🔺مرگ آگاهی!
🔹آخرین جلسه تدریس مرحوم آیة الله #میرزاحسین_فقیه_سبزواری، روز سه شنبه، ۱۱ بهمن ماه ۱۳۴۵ شمسی برابر با ۲۰ ماه شوال سال ۱۳۸۶ هجری قمری در بیرونی منزل آن مرحوم برگزار شد.
🔸ایشان در دقایق پایانی تدریس، کتاب را بست و با مسرّت، گفت: «این آخرین درس من بود و دیگر شما، مرا اینجا نخواهید دید».
🌀شاگردان با شنیدن این خبر به هم ریختند و گریه سر دادند و از استاد خواستند حرف رفتن نزند؛ اما ایشان شاگردان را آرام کرد و حرف خود را با قطعیت تمام مطرح کرد و با رویی گشاده از همه خداحافظی کرد.
⚡️همانطور که فرموده بود چند روز بعد در ۲۴ شوال در شب شهادت حضرت امام صادق (ع) چشم از دنیا فرو بست.
♨️ #سیره_بزرگان
..................................
@moslem_garivani
♻️شکوفه ی انسانیت
💌آقا سیّد محمّد حسن قاضی میگفتند:
«پدرم بسیار مرد متواضعی بود و نسبت به زوّار که به منزل او میرفتند نهایت احترام را داشت و گفتگو میکرد، و در مجالس روضه که در منزل خود میگرفت و مردم در روی حصیر مینشستند، خودش دمِ درِ اطاق و یا حیاط روی زمین مینشست پهلوی کفشها به طوری که تمام بدنش در روی زمین بود، و با دست خودش یکایک کفشهای واردین را جفت میکرد و همه را مرتّب میکرد در جلوی پای آنها بدون استثناء، و با همه با مرحمت و ملاطفت و مهر رفتار میکرد، و به مجلس روضه فوقالعاده اهمیّت میداد.»
📓 (مطلع انوار، ج2، ص99)
#سیره_بزرگان
#سیدعلی_قاضی
✾✾࿐༅مهارتکده༅࿐✾✾
🌹 @moslem_garivani
💡از خدا جز خدا نخواهید!
☘
🔹یک سالی در روز #عرفه در محضر آیت الله شاه آبادی رضوان الله تعالی علیه بودیم.
بعد از اتمام درس ماشین آمد که سوار بشوند و تشریف ببرند. ایشان برخاستند و همه حضار هم به احترام ایشان از جا برخاستند. ایشان از لحاظ جسمی خیلی ضعیف و رنجور بودند و باید کمکشان می کردیم تا سوار بشوند.
🔸 من نزدیک شدم و زیر بغل ایشان را گرفتم و چند قدم تا رسیدن به در ماشین کمکشان کردم. در ماشین را باز کردم و نشستند. شیشه پایین بود. تا راننده سوار بشود دستشان را که گذاشته بودند روی شیشه پنجره گرفتم و عرض کردم آقا امروز روز عرفه است، نصیحتی بفرمایید.
🔹با همان نگاه نافذ و لبخند زیبایی که همیشه روی صورت داشتند نگاه کردند و فرمودند: از خدا جز خدا نخواهید و به هیچ چیز دیگر قانع نشوید.
#سیره_بزرگان #پندیات
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا علامه طباطبایی قبل از خواب، جورابهایش را تا میکرد؟!
#سیره_بزرگان
همراهی شما افتخار ماست
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
@moslem_garivani
🪴
⁉️جوانان متفاوت را چگونه جذب کنیم؟ (۲)
این الان مساله خیلی ها هم هست! ببینید #سیره_بزرگان در این زمینه چطور بوده...
۲. دعوت و گعده صمیمانه (رفتن به عالَم جوانان)
آیت الله نصرالله شاه آبادی با جوانان اخت و رفیق بود؛ جوانان می گفتند که ما رفیق حاج آقا هستیم و از لفظ مرید استفاده نمی کردند. به عنوان نمونه روش جذب آقا رو ببینید! یک شب متوجه صدای خنده چند جوان از داخل کوچه شدیم؛ آقا گفت به آنها بگو که آیتالله شاهآبادی با شما کار دارد! رفتیم گفتیم دونفرشان جرات کردند و آمدند. منزل؛ تصورشان این بود که آقا می خواهد آنها را مواخذه کند که چرا این وقت شب در ماه رمضان بگو و بخند دارید؟ ولی ایشان به آنها گفت: شبهای ماه رمضان طلبه ها اینجا با من درس دارند ولی وقتی تمام می شود من هم بی خواب می شوم؛ از شما می خواهم گعده تان را بیاورید اینجا. جوان ها گفتند که ببخشید مزاحم شما شدیم! ایشان با یک صمیمیتی به آنها گفت: شما مزاحم نیستید حقیقتا دوست دارم بیایید اینجا؛ وقتی آخوندها رفتند بیاید اینجا دور هم باشیم.
⬅️این محفل تا زمانی که ایشان زنده بودند با حضور گسترده جوانان دیگری که به جمع آنها پیوستند ادامه داشت؛ این جوانان همان افرادی بودند که با چهره های خاص به پهنای صورت اشک می ریختند؛ در زمانی که این اتفاق افتاد، ایشان 72 ساله بودند.
#مهارت_ارتباطگیری
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani
🪴
⁉️جوانان متفاوت را چگونه جذب کنیم؟ (۳)
#سیره_بزرگان
۳_تکنیک دعوت رسمی با چاشنیِ پذیرایی
آیت الله نصرالله شاه آبادی نقل میکرد شب ماه رمضانی بود که از مسجد به سمت منزل می رفتم صدای قهقهه از قهوه خانه بلند بود که دیدم مشغول قمار بازی بودند؛ کرکره قهوهخانه نیمه بالا بود و این یعنی خبری در این قهوهخانه است و هر کسی نباید در این محل حضور یابند.
آقا به همراهان گفتند می خواهم بروم داخل قهوه خانه!! همراهان اصرار کردند آقا این کار را نکنید زیرا در شأن شما نیست با اینها دهان به دهان شوید؛ ضمن اینکه اینها شأن شما را حفظ نمیکنند.
ایشان گفتند من رفتم و کرکره را بالا زده و وارد قهوه خانه شدم؛ سلام کردم و همه هم جواب سلام دادند.
👈به آنها گفتم یا لوتی های قدیم لوتی بودند و شما می خواهید ادای آنها را دربیاورید یا اصلا شما لوتی نیستید! با تعجب نگاهم میکردند. به آنها گفتم که لوتی های قدیم برای کسی که به آنها اظهار علاقه می کرد جان می دادند؛ ولی با اینکه من این همه به شما علاقه دارم اصلا به سراغ من نمی آیید! من این مدت در این محل بودم ولی هیچ کدام از شما به خانه من نیامدید؛ خانه من در اختیار شماست؛ از شب اول ماه رمضان محل چای و زولبیا در خانه ما برپا می شود هرکدام از شما که به دیدن من بیاید قدمش روی چشم. اگر مویی از لوطی های قدیمی دارید باید به خانه من بیاید؛ فردا شب هم منتظر شما هستم.
👈ایشان میگفت خانه من از شب نیمه رمضان به بعد جایی برای نشستن دیگری نبود؛ بنده هم سی شب برای آنها صحبت کردم؛ شب آخر عذرخواهی کردم و گفتم که می ترسم خدمتی به شما نکرده باشم ولی یکی از آنها گفت که خیلی ناشکری؛ زیرا به خود خدا قسم تا شبی که پای خود را در منزل شما نگذاشته بودم تا به حال سجده حق نکرده بودم ولی پس از حضور در خانه شما بود که نماز خواندم و همه افراد هم مثل من هستند.
#مهارت_ارتباطگیری
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani
⁉️جوانان متفاوت را چگونه جذب کنیم؟ (۴)
#سیره_بزرگان
۴_خودتان باشید
آیت الله نصرالله شاه آبادی واقعا خودش را هیچ می دید نه اینکه بخواهد نقش بازی کند؛ ایشان مقابل مردم خود را هیچ می دید و برای خودش هیچ شأنی قائل نبود؛ هر کسی به ایشان مراجعه می کرد و می گفت ما چند نفری هستیم و آیا برای ما صحبت می کنید، می رفتند؛ هر کسی هرجا دعوتشان می کرد می رفتند.
👈در سالها آخر ایشان با ویلچر حرکت می کردند؛ دوستان ایشان را برای بندر دیلم دعوت کردند؛ بنده خودم چند سفر همراه ایشان رفتم؛ یک منطقه دور افتاده و گرم بود ولی به این دلیل که چند جوان بی ریا و بدون تشکیلات و تبلیغات ایشان را در مسجد خود دعوت کرده بودند، ایشان نیز این دعوت را پذیرفتند؛ ایشان 4 بار دعوت این جوانان را قبول کردند؛ از تهران به اهواز می رفتند و 3 ساعت با ماشین به بندر دیلم می رسیدند؛ متاسفانه امروز برخی از فضلا هستند که پس از دعوت از مسجد و محفل سوال میکنند.
👈هیچ جا از عضو خبرگانی بودنش سخنی نمی گفتند و اهل ارایه خود و سوابق و اظهار فضل های آنچنانی نبود؛ واقعا همیشه و همه جا با مردم بود. اگر چند جوان می گفتند که می خواهیم به کربلا برویم و ایشان هم با آنها می رفت و چند سفر کربلای ایشان با جوانان بود.
#مهارت_ارتباطگیری
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani
🪴
⁉️جوانان متفاوت را چگونه جذب کنیم؟ (۵)
#سیره_بزرگان
۵_تکنیکِ سلام از دور
آیت الله نصرالله شاه آبادی در تبلیغ خود فنون و به قول معروف فوت های کوزه گری داشتند، یکی از آنها را بیان کنم.
چون گاهی برخی مبلغان دینی می آمدند می گفتند در برخی از شهرها به ما بی احترامی شده ولی آقا می گفت: هیچ وقت و در هیچ شهری به من بی احترامی نشد؛ طلاب میپرسیدند چگونه ممکنه؟ اینجا بود که ایشان یکی از آن رموز تبلیغی را بیان کردند.
می گفتند سلام از دور، بهترین سلاح در مقابل برخوردهای بالقوه ناپسند است؛ زیرا وقتی از دور به کسی می رسید و به او دست تکان می دهید و سلام می کنید قطعا طرف مقابل نیز این حرکت را با نیت خیر همراه می کند و هیج وقت به شما بی احترامی نمی کند.
ایشان همیشه به سمت مردم می رفتند و مردم نیز با ایشان برخورد خوبی داشتند؛ ایشان به همه سلام می کرد و در روابط اجتماعی تفاوتی در برخورد نداشت؛ حتی در مواجهه با افراد لاابالی نیز ارتباط خود را حفظ می کردند.
#مهارت_ارتباطگیری
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani
🪴
⁉️جوانان متفاوت را چگونه جذب کنیم؟ (۶)
#سیره_بزرگان
۶_همدلی و تایید وضعیت موجود جوانان
همه می گفتند آیت الله شاه آبادی در تبلیغ شان یک تضادی در برخورد و جذب افراد لا ابالی و غربی وجود داشت؛ می گفتیم چگونه این افراد با همان ظاهرها در مجالس ایشان حضور می یافتند.
وقتی از ایشان پرسیدیم گفت همین جوان های هی پی و بیتل که در مجالس ما می آیند چون وقتی با آنها مواجه شدم هیچ وقت از آنها نپرسیدم یا ملامت نکردم که چرا موهای سرتان را بلند گذشته اید؛ بلکه بر عکس در همان اول به آنها گفتم که موهای پیامبر هم بلند بود که همین جمله آنها را جذب می کرد!
ایشان در مواجهه با آقای خلخالی و در حالی که به این جوانان گفته بود چارقد سرتان کنید و آنها هم گفته بودند که از دوستان شاهآبادی هستیم، گفتند که اگر فرض کنیم که حضرت حجت آمده اند آیا همه اصحاب و افرادی که گردآگرد حضرت و در صفوف مختلف هستند به یک شکل چهره و قیافه هستند؟
ایشان مشی پیامبر را در تبلیغ مد نظر داشتند که با مهربانی و شفقت دل ها را به دست بیاورند.
#مهارت_ارتباطگیری
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani
🪴
⁉️جوانان متفاوت را چگونه جذب کنیم؟ (۷)
۷_برخورد با قانون شکن با استفاده از ظرفیت مردمی
#سیره_بزرگان
در همسایگی جد ما دکتری زندگی می کرد که برای دخترش معلم موسیقی گرفته بود و دختر او هر روز پیانو می زد و صدایش به منزل می رسید؛ ایشان به دکتر همسایه گفته بود که این خانه مزاحم ما است و دکتر گفت که چهاردیواری اختیاری است؛ ایشان هم در مسجد به مردم گفتند که ایشان را امر به معروف کنند و هر روز افرادی به منزل ایشان می رفتند که ایشان را امر به معروف می کردند؛ این امر صلح طلبانه به حدی بود که دکتر روز سوم خانه را فروخت و رفت.
#مهارت_ارتباطگیری
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani
کیا ایشونو شناختن؟!👆🤔
یک راهنمایی:
ایشون نماز استیجاری میخوند با پولش حتی یکبار مکه نرفت اما میداد کتابهای نایاب رو تهیه و بزرگترین کتابخانه ایران رو تاسیس کرد.
همون که وصیت کرد، سجاده ای که پنجاه سال روی آن نماز شب خونده را با خودش دفن کنند👌👏
کسی نیست جز آیتالله مرعشی نجفی!
#سیره_بزرگان
┈── 『🍃🌹🍃』───
╰➤@moslem_garivani
📌زیر تیغ حقیقت
💎مرحوم آیتالله سید محمد هادی میلانی (ره) از مراجع تقلید به بیماری معده دچار شدند و لذا توسط پروفسور بولون، جراح بلژیکی تحت عمل جراحی قرار گرفتند.
پرفسور پس از یک عمل۳ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند و حتی بنویسد!
پس از عمل هنگامی که ایشان به هوش میآمدند فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را زمزمه میکردند. پروفسور که شاهد این صحنه بود تحت تأثیر قرار گرفت!
وقتی دلیلش را پرسیدند
او گفت: انسان در لحظات پس از به هوش آمدن ناخودآگاهترین حالات خود را نشان میدهد. سپس گفت من قبلا اسقف کلیسای کانتربری را دیده بودم که پس از بیهوشی عمل جراحی، با خودش ترانههای بیارزش زمزمه میکرد!!🤭😁
اما این عالم بزرگوار من دیدم بعد از به هوش آمدن، سراسر غرق در یاد خدا بود.👌👏😍
لذا این پرفسور اعلام کرد میخواهد مسلمان شود و پیرو مکتب این عالم گردد. 👏
حتی پس از آن پروفسور وصیت کرد در همان شهری که آیتالله میلانی دفن شدهاند به خاک سپرده شود و امروز مزار او در خواجه ربیع زیارتگاه دوستداران حقیقت است.👏
#سیره_بزرگان #داستان_معنوی
🇯🇴🇮🇳 ↯مهارتکده
@moslem_garivani