓 →🍦🌸https://eitaa.com/joinchat/463405496C04bf7840c2 دخٺراے‌محجبھ‌ۍ‌ایتــٰآ‌ جمع‌ بشیم💕🍞 🐋💙
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یک رمان گاندویی و پلیسی جذاب 🌿🥀 به قلم عاشق شهادت🌿🥀 ورود آقایان ممنوع🌿🥀 محمد: ساعت تقریباً شش عصر بود به زینب گفتم که آماده شه بریم خونه ، تصمیم گرفتم وقتی رسیدیم خونه آروم آروم ماجرا رو براش بگم 😊 محمد: زینب جان بیا بیرون کارت دارم زینب: نشستیم روی تخت چوبی حیاط نمیدونم چرا ولی حس میکردم قراره یه خبر خوش بشنوم به افکاراتم خاتمه دادم و گفتم: جانم داداش❤️ محمد: نظرت راجع به رسول چیه زینب: کی.....؟ محمد : رسول نوروزی زینب: در چه مورد🤔 محمد : خواهر من شما قصد ازدواج دارید 😍....؟ زینب: شوکه شده بودم و نمی‌دونستم چی بگم لبخند و گفتم : بنده قصد ادامه تحصیل دارم 😁 محمد: خواهر من رسول ازت خواستگاری کرده نظرت چیه.......؟ زینب: داداش فکر کردی من میتونم توی دو دقیقه تصمیم بگیرم........؟ محمد: نه خب ولی سریع تر بگو .......😂 زینب: لبخند زدم و سرم رو پایین انداختم ....😊 محمد: پس میگم مامانش با عزیز هماهنگ کنه😉 زینب :.؟؟.....! کلکل های خواهر و برادر😂❤️ عاشقانه های زن و شوهر😂❤️ دلبری های دختر از باباش 😅❤️ و......... میخوای ادامه رمان را بخونی ؟..... https://eitaa.com/okmiwHXe منتظرتون هستیم🌿🥀
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫 بعد از یک ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رفیق 10 سالم شده رقیب عشقیم.. امیر و رسول عاشق یه نفر شدن😐😂 بیا و ببین سر عشقشون چه کل کلی میکنن باهم🤥 رسول: تو این مدت امیر خیلی عوض شده.. از زمین تا اسمون فرق کرده... سرسنگین باهام رفتار میکنه... ازم فرار میکنه... وقتی باهاش حرف میزنم اصن جوابمو نمیده یا خیلی تند و محکم باهام حرف میزنه... دیدم تو حیاطه... بهترین فرصت بود... رفتم پیشش... امیر.. باید حرف بزنیم... امیر: من خیلی کار دارم.. داشتم میرفتم که دستمو گرفت.. رسول: رفتیمو نشستیم رو نیمکت... امیر تو... تو از خانم حسینی خوشت میاد... امیر: با اخم سرمو پایین انداختم رسول: امیررر... میگم تو از خانم حسینی خوشت میاد... امیر: با خشم نگاهش کردم... اره... اره خوشم میاد... چیکار میخوای بکنی حالا... چه کاری ازت برمیاد که بکنی... 10 ساله باهم رفیقیم.. به خاطر من میکشی کنار... رسول: فریاد زدم: تو به خاطر منی که 10 سال رفیقتم بکش کنار... پ.ن: 10 سال رفاقت... @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400